تصمیم هلال احمر برای تعطیلی روزنامه شهروند بهانهای برای نویسنده این یادداشت شده تا روزنامهنگاران را دعوت به بحث و تخیل درباره بدیل وضع موجودِ رسانهها در ایران کند.
مستاجران گروهی هستند که بیهیچ بهرهای از بازار مسکن و در فقدان دخالت کنترلکننده یا برنامههای حمایتی دولت هر روز بیشتر به بیرون پرتاب میشوند و پرداختن به مشکلات آنها هم به سطح فردی و در حد مواجهه افراد با یکدیگر تقلیل پیدا میکند. در چنین شرایطی جمع شدن کنار هم، تشکلیابی و فکر کردن به راه حل میتواند قدم اول باشد.
بهرنگ صدیقی معتقد است حرکت به سمت بدیل وضع موجود، بدون پژوهشهایی که ما را به فهم درستی از کلیت فضای اجتماعی ایران برساند دشوار است. او تقدم کنشگری بر پژوهش را محکوم به شکست میداند.
متن حاضر، حاصل گفتگوی مکتوبی است که با پرویز صداقت، اقتصاددان و نویسنده، در ارتباط با چشم انداز و بدیل آینده صورت گرفته است. او با تاکید بر نقش جنبشهای اجتماعی در مقابله با واپسگرایی، از حضور همزمان عناصر دموکراسی نمایندگی به موازات دموکراسی مستقیم دفاع میکند.
بدیل مناسبات نابرابر طبقاتی، جنسیتی و قومیتی موجود چیست؟ این پرسش مرکزی مجموعه دموکراسی مشارکتی است که به تدریج در میدان منتشر خواهد شد. گفتوگوی ما با نسترن موسوی، مترجم و پژوهشگر حوزه زنان، در رابطه با چشماندازی از آینده است که میتواند متضمن آزادی و برابری باشد.
فیلمهای وحشت همواره نسبت مستقیمی با مفهوم دیدن دارند برای مثال شخصیتی که از دیدن چیزی در بیرون از قاب وحشت کرده است و ما که وحشت او را تماشا میکنیم. در گذر زمان شیوههای پیشرو و آلترناتیوی در ساخت این فیلمها پدید آمده است. فاوند فوتیج مهمترین آنهاست. شیوهای که در اول دهه ۸۰ با فیلم قتل و عام آدمخواری که درباره گروهی مستندساز که برای تولید مستندی درباره قبیلههای بدوی به جنگلهای آمازون رفته بودند، آغاز شد.
چند روز پیش زادروز شانتال آکرمن از مشهورترین فیلمسازان زن و چهره برجسته سینمای آلترناتیو بود. فیلمهای آکرمن را واکنشی رادیکال در مواجهه با بازنمایی زنان در سینمای جریان اصلی میدانند. این واکنش چگونه کار میکند؟
سروش لشکری، از خوانندگان و تولیدکنندگان موسیقی رپ در این نوشته از تاثیر مجوز ندادن به آلبومها و کنسرتهای موسیقی زیرزمینی بر معیشت و زندگی هنرمندان نوشته است. او از مخاطبان موسیقی آلترناتیو ایران خواسته به هنرمندان این حوزه کمک کنند.
ما چگونه با فقدانی پوچ و بیمعنا روبرو میشویم؟ آیا فقدانهایی هست که معنابخش باشند؟ چطور با فقدان برخورد میکنیم در لحظهای که به نظر میرسد همه چیز پیشاپیش از دست رفته است: ملتها، انقلابها، امید.