رئالیسم تعاونگرایی
تعاونگرایی سالهاست که به عنوان بدیلی در برابر سرمایهداری مطرح میشود. این مقاله نشان میدهد که چگونه شرایط دنیای امروز شانس ویژهای به تعاونگرایی داده تا بتواند به عنوان یک شیوه مسلط مطرح شود.
تعاونگرایی یا همیاری از قرن نوزدهم و با ظهور چهرههایی چون رابرت اوون و پرودون همواره یکی از مجموعه بدیلها در برابر سرمایهداری بوده است. امروزه تعاونیها به یکی از اجزای عمده و همیشه حاضر مناطقی چون ناحیه باسک یا امیلیا-رومانیا در ایتالیا و همچنین صنایعی مانند پرورش گاو شیرده در ایالات متحده بدل شدهاند. با وجود این، باید روراست بود: تعاونگرایی هنوز طی دو سدهای که از عمر سرمایهداری میگذرد نتوانسته نقشی تحولآفرین و دگرگونساز ایفا کند.
اکنون اما فرصت از چهار سو مهیاست تا شاید آیندهای متفاوت پیش رو باشد.
اولین این فرصتها، برهمریختگی حاصل از فناوری است. امروزه اوضاع بسیار معلق و نابسامان است. شاید شرکت اوبر اکنون نبض بازار خدمات حملونقل فردی را در ایالات متحده بهدست گرفته باشد، اما در صورت نفوذ سریع جنبش تعاونی به طیف گستردهتری از خدمات، هنوز میتواند چیزی بیش از یک «فرنداستر» (از اولین شبکههای اجتماعی که امروز تعطیل شده)، یا در نهایت لینکدین برای اقتصاد مبتنی بر تقاضا نباشد. از نظر تاریخی، تعاونیها همواره در همان محدودهای که ظهور کردهاند با استحکام از پس رقابت بازار برآمدهاند، اما بیش از آن به اندازه کافی رقابتی نبودهاند تا بتوانند راهشان را به بازارهایی باز کنند که پیشتر از سوی شرکتها و بنگاههای سنتی اشباع شدهاند. این نه برتری اقتصادی، بلکه سنتها، رسوم و میزان همانندسازیها بوده که تکلیف ادامه حضور یا حذف تعاونیها را روشن کرده است. اما فرصت اکنون و همین حالا به تعاونیها رو کرده، یعنی درست وقتی سازماندهی تولید هنوز بیثبات و ناپایدار است.
فرصت دوم آنکه ما در بزنگاه فرهنگی تعاون به سر میبریم. ویکیپدیا، نرمافزارهای رایگان و متنباز، روزنامهنگاری شهروندی و بسیاری اشکال دیگر از تولید اشتراکی برای نفع عمومی سبب شدهاند تا افراد معمولی نیز به شکلی روزمره با اصل تعاون و پیامدها و فرآوردههای آن رودررو باشند. پافشاری چنددههای اقتصاد تخصصی بر شناسایی ما در مقام بازیگرانی که با هدف بیشینهکردن منافع خود با نیرنگ و تزویر دست به عمل میزنیم، در تقابل با واقعیتی روزمره است که درست بر خلاف آن صحه میگذارد. شاخههای مختلف علوم، از زیستشناسی تکاملی گرفته تا علوم اجتماعی، روانشناسی و عصبشناسی، همگی به صف شدهاند تا تایید کنند انسانها آن قسم روانپریشها و کوتولههای اخلاقی نیستند که در جایجای نظریه بازی و الگوی بازیگر عقلانی به چشم میخورند – که بسیاری از ما در یک وضعیت تعاونی، با یکدیگر همکاری میکنیم و در یک وضعیت رقابتی، به رقابت برمیخیزیم. اکنون چه در نظریه و چه در عمل، چارچوبی فرهنگی پدید آمده که به افراد یقین میبخشد تعاونگرایی قادر است به راستی در مقیاسی بزرگ و در پهنهای مهم از کردارهای اجتماعیشان که به میانجی اینترنت صورت میپذیرد، موفق عمل کند.
در وهله سوم، تولید اشتراکی برای نفع عمومی با در دسترس قرار دادن الگو و تجربهای مشخص از امکان مدیریت و اداره امور شرکتهای بزرگ از طریق پلتفرمهای تعاونی آنلاین، تجربیات گسترده و روزافزونی از چگونگی خودگردانی همتایان شبکهای، تخصیص کار و وظایف و مدیریت زمانی و مکانی عملکرد روزانه بهدست میدهد. تعاونگرایی نظیربهنظیر (Peer Cooperativism) این قسم الگوهای مدیریتی و سازمانی را با تولید اشتراکی برای نفع عموم سهیم است، اما ویژگی تعیینکننده آن، یعنی قدرتبخشی به کارگران برای گذران زندگی از طریق کار تعاونی، همان چالشی متمایز است که تولید اشتراکی هنوز ناگزیر از رویاروییاش نشده است.
دست آخر آنکه شبکهها الگوی مسلط بنگاه را متزلزل کردهاند. هزینه تراکنشهای ناشی از تبادلات بازار و اشتراکگذاری اجتماعی به شدت کاهش یافته است. به همین اعتبار، برهمکنشهایی که پیشتر منحصر به بنگاههایی بودند که سرمایه را با تعهدات قراردادی نیروی کار، مصالح و شیوههای توزیع در هم میآمیختند، اکنون در اشکالی به مراتب توزیعیتر انجام میشوند. این واقعیت فناورانه به همان میزان که سنگ بنای موفقیت نرمافزارهای رایگان و متنباز، ویکیپدیا یا «SETI@home» (نرمافزار اشتراکی جستجوی حیات هوشمند فرازمینی) بود، ظهور و رشد اقتصاد مبتنی بر تقاضا، نرمافزارهای مدیریت نیروی کار موقت و برونسپاری را نیز تضمین کرده است. این شاید به خودی خود متضمن یک آینده تعاونیتر نباشد، اما بیشک برخی از مهمترین موانعی که به لحاظ تاریخی همواره سد راه تعاونگرایی بودهاند را کمرنگ ساخته است. «اوبر» و «ایربیانبی» [وبسایتی برای کرایه مکانهای اقامتی] هر دو سروکارشان با تخصیص مجدد کالاهایی به میانجی بازار است که قابلیت به اشتراکگذاری دارند؛ کالاهایی بد دست و دانهدرشت که بهدلیل ظرفیت اضافیشان توسط افرادی که از آنان استفاده شخصی میکنند، به اشتراک گذاشته میشوند. وقتی سازندگان این پلتفرمها با شور و اشتیاق بر این نکته تاکید میکنند که بدون ساخت حتی یک اتاق یا مالکیت حتی یک خودرو، بزرگترین شرکت حملونقل یا هتلداری جهان را برپا کردهاند، در حقیقت به این نکته اشاره دارند که مانع اصلی پیشاروی گسترش ثمربخش تعاونیها، یعنی نیاز به سرمایهگذاری متمرکز، به مراتب کمتر از گذشته الزامآور و محدودکننده است. تولید اشتراکی برای نفع عموم به ما نشان داده که نه تنها میتوان نرمافزارها را به عنوان نرمافزارهایی رایگان و متنباز توسعه داد و بازاریابی را نظیر به نظیر انجام داد، بلکه آن دست تعاریف و دعاوی حقوقی و سیاسی که پیرامون هر خدمت نوظهوری جریان مییابد نیز بسیار موجهتر و کمتر تقابلی خواهد بود اگر این خدمت با همیاری نیروهایی همتراز برپا شده باشد.
بنابراین شاید بتوان چنین ادعا کرد که آمیزه برهمزنندگی اقتصادی با فرصتهایی برای تسخیر بازارهای جدید، در کنار یک انگاره فرهنگی مشترک در باب امکان تعاون، و صد البته تجربیات عمیق عملی حاصل از تعاون آنلاین بهمثابه یک فضای راهحل تجربی، بزنگاه کنونی را متفاوت از آن چیزی ساخته که همین دو دهه پیش انتظار میرفت، چه رسد به دوران شکوفایی سرمایهداری صنعتی.
اما تعاونگرایی اشتراکی پیش از آنکه بتواند جایگاهی مستحکم در اقتصاد شبکهای به خود اختصاص دهد، باید با چالشهایی جدی دستوپنجه نرم کند. تولید اشتراکی با یککاسهکردن مساعدتهای داوطلبانه مشارکتکنندگانی رشد کرد و شکوفا شد که اغلب برای امرار معاش خود به راههای دیگری متکی بودند. این به نوبه خود مجال میداد تا خروجی تولید اشتراکی، عمدتا فارغ از هرگونه هزینهای، و «آزاد به همان معنایی که در آزادی مستتر است» (free as in freedom: نام کتاب زندگینامه ریچارد استالمن، برنامهنویس و فعال سرشناس جنبش نرمافزار آزاد)، در اختیار عموم قرار بگیرد. با این اوصاف، اگر تعاونگرایی اشتراکی سر آن دارد تا به بخشی از راهحل در قبال عدم امنیت اقتصادی بدل شود که به شکلی روزافزون در قرن بیستویکم دامنگیر شده، باید این توانایی را بهدست آورد تا بدون ایجاد هیچگونه خللی در سطح تعاون و همکاری افراد، از مشتریان و کاربرانش مبلغی بهعنوان دستمزد طلب کند و سود و درآمد حاصله را بهگونهای منصفانه بین نیروهای همیار توزیع کند. این همان چالشی است که تولید اشتراکی مبتنی بر نفع عموم هیچگاه با آن رودررو نشد. جنبش تعاونی اما نشان داده این دست چالشها به راستی دردسرسازند، هرچند غیرقابل عبور نیستند. از دیگر چالشهای حائز اهمیت لزوم تعدیل محرک اخلاقی تولید اشتراکی، یعنی تضمین دسترسی همگانی به خروجیهای تولیدی و و اشتراکیبودن آنها، با ضرورت تامین درآمد برای نیروهای همیار است. رویارویی با این چالش اخیر برای مدلهای خدماتی، چنانکه برای مثال در مورد نرمافزارهای آزاد و متنباز شاهد بودهایم، به مراتب آسانتر از اقلام و کالاهای اطلاعاتی همچون عکاسی آرشیوی است که واجد هیچ مدل ارائه خدمت مشخصی نیستند. انسجام اخلاقی جنبش تعاونی چنین حکم میدهد که این دست تعاونیهای فعال در حوزه کالاهای اطلاعاتی باید بهجای اتکا بر راهبردهای مبتنی بر مالکیت فکری که آنان را از بطن جنبش جدا میکند، در پی توسعه الگوهایی از عضویت یا ارائه خدمات مشترک باشند.
تعاونگرایی، همچون بسیاری از طرحهایی که بهدنبال اعطای مالکیت به کارکنان هستند، صرفا به معنای مالکیت مشترک نیست. تعاونگرایی، در وهله اول و مهمتر از همه، متضمن اداره و حکمرانی مشترک است. اما «دردسر سوسیالیسم آن است که وقتی برای سر خاراندن باقی نمیگذارد». همانطور که این جمله منتسب به اسکار وایلد نشان میدهد، حجم کار لازم در تعاونگرایی اشتراکی میتواند خود چالش جدید دیگری باشد؛ هرچند پلتفرمهای مدیریت دموکراتیک آنلاین با تقویت قابلیتهایی چون انعطافپذیری، شفافیت و پیگیری کارها، امکان مهار و مدیریت حجم کاری را به نسبت تعاونیهای فیزیکی افزایش دادهاند. در این میان، برخی پروژههای جنبش نرمافزار آزاد و متنباز، مانند «دبیان» [یکی از قدیمیترین و رایجترین توزیعهای لینوکس برای استفاده در رایانه شخصی و سرورها]، موفق به توسعه فرآیندی دموکراتیک شدهاند. اما بسیاری دیگر بر مدلی از رهبری کاریزماتیک اتکا کردهاند که شاید چنانکه باید سنخیتی با محدوده ضرورتهای امرار معاش نداشته باشد. به همین اعتبار، ادبیات و متون غنی موجود پیرامون مبحث حاکمیت بر منابع مشترک که الینور اوستروم از پیشگامان آن است و در واقع بر چگونگی مدیریت جمعی منابع معیشتی در جوامع مشارکتی، آنهم بدون کمک گرفتن از حقوق مالکیتی و قوانین دولتی تمرکز دارد، باید مرجع اصلی و نخستین فعالان حوزه تعاونگرایی پلتفرمی باشد. به تبع آن، مطالعات فزاینده امروزی در باب حاکمیت بر منابع مشترک دانشی هم میتواند بهترین منبع برای همزبانساختن تجربیات حاصل از تعاون آنلاین با مکتب اوستروم باشد؛ البته اگر درآمدزایی و توزیع ثروت را به کل از کانون توجه دور سازیم.
مطالعات گسترده صورتگرفته بر روی مبحث حاکمیت در ویکیپدیا را میتوان نمونهای درخور دانست، چرا که ویکیپدیا برخلاف بسیاری از دیگر جوامع تولید اشتراکی، به هیات نهادی تکامل یافته که مسئولیتی فرهنگی، حالا اگر نگوییم اقتصادی در قبال خروجیهای خود برعهده گرفته است. اما همین مورد ویکیپدیا هم به ما نشان میدهد کارها به همین سادگی پیش نمیروند. تلفیق آموزههای پژوهشی درباره حاکمیت ویکیپدیا با مکتب اوستروم باید محرکی برای تعاونیها باشد تا نه فقط در پی طراحی سازوکارهای مشارکتی، بلکه به دنبال برپایی سامانههایی برای نظارت متقابل و حل اختلافات باشند. اینها به ویژه جدای از قابلیتهای مشخصی هستند که امکان استقرار لانهای و تودرتوی قدرت و اختیار تصمیمگیری – یا همانا سازماندهی حاکمیتی در نزدیکترین سطح ممکن به سوژه حکمرانی – را فراهم میآورند. در این بین، شاید عمدهترین اختلاف تعاونگرایی با تولید اشتراکی در لزوم تعریف دقیقتر و سختگیرانهتر موضوع عضویت باشد. در تعاونگرایی، درست همانند باقی رژیمهای مالکیت مشترک، ارائه تعریفی دقیق و روشن از اعضا و اعمال محدودیتهای بیشتر بر چگونگی عضویت، نسبت به تولید اشتراکی از اهمیت به مراتب بالاتری برخوردار است. این خود بخشی مدیون حساسیت و اهمیت کیفیت و زمانبندی خروجیها و بخشی ناشی از لزوم حفظ دایره به نسبت تعریفشدهای از مشارکتکنندگان است که باید سود و بهره مکفی برای امرار معاششان را از همین مجرا با یکدیگر سهیم شوند.
دههها مطالعه و پژوهش بر روی مبحث تعاون، جدای از اهمیت برسازی یک هویت مشترک، دلالت بر محوریت برقراری ارتباط بین اعضا دارد؛ خاصه ارتباطاتی که اعضا را در نگاه یکدیگر وجههای انسانی ببخشد. پایبندی به هستهای مستحکم از ارزشهای اخلاقی، تعهد آشکار به رعایت انصاف و عدالت بین اعضا و دوری از رفتارها و آدابی که اینطور القا کند افراد تنها برای مقدار بیشتری پول تن به کار دادهاند، لازمه غلبه بر تنشهای اجتنابناپذیریست که کار و درآمد مشترک به همراه خواهد داشت. این قسم چارچوببندیها به شدت حائز اهمیتاند و باری دیگر بر این نکته تاکید دارند که هر تلاشی که در وهله اول معطوف به نفع شخصی باشد، به رغم نقش بیچونوچرای آن در تمامی جوامع، به احتمال فراوان محکوم به شکست خواهد بود؛ چه رسد به آنکه بخواهد الگوهای آشکارا مبتنی بر نفع شخصی در بنگاههای تحت مالکیت سرمایهداران را از میدان به در کند.
تعاونگرایی بهمثابه یک الگوی بدیل آگاهانه در قبال سازماندهی مدرن تولید، از زمان ظهور خود در دو سده گذشته تا به امروز، هیچگاه به این میزان آستانهای و تحققپذیر نبوده است. اما تحققپذیری به تنهایی آن را اجتنابناپذیر نمیسازد. تعاونگرایی در مقام یک جنبش تنها زمانی پیروز میشود که سریع و تعیینکننده حرکت کند، از گذشته نزدیک درس بیاموزد و تجربیات و دانش هرکدام از ما را به سرعت و دفعات در شبکهای از تعاونیها به اشتراک بگذارد.
منبع: فصلی از کتاب «Ours to Hack and to Own» به ویراستاری تربور شولتز و ناتان اشنایدر.