دژ مهلک اروپا
برخورد اروپا با بحران پناهجویان بیش از هر چیز تناقضاتی را درون اروپای متحد آشکار کرده است؛ با سیاست «عقبراندن مهاجران غیرقانونی» از مرزهای اروپا و یا گیر افتادن مهاجران در «اردوگاهها» همراه با جیره ناچیز غذایی و ترس از حملات نژادپرستانه و یا با کنترلهای مرزی که آمار مرگومیر در منطقه مدیترانه را بالا برده است، چگونه میتوان از همدلی و همراهی بشردوستانه اروپایی سخن گفت؟ اوضاع وخیم پناهجویان آنقدر بالا گرفته است که اروپا ناگزیر شعار «مقدم پناهجویان گرامی»را تکرار میکند. اما به نظر میرسد که این لحظهای گذراست که توانایی تغییر ایدئولوژی مسلط بر اروپا را که سبب این بحران شده ندارد. در این وضعیت «نباید انتظار داشته باشیم شوک لحظهای و زودگذر فاجعه و ویرانی به جای ما تصمیم بگیرد و بر وظیفه سیاسی ما سرپوش بگذارد.»
شبکههای اجتماعی من پر شده از کودکان مرده. بدنهای کوچکی که آب آنها را به سواحل مدیترانه میآورد. چرا آب آنها را به ساحل میآورد؟ دولتهای اروپایی از ما میخواهند قاچاقچیها را مقصر بدانیم. حسن مقصرخواندن قاچاقچیها این است که به دولتها مجوز بهکارگیری سرکوب بیشتر را میدهد. اما قاچاقچیها آمدهاند تا از سیستمی که خود دولتهای اروپایی به وجود آوردند، پول قلنبهای به جیب بزنند.
باورکردنی نیست که چقدر ورود به «دژ اروپا» برای پناهجویان دشوار است. فارغ از تمام موانع قانونی، طبق گزارش شورای پناهندگان و تبعیدیان در اروپا، حتی پناهجویان با سیاست «عقبراندن مهاجران غیرقانونی» مواجهند که در آن نیروهای دولت یونان بهطور نامشروع از خشونت و تهدید استفاده میکنند تا مانع از ورود پناهجویان -عمدتا سوری که از مرز ترکیه میآیند- به اتحادیه اروپا شوند.اگر آنها از طریق بلغارستان بروند، در «اردوگاهها» گیر میافتند. این پناهجویان با جیره ناچیز غذایی و ترس از حملات نژادپرستانه در شرایطی زندهاند که عفو بینالملل آن را بیرحمانه و غیرانسانی میداند. اگر بخواهند از مراکش به اسپانیا یا از لیبی به ایتالیا عبور کنند، باید خطر غرقشدن در دریای مدیترانه را به جان بخرند. این در حالی است که وضعیتی اضطراری در دریای مدیترانه برقرار است. طبق اشارات سازمان بینالمللی مهاجرت، کنترلهای مرزی به ویژه در مرزهای دریایی اروپا افزایش چشمگیری داشته است، به ویژه در قالب عملیات تریتون* –اقدامی سختگیرانه علیه مهاجران که نوعی عملیات امداد و نجات جا زده میشود.
دولتهای اروپایی از ما میخواهند قاچاقچیها را مقصر بدانیم. حسن مقصرخواندن قاچاقچیها این است که به دولتها مجوز بهکارگیری سرکوب بیشتر را میدهد. اما قاچاقچیها آمدهاند تا از سیستمی که خود دولتهای اروپایی به وجود آوردند، پول قلنبهای به جیب بزنند. این قضیه تاحدودی نشان میدهد چرا آمار مرگها در مدیترانه به شدت در حال افزایش است، ولی در دیگر جاهای دنیا رو به کاهش. مهاجران که به صورت قانونی با هیچ وسیله دیگری نمیتوانند به عنوان پناهجو سفر کنند، سوار قایق میشوند. و این قایقی قراضه است که در اوضاعی نامطمئن تحت نظارتی هولناک از آب میگذرد.سال گذشته الجزیره گزارش داد، تعداد کشتهشدگان در دریای مدیترانه در حال افزایش است -بالغ بر سههزار نفر در ٩ ماهه اول سال ٢٠١۴، بالاترین تعداد از آغاز قرن، به اضافه مجموع چهل هزار نفری که به گزارش سیانان بههمینترتیب از سال ٢٠٠٠ در سراسر جهان مردهاند. یک فاجعه انسانی. تازه بیشتر اجساد به ساحل نمیرسند. بسیاری از آنها هرگز پیدا نمیشوند؛ آنها که پیدا میشوند معمولا مدارک شناسایی ندارند. هیچکس نمیداند که هستند، یا حتی در بیشتر موارد جنسیت آنها چیست.
و سرانجام اینکه ما با نوعی واکنش آنی روبهروییم. ممکن است مردم به دام تبلیغات نژادپرستانه بیفتند، اما هیچکس نمیخواهد خود را اینقدر قسی و سنگدل ببیند که به راحتی اجازه دهد بچهها در دریا غرق شوند. دولتهای اروپایی الان در رودربایستی پذیرش برخی پناهجویاناند؛ اگرچه دولت بریتانیا همچنان سختگیریاش را حفظ کرده است. به گزارش فایننشال تایمز، در طول مذاکرات درباره جابهجایی [و اسکان] ۴٠ هزار پناهجو در تابستان امسال، یک دیپلمات اتحادیه اروپا نقل کرد که مقامات بریتانیایی به شوخی گفتهاند «صفر نفر از اینها را میپذیرند و اگر زیاد تحت فشار باشند این تعداد را دو برابر میکنند». اما باید گفت این پناهجویان تنها اقلیت کوچکی از مجموع مهاجران ساکن و در راه اتحادیه اروپا هستند. موفقیت سیاستهای نژادپرستانه علیه مهاجران در گرو این است که ما بپذیریم اروپا اینقدر مهاجر را «نمیتواند بپذیرد». ولی قضیه این است که غالب مهاجران با هواپیما و با ویزای کاری به اروپا میآیند. تعداد بالای «مهاجران غیرقانونی» در آمارها اکثرا به مهاجرانی بر میگردد که کار میکردهاند و مهلت ویزایشان تمام شده است.
بنابراین، چنین نیست که اروپا «نتواند» این تعداد از مهاجران را «بپذیرد»، و بگوید اکنون که وضعیت اضطراری است به طور موقت این پذیرش را انجام میدهد. بلکه اقتصاد اروپا «محتاج» مهاجران و «وابسته به آنان» است. مصممبودن اتحادیه اروپا برای حفظ «دژ» اروپا هیچ ربطی ندارد به بار مادیای که این پناهجویان بر دوش دولتها میگذارند، و بیش از اینها به مدیریت سیاسی نیروی کار برمیگردد. ولی دولتهای اروپایی و رسانههای وفادارشان مشغول خیالپردازیهای سیاسی خطرناکیاند، اوهامی از قبیل انگلخواندن اتباع خارجی و بار اضافی دانستن آنها در مقام غاصبان منابع ملی و این قبیل حرفها. چنین نیست که اروپا «نتواند» این تعداد از مهاجران را «بپذیرد»، و بگوید اکنون که وضعیت اضطراری است به طور موقت این پذیرش را انجام میدهد. بلکه اقتصاد اروپا «محتاج» مهاجران و «وابسته به آنان» است. مصممبودن اتحادیه اروپا برای حفظ «دژ» اروپا هیچ ربطی ندارد به بار مادیای که این پناهجویان بر دوش دولتها میگذارند، و بیش از اینها به مدیریت سیاسی نیروی کار برمیگردد. در نهایت، اگر آمدن مهاجران به اروپا یک مسئله است، پس آنها که هماکنون آنجا هستند (نسل اول، دوم یا سوم، بسته به اینکه اسم رمز نژادیشان چیست) هم باید یک مسئله باشند. بنا به این منطق، همین که ما چنین باری را تحمل میکنیم، صرفنظر از اینکه تابعیت شهروندی دارند یا نه، نشانهای است از خیرخواهی، سخاوت و رواداری «ما». اما این منطق بالاخره تا جایی میتواند پیش رود. در لحظات بحرانی، وقتی اقتصاد در رکود است، وقتی روزنامهها به ما میگویند اروپا بهواسطه مهاجران تا مرز جنگ داخلی پیش میرود، وقتی تکثر فرهنگی دیگر شعار کهنه و بیمزه چندفرهنگی نیست، بلکه دقیقا صحبت از جنگ است… باری، اگر «آنها» یک مشکلاند، بهتر نبود اصلا با آنها زندگی نکنیم؟ این همان خیالی است که در نهایت مبنای حمایت از نایجل فراژ، دونالد ترامپ، یا در بدترین حالت مارین لوپن و حزب فجر طلایی است.
و همین امر محدودیتهای سیاست بشردوستانه را در این وضعیت نشان میدهد. به نظر من، چنین نیست که با وجود همه نژادپرستیها و بیگانههراسیها ناگهان سروکله نوعی همدلی بشردوستانه پیدا شده است. بلکه آنچه شاهدیم همان مفهومی است که در اصطلاحات قدیمی و همچنان جذاب مارکسیسم، تناقضات ایدئولوژی مسلط نامیده میشود. بشردوستی لیبرالی عنصری از ایدئولوژی اروپایی است که در تناقضی فاحش با عناصر ملیگرا و نژادپرستانه آن قرار دارد. به نظر من، چنین نیست که با وجود همه نژادپرستیها و بیگانههراسیها ناگهان سروکله نوعی همدلی بشردوستانه پیدا شده است. بلکه آنچه شاهدیم همان مفهومی است که در اصطلاحات قدیمی و همچنان جذاب مارکسیسم، تناقضات ایدئولوژی مسلط نامیده میشود. بشردوستی لیبرالی عنصری از ایدئولوژی اروپایی است که در تناقضی فاحش با عناصر ملیگرا و نژادپرستانه آن قرار دارد. چه خوب که فعلا واکنش بشردوستانه لیبرال دست بالا را دارد. این اوضاع، قطعا به ضدنژادپرستان مجالی برای تنفس میدهد و کنج خلوتی تا دوباره به دژ اروپا حملهور شوند: فعلا، شعار «مقدم پناهجویان گرامی» طنین واضحی دارد. اما «به خودی خود» نمیتواند تأثیری بر مختصات ایدئولوژیکی ریشهدوانده در اروپا داشته باشد، مختصاتی که بنا به آن مهاجران باری اضافی، تهدیدی واقعی، و معضلی جمعیتی به حساب میآیند که باید کنترل شود. نباید انتظار داشته باشیم شوک لحظهای و زودگذر فاجعه و ویرانی به جای ما تصمیم بگیرد و بر وظیفه سیاسی ما سرپوش بگذارد.
منبع: مجله ژاکوبن
* اتحادیه اروپا اول نوامبر سال ٢٠١۴ در پاسخ به درخواستهای مکرر رم قرار شد کار خود را در آبهای ایتالیا به نام «عملیات تریتون» (Operation Triton) آغاز کند. فعالان حوزه مهاجرت معتقدند که «تریتون» برای جایگزینی عملیات نجات دریایی طراحی نشده و تأکید دارند بدون حضور گسترده نیروی دریایی ایتالیا برای نجات پناهجویان مرگ تعداد بسیار بیشتری از پناهجویان رقم خواهد خورد.