فرهنگ
یک نیکوکار ناشناخته اینروزها در آمریکا کپیهایی از سه رمان مشهور پادآرمانشهری را میخرد و در کتابفروشیها میگذارد تا مردم آنها را بخوانند، بالای این کتابها هم روی مقوایی از دور نصیحت کرده و نوشته است: «بخوان! مبارزه کن.»
چرا تصویر فضاییهای حشرهطور در ادبیات و سینما ایناندازه مقبول افتاده؟ شاید علت ترس روزافزون ما از حشرات یکنوع اعتراف است. اعتراف به گناه حشرهشدن. چون با پیشرفت زندگی شهری از همیشه بیشتر حشره شدهایم و در واقع حشرات تصویر واقعنمای خود ما شدهاند.
رمان من منچستر یونایتد را دوست دارم به طور مشخص متعلق است به گفتمان بهشت دوردست. این گفتمان میگوید غرب خوب است اما روی خوش به نمایندگان آن در کشور ندارد. چون اساسا هر چیز وطنی را فاقد ارزش میداند.
سوال در مورد اینکه کیم کارداشیان برای کسب درآمد چه میکند بیمعنی است. نقش او این است که ذهن ما را مشغول کند. او در نقش همسایه مجازی، ما را وسوسه میکند تا به سود آنچه که غول ناپیدای اقتصادی به او پیشنهاد میدهد، کلیک کنیم.
ابوتراب خسروی یکی از نویسندگانی است که همچنان دغدغه زبان در ادبیات داستانی را دارد. او میگوید پتانسیلهای روایی و زبانی ما باید در قالب داستان مدرن بالفعل شوند، بنابراین آنچه او به دنبال به ثمر رساندنش است، داستان مدرن ایرانی است.
ایده اصلی عیاری، که در فیلمهایش به بیان مختلف تکرار میشود، مالکیت است. زیربنای تمام آثار او را ایده مالکیت و نتیجه ناگریز آن یعنی دزدی – و گاهی بخشش - تشکیل میدهند.