skip to Main Content
اسلایدر فرهنگ

نگاهی به برخی دستاوردهای زنان در تاریخ که به نام آنها ثبت نشد

اندیشه‌های ربوده‌شده از زنان

در بحث‌های مربوط به جنسیت و برابری یک استدلال آشنا این است که «پس چرا همه متفکران یا دانشمندان و.. مرد هستند؟» جریان تازه‌ای در تاریخ‌نگاری نشان می‌دهد که بسیاری از دستاوردهای زنان در عمل به نام شوهران یا همکاران مرد آنها ثبت شده است.

شاید شما هم تا به‌حال از اینکه در همه شاخه‌های علوم، هنر، سیاست، فلسفه و هنرها تنها نام مردان دیده می‌شود و به زحمت نامی از یکی دو زن وجود دارد، تعجب کرده‌ باشید. این موضوع به خصوص در دوران نوجوانی که افراد در حال کشف الگوهای محبوب خود در جامعه هستند، مسئله پرمعنایی‌ست و به ویژه بر الگوپذیری دختران نوجوان تاثیر بسزایی دارد. در فهرست مخترعان، مکتشفان، سفرنامه‌نویسان، فیلسوفان، و خلاصه همه‌جا تعداد زنان بسیار کمتر از تعداد مردان است. وقتی دنبال علت‌های این مسئله بگردیم توضیح‌های مختلفی خواهیم یافت.

یکی از دلایل عمده این است که زنان همواره مورد تبعیض بوده‌اند و ورودشان به شاخه‌های مختلف فکری و عملی با موانع زیادی روبرو بوده است. در طول تاریخ، فشارهای اجتماعی برای دختران و زنانی که خواسته‌اند جز مسئولیت‌های مادری و خانه‌داری، مشغله‌های دیگری در جامعه عهده‌دار شوند، مانع ورود آنان به حوزه‌های مختلف فکری و علمی و تکنولوژیکی شده است. اما وجه دیگری از ماجرا که چندان صحبتی از آن نمی‌شود این است که بسیاری از زنانی که با گذر از سلسله موانع مختلف وارد شاخه‌های گوناگون علم و ادبیات و فلسفه و هنر و تکنولوژی شده‌اند، دست به ابداع و اختراع زده‌ و کتاب و مقاله تألیف کرده‌اند نیز نامشان در تاریخ غایب است. تاریخ پر است از زنان خالقی که هرچه خلق کرده‌اند توسط شرکا، همکاران، شوهران یا مردان دیگر ربوده شده و اعتبار فکری دستاورد آن‌ها به نام مردان ثبت شده‌ است.

داستان بعضی از این کش‌رفتن‌های ادبی و علمی مردان بزرگ را ممکن است شنیده باشید. مثلاً اینکه تد هیوز، شاعر معروف انگلیسی و همسر سیلویا پلات اشعاری را از روی شعرهای امی لاول، شاعر زن کمتر شناخته شده کپی‌برداری کرده بود. یا سوزان سانتاگ نویسندۀ کتابی دربارۀ فروید بوده است که به نام شوهرش فیلیپ ریف منتشر شد. اما لیست ایده‌ها، مقالات و ابداعات زنان که به نام مردان به ثبت رسیده طولانی‎تر از این‌هاست؛ در ادامه به چند نمونه دیگر نگاهی می‌اندازیم.


وقتی تقلب از خانه شروع می‌شود

اسکات فیتزجرالد، نویسنده معروف آمریکایی و خالق رمان «گتسبی بزرگ» بخش‌هایی از رمان دومش به نام «زیبا و ملعون» را عینا از یادداشت‌های همسرش، زلدا، کپی کرده است. او نه تنها هرگز اشاره نکرده که بخش‌هایی از داستان‌هایش را همسرش نوشته، حتی مانع شد زلدا آثار خود را منتشر کند. این یعنی زمانی‌که یکی از دوستان ناشر آنها می‌خواست نوشته‌های زلدا را منتشر کند با مخالفت شوهر این کار انجام نشد.

اسکات و زلدا فیتزجرالد

اما زلدا متوجه شد همسرش اسکات بخش‌هایی از یادداشت‌ها و نامه‌های عاشقانۀ او را در رمان دوم خود استفاده کرده است. او در نقدی بر رمان همسرش نوشت: «تقلب از خانه شروع می‌شود». گرچه آن زمان خیلی‌ها معتقد بودند این متن زلدا متنی طنازانه و شوخ‌طبعانه است و در حقیقت او به شوهرش اجازۀ استفاده از یادداشت‌هایش را داده است، با این حال اعتبار نوشته‌های فیتزجرالد همواره به نام خودش ماند و فیتزجرالد هیچ کجا نگفت که بخش‌هایی از داستان‌هایش را زنش نوشته بوده است.

دربارۀ روابط پر از مناقشۀ اسکات فیتزجرالد و همسرش زلدا بحث‌های زیادی منتشر شده است. اما بخش اعظم این بحث‌ها به بحران‌های روحی زلدا، پریشان‎حالی و بستری شدنش در بیمارستان می‌پردازد و کمی هم به اینکه شخصیت‌های اسکات فیتز جرالد از شخصیت زلدا «الهام» گرفته شده است. پس از این همه سال، به تازگی بحث دزدی ادبی فیتزجرالد موضوع مورد توجه پژوهشگران شده است.

همچنین بخوانید:  در آرمان‌شهر زنان، آزار خیابانی رخ نمی‌دهد

روزالیند فرانکلین و نوبلی که به اسم همکاران ثبت شد

کشف ساختار مارپیچی دی‌ان‌ای یکی از مهم‌ترین کشف‌های بشر در حوزۀ ژنتیک، زیست‌شناسی و بیوشیمی بود و آغازگر انقلاب علمی تازه‌ای در دهۀ شصت میلادی شد. اعتبار این کشف بزرگ و جایزۀ نوبل متعاقب آن به دو محقق معروف واتسون و کریک تعلق دارد و هر منبع و مجله و کتاب و وب‌سایتی را که چک کنید نام جیمز واتسون و فرانسیس کریک را به عنوان کاشفان ساختار دی‌ان‌ای می‌بینید.

روزالیند فرنکلین

اما نام زن شیمی‌دانی که واتسون و کریک تحقیقاتش را بدون اجازۀ او و پیش از انتشار، در کار خود استفاده کردند سال‌ها بعد مشخص شد. این زن روزالیند فرانکلین بود که توانسته بود تصویر مهمی از دی‌ان‌ای با کمک اشعه ایکس بگیرد و این تصویر زیربنای تحقیقات واتسون و کریک و ویلکینز واقع شد. روزالیند در ۳۸ سالگی و پیش از معروف شدن همکارانش درگذشت. چهار سال بعد از مرگ او واتسون، کریک و ویلکینز با انتشار مقالۀ معروف خود دربارۀ ساختار دی‌ان‌ای که بخشی از آن برپایۀ تحقیقات منتشر نشدۀ روزالیند فرانکلین بود، مشهور شده و جایزۀ نوبل ۱۹۶۲ را دریافت کردند. سال‌ها بعد و با بررسی اسناد مشخص شد که سهم روزالیند فرانکلین در این کشف بزرگ به طور کامل نادیده گرفته شده است.


کار مارگارت، نام برشت

نمایشنامه‌نویس مارکسیست آلمانی، برتولت برشت که نمایشنامه‌های ضد فاشیسم او همچنان در تئاترهای دنیا اجرا می‌شوند، در واقع تنها یکی از نویسندگان نمایشنامه‌هایش بوده است. در بسیاری از نمایشنامه‌ها و کارگردانی‌های برشت، از جمله «ننه دلاور»، «اپرای سه پولی» و «زن خوب ایالت سچوان» او فقط یکی از نویسندگان یا کارگردانان نمایش بوده است. شخص دیگر اغلب یا مارگارت استفین بوده است یا معشوقۀ دیگرش روت برلو. اما هیچگاه نامی از این نویسندگان همکار در آثار برشت نیامده و اعتبار این آثار تا به امروز تنها به نام او است.

مارگارت استیفن و برتولت برشت

برشت در زمانۀ خود روشنفکر و نویسندۀ با نفوذی بود که می‎توانست کارهای اجرای تئاتر را پیش ببرد و اگر نام و اعتبار او نبود بسیاری از نمایشنامه‌های معروف و درخشانش هیچگاه نوشته یا اجرا نمی‌شد. آنچه سال‌ها بعد مشخص شد این بود که بخش زیادی از بسیاری از نمایشنامه‌های برشت را زنانی نوشته بودند که هیچگاه نامی از آنان برده نشد؛ از جمله مارگارت استیفن.


مونوپلی و پیام فراموش شده الیزابت مگی

بازی مونوپلی در دهۀ ۱۹۳۰ در آمریکا ابداع و در فاصلۀ کوتاهی بسیار محبوب شد. در ایران هم مدتی به اسم ایروپلی معروف بود و تا امروز به نام مونوپلی بازی می‌شود. در دهۀ ۳۰ شرکت برادران پارکر فروشندۀ این بازی از معرفی و فروش این بازی میلیون‌ها دلار کسب درآمد کرد. نام چارلز دارو به عنوان مردی که با اختراع این بازی میلیونر شد نمادی از رویای آمریکایی دهۀ ۳۰ بر سر زبان‌ها افتاد. اما آنچه فراموش شد زنی به نام الیزابت مگی بود که ۳۰ سال قبل‌تر این بازی را با نام «بازی مالک» ابداع کرده بود. هدف مگی از طراحی این بازی آن بود که شرارت انحصارطلبی را به تصویر بکشد.

همچنین بخوانید:  قوانینی برای حمایت از زنان نداریم
الیزابت مگی

خلق این بازی، آن هم پیش از دوران رکود بزرگ آمریکا، یک طرح پیشگویانه به شمار می‌آید. در زمان رکود بزرگ اقتصادی چارلز دارو بیکار شده بود و تصادفی با «بازی مالک» آشنا شد. چارلز دارو بازی را به نام خود به کمپانی برادران پارکر فروخت و بازی به نام او در این کمپانی و در جهان ثبت شد. شاید وقتی بدانیم که نام مبدع اصلی بازی تا دهه‌ها بعد هرگز برده نشد، مفهوم واقعی رویای آمریکایی واضح‌تر شود.

 

دروغی که خیلی دیر فاش شد

اچ.جی. ولز نویسندۀ انگلیسی داستا‌‌ن‌های علمی‌تخیلی و صاحب رمان‌های معروف «ماشین زمان» و «جنگ دنیاها» کتابی دارد به نام «کلیات تاریخ». بخش‌هایی از این کتاب در واقع از یادداشت‌های زنی به نام فلورانس دیک برداشته شده است. فلورانس دیک نویسنده و معلمی کانادایی و از خانواده‌ای متوسط، اهل تورنتو بود. او که محقق تاریخ بود ساعت‌های زیادی را در کتابخانه به یادداشت‌برداری و نوشتن می‌گذراند. در سال ۱۹۱۸ کتابی دربارۀ تاریخ جهان و علیه جنگ نوشت به نام «رئوس تاریخ» و دستنوشتۀ آن را برای انتشار به ناشر سپرد. فلورانس دیک پس از انتشار کتاب «کلیات تاریخ» از اچ.جی. ولز متوجه شد بخش‌های زیادی از این کتاب در واقع یادداشت‌های کتاب او هستند.

فلورانس دیک آن زمان دعوی حقوقی علیه اچ.جی. ولز آغاز کرد. در سه مرحله و در سه دادگاه مختلف بین سا‌ل‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۳ مدارک و شواهد خود را ارائه داد و از آنجا که زنی نسبتاً دارا بود مبالغ زیادی صرف گرفتن وکیل کرد. اما در هیچ کدام از دادگاه‌ها نتوانست ادعای خود را ثابت کند. فلورانس دیک در آخرین دعوی حقوقی که وکیلی برای دفاع از خود پیدا نکرد، خودش به تنهایی در دادگاه حاضر شد و شواهد دزدی ادبی اچ.جی. ولز را به دادگاه ارائه داد. اغلب احکام قاضی‌ها مبنی بر این بود که شباهت‌های کتاب با دست نوشته‌های فلورانس دیک از آنجا ناشی می‌شود که هر دو دربارۀ تاریخ اجتماعی هستند. ولز و دیک هیچگاه یکدیگر را ملاقات نکردند، اما ولز او را «دختر ترشیدۀ عصبی» خواند که از منتشر نشدن کتابش ناراحت است. امروز تاریخ‌نگاران، زندگینامه‌نویسان و منتقدان به درستی ادعای فلورانس دیک پی برده‌اند. یکی از شواهد آن است که اشتباهات دست‌نوشته‌های فلورانس دیک در کتاب اچ جی ولز نیز تکرار شده است.

 

جمع‌بندی

تاریخ‌نگاری نسبتاً تازه‌ای که در محافل دانشگاهی باب شده است که تلاش دارد فرای نا‌م‌ها و جریان‌های دست بالا نگاهی به حاشیه‌ها و افراد کمتر دیده شده بیندازد و سویه‌های نادیدۀ تاریخ علوم و فنون و به طور کلی تمدن انسانی را بکاود. شاید در آینده سهم واقعی زنان در انباشت دانش بشری بیشتر مشخص شود. البته فقط زنان نبوده‌اند که ایده‌ها و افکار و اعتبار اجتماعی و حرفه‌ای آنان در طول تاریخ تمدن ربوده شده است. به راحتی می‌توان تصور کرد که گروه‌های مختلف اجتماعی که نفوذ کمتری در محافل نخبگان جامعه دارند همواره مورد دستبرد فرهنگی و فکری واقع باشند و به دلیل قدرت کمتر اجتماعی و اقتصادی قادر به اثبات گفته و احقاق حق خود نباشند. بنابراین با بررسی‌های دقیق‌تر و نگاه‌ تازه به تاریخ‌نگاری و ثبت رویدادهای اجتماعی شاید بتوان روایت تازه‌ و واقعی‌تری از تاریخ نوشت.

Back To Top
🌗