پنج مرحله اپیدمیها
ژیژک معتقد است میتوان این پنج مرحله را در مواقعی که جامعه با یک ضایعه دلخراش و تروماتیک مثل کرونا مواجه میشود تشخیص داد: انکار، خشم، چانهزنی، ناامیدی، پذیرش.
کتاب اسلاوی ژیژک درباره کرونا را شاید بتوان سریعترین نمونه فراهمآوری کتابی در مورد یک مسئله روز دانست. کتاب پیش از آنکه بحرانِ امروز ما به نقطه معلومی برسد منتشر شد. پیش از این در میدان یک مقاله از این کتاب را با ترجمه نوید گرگین منتشر کرده بودیم. در روزهای آینده نیز ترجمه مقالههای دیگری از ژیژک درباره کرونا را در میدان خواهید خواند. برخی از این مقالهها پیش از این در روزنامه اعتماد منتشر شده است.
شاید بتوانیم درباره نحوه واکنشهایمان به بحرانهایی همچون اپیدمیِ ویروس کرونا نکاتی آموزنده از کتابِ درباب مرگ و احتضارِ پیش از مرگ[۱] نوشته الیزابت کوبلِر-روس[۲] بیاموزیم. او در این کتاب درباره طرحِ مشهورش از پنج مرحله مواجهه با بحرانها سخن میگوید. طیِ این پنج مرحله پی میبریم که چگونه از تجربیات مربوط به یک بحران در زندگی درس میگیریم تا به حوادثی مثلِ یک بیماریِ کشنده واکنش نشان دهیم: انکار[۳] (شخص کاملاً از پذیرش واقعیت سر باز میزند: «امکان ندارد چنین چیزی هرگز برای من اتفاق بیافتد»)؛ خشم[۴] (زمانی بروز میکند که دیگر نتوانیم به انکار واقعیت ادامه دهیم: «چطور چنین چیزی برای من رخ داد؟»)؛ چانهزنی[۵] (امید به اینکه میتوانیم یک جوری واقعه را به تأخیر بیاندازیم یا آن را کوچک جلوه دهیم: «فقط بگذارید آنقدر زنده بمانم تا فارغالتحصیلی بچههایم را ببینم»)؛ ناامیدی[۶] (عدمِ سرمایهگذاریِ لیبیدویی: «من که دارم میمیرم، پس دیگر چرا باید چیزی مرا آزرده کند؟»)؛ پذیرش[۷] («نمیتوانم با این واقعیت بجنگم، بهتر است به بهترین شکل خودم را برایش آماده کنم.»). کوبلر-روس در ادامه این مراحل را در همه اشکال خسرانِ فاجعهآمیزِ شخصی (مثلِ از دست دادنِ شغل، مرگِ معشوق، طلاق، اعتیاد به مواد مخدر) به کار میبندد، و همینطور تأکید دارد که این مراحل لزوماً با همین ترتیب ظاهر نمیشوند یا ممکن است همه بیماران تمام این پنج مرحله را تجربه نکنند.
محیط زیست، کنترل، طاعون
میتوان این پنج مرحله را در مواقعی که جامعه با یک ضایعه دلخراش و تروماتیک مواجه میشود تشخیص داد. بیایید برای نمونه تهدید فاجعه زیستمحیطی و آبوهوایی را در نظر بگیریم: نخست، مایل هستیم تهدید را انکار کنیم (این فقط پارانویا و بدگمانیست، همه این ماجراها نوساناتِ معمولی در الگوهای آب و هواییست)؛ سپس دچار خشم میشویم (از دستِ شرکتهای بزرگی که محیط زیست را آلوده میکنند و دولتهایی که خطر را نادیده میگیرند عصبانی میشویم)؛ بعد از این نوبتِ چانهزنیست (اگر زبالههایمان را بازیافت کنیم، میتوانیم برای بحران وقت بخریم؛ همچنین باید جنبه مثبت موضوع را هم ببینیم: میتوانیم در گرینلند اقدام به کاشتِ سبزیجات کنیم، کشتیها میتوانند کالاها را با عبور از مسیرهای جدید شمالی که دیگر پوشیده از یخ نیستند سریعتر از چین به آمریکا برسانند، سرزمینهای جدید و حاصلخیزی در سیبری به واسطه آبشدنِ یخهای قطبی قابل دسترس خواهند شد و …)، ناامیدی (دیگر خیلی دیر شده، ما شکست خوردیم…)؛ و سرانجام، پذیرش (اینکه ما با یک تهدیدی جدید سر و کار داریم، و میبایست تمامِ شیوه زندگیمان را تغییر دهیم!)
تهدید دیجیتال
همین موضوع درباره تهدید فزاینده کنترلِ دیجیتالی زندگیِ مردم توسطِ حکومتها نیز معتبر است: ابتدا، گرایش داریم که انکارش کنیم (این داستان اغراق است و چیزی بیشتر از پارانویای چپها نیست، هیچ کارگزاری نمیتواند فعالیتهای روزمره ما را کنترل کند)؛ سپس آتشِ خشم شعلهور میشود (و علیه شرکتهای بزرگ و آژانسهای مخفی دولتی غضب میکنیم که ما را بهتر از خودمان میشناسند و از این شناخت برای کنترل و مدیریتِ افکار ما استفاده میکنند)؛ بعد، چانهزنی (مسئولین حق دارند که به دنبال کشفِ تروریستها باشند، ولی نباید به این بهانه در زندگیِ شخصی ما کنکاش کنند…)؛ سپس ناامیدی (دیگر واقعاً دیر شده، امنیتِ زندگیِ خصوصیمان از دست رفته، دورانِ آزادی شخصی به پایان رسیده)؛ و در نهایت پذیرش ( کنترلِ دیجیتالی واقعاً تهدیدی برای آزادیِ ماست و باید آگاهیِ عمومی از ابعادِ آن را افزایش دهیم و برای مبارزه با آن خودمان را آماده کنیم!)
در قرونِ وسطی، جمعیتِ شهری که در آن نشانههای بیماریِ طاعون بروز میکرد واکنش مشابهی نشان میدادند: اول از همه انکار، سپس خشم از این زندگیهای گناهآلود که اکنون برای آن مجازات میشویم، یا حتی ناراحتی از دستِ خدایِ مغضوب که این عذاب را مجاز دانسته، سپس مرحله چانهزنی که در آن تصور میشود: اوضاع خیلی هم بد نیست! و فقط باید از آنهایی که بیمارند دوری کنیم، پس از آن ناامیدی که عمر ما دیگر به سر رسیده، بعد از آن عجیب است که در قرون میانی یک مرحله اضافی هم در واکنش به این دست بیماری به عیاشی و مجالس میگساری میگذشت چراکه باور داشتند حالا که زندگی ما به آخر رسیده بیاییم موضوع را فراموش کرده و به لذتهایی که هنوز در دسترسمان هستند با نوشیدن و فسق و فجور[۸] بپردازیم، و نهایتاً پذیرش اینکه به هر حال ما اینجا هستیم پس بیایید تا جایی که میتوانیم رعایت کنیم تا زندگی عادی از سر گرفته شود … .
ناامنی نوین
و آیا همین موضوع در مورد مواجهه ما با فراگیریِ ناگهانی اپیدمیِ ویروس کرونا در انتهای سال ۲۰۱۹ نیز اتفاق نیفتاد؟ ابتدا همه انکار میکردند (چیزی جدی نیست، فقط تعدادی وظیفهنشناس دارند پانیک و وحشت را در کشور پخش میکنند)؛ سپس خشم (معمولاً در کشورهای نژادپرست یا با دولت ضعیف: تقصیرِ چینیهاست یا دولتمان خیلی ناکارآمد است…)؛ سپس نوبت به چانهزنی میرسد (اوکی، برخی قربانی بیماری شدهاند، اما این ویروس به اندازه سارس جدید نیست و میتوانیم آسیب آن را محدود کنیم…)؛ اگر چانهزدن جواب نداد، ناامیدی فرامیرسد (بیایید خودمان را بیشتر از این مسخره نکنیم، همه متهمایم) … ولی حالا آخرین مرحله پذیرش چطور خواهد بود؟ واقعیت عجیب آنجاست که این اپیدمی شباهت زیادی با آخرین اعتراضهای اجتماعی اخیر همچون نمونههایی مثل جلیقهزردها در فرانسه و معترضانِ هنگکنگ دارد، اینطور نیست که مخالفان به سادگی متفرق شوند و سپس تحلیل بروند بلکه مقاومت میکنند و همزمان ترس و بیثباتیِ دائمی را نیز به ما ارزانی میدارند.
آنچه باید بپذیریم و خودمان را با آن سازگار کنیم این است که شکلی زیرلایه از حیات وجود دارد، حیاتی نامیرا که به طرزی احمقانه و غیرِ جنسی خودش را تکثیر میکند. این همان حیاتِ ویروس است که همیشه هم وجود داشته و همواره هم همراه ما مثل یک سایه خواهد بود و ما تهدیدی برای بقای خودمان محسوب میشویم و این موجود زمانی که انتظارش را نداریم میتواند برای ما خطرناک باشد.
حتی در سطحی عامتر میتوان گفت اپیدمیهای ویروسی به ما خبر از ماهیتِ تصادفی و بیمعنای زندگی میدهد: مهم نیست که ما به عنوان بشریت چه عمارتهای عظیم و معنویای برپا میکنیم، یک تصادفِ طبیعی احمقانه مثلِ یک ویروس یا سیارک میتواند به همه این عظمت خاتمه دهد… لازم به ذکرِ این درسِ محیطزیستی (اکولوژی) نیست که ما آدمیان نیز میتوانیم بدون آنکه خودمان بدانیم در خاتمه تمدن مشارکت کنیم.
[۱] | Über den Tod und das Leben danac| عنوان اصلی به زبان آلمانی با عنوان انگلیسی (On Death and Dying) اختلاف دارد و تقریباً چنین معنا میدهد: «درباب مرگ و زندگیِ پس از آن».
[۲] Elisabeth Kübler-Ross
[۳] Verleugnung / denial
[۴] Wut / anger
[۵] Verhandeln / bargaining
[۶] Depression
[۷] Akzeptieren / acceptance
[۸] نمونه خوبی از این شکل مواجهه با طاعون را میتوان در نمایشنامه «ضیافت به روزگار طاعون» اثر الکساندر پوشکین مشاهده کرد. طی این نمایشنامه هرچند هنوز کشیش به تسلم و رضایت در مقابلِ «تقدیر» باور دارد، رفته رفته مردم از او فاصله میگیرند و از «والسینگام» پیروی میکنند که ترجیح میدهد در مقابل اپیدمی به میگساری و ضیافت بپردازد. کشیش بیماری را نتیجه منطقی گناهانِ بشر در نظر میگیرد ولی کسانی همچون والسینگام معتقدند که تاوان گناه نمیتواند تا این درجه طولانی و گزاف باشد، بنابراین راه دیگری را برای مقابله با اپیدمی در پیش میگیرند.
سلام و عرض ادب
لطفا نام و لینک مقاله به زبان انگلیسی رو هم بگذارید….ممنون