skip to Main Content
سیریزا؛ تولد دوباره تاریخ در یونان‬
سیاست

سیاستی دیگر ممکن است

سیریزا؛ تولد دوباره تاریخ در یونان‬

بکشنبه ۵ بهمن انتخابات پارلمان در یونان برگزار خواهد شد. نظر‌سنجی‌ها حاکی از آن است که حزب چپ‌گرای رادیکال سیریزا  (Syriza) در این انتخابات به قدرت خواهد رسید. در صورت پیروزی، این اولین بار پس از فروپاشی شوروی است که در اروپا یک حزب چپ غیر سوسیال‌دموکرات در پارلمان قدرت کسب می‌کند. چنین اتفاق و رویکردی می‌تواند «نشانه‌ای باشد از پایان چند دهه عقب‌نشینی و خودناباوری مدافعان عدالت اجتماعی و شروع دورانی جدید. دورانی که در آن امید دوباره جای شکست و اضمحلال را خواهد گرفت.» در یادداشت پیش‌رو رامین مسلمیان، چگونگی پیدایش سیریزا، برنامه‌هایش و درس‌های استراتژیک رشد چشمگیر آن ‌را بررسی می‌کند. 

«شکست‌گرایی» واژه‌ای‌ است که احتمالا بهترین توصیف را از وضعیت فعالان، جنبش‌ها و تشکل‌های سیاسی/اجتماعی با دغدغه عدالت اجتماعی از دهه هشتاد میلادی به بعد به دست می‌دهد. در این سال‌ها شکست و اضمحلال بسیاری از جنبش‌های سیاسی پیگیر عدالت اجتماعی در نقاط مختلف جهان، از کشورمان ایران گرفته تا اروپا و آمریکای جنوبی، مصادف شد با تسلط مطلق ایده‌هایی که خواهان خصوصی‌سازی اموال عمومی، تجزیه سیستم‌های تامین اجتماعی، تضعیف نیروی کار و گسترش بازار بودند. مجموعه ایده‌ها و سیاست‌هایی که آنها را به نام نئولیبرالیسم می‌شناسیم و در ایران از دولت هاشمی رفسنجانی به بعد سرلوحه برنامه‌های دولتی بوده‌اند و نتیجه‌شان را در جامعه امروز ایران می‌توان در گسترش فقر و نابرابری اجتماعی دید.

«شکست‌گرایی» با بی‌تفاوتی و بی عملی یکسان نیست. فرودستان، روشنفکران و فعالان اجتماعی در تمام این سال‌ها در نوشته‌ها، تظاهرات و اعتصابات اعتراض خود را به نابرابری‌های اجتماعی و وضعیت رو به وخامت خود نشان داده‌اند. چیزی که در این میان غایب بوده و اعتراضات این گروه‌ها را واجد توصیف «شکست‌گرا» می‌کند ناتوانی‌شان در فرا رفتن از اعتراض و مخالف خوانی، به سطح داشتن استراتژی واقعی برای ایجاد تغییر بوده است. در پی این ناتوانی بوده است که گروه‌های حاکم، الیت‌ها و صاحبان سرمایه بی‌توجه به اعتراضات، وضع موجود را تنها وضع ممکن نشان داده و بیش از پیش بر منافع گروه‌های فرودست خود تاخته‌اند.

یکشنبه پیش رو ۲۵ ژانویه ۲۰۱۵ می‌تواند روزی باشد که سیکل معیوب اعتراض بدون باور به امکان تغییر و ناتوانی متعاقب آن شکسته شود. در این روز یونانیان برای انتخابات پارلمان به پای صندوق‌های رای خواهند رفت. انتخاباتی که در آن همه نظرسنجی‌ها حکایت از پیروزی حزب چپ‌گرای رادیکال سیریزا (Syriza) دارند. در صورت پیروزی سیریزا، این اولین بار پس از فروپاشی شوروی سابق است که یک حزب چپ رادیکال غیر سوسیال‌دمکرات در اروپا، با برنامه ای مدون برای عقب راندن سیاست های نئولیبرال به قدرت می‌رسد. تحولی که می‌تواند نشانه‌ای باشد از پایان چند دهه عقب‌نشینی و خودناباوری مدافعان عدالت اجتماعی و شروع دورانی جدید. دورانی که در آن امید دوباره جای شکست و اضمحلال را خواهد گرفت. یادداشت پیش رو در قالب پرسش و پاسخ به تاریخچه سیریزا و برنامه‌های آن برای سازماندهی اقتصاد و سیاست می‌پردازد.

سیریزا چیست؟

سیریزا یا «اتحاد چپ رادیکال» در سال ۲۰۰۴ میلادی از به هم پیوستن شماری از گروه‌های کوچک چپ‌گرای غیرپارلمانی و فعالان سیاسی منفرد تحت محوریت گروه سیناسپیسموس شکل گرفت. رهبر وقت سیریزا آلکوس آلاوانوس– عضو سابق حزب کومونیست یونان و نماینده پارلمان اروپا- فلسفه وجودی سیریزا را ایجاد محفلی برای شکل‌گیری جریان چپ جدید به دور از راست‌گرایی سوسیال‌دمکرات‌ها و دگماتیزم استالینسیتی کمونیست‌های یونانی تعریف کرد. استراتژی سیریزا بر مبنای اصول قدرتمندسازی فرودستان و ارتباط مستمر با جنبش‌های اجتماعی فعال طراحی شد [۱].

سیریزا به دنبال ایجاد پلی میان اصلاح و انقلاب است و تغییر بنیادین جامعه سرمایه‌داری را به صورت پروسه‌ای از اصلاحات ساختاری می‌بیند که مستقیما با مبارزه روزمره [مردم] گره خورده است.

برخلاف سنت احزاب کمونیست که مبتنی بر ادعای نمایندگی، تمرکز و انحلال جنبش‌های اکثرا کارگری در حزب هستند، سیریزا هدف خود را ایجاد فدراسیون متکثری از جنبش‌های مختلف اجتماعی تحت چتر سیریزا و قدرتمندسازی این جنبش‌ها قرار داده است. سیریزا به طور مشخص بر میراث چپ خود تکیه دارد، اما همواره سعی می‌کند تا از یک سو از میانه‌روی بی‌نتیجه سوسیال‌دموکراسی فراتر رود، و از سوی دیگر تندروی‌های چپ‌گرایانی که هنوز در رویای انقلاب‌های بلشویکی هستند، را پشت سر بگذارد. به تعبیر یکی از بنیانگذاران سیریزا میکالیس اسپوردالاکیس «سیریزا به دنبال ایجاد پلی میان اصلاح و انقلاب است و تغییر بنیادین جامعه سرمایه‌داری را به صورت پروسه‌ای از اصلاحات ساختاری می‌بیند که مستقیما با مبارزه روزمره [مردم] گره خورده است» [۱].

syriza1تکثرگرایی سیریزا و تاکیدش به ارتباط دمکراتیک با جنبش‌های جامعه یونان و زندگی روزمره در نشان سیریزا، که از سه پرچم بر یک پس زمینه سفید تشکیل شده، نمود پیدا می‌کند. پرچم قرمز سمبل میراث چپ حزب، پرچم سبز گویای دغدغه‌های زیست‌محیطی آن و پرچم بنفش نشان تعهدش به سیاست آلترناتیو و مبارزه برعلیه مردسالاری حاکم بر سیاست و جامعه یونان است. در پس زمینه این سه پرچم رنگ سفید حکایت از اهمیت اتحاد میان سه گرایش ذکر شده دارد.

پس از سال‌ها سازماندهی و ارتباط مستمر با جنبش‌های مختلف اجتماعی یونان اعم از جنبش کارگری، دانشجویی و زنان، نام سیریزا در سال ۲۰۱۲ و پس از درخشش غیرقابل پیش‌بینی‌اش در انتخابات پارلمان یونان بر سر زبان‌ها افتاد. در انتخابات سال ۲۰۱۲ در شرایطی که جامعه یونان پس از ۲۵ درصد انقباض تولید ناخالص ملی و بیش از ۲۰ درصد نرخ بیکاری، سیاه‌ترین روزهای خود را پس از اتمام دیکتاتوری نظامی دهه هشتاد می‌گذراند، پرچم قرمز سمبل میراث چپ حزب، پرچم سبز گویای دغدغه‌های زیست‌محیطی آن و پرچم بنفش نشان تعهدش به سیاست آلترناتیو و مبارزه برعلیه مردسالاری حاکم بر سیاست و جامعه یونان است. در پس زمینه این سه پرچم رنگ سفید حکایت از اهمیت اتحاد میان سه گرایش ذکر شده دارد. تسلط احزاب سوسیال‌دمکرات و راست سنتی بر سیاست یونان شکسته شد. در حالی که در انتخابات قبلی پارلمان سیریزا حدود پنج درصد آراء را به خود اختصاص داده بود، در انتخابات سال ۲۰۱۲ برپایه مخالفت با ریاضت اقتصادی تحمیلی اتحادیه اروپا و دفاع از عدالت اجتماعی با کسب ۲۷ درصد آراء سیریزا تا یک قدمی کسب قدرت پیش آمد. حزب راست سنتی «دمکراسی نو» تنها با سه درصد رای بیشتر از سیریزا حزب اول انتخابات شد و دولتی ائتلافی تشکیل داد. در انتخابات سال ۲۰۱۲ اگر چه راست سنتی در نهایت پیروز شد اما با رشد خیره‌کننده محبوبیت سیریزا و شرایط وخیم اقتصادی یونان واضح بود که سیریزا تنها چند قدم با شکستن حلقه قدرت احزاب سنتی سوسیال‌دمکرات و راست یونان و اروپا فاصله دارد.

همچنین بخوانید:  ترک تحصیل 30 درصد دانش‌آموزان
وضعیت یونان در آستانه انتخابات آتی چگونه است؟

Unemploymentبحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ در اتحادیه اروپا به سرعت به بحران تمام عیار کسری بودجه دولت‌ها و امتناع بازارهای مالی از تامین این کسری بودجه تبدیل شد. در ایرلند و بعدتر اسپانیا که در نتیجه ترکیدن حباب مسکن، دولت‌ها ناچار به نجات بانک‌ها شده بودند، بدهی بانک‌ها به طور مستقیم به بدهی ملی تبدیل شد. در یونان و پرتغال که در آنها حباب مسکن مشابه ایرلند و اسپانیا شکل نگرفته بود، بحران در نتیجه کسری بودجه مستمر و حجم بالای بدهی دولتی بوجود آمد. کسری بودجه بالا و هراس سرمایه‌گذاران برای تامین این کسری پس از بحران ۲۰۰۸، این دو کشور را در شرف ورشکستگی قرار داد. به سبب ناتوانی در استقراض خارجی، یونان در دو نوبت بسته‌های کمک مالی از مثلث اتحادیه اروپا، بانک مرکزی اروپا و صندوق بین المللی پول (که به ترویکا Troika معروف اند) دریافت کرد. دریافت این کمک های مالی اما مشروط به اعمال ریاضت اقتصادی سفت و سخت بر اقتصاد یونان شد. ریاضت اقتصادی ای که نتایج فاجعه‌باری برای اقتصاد و جامعه یونان داشته است.

به سبب ناتوانی در استقراض خارجی، یونان در دو نوبت بسته‌های کمک مالی از مثلث اتحادیه اروپا، بانک مرکزی اروپا و صندوق بین المللی پول دریافت کرد. دریافت این کمک های مالی اما مشروط به اعمال ریاضت اقتصادی سفت و سخت بر اقتصاد یونان شد. ریاضت اقتصادی ای که نتایج فاجعه‌باری برای اقتصاد و جامعه یونان داشته است.

در نتیجه این ریاضت اقتصادی در طی سال‌های اخیر تولید ناخالص داخلی یونان بیش از ۲۵% کاهش پیدا کرده  و بدهی ملی یونان از حدود ۱۰۰% به بیش از ۱۷۰% تولید ناخالص داخلی افزایش یافته است. نرخ بیکاری از ۸% پیش از بحران اقتصادی به بیش از ۲۵% افزایش یافته در حالی که همین نرخ در میان جوانان یونانی به بیش از ۶۰% رسیده است. نزدیک به ۲۵% از مغازه‌های آتن ورشکست شده‌اند و ۱۰% جمعیت برای ادامه حیات خود به غذای دریافتی از سازمان‌های خیریه وابسته است. از سوی دیگر، درصد جمعیت زیر خط فقر با ۵۰% افزایش به بیش از ۳۰% جمعیت کشور رسیده و نرخ خودکشی بیش از ۴۰% افزایش یافته است.

برنامه‌های سیریزا برای دگرگونی جامعه یونان چیستند؟

یک سال پس از شروع بحران اقتصادی، سیریزا برنامه‌های خود برای دگرگونی بنیادین جامعه و اقتصاد یونان را در قالب یک جزوه مفصل ۴۰۰ صفحه‌ای منتشر کرد. جزوه‌ای که تقریبا شامل تمام ابعاد جامعه یونان و سیاست‌های دولتی می‌شد. بعدتر و با توجه به درخشش سیریزا در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۲ ٬ آلکسیس تیپراس٬ دبیرکل حزب٬ اولویت‌های برنامه سیریزا را اینگونه شرح داد:

  • کاهش قابل توجه بدهی غیرقابل پرداخت یونان از یک سو و از سوی دیگر فراخوان برای تشکیل «کنفرانس بدهی» در اتحادیه اروپا به منظور  کاهش بدهی «نامشروع» کشورهای فقیر و دچار  بحران در اروپا (کنفرانسی همانند آنچه در سال ۱۹۵۳ برای بخشش بدهی‌های آلمان دوران نازی برگزار شد).
  • مذاکره برای تغییر شرایط ناعادلانه حاکم بر بسته کمک‌های مالی ترویکا به یونان که ریاضت شدید اقتصادی را به مردم آن  تحمیل کرده است.
درصورت پیروزی سیریزا در انتخابات آتی، ظهور احزاب همسوی سیاسی در اروپا و پیروزی حزب چپ رادیکال پودموس در انتخابات امسال اسپانیا برای موفقیت برنامه‌های سیریزا اهمیتی حیاتی خواهد یافت.
  • افزایش قابل توجه سرمایه‌گذاری دولتی در اقتصاد با هدف ایجاد رشد اقتصادی و کاهش نرخ بیکاری.
  • افزایش دستمزدها و حقوق بازنشستگی یونانیان که تحت فشار ترویکا تا ۵۰% در سال‌های اخیر کاهش یافته‌اند.
  • بازسازی دوباره سیستم تامین اجتماعی یونان که تحت شرایط کمک های مالی ترویکا در شرف فروپاشیدن است.
  • بررسی دارایی صاحبان صنایع، بانک‌ها، ثروتمندان و به طور خلاصه اولیگارش‌های یونانی که در سال‌های قبل و بعد از بحران اقتصادی از طریق رشوه به مقامات رسمی از پرداخت مالیات فرار کرده بودند.
  • لغو خصوصی‌سازی دارایی های ملی که در سال های اخیر و در نتیجه  فشار ترویکا صورت پذیرفته است.
  • کمک فوری دولت به بخش‌هایی از جامعه یونان که زیر خط فقر زندگی می‌کنند.
  • تغییر بنیادین سیستم مالیاتی و افزایش مالیات طبقات ثروتمند جامعه یونان.
  • تعمیق دمکراسی در یونان از طریق ایجاد نهادهای جدید و قدرتمندسازی شهروندان

 

در کنار این سیاست‌های کوتاه و میان‌مدت، برنامه سیریزا برای تغییر یونان شامل سیاست‌های رادیکال‌تری در بلندمدت است  که از مهم‌ترین آنها می‌توان از عمومی‌سازی بانک‌هاو موسسات مالی و همچنین گسترش مالکیت عمومی به صنایع بزرگ و مهم کشور نام برد.

آلکسیس تیپراس رهبر سیریزا در کنار پابلو اگلسیاس رهبر پودموس در کمپین انتخاباتی سیریزا

واضح است که اجرای چنین برنامه‌های رادیکالی با مقاومت شدید گروه‌های بانفوذ داخلی و نهادهای بین‌المللی مواجه خواهد شد؛ و اینکه چه مقدار از این برنامه‌ها عملی شوند به تغییر عمیق دینامیک قدرت در داخل یونان و مهم‌تر از آن٬ در دل اتحادیه اروپا بستگی خواهد داشت. به تعبیری می‌توان گفت که همانند وضعیت روسیه در اوایل قرن بیستم٬ امروز یونان ضعیف‌ترین حلقه زنجیره قدرت در اروپا است. اگر بنیانگذاران انقلاب روسیه موفقیت انقلاب را منوط به قبضه قدرت از سوی احزاب همسو با خود در باقی کشورهای اروپایی از جمله آلمان می‌دانستند، سیریزا نیز  به خوبی از اهمیت تغییر بالانس قدرت در اروپا برای موفقیت خود آگاه است. از همین روست که درصورت پیروزی سیریزا در انتخابات آتی، ظهور احزاب همسوی سیاسی در اروپا و پیروزی حزب چپ رادیکال پودموس در انتخابات امسال اسپانیا -که پیشتر در میدان به معرفی آن پرداخته شد- برای موفقیت برنامه‌های سیریزا اهمیتی حیاتی خواهد یافت.

همچنین بخوانید:  «فقر و بیکاری در کردستان خانواده‌ها را متلاشی کرده است»
درس های استراتژیک از تجربه سیریزا در یونان

میکالیس اسپوردالاکیس از اعضای شورای رهبری سیریزا در مقاله ای که در سال ۲۰۱۳ برای مجله سوسیالیست رجیستر نوشت٬ درس‌های استراتژیکی که می‌توان از تجربه سیریزا در یونان  آموخت را به شرح زیر بیان کرد  [۱]:

۱. مدل‌های از پیش ساخته شده [سازماندهی و مبارزه] رابطه‌ای بسیار ناچیز با شرایط واقعی اجتماع دارند. این مدل‌ها معمولا ناتوان از تشخیص تضادهای در حال توسعه اجتماعی اند در حالی که به طور هم‌زمان به دلیل وابستگی به میراث‌های متفاوت نظری سبب ایجاد چند‌دستگی می‌شوند.

۲.  دینامیک جاری اجتماعی که بسته به برهه های زمانی متفاوت متغیر  است باید  در قلب استراتژی سوسیالیستی قرار بگیرد. جنبش های اجتماعی بدون توجه به هزینه ای که برای حزب خواهند داشت باید  مورد حمایت قرار گرفته و دستکاری و فریب داده نشوند. در عین حالیکه این جنبش ها می‌بایست همواره مورد احترام قرار گیرند باید از بت‌سازی از آنان که سبب پوپولیسم می‌شود پرهیز کرد.

۳.  تمامی اعضای مشغول به کار در جامعه (اعم از کارگران بخش خصوصی، عمومی و بخش غیر رسمی) باید پایه اجتماعی استراتژی سوسیالیستی قرار گیرند. اتحادهای احتمالی دیگر  [که در پروسه مبارزه شکل خواهند گرفت] به واسطه دینامیک اتفاقات جاری  و نه ملاحظات تئوریک تعیین می شوند .

مدل‌های از پیش ساخته شده [سازماندهی و مبارزه] رابطه‌ای بسیار ناچیز با شرایط واقعی اجتماع دارند. این مدل‌ها معمولا ناتوان از تشخیص تضادهای در حال توسعه اجتماعی اند در حالی که به طور هم‌زمان به دلیل وابستگی به میراث‌های متفاوت نظری سبب ایجاد چند‌دستگی می‌شوند.

۴.  لازم است برنامه جامع برای تغییرات ساختاری شامل ارزش ها و اصول چپ باشد و نمایی از چگونگی قدرتمندسازی پایه اجتماعی برنامه [اعم از مردم و جنبش های اجتماعی] را نیز ارائه کند. اما تاکید بیش از حد بر برنامه‌ها سبب تکنوکراتیک شدن بیش از حد آنها خواهد شد و از آنجا که یادآور برنامه‌های تکنوکراتیک احزاب حاکم خواهد بود، ممکن است سبب بیگانگی و دورافتادگی مردم از آنها شود .

۵.  حضور در نهادهای قدرت سیاسی و اجتماعی [همانند دولت] مهم است اما این امر نباید سبب فرمالیسم و چسبندگی به قدرت [به هر قیمت] شود.  نمایندگان چپ رادیکال حاضر در نهادها باید  به صورت سیستماتیک نگرانی‌ها و مطالبات عمومی را در این نهادها بازتاب دهند.

۶.  چپ باید از یک سو  اعتماد عمومی را کسب کرده و استحکام بخشد و از سوی دیگر دورویی‌ای که در احزاب حاکم پیش و بعد از انتخابات در جریان است را پایان دهد. ثبات رای و پرهیز از دورویی سرمایه‌ای مهم است.

۷.  یک استراتژی سوسیالیستی، فارغ از آنکه چقدر حزب سیاسی اشاعه‌دهنده آن کوچک است، باید شامل ایده‌هایی واقعی برای کسب قدرت باشد. چنین امری مستلزم دست شستن از «هراس از حکومت کردن» است که بسیاری در چپ رادیکال به آن مبتلا هستند.

۸.  یک استراتژی سوسیالیستی نباید برای افزایش میزان حمایت از خود به سمت راست سیاسی حرکت کند. حرکت های تاکتیکی‌ای که با هدف مدرنیزه کردن سوسیال‌دمکراسی نئولیبرال انجام می‌شوند امروزه بیش از همیشه به شکست استراتژی منجر خواهند شد.

۹.  چپ رادیکال نباید نسبت به ایده رفرم و مدرنیزه کردن [نهادهای موجود] بی‌تفاوت باشد. چپ رادیکال باید با قرار دادن نگرانی‌ها و مطابات گروهی/طبقاتی در دل اصلاحات سیاسی و نهادی به دنبال بازتعریف مفهوم رفرم (اصلاحات) باشد.

۱۰.  مفهوم انترناسیونالیسم برای چپ رادیکال ایده آلی کلی است که  عموما از طریق مشارکت در نهادهای موجود بین المللی صورت می‌گیرد. [با این همه] استراتژی سوسیالیستی نباید عضویت در چنین نهادهایی را به عنوان یک «باید» ببیند و بر «مشارکت به هر قیمتی» تاکید کند.

۱۱.  هیچ استراتژی سوسیالیستی‌ای نمی‌تواند بدون ایجاد احزاب سیاسی معنا داشته باشد. با این همه از آنجایی که حزب سیاسی هسته اولیه جامعه‌ای است که درآینده به دست خواهد آمد، اعمال پروسه‌های دمکراتیک در ایجاد حزب خود به اندازه تشکیل یک حزب قدرتمند حائز  اهمیت است. حزب سیاسی به همان اندازه که باید قدرتمند باشد لازم است انعطاف‌پذیر باشد تا بتواند جنبش‌های اجتماعی متمایز را زیر چتر خود جا داده و به مرحله اثرگذاری سیاسی برساند.

تجربه سیریزا حتی اگر در نهایت به شکست منجر شود حاوی پیامی مهم است؛ ناتوانی و شکست پایان محتوم فعالان و تشکل‌های خواهان اقتصاد/سیاست دمکراتیک و عادلانه نیست. با درس‌گیری از گذشته، خلاقیت و ابداع روش‌های جدید مبارزه و سازماندهی، همواره جنبش‌های مقاومت جدیدی در برابر بی‌عدالتی ظهور خواهند کرد که می‌توانند به اقبال مردمی دست یافته و پیروز گردند.
منابع

[۱] Left strategy in the Greek cauldron: explaining Syriza’s success, M Spourdalakis, Socialist Register, 2013.

This Post Has 0 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗