به زعم اما گلدمن آزادسازی باید به زنان امکان دهد که به درستترین معنا انسان باشند؛ هر چیزی درون او که طالب اثبات و فعالیت است باید کاملترین بیان خود را بیابد.
با فروپاشی دولت چه اتفاقی میافتد؟ آیا جامعه بهسوی بیقانونی میرود یا میتوانیم فرصت را دریابیم و اجازه دهیم پتانسیل انسانیمان شکوفا شود؟
این عکس، مثل هر عکس دیگری از انقلاب ۵۷ نه فقط تصویری واقعی از آرایش نیروهای اجتماعی/سیاسی را در این رخداد نشان نمیدهد، که حبسمان میکند در یک لحظه و فرایندهای پیش و پسِ رویدادی را که تصویر میکند از قلم میاندازد.
پازولینی در این نوشته به مسئلهای می پردازد که هنوز هم مسئله است و تنها فرم های پیچیدهتری به خود گرفته است. این که چگونه سیستم غالب و جریان اصلی فرهنگی، اعتراض و ضدجریان را در خود ادغام و آن را از آن خود میکند. به واسطهی ابزارهایی که در اختیار دارد از آن اعتراض و انکار مد میسازد که به گفته پازولینی اگر آن را فاشیستی ندانیم دستکم میتوان آن را نوعي «راست افراطي» به شمار آورد.
شرق : بحران ترجمه متون نظری در ایران دهه80، بیش از هر چیز متوجه نادیدهگرفتن مخاطب است؛ متونی که نه برای مخاطب که به قصد ترجمهشدن، ترجمه میشوند؛ شاید بتوان نقیضه هنر برای هنر و نظایر آن را امروز «ترجمه برای ترجمه» عنوان کرد. ترجمههایی برای هیچکس، به نیت آشنایی مترجم با متن در دست ترجمه. بحران نتیجهای ندارد جز تولید متونی که پیش و بیش از خواندهشدن در قفسههای کتابفروشی خاک میخورند و بر فرض خریداریشدن نیازمند ترجمهای دوباره و بلکه دهبارهاند. بحران هیچ ربطی به سرانه پایین مطالعه در ایران و کتابخواننبودن ما ایرانیان ندارد. هر چه هست، خبرهترین و حرفهایترین خوانندههای متون نظری نیز در چنین آشفتهبازاری نخریدن و نخواندن ترجمههای کنونی را به کار بیمزدومواجب خواندن متون مترجمان امروزی ترجیح میدهند. گفتوگوی حاضر را باید در پسزمینه این فضای مغشوش خواند؛ فضایی که بیش از خواننده، مترجم تولید میکند و بیش از مترجم. ناقلان کژتاب نظریه به فارسی.
بهروز صفدری سالهاست که در فرانسه ساکن است و درگیر معرفی جنبش سیتواسیونیستها به فضای فکری ایران. آثار او میتواند نمونهای ایجابی باشد از کار فکری ترجمه در فضای فعلی. وقتی 10سال پیش اثر مهم و تاثیرگذار گی دوبور، «جامعه نمایش»، را به فارسی ترجمه کرد، بهرغم اقبال خوانندگان و مخاطبان، ایدههای کتاب چندان که باید و شاید بسط نیافت. با اینهمه، او در معرفی جنبش «موقعیتسازان» به ایران صرفنظر از مقدمه مهمی که بر «جامعه نمایش» نوشت و ترجمه «تفسیری بر جامعه نمایش»، کتابی از رائول ونهگم، دیگر چهره مهم این جنبش، نیز به فارسی ترجمه کرد. تلاش او در ارایه ترجمه مقبولی از «اینک آن انسان» نیچه - پس از انتشار ترجمه مغلوط رویا منجم - با مقدمهای از سارا کوفمن در شرح ایدههای نیچه در این کتاب ستودنی است همچنین است ترجمه اثری از پیر اِبر سوفرن در شرح پیشگفتار «چنین گفت زرتشت» با عنوان زرتشت نیچه. صفدری در این گفتوگو از ایدههای «جامعه نمایش» و فراز و نشیب ترجمه و انتشار آن میگوید؛ اثری مهم در نظریه رادیکال فرانسوی که اینک چاپ دوم آن بعد از سالها با ویرایش جدید منتشر شده است.
بهروز صفدری سالهاست که در فرانسه ساکن است و درگیر معرفی جنبش سیتواسیونیستها به فضای فکری ایران. آثار او میتواند نمونهای ایجابی باشد از کار فکری ترجمه در فضای فعلی. وقتی 10سال پیش اثر مهم و تاثیرگذار گی دوبور، «جامعه نمایش»، را به فارسی ترجمه کرد، بهرغم اقبال خوانندگان و مخاطبان، ایدههای کتاب چندان که باید و شاید بسط نیافت. با اینهمه، او در معرفی جنبش «موقعیتسازان» به ایران صرفنظر از مقدمه مهمی که بر «جامعه نمایش» نوشت و ترجمه «تفسیری بر جامعه نمایش»، کتابی از رائول ونهگم، دیگر چهره مهم این جنبش، نیز به فارسی ترجمه کرد. تلاش او در ارایه ترجمه مقبولی از «اینک آن انسان» نیچه - پس از انتشار ترجمه مغلوط رویا منجم - با مقدمهای از سارا کوفمن در شرح ایدههای نیچه در این کتاب ستودنی است همچنین است ترجمه اثری از پیر اِبر سوفرن در شرح پیشگفتار «چنین گفت زرتشت» با عنوان زرتشت نیچه. صفدری در این گفتوگو از ایدههای «جامعه نمایش» و فراز و نشیب ترجمه و انتشار آن میگوید؛ اثری مهم در نظریه رادیکال فرانسوی که اینک چاپ دوم آن بعد از سالها با ویرایش جدید منتشر شده است.
محمد قائد، نویسنده و روزنامهنگار، سال گذشته و در آستانه سالگرد ۲۸ مرداد در مطلبی با نام «شش دهه پس از شالاپّ بزرگ» به نقد برخی پندارهای رایج در مورد ملی شدن صنعت نفت و محمد مصدق پرداخته بود. یک سال بعد وی به بهانه برخی نقدها به مطلب سال گذشتهاش متن جدیدی را منتشر کردهاست. وی در این متن ۲۸ مرداد را مسالهای کماکان امروزی میداند و درباره چرایی و چگونگی این ارتباط سخن میگوید.