skip to Main Content
جامعه

مجموعه جنسیت و شهر | فصل اول | شماره ۴

فراغت بی فراغت زنان در نظام مردسالار

تفریح و فراغت در شهر هم سویه جنسیتی دارد؛ وقتی زنی بچه‌اش را به پارک می‌برد فکر می‌کنیم مشغول تفریح است، اما در واقع او دارد بچه‌داری می‌کند.

برگرفته از مقاله «جنسیت و فراغت» نوشته سوزان شاو، مدرس دانشگاه واترلو
مجموعه جنسیت و شهر

آیا زنی را دیده‌اید که به عنوان «زنگ تفریح» برای دکور خانه پرده یا گوبلن بدوزد؟ یا زنی که به عنوان تفریح فرزند خود را به پارک بازی ببرد و تمام مدت شش‌ دُنگ حواسش به فرزندش باشد؟ چند بار زنان را در حال فعالیت‌هایی دیده‌اید که نه فقط اسم شان تفریح باشد، بلکه حقیقتا با فراغ خاطرهمراه باشند و در خدمت خانه داری و فرزند داری نباشد؟

 از اوایل دهه هشتاد میلادی محققان جنسیت متوجه شدند که باید به شکل گذران «اوقات فراغت» (leisure) به عنوان فعالیتی اجتماعی با بعد ویژه جنسیت نگاه کنند. منظور از اوقات فراغت زمان‌هایی است که در آن فرد هیچ وظیفه کاری ندارد و فارغ از هر وظیفه‌ای آزاد است فعالیت‌اش را طبق تمایل شخصی خود و در جهت لذت و تفریح خود تنظیم کند. محققان فمینیست هنگام کنکاش درباره فراغت به نسبت تغییرات در جامعه متوجه شدند آنچه زنان و مردان فراغت می‌نامند از یکدیگر متفاوت است و به بیان دیگر مقوله تفریح سویه جنسیتی دارد: زمان و میزان مشارکت زنان و مردان در فعالیت تفریحی و همینطور نگاهی که جامعه به تفریح زن و مرد دارد نیز متفاوت است. جنسیت شخص موضوعی مجرد و ایستا نیست و همواره در مناسبات با دیگران و انتظارات و آراء جامعه شکل می‌گیرد و تغییر می‌یابد. بدین ترتیب فراغت نیز به عنوان عواملی مهم در فهم شخص از خود و رابطه‌اش با دیگران انتخاب می‌شود و از این بابت باید در تعامل با هویت جنسیتی تحلیل شود.

 در تحلیل جنسیتی تفریح، سه شاخه یا مضمون اصلی وجود دارد که در ادامه به آن‌ها می‌پردازیم. چگونگی گذران اوقات فراغت هم می‌تواند نقش‌های سنتی جنسیتی را بازتولید کند و هم فضایی برای چالش آن‌ها بیافریند.


سهم کوچک زنان از فراغت و تفریح

 یکی از مضامین اصلی در حوزه مطالعه فراغت بحث مشارکت در فعالیت (activity participation) است. سوال این است که فعالیتی که فرد به عنوان تفریح برمی‌گزیند (یا سراغش نمی‌رود) تا چه حد با کلیشه‌های جنسیتی جاری در جامعه در ارتباط است و تفاوت امکانات، تجربیات و زمان لازم برای تفریح به نسبت جنسیت افراد چیست. مثلا زنان متاهل اوقات فراغت بسیار کم‌تری در مقایسه با مردان متاهل دارند. همینطور تحقیقات در زمینه کمبود وقت و استرس مربوط به آن نشان می‌دهد که زنان خیلی بیشتر با ضیق وقت سروکله می‌زنند و آن را حس می‌کنند. زنان بچه‌دار، مخصوصا اگر شاغل‌ هم باشند، وضع‌شان از نظر حس کمبود وقت از همه بدتر است.

بخشی از این شاخه بحث، تعریف تفریح و فهم جامعه از آن است. ممکن است وقتی که زنی بچه‌اش را به پارک می‌برد فرض عموم بر این باشد که آن زن هم مشغول تفریح است، اما در واقع او در آن بازه زمانی در حال بچه‌داری است و حس تفریح ندارد. تجربه شخص از فعالیتی که در حال انجام آن است الزاما با نگاه دیگران یا  جامعه به آن فعالیت یکی نیست.

یکی از دلایلی که باعث می‌شود زنان کمتر از مردان اوقات فراغت داشته باشند، این است که زنان و به خصوص مادران با درونی کردن نوعی «اخلاق مراقبت» (ethics of care) همواره رسیدگی و مراقبت از فرزندان و دیگران را بر رسیدگی به خودشان مقدم می‌دانند. در بسیاری از موارد حتی وقتی که خانواده مشغول تفریح است، مادران در حال انجام وظیفه‌اند. وظایفی که بر دوش زنان است، چه با دستمزد، چه بی‌ دستمزد (کار در خانه) و چه کارهایی که وزن عاطفی و روانی دارد، از وقت زنان برای فراغت می‌کاهد.



بار منفی تفریح زنان در بستر سنت

مضمون اصلی دیگر در تحلیل فراغت در هر جامعه ای عرف و انتظارات فرهنگی است و اینکه چگونه ایدئولوژی‌های رایج جنسیتی، نوع فراغت و میزان مشارکت افراد در فعالیت‌های تفریحی را رقم می‌زند. تحقیقات نشان می‌دهد که نقش جنسیتی که عرف به فرد می‌دهد، چه بسا بیش‌تر از جنسیت فرد در گذران اوقات فراغت او برایش تعیین تکلیف می‌کند. در این میان، فعالیت‌های ورزشی نمونه‌ای شاخص‌اند؛ در بیش‌تر جوامع فهمی جنسیتی از ورزش وجود دارد که در آن یک سری از ورزش‌ها «مردانه» و گروهی دیگر از ورزش‌ها «زنانه‌» محسوب می‌شوند و اینکه فرد برای پر کردن اوقات فراغت‌اش سراغ چه ورزشی برود، عمیقا تحت تاثیر این نگاه است. با وجود آنکه مرزهای جنسیتی در ورزش تا حد زیادی شکسته شده‌اند – هم با زنانی که سراغ ورزش «مردانه» مثل کشتی و فوتبال و شمشیربازی می‌روند و هم با مردانی که سراغ ورزشی «زنانه» چون اسکی روی یخ می‌روند – همچنان فشار جامعه و توزیع نامتوازن امکانات بر نوع فراغت تاثیر می‌گذارد.

در کنار گذران پرتحرک اوقات فراغت مانند مثال‌های بالا، فراغت منفعل مانند تماشای تلویزیون و خواندن مجله و کارهایی از این دست نیز سویه بارز جنسیتی دارند. بسیاری از برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی و مجلات مشخصا برای جلب مخاطب زن یا مرد هستند و بر حسب تصویری مشخص از سلیقه افراد بر حسب جنسیت‌شان تولید می‌شوند. مثلا مجلات مد و طراحی لباس معمولا برای مخاطب فرضی زن طراحی می‌شوند و یا برنامه‌های تلویزیونی ورزشی طوری چیده شده‌اند که انگار مردان تنها مخاطبان آن‌ها هستند.  در عمل ممکن است مرزبندی مشخص جنسیتی میان مخاطبان وجود نداشته باشد و مثلا زنان هم پای برنامه‌های ورزشی بنشینند و یا مردان هم مجلات مد را نگاه کنند، ولی چنین تولیداتی بیانگر این است که تصویری جنسیتی از چگونگی گذران اوقات فراغت بر جامعه حاکم است.

در عین حال باید توجه داشت که هم در میان مردان و هم زنان تنوع چشمگیری وجود دارد و نمی‌شود صرفا با تقسیم‌بندی جامعه به زنان و مردان طیف موجود در فعالیت‌های تفریحی را فهمید. مثلا تحقیقی در این باره نشان می‌دهد که زنان هندی مهاجر به کانادا فهم متفاوتی از تفریح نسبت به زنان سفیدپوست کانادایی دارند و تصورشان از فراغت پیوندی نزدیک با فهم‌شان از خانواده و ازدواج و نقش‌ جنسیتی‌شان دارد.


تفاوت هنگفت فراغت زنان و مردان

جنسیت بر نوع تفریح یا سرگرمی در اوقات فراغت تاثیر می‌گذارد و به عبارت دیگر نحوه استفاده از اوقات فراغت را شکل می‌دهد و محدود می‌کند. فراغت را می توان برحسب محدودیت‌های جنسیتی بررسی کرد. عواملی ممکن است باعث شود دسترسی زنان به شکلی از فراغت محدود باشد و یا اصلا آن دسترسی وجود نداشته باشد و یا حتی وقتی که امکان دسترسی هست، با لذت‌ کافی همراه نباشد. محدودیت‌هایی که فرد برای خودش می‌گذارد، یا اطرافیان برای او می‌گذارند، و یا به طور ساختاری بر جامعه حاکم است، در میزان و شکل فراغت فرد نقشی پررنگ دارند.

همانطور که اشاره شد، اخلاقیات درونی‌شده مراقبت که طبق آن زن خود را همواره موظف به تروخشک کردن دیگران می‌داند، یکی از محدودیت‌های اصلی در ایجاد فرصت فراغت در میان زنان است. به بیانی دیگر، مسئولیت‌های درونی شده باعث می‌شود زنان خودشان را از داشتن اوقات فراغت محروم کنند. اخلاقیات مراقبت رابطه‌ای نزدیک دارد با حقی که زن در مورد تعیین نحوه گذراندن اوقات‌اش برای خود قائل است. زنان معمولا طوری رفتار می‌کنند که انگار حق ندارند اوقات فراغت داشته باشند.

محدودیت دیگر معمول بر فراغت زنان ناشی از خشونت علیه آن‌هاست. تحقیقات نشان می‌دهد که ترس از خشونت نه تنها به طور کلی بر تجربه زیست زنان تاثیر می‌گذارد، بلکه به طور خاص عاملی در انتخاب نوع و میزان فعالیت آن‌ها به هنگام فراغت است. اگر زنی احساس کند شرکت در فعالیتی ممکن است او را در معرض خشونت جنسیتی قرار دهد، معمولا سراغ آن فعالیت نمی‌رود، حتی اگر مایل به شرکت در آن باشد. مثلا بسیاری از دختران مایل‌اند در فعالیت‌های ورزشی در کوچه و خیابان شرکت کنند،‌ اما ترس و انزجار از متلک و آزار جنسی و غیر آن باعث می‌شود هیچ فعالیت جسمی و پرتحرک در فضای عمومی انجام ندهند. و یا زنانی هستند که به بازی‌های فکری چون شطرنج علاقه دارند، اما ترس از طعنه و کنایه درباره کم استعداد بودن آن‌ها (به عنوان زن) مانع از شرکت آن‌ها در بازی می‌شود.

موضوع دیگر تصویر فرد از بدن خود (body image) است که باعث‌ می‌شود زنان در برخی فعالیت‌ها مثلا شنا به خاطر فشار جامعه روی زیبایی هیکل و بدن شرکت نکنند یا شرکت آن‌ها به اندازه مردان لذت‌بخش نباشد. تصویر منفی از بدن و اعتماد به نفس پایین و وزن همگی در انتخاب فعالیت‌های فراغتی زنان نقش عمده دارند. در کنار تصویر از بدن همانطور که اشاره شد، کلیشه‌های جنسیتی هم با نامناسب دانستن برخی از فعالیت‌ها برای زنان – و برخی دیگر برای مردان – محدودیت‌هایی برای فراغت ایجاد می‌کنند. این کلیشه‌ها بر فراغت مردان هم عمیقا تاثیر دارد؛ آن‌ها نیز صرف مرد بودن گاهی خود را موظف به انجام فعالیت‌هایی «مردانه» می‌بینند که باب طبع آن‌ها نیست، اما جامعه و سیستم مردسالار آموزشی بر آن‌ها تحمیل می‌کند. مثلا برای برخی مردان ورزش‌های مردانه مانند کشتی یا ورزش‌های تیمی خشن مانند فوتبال آمریکایی الزاما مطلوب نیست، اما فشار فرهنگی جامعه و انتظارات معمول از مردان ایجاب می‌کند که در این ورزش‌ها شرکت کنند.


باز تولید جنسیت در بستر فراغت

رابطه جنسیت و فراغت دوسویه است: نه تنها کلیشه‌ها، نقش‌ها و عرف‌های مربوط به جنسیت فراغت را شکل می‌دهند، بلکه فراغت نیز به نوبه خود مفاهیم و نقش‌های جنسیتی را بازتولید می‌کند. مثلا فعالیت‌های تفریحی مفاهیم «زنانگی» و «مردانگی» را برمی‌سازند و با تولید و تکرار این مفاهیم می‌توانند مقاومتی در برابر رفع تبعیض جنسیتی ایجاد کنند. این تاثیر هم فردی است و هم جمعی. در سطح فردی، تجربه‌ جنسیتی که فرد از فعالیت تفریحی خاصی دارد – مثلا اینکه در آن تفریح پذیرفته شده و از آن لذت برده است یا نه – بر رشد فردی‌ و رابطه‌ آن با نقش‌ جنسیتی که از او انتظار می‌رود تاثیر می‌گذارد و می‌تواند نگاهی خاص درباره جنسیت را درونی کند. مثلا اگر به دختری که مایل است فوتبال بازی کند مرتب بگویند فوتبال پسرانه است و در طول بازی هم مرتب با تمسخر مواجه شود، تجربه جنسیت‌زده‌ای از فوتبال پیدا می‌کند که در رابطه‌ درونی‌اش با جنسیت و همینطور رابطه با اطرافیان تاثیر دارد. چگونگی برخورد این دختر با دیگران در مورد موضوع فراغت می‌تواند کلیشه‌های جنسیتی را تقویت کند یا آن‌ها را به چالش بکشد. حاصل آنکه فرد و جامعه در کشمکشی متقابل رابطه تفریح و جنسیت را برمی‌سازند. اینجاست که فراغت بر فهم از زنانگی تاثیر گذاشته است.

یک مثال بارز دیگر از تاثیر فراغت بر تصور از زنانگی، محبوبیت و رایج بودن «ایروبیک» در میان زنان است. خیلی وقت‌ها هم‌وغم‌‌ کلاس‌های ایروبیک نه سلامت و ورزش، بلکه زیبایی بدن و هیکل زیبا و زنانه ساختن است و شرکت‌کنندگان این کلاس‌ها نیز بالطبع بیشتر زن هستند. در این محیط‌ها نوعی از زنانگی با نوعی از فعالیت تفریحی هم‌بسته شده و کلیشه‌ جنسیتی در مورد زیبایی زن را بازتولید می‌کند. به این ترتیب، با اینکه خود ورزش کردن نوعی شکستن کلیشه است، ایروبیک در عین حال کلیشه جنسیتی دیگری را بازتولید می‌کند. .در مورد ورزش‌های مردانه هم داستان همین است. تحقیقات نشان می‌دهد که ورزش‌های گروهی نوعی فهم از مردانگی را ترویج داده و پسران را تشویق می‌کنند که مردانگی سنتی بر حسب رقابت و برتری و قدرت فیزیکی را درونی کنند.

ورزش به کنار، حتی جشن و سرور هم به عنوان نوعی فراغت و فعالیت فرح‌بخش سویه جنسیتی دارد و تجربه گذرندان تعطیلات برای زنان و مردان یکی نیست. مثلا جشن‌هایی چون جشن پیش‌قدم نوزاد (baby shower) (یا مشابه‌اش جشن حنابندان) بیشتر بر روی نقش زنان متاهل در مراقبت و راضی کردن مردان تاکید دارند، حال آنکه برای مردان متاهل گذراندن وقت با مردان دیگر با این تاکید همراه است که مردان اساسا نیاز به آزادی دارند و ازدواج این آزادی را از آن‌ها گرفته است. با وجود آنکه خیلی از زنان و مردان امروزه جشن‌های سنتی را نقد می‌کنند و دنباله‌رو آن‌ها نیستند، اما این سنت‌ها همچنان در خیلی از خانواده‌ها جاری است.


تلاقی گرایش‌های جنسی و شکل تفریح

سوای جنسیت، گرایش جنسی (sexuality) افراد نیز با چگونگی گذران فراغت‌شان در ارتباط است. فهم رایج مردان به عنوان کسانی که خواسته‌شان را بر دیگران اعمال کرده و به زور وارد زندگی زنان می‌شوند و فهم رایج از زنان به عنوان ابژه منفعل جنسی که توان مقاومت یا تعیین تکلیف ندارد، با برخی فعالیت‌های فراغتی همچون تماشای محصولات پورنوگرافی و یا انواع مجله و برنامه تلویزیونی در ارتباط است. گرایش جنسی بر فراغت نقش دارد و فراغت به نوبه خود می‌تواند به گرایش‌ جنسیتی سمت و سو و قالب بدهد. مثلا بیشتر برنامه‌های تفریحی تلویزیونی روابط دگرجنسگرا بین زن و مرد را تنها رابطه قابل تصور می‌دانند و از این بابت بر گرایش جنسی و برخورد جامعه با تنوع در گرایش جنسی افراد تاثیری به‌سزا دارند.

دیدیم که فراغت می‌تواند کلیشه‌ها را بازتولید کند. در عین حال باید توجه داشت که فعالیت‌های اوقات فراغت همیشه در جهت بازتولید نابرابری نیست. گذران اوقات فراغت، از آنجا که با درجه‌ای از استقلال و ذوق و آزادی همراه است، می‌تواند پتانسیلی ویژه در تغییر دینامیک جنسیت باشد. وقتی تعیین چگونگی گذران فراغت خودمختار باشد، می‌تواند به فضایی برای توانمندسازی و مقاومت در برابر فشار جامعه تبدیل شود.

نتیجه آنکه فراغت به خاطر رابطه نزدیکش با عرف، ساختار قدرت و باقی عوامل فرهنگی، در خور تحقیق و توجه تحقیقاتی گسترده‌تر است و ابزاری مهم برای فهم جامعه به دست می‌دهد. در این میان، جنسیت و فراغت پیوندی نزدیک و دوسویه دارند. فراغت جامعه بر اساس جنسیت افرادش بیانگر امکانات، محدودیت‌ها و تصورات آن جامعه از نقش‌های جنسیتی است. فراغت می‌تواند نقش‌های جنسیتی را بازتولید کند و یا با ایجاد فضایی برای فعالیت خودمختار و مستقل راهی به سوی توازن جنسیتی برقرار کند.

همچنین بخوانید:  واقعیت اجتماعی و بازی در زمین دولت
Back To Top
🌗