skip to Main Content
مردِ خوب مردِ مرده است
اسلایدر جامعه

مردِ خوب مردِ مرده است

چرا وقتی راجع به کردارهای مردانی صحبت می‌شود که مرتکب آزار جنسی یا تجاوز شده‌اند، ناگهان سر و کله کسی پیدا می‌شود که می‌گوید «نگوییم همه مردان»؟ چرا نباید به چنین استدلالی توسل جست؟

ماریسا جین جانسون (کنشگر جنبش رهایی سیاهان) یک زمانی گفت «هیچ سفیدپوست خوبی وجود ندارد». پیش از آنکه تمامی سفیدپوستان نسبت به این حرف گارد دفاعی بگیرند، او منظورش را شفاف کرد؛ با این توضیح که وقتی خودتان یا بعضی دیگر از افراد سفیدپوست را «یکی از آن سفیدهای خوب» می‌نامید، چنین کاری می‌تواند منجر به عدم مسئولیت‌پذیری و نادیده گرفتن گرایشات نژادپرستانه‌ای شود که هنوز در درون خود دارید؛ حتی اگر فکر می‌کنید به هیچ‌وجه حامل چنین گرایشاتی نیستید (گرچه هستید، همان‌طور که من هم هستم)، ریسک کرده و به خودتان اجازه داده‌اید که مسئولیت‌تان را کنار بگذارید و کار بیشتری برای دگرگون کردن سیستم‌های نژادپرستی و نابرابری موجود در جامعه انجام ندهید. صرف این که فکر می‌کنید خودتان فعالانه دست‌اندرکار اعمال تبعیض علیه مردمان رنگین‌پوست نیستید، دلیل نمی‌شود که آدمی «خوب» باشید.

می‌خواهم آن عبارت جانسون را جای دیگری به‌کار ببرم چون به نظرم قشنگ جواب می‌دهد؛ در برابر این گرایش فزاینده در میان مردان که مدام می‌خواهند به زنان (و دیگر مردان) یادآوری کنند که «همه‌ی مردان ضد زن یا متجاوز نیستند». حنا گدسبی به چنین چیزی اشاره داشت، وقتی گفت «..هر زمان که یک مرد خوب در مورد مردان بد حرف می‌زند، ضرورتا خطی میان خودش و آنها می‌کشد.. خواهد گفت من مرد خوبی هستم، خط اینجاست و تمام مردهای بد آن طرف خط هستند..».

می‌خواهم مثل جانسون استدلال کنم و بگویم اساسا چیزی به اسم مرد «خوب» وجود خارجی ندارد؛ چون این استدلال که «نگوییم همه‌ مردان»، خیلی کارها با ما می‌کند، که هیچ‌کدامش هم مفید نیستند.

۱- چنین استدلالی مساله اصلی هر گفتگویی را به حاشیه می‌راند و در عوض حس آن مردان «خوب» نسبت به چنین گفتگویی را به مرکزیت بحث می‌آورد. مثلا، یکی دارد توضیح می‌دهد که در محل کارش توسط مردان مورد آزار جنسی قرار گرفته است؛ ناگهان یک مرد «خوب» وسط حرف می‌پرد و می‌گوید «من هیچ‌وقت در محل کارم به کسی آزار جنسی نمی‌رسانم». یک مرتبه متوجه می‌شوید که به‌جای صحبت درباره مساله اصلی یعنی آزار جنسی در محل کار، همه دارند راجع به آن یارو حرف می‌زنند.

همچنین بخوانید:  شور کاوه

واکنش‌های مردان «خوب» در چنین لحظاتی، تدافعی و ناپخته است. آنچه آنها را برمی‌انگیزاند، نیاز به یک حس خوب نسبت به خودشان است، نه میلِ کمک به دیگران. دقیقا در همان لحظه‌ای که باید حواستان را جمع کنید و مطمئن شوید که دیگران احساس امنیت و مراقبت می‌کنند، به فکر خودتان هستید و این یعنی فقدان شدید همدلی در وجود شما.

۲- ادعاهایی مبنی بر اینکه مردان معیّنی «خوب»اند، ممکن است اساسا حقیقت نداشته باشد. آنچه بر خوبیِ یک فرد حکم می‌کند، امری به‌شدت سوبژکتیو است. معیارهایی که افراد برای توصیف این مردان «خوب» به‌کار می‌گیرند، اغلب سطحی و نمایشی‌اند. برای نمونه، می‌دانیم چه تعداد کشیش که از کودکان سوءاستفاده جنسی کرده‌اند مورد دفاع قرار گرفته‌اند؛ به این دلیل که وقتی مشغول سوءاستفاده جنسی از کودکان نبوده‌اند، کارهای خیریه می‌کرده‌اند یا راه راست را به دیگران نشان می‌داده‌اند. اعضای آن جماعت مذهبی معمولا می‌گویند «او نمی‌تواند دست به سوءاستفاده جنسی بزند. او مرد خوبی‌ست که به شیوه‌های گوناگون یاری‌گر این جماعت بوده است».

جری ساندوسکی در قضیه سوءاستفاده جنسی از پسران نوجوان، به معنای واقعی کلمه احساس برحق بودن می‌کرد؛ چون هم او بود که برای همان پسربچه‌ها فرصت‌های آموزش دانشگاهی، آموزش رهبری و رشد حرفه‌ای فراهم آورده بود. او خود را به مثابه مردی «خوب» می‌نگریست. خب اگر چنین سطحی از دوگانگی (و خوب پنداشتن خود) می‌تواند درون فردی وجود داشته باشد که بارها به کودکان تجاوز کرده است، ببینید چه دوگانگی‌ای می‌تواند درون مردان مترقی‌ای باشد که هنوز گرایشاتی سکسیستی دارند. نمی‌خواهم بگویم هر مردی که به خود عنوان «خوب» می‌دهد یا جماعتش به اون چنین عنوانی داده‌اند، مشغول سوءاستفاده جنسی از کودکان است؛ حرفم اینست که استفاده از چنین عنوانی می‌تواند فرصتی به آزارگران و افراد درنده‌خو بدهد که خود را پشت این نقاب پنهان کنند؛ و آنها به این فرصت دست پیدا نخواهند کرد، اگر چنان القابی را دور بریزیم.

همچنین بخوانید:  تحولات جنسیتی؛ زیبایی، عشق و سکسوالیته در عصر قاجار

۳- استفاده از این برهان («نگوییم همه‌ی مردان») ضرورتی ندارد. من هیچ‌گاه ندیده یا نشنیده‌ام که یک فمینیست به معنای واقعی کلمه فکر کند تمامی مردان شرورند و بایستی معدوم شوند. اغلب نظریه‌پردازان فمینیسم بر این نظرند که مساله اساسی، سیستم‌های کلان‌تر پدرسالاری‌اند که انتظارات از مردان و قید و بندها برای آنها را سامان می‌بخشند. مردان نیز قربانیان این نظام پدرسالارند، هرچند آنها به شیوه‌ای متفاوت از زنان و دیگر هویت‌های جنسی قربانی این سیستم می‌شوند. وقتی فمینیست‌ها راجع به کردارهای مردانی صحبت می‌کنند که دست به سوءاستفاده زده‌اند یا مرتکب جرم شده‌اند یا ستمکارند، هیچ‌وقت منظورشان این نیست که تمامی مردان «بد»اند. وقتی به آنها یادآوری می‌کنید که مردان «خوب» هم وجود دارند، واقعا حرف اضافی زده‌اید.

۴- چنین استدلالی می‌تواند موجب احتیاط بیش از حد زنانی شود که وقتی از ستمکاری مردان نسبت به زنان صحبت می‌کنند، نگرانند که مبادا خشم دوستان مرد خود را برانگیزند. آنها مجبور می‌شوند عباراتشان را جرح و تعدیل کنند تا حرفشان بی شک و شبهه و کاملا قابل‌فهم باشد، که دارند در مورد دیگران صحبت می‌کنند؛ درباره پسرهای خیلی بد، نه شما آقا پسرها! شما که در نهایت بچه‌های خوبی هستید!

با چنان استدلالی، مانعی ایجاد کرده‌اید بر سر راه کاری به‌شدت مهم؛ به اشتراک گذاشتن تجربه‌های ستم و تبعیض به منظور گسترش آگاهی؛ و به این ترتیب (همان‌طور که پیش‌تر گفته شد) به مردانی که حقیقتا به‌طور کامل از قید سکسیسم و نژادپرستی رها نشده‌اند، اجازه می‌دهید که از مسئولیت‌شان برای درگیر شدنِ تمام و کمال در چنین بحثی شانه خالی کنند.

با این ادعا که چیزی به اسم مرد خوب وجود ندارد، قصد ندارم که تاثیرات مثبت مردان در خانواده‌ها و جماعات را ناچیز جلوه دهم؛ برعکس، اگر مردان و دیگر گروه‌های عمده تمرکزشان را از روی اینکه «خوب» یا «بی‌خطر» دیده شوند بردارند، ممکن است تلاش بیشتری صرف ساختن جامعه‌ای عادلانه‌تر کنند.

متن به زبان انگلیسی

8 نظر
  1. اگر قرار است نگرش‌های مارکسیستی را در حوزه‌ی جنسیتی وارد کنید و می‌خواهید با انکار رنج مردان، زنان را به عنوان سیاه‌پوستان تلقی کنید و مردان را به عنوان سفیدپوست، پس کمی شرافت به خرج دهید و به اصل مکتب خود خیانت نکنید!
    کدام سیاه‌پوستی برای همراه کردن سفیدپوستان در جنبش‌های سیاهان شعار می‌داد که نژادپرستی به سفیدان هم آسیب می‌زند و برابری به نفع همگی ماست؟
    کدام کارگر شعار می‌داد که سیستم سرمایه‌داری به سرمایه‌داران آسیب می‌ز؟!؟

    نمی‌شود ابتدا با انکار رنج مردان، یک دیدگاه مارکسیستی بسازید و پس از ساخته شدن دیدگاه مارکسیستی به رنج مرد برگردید و بگویید مرد‌سالاری به مردان هم آسیب می‌زند.

  2. از دیدگاه های ثبت شده میشه به میزان مردسالاری نهادینه شده پی برد که بدون تفکر در مورد متن تنها با استناد به عنوان، احساس مردستیزی بهشون دست داده و به این نتیجه رسیدند که فمنیسم خطرناک هست و بار دیگر زن ستیزی خودشون رو نشون دادن.

  3. یک مشت بهانه و چرندیات برای مردستیزی. البته این چرندیات و مردستیزی روی مردهای بالغ به هیچ وجه تاثیرگذار نیست. ما فقط نگران تاثیر این چرندیات بر پسربچه‌ها و پسران نوجوان هستیم. در سنین کم متاسفانه حس گناه به راحتی در افراد ایجاد می‌شود و صد البته منجر به عزت نفس پایین در آن‌ها ایجاد می‌شود که به انفعال می‌انجامد. تمام تلاش شما، فمینیست‌ها در جهت انفعال مردان است.

  4. واقعاً با انتشار این مطالب فقط ذات مردستیزانه خودتون رو که پشت شعار برابری قایم شده نشون میدید.

    فمینیسم سرطانه

  5. با این تفکرات راه افتادید میرید کشورای پیشرفته و گند میزنید به سیستمشون. هدف شما نابودی تمدن بشری هست، ذیل نام های خوش رنگ و لعاب

  6. میگه:
    چون این استدلال که «نگوییم همه‌ مردان»، خیلی کارها با ما می‌کند، که هیچ‌کدامش هم مفید نیستند.

    باید دید نگفتنش چه ضررهایی میتونه داشته باشه
    اگه در زمان قدرت گرفتن هیتلر یه نفر به هیتلر می‌گفت که «نگوییم همه یهودیان» اون فجایع رخ نمیداد.

    همین یک کاسه کردن گروههای انسانی و شیطانی شمردنشان نطفه ی فاشیسم را میبندد. به همین دلیله که ایدئولوژی فمینیسم را فاشیستی میدانند.

  7. آیا ترجمه «There Are No Good Men» معادل «مرد خوب مرد مرده است»‌ می شود؟‌
    دوستان از تلاش تون سپاسگزاری می کنم ولی آیا بهتر نیست تمرکزتون روی انتشار مطالب خودتون باشه و یا کیفیت ترجمه هاتون رو بهتر کنید؟‌

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗