خشمگینان اسپانیایی میگویند «ما میتوانیم»
نویسنده: دن هنکاکس | حزب پودموس که در ماه ژانویه امسال شکل گرفت، با کسب ۱.۲ میلیون رای و پنج کرسی مجلس، بعد از چهار ماه فعالیت، آن هم تنها با بودجهی ۱۵۰.۰۰۰ یورو، صحنه سیاسی اسپانیا را شگفتزده کرد. پس از مرگ فرانکو و اسقرار دموکراسی جدید در سال ۱۹۷۸، دو حزب سیاسی اصلی اسپانیا، یعنی حزب حاکم PP و حزب مخالف PSOE، همواره قدرت را دست به دست چرخاندهاند. اما به نظر میرسد نظام دوحزبی اسپانیا در آستانهی فروپاشی است. محبوبیت حزب جوان و رادیکال پودموس به سرعت رو به افزایش بوده و در همین حال، آرای دو حزب PP و PSOE نسبت به انتخابات قبلی اسپانیا ۸۰.۹ درصد کاهش یافته است. گزارش پیشرو چگونگی برآمدن و محبوبیت پودموس را بررسی میکند.
پابلو اگلسیاس در جشن ۳۶ سالگی خود علیه هیات حاکمه اسپانیا اعلام جنگ کرد. او که عملاً رهبری حزب پودموس را به عهده دارد، در جشن تولدی پرهیاهو در استادیوم پالاسیو ویستالگر مادرید اعلام کرد که “بهشت با سازش به دست نمیآید، بلکه با مبارزه تسخیر میشود”. نام این حزب به معنای «ما میتوانیم» است، و نطق افتتاحیهی اگلسیاس در همایش تاسیس پودموس، یعنی در «گردهمایی شهروندان»، در عمر نه-ماههی حزب بزرگترین گواهِ آن بود که «ما میتوانیم» چه بسا می تواند به «ما خواهیم کرد» تبدیل شود.
در سال ۲۰۱۵، انتخابات عمومی در اسپانیا برگزار خواهد شد و اگر محبوبیت پودموس به همین ترتیب افزایش یابد، اگلسیاسِ کاریزماتیک اما فروتن، احتمالا نخستوزیر جدید اسپانیا خواهد شد. اگلسیاس با تیشرت سفید، شلوار جین، و موهای دماسبی خود بیشتر شبیه یک دانشجوی مدرس دورهی دکترا است تا رهبر یک نیروی بالقوهی سیاسی- و البته تا پیش از امسال او دقیقاً چنین کسی بود- و به تدریس علوم سیاسی در دانشگاه کامپلوتنس مادرید و ارائهی کلاسهایی مانند «سینما، هویتهای سیاسی، و هژمونی» و موضوعات متنوعی همچون انقلاب بولیوی و جنبشهای اعتراضی اخیر مشغولیت داشت. تا به امروز، تبدیل نظریه به عمل [توسط اگلسیاس] به طرز چشمگیری موفقیتآمیز بوده است.
جیمی ادامه میدهد «طبقهی حاکم مسئول تمام اینها هستند»؛ «فساد زیادی وجود دارد و این شیوهی زندگی آنهاست. آیا پروندههای علیه بانکدارها، سیاستمدارها، و خانواده سلطنتی را دیدهاید؟ اما آنها مجازات نمیشوند. طبقه حاکم هرگز تغییر نمیکند، مگر آنکه قدرت را از آنها بگیریم.»حزب پودموس که در ماه ژانویه امسال شکل گرفت، با کسب ۱.۲ میلیون رای و پنج کرسی مجلس- بعد از چهار ماه فعالیت، آن هم تنها با بودجهی ۱۵۰۰۰۰ یورو، صحنه سیاسی اسپانیا را شگفتزده کرد. پس از مرگ فرانکو و اسقرار دموکراسی جدید در سال ۱۹۷۸، دو حزب سیاسی اصلی اسپانیا، یعنی حزب حاکم PP و حزب مخالف PSOE، همواره قدرت را دست به دست چرخاندهاند. در ماه می، حزب سوسیالیستی کارگران اسپانیا (PSOE) و حزب مردم (PP) روی هم تنها ۴۹ درصد آرا را به دست آوردند؛ این یعنی ۸۰.۹ درصد کمتر از رای آنها در انتخابات قبلی اروپا.
افزایش ناگهانی محبوبیت پدوموس، صرفاً یک رای یکباره برای نشان دادن اعتراض نبود، بلکه پودموس اکنون در نظرسنجیها به طور منظم حدود ۱۵-۱۹ درصد آرا را کسب میکند[۱]، یعنی فقط سرسوزنی کمتر از تعداد رای حزب مخالف و به نظر میرسد نظام دوحزبی اسپانیا در آستانهی فروپاشی است.
جیمی، یکی از طرفداران میانسال حزب پدوموس میگوید «این وضع تازگی ندارد» او در همین حال تصویری از ماریانو روخوی نخستوزیر اسپانیا را نشانم میدهد؛ روی تصویر نوشته شده «وضع اسپانیا خوب نیست» و این شعاری کنایی است پر پاسخ به ادعای دوران نخستوزیر سابق که آن را معجزه اقتصادی اسپانیا میدانستند. در پایین تصویر فهرستی از وضعیت نابسامان ظاهرا پایانناپذیر اقتصادی و اجتماعی کشور نوشته شده است؛ دو میلیون خانوار بی هیچ درآمد اقتصادی، ۵.۹ میلیون بیکار، ۷۰۰۰۰ مهاجر اسپانیایی که «از فقر گریختهاند»، و ۵۰۰ تخلیه مردم از منزلهایشان در روز. روزنامه اسپانیایی اِل کانفیدنشان، این ماه گزارش کرد که سرانهی تولید صنعتی اسپانیا تا سرحد سال ۱۹۷۵ سقوط کرده است، یعنی چیزی در حدود سرانهی تولید سالِ پس از مرگ فرانکو.
جیمی ادامه میدهد «طبقهی حاکم مسئول تمام اینها هستند»؛ «فساد زیادی وجود دارد و این شیوهی زندگی آنهاست. آیا پروندههای علیه بانکدارها، سیاستمدارها، و خانواده سلطنتی را دیدهاید؟ اما آنها مجازات نمیشوند. طبقه حاکم هرگز تغییر نمیکند، مگر آنکه قدرت را از آنها بگیریم.»
«احساس غرور به این کشور یعنی احساس غرور نسبت به بهترین مدارس عمومی و بهترین بیمارستانهای آن، اما این طبقات سیاسی حاکم نیستند که اینها را ممکن میکنند؛ بلکه عاملان اصلی مردم ما هستند، این است که کشور را میسازد: مردم.»پابلو اگلاسیاس
به نظر میآید که در هر سخنرانی، بحث و مکالمهای در گردهمایی دو روزهی شهروندان پودوموس در پالاسایو ویستالگر، مسئله طبقهی حاکم (La casta) مطرح میشود.
حدوداً ۷۰۰۰ نفری از سرتاسر اسپانیا در گردهمایی شهروندان حضور یافتند، و تقریباً همگی تیشرتهای بنفش حزب را برتن داشتند. در این گردهمایی دوگانگیای که اقبال پودموس تا کنون از آن تامین شده به خوبی قابل مشاهده است؛ آنها یک جنبش معتبر خودجوش هستند که قدرت خود را از شور و شوق فعالان اجتماعی به دست آوردهاند، اما در عین حال از مزایای رهبری تیزهوشانه و کاریزماتیک اگلیسیاس نیز بهره میبرند، کسی که تاکنون به سبب حملات بی پایان و تند و تیزش به طبقات سیاسی اسپانیا در تلویزیون معروف شده است. استقبال شورانگیزی که با ورود او به استادیوم پالاسیو ویستالگر رخ داد بیشتر شبیه استقبالی بود که روی صحنه از ستارههای پاپ و گاوبازها میشود.
اگلاسیاس بیش از هرچیز برای حملاتش به طبقهی حاکم مورد تشویق قرار گرفت، خصوصا هنگامی که گفتههایش با دفاع از خدمات همگانی متاثر از قطع بودجهها در حکومت روخویهمراه شد: «احساس غرور به این کشور یعنی احساس غرور نسبت به بهترین مدارس عمومی و بهترین بیمارستانهای آن، اما این طبقات سیاسی حاکم نیستند که اینها را ممکن میکنند؛ بلکه عاملان اصلی مردم ما هستند، این است که کشور را میسازد: مردم. احزاب PP و PSOE، اسپانیا را از پا درآوردهاند.»
در این ماه شاهد تظاهرات و اعتصابهای بیشتری در بخش آموزش و بهداشت خواهیم بود. حزب پودموس گاه سعی میکند تا از بهکارگیری ادبیات علنی چپ پرهیز کند، اما هواداران حزب، به خصوص حضور گروهی به نام ایزکویردا آنتی کاپیتالیستا(چپ-ضدسرمایهداری) در میان طرفداران آن و همینطور گفتهی اگلسیاس درمورد تسخیر بهشت– که میتواند ارجاعی به مارکس باشد- گویای داستان دیگری است.
“برخی از رهبران پودموس ادعا میکنند ما نه چپیم و نه راست،” این را میشل، مردی انگلیسی به خشکی بیان میکند، او کنار غرفهای ایستاده است که توسط بنیاد فدریش انگلس اداره میشود و مجلهای به نام مبارزه طبقاتی در دست دارد، میشل ادامه میدهد “اما من فکر میکنم مردم احتمالا خودشان متوجه میشوند.”
سرعت صعود پودموس حتی رهبرانش را نیز شگفتزده کرده است، اما این حزب به یکباره از آسمان آبی اسپانیا پایین نیفتاده است. تجمعات شهروندان در جنبش اعتراضی تابستان ۲۰۱۱، که به جنبش ۱۵-م یا جنبش خشمگینان (indignados) معروف است، پس از آنکه کمپهای اعتراضی جمع شدند، به شکلی کمتر نمایشی ادامه پیدا کرد، و اینبار به طور منطقهای و محلی گسترش یافت.
در محلههای سرتاسر اسپانیا، گروههای کوچک همچنان یکشنبهها در میادین شهر ملاقات میکردند، و بر سر موضوعات محلی به مبارزه میپرداختند، آنها برای کمک به خانوادههایی که در معرض تخلیه از منزل یا درگیر تامین مایحتاجشان بودند، برنامهریزی میکردند. سازماندهیهای خودجوش یک پایگاه حاضر و پرتجربهی اکتیویستی را برای حزب پدموس فراهم کرد. به علاوه، موفقیت در انتخابات ماه می، حتی در کوچکترین روستاها، موجب پاگرفتن circulos کمیتههای محلی بیشتری شد. برخی از این کمیتهها حول یک محله سازماندهی شدهاند، برخی حول مفهومی سیاسی یا حرفهای؛ برای نمونه کمیتههایی حول فمنیسیم، هنر و فرهنگ، معلولیتها، سلامت عمومی، و مانند اینها.
جورج مورونو، سخنرانینویس و استراتژیست پودموس، که از ابتدا از اعضای یکی از گروههای روشنفکری نزدیک به پابلو ایگلسیاس بود، میگوید «بهترین چیز تحول شعور عمومی در اسپانیا بود. توافق عمومی رژیم از ۱۹۷۸ بر مبنای اینکه ما باید این دو حزب را بپذیریم، از پایین فروپاشید. مردم شخصاً در عذاب بودند، در زندگی خصوصی خود، با بیرونانداختهشدن از خانههایشان، دست و پنجهنرم کردن با رهنها و از دستدادن شغلشان. جنبش ۱۵-م این ایده را روی میز گذاشت که این مشکلات شخصی ابداً مشکلاتی شخصی نیستند، بلکه مشکلاتی جمعیاند، آنها در اصل مشکلاتی سیاسی هستند با راهحلهایی سیاسی. درک عمومی جدیدی به وجود آمده است، یک اکثریت اجتماعی پدید آمده، و همین محرک پودموس است. نقش ما این است که خشم اجتماعی را به نیروی سیاسی تبدیل کنیم.»
به نظر میرسد که پودموس تا به اینجا از داشتن پژوهشگران جوان اینترنتبازِ حوزهی علوم سیاسی در استراتژی سیاسی خود به خوبی بهره برده است. نگرانی قدیمیترهای PP و PSOE قابل فهم است، آنها امیدوارند که ائتلاف عجیب و غریب رایدهندگان پودموس و بیتجربگیشان، تا قبل از انتخابات همگانی ۲۰۱۵ آنها را از پا بیاندازد. در این مدت، شهردار مادرید حزب PP، اسپرانزا آگوییر، خط دیگری از حملات را رهبری میکند، او پودموس را متهم به همسویی با تفکرات چاویسم، کاستروئیسم، و اتا کرده است. در همین حال، روزنامه ال موندو نیز اتهامات بیشتری مبتنی بر ارتباط اگلسیاس با گروههایی همسو با گروه تروریستی باسک پیش کشید. ارجاع به ونزوئلا و کوبا در میان منتقدان پودموس حسابی گل کرده است.
کارلوسِ بازنشسته، درحالی که سگش را بیرون میدان گاوبازی راه میبرد به من گفت «من اصلا از پودموس خوشم نمیآید، آنها کمونیست هستند، درست مثل چاوز. اینجا یک کشور آزاد است و آنها آن را به ونزوئلا تبدیل خواهند کرد. آنها جوان و احمقند. کشور دچار هرج و مرج خواهد شد.»
به نظر نمیرسد چنین حملاتی به حزب، تاثیری بر پایههای پرشور و رو به رشد آن داشته باشد. «راستش من افتخار میکنم که ما تجربهی سیاسی نداریم»، این را کارمن بیرون میدان گاوبازی، در همان حالی که شعارهای «بله ما میتوانیم» به گوش میرسید، به من گفت. وی ادامه داد «در زندگی من تجربهی سیاسی همواره به معنای فساد و نفع شخصی بوده است. اسپانیا به شروعی سراسر تازه نیاز دارد.» کارمن، ۳۱ ساله، پیش از این هرگز در انتخابات اروپا شرکت نکرده بود، و او در این مسئله تنها نیست. تحلیل ۱.۲ میلیون رائی که در ماه می به پودموس داده شد گویای آن است که ۲۵ درصد افراد در انتخابات عمومی قبلی۲۰۱۱ اسپانیا شرکت نکرده بودند. خبر نگرانکننده برای PSOE این است که ۳۶ درصد رایدهندگان پودموس، در سال ۲۰۱۱ به حزب PSOE رای داده بودند.
وقتی ما به طبقهی حاکم حمله میکنیم، موضوع صرفاً سیاستهای این حکومت نیست، موضوع وسیعتر از اینهاست؛ موضوع شیوهی اندیشیدن دربارهی سیاست است. ما در فرهنگمان با کمبود دموکراسی روبهروییم، ما در چهل سال گذشته با این مسئله طرف بودهایم. آنها فکر میکنند چون در این گردهمایی ایدههای متنازعی وجود دارد، پس یک مشکل یا افتراق بزرگ وجود دارد، درحالی که این در واقع خودِ دموکراسی است. طبقهی حاکم میپندارد سیاست مثل یک کورتیجو (دامپروری) است، بسته و جدا از مردم، آنها قادر نیستند به هیچ شکل دیگری از سیاست بیاندیشندشاید امید اصلیِ مخالفانِ پودموس شکاف میان گروههای رقیب موجود در حزب است. گردهمایی شهروندان در مادرید در ماه می نه یک برنامهریزی اشتباه، که بخشی از فرایندی دوماهه برای بنانهادن یک سیاستگذاری جامع و استقرار ساختار درونی حزب بود، که گروهبندیها و رویکردهای متنازع در درون حزب را شدت بخشیده است. پابلو اگلسیاس و متحدانش، برخلاف میل برخی مبارزان که در آرزوی «اعطای تمام قدرت به کمیتهها» بودند، ساختار و رهبری حزبی نسبتاً مرکزگرایانهای را پیش کشیدهاند. علاوه بر این، تیم اگلسیاس به خاطر پیشنهاد از قلم انداختن انتخابات شهرداری در بهار برای تمرکز تمام قوا بر انتخابات عمومی ۲۰۱۵ نیز مورد انتقاد قرار گرفته است. اگلسیاس در سخنرانی خود گفت «ما برای کسب نقشی نمادین وارد انتخابات نشدهایم، ما اینجاییم که پیروز شویم و یک حکومت تشکیل دهیم.»
اگلسیاس با اشاره به انتقاد چندپارگی از مردم خواست «که برای کسانی که میگویند ما چندپارهایم کفی مرتب بزنند»، و مردم نیز چنین کردند. یک پیشنهاد سازماندهی متفاوت نیز به تیم اگلسیاس داده شد که در میان لیست پیشنهاددهندگانِ آن چند نفر از همحزبیهای اگلسیاس در پارلمان اروپا هم به چشم میخوردند؛ به گفتهی لولا سانچز، یکی از نمایندگان حزب در پارلمان، این پیشنهاد برای «تامین تکثر آرا و جلوگیری از تکصدایی» طراحی شد. این طرح پیشنهادی به داشتن سه رهبر، به جای یک رهبر بود، و قدرت تصمیمگیری بیشتری را به کمیتهها واگذار میکرد. اما پایبندی اگلسیاس به چندصدایی و مرکزیتزدایی محدویتهایی داشت. او رو به گردهمایی گفت «با سه دبیر نمیتوان روخوی یا پدرو سانچز [رهبر حزبPSOE] را شکست داد، بلکه تنها با یک دبیر [می توان].
جدای از اینها، در استادیوم ویستالگر پایبندی به دموکراسی مستقیم موضوعیتی کلیدی داشت، گرچه این امر برای تکنولوژیهراسها تا حدی گیجکننده بود. [چراکه] موفقیت پودموس تا اینجا تا حدی به سبب کمیتههای هفتگی در میادین شهر، و همینطور با استفاده از مشارکت آنلاین در فرومهای سایت حزب، ردیتreddit، و به کمک فیسبوک بوده است، به علاوه، آنها اخیراً شروع به استفادهی آزمایشی از برنامهی Appgree اپگرر نیز کردهاند، برنامهی موبایلی که کاربران با استفاده از آن میتوانند در استادیوم یا هنگام تماشای برنامهها از منزل [از حزب] سوال بپرسند، پیشنهاد ارائه کنند، و به پاسخهای یکدیگر رای بدهند. برنامهی سیاستگذاری حزب در انتخابات عمومی تلاشی برای اجرایی کردن یک دموکراسی مستقیم و در دسترس همگان است؛ هرکسی میتواند یک سند پیشنهادی بنویسد و آن را روی وبسایت حزب آپلود کند، طرحها لابی شده و مورد بحث قرار گرفته و در نهایت به رای گذاشته میشوند. تا به حال حدود چهل هزار نفر به طرحهای آنلاین رای دادهاند.
در این میان، در فقدان بودجهی شرکتهای سهامی، حتی هزینههای گردهمایی شهروندان، دقیقتر بگوییم یعنی ۱۳۲۷۱۱ یورو، از راه حمایت مالی عمومی به یک وبسایت تامین میشود. برای مورونو، مشارکت همگانی، حتی اگر به معنای عدم توافق باشد، قدرت اصلی حزب است.
«وقتی به طبقهی حاکم حمله میکنیم، موضوع صرفاً سیاستهای این حکومت نیست، موضوع وسیعتر از اینهاست؛ موضوع شیوهی اندیشیدن دربارهی سیاست است. ما در فرهنگمان با کمبود دموکراسی روبهروییم، ما در چهل سال گذشته با این مسئله طرف بودهایم. آنها فکر میکنند چون در این گردهمایی ایدههای متنازعی وجود دارد، پس یک مشکل یا افتراق بزرگ وجود دارد، درحالی که این در واقع خودِ دموکراسی است. طبقهی حاکم میپندارد سیاست مثل یک کورتیجو (دامپروری) است، بسته و جدا از مردم، آنها قادر نیستند به هیچ شکل دیگری از سیاست بیاندیشند.»
«هدف اصلی ما شکستن رژیم سیاسی سال ۷۸ است. این البته به معنای گرفتن کرسیهای مجلس نیز هست، اما یک رژیم کهنه را نمیتوان فقط از راه انتخابات شکست داد. احزاب PP و PSOE معرف یک وزنهی سیاسی هستند، و ما میخواهیم چنبرهی آنها بر قدرت را از میان برداریم. من معتقدم اگر ما بتوانیم در مجلس به تعداد حزب PSOE صاحب کرسی شویم، آنها را شکست خواهیم داد» مورونو لبخند زنان افزود «البته اگر ببریم هم که چه بهتر.»
پانوشتها؛
متن اصلی را اینجا بخوانید