تفسیر هنر ایرانی بر پایۀ خلقیات اجتماعی: لاابالیگری قاجاری و نظامیگری پهلوی
این جستار گریزیست بر تغییرات خلقوخوی و اخلاق اجتماعی و تأثیر آن در هنر در دوران قاجار و پهلوی. نویسنده از طریق کندوکاو در متون و مجلات هنری عصر پهلوی به دنبال صورتبندی فهم جدیدی از بررسی هنر ایرانیست که در آن تأثیرات اخلاقیات اجتماعی و عمومی معنادار است.
«۱۶- جنگ بر ضد شوخی و هزل و مبالغه و یاوهسرایی و پرگویی و سعی در ایجاد خصلت جدی بودن در میان مردم» این شانزدهمین مورد از هفده مورد اعلامشده در مجلۀ کاوه برای اصلاح امور ایران در سال ۱۲۹۹ شمسی است. بد نیست موارد هشتم و پانزدهم را که بهترتیب اهمیت اعلام شدهاند بخوانیم: «۸٫ اعلان جنگ بیامان علیه تریاک و وافور و الکل» و «۱۵٫ برانداختن رسم نوین عشق غیرطبیعی که از قدیمالایام یکی از بدترین رذایل قوم ما بوده و از موانع عمدۀ تمدن است» (کاوه، ۱۹۲۱) این مطلب، که با عنوان «دیباچۀ سال دوم کاوه» منتشر شده است، تقریباً حکم مانیفست و نقشۀ راه مجلۀ کاوه در سال ۱۹۲۱ را دارد. برای اینکه به اهمیت «جنگ بر ضد شوخی و هزل» پی ببریم باید بدانیم موارد دیگر این مانیفستگونه عبارت است از «تعلیمات عمومی، حفظ وحدت ملی ایران، و حفظ زبان ملی فارسی».
به نظر میرسد در بررسی تجدد ایرانی بیش از هرچیز بر تضاد سنت و دین و خرافات علیه انسانگرایی، فکر انتقادی، و آزادی تأکید شده است، اما یکی از دلمشغولیهای مهم روشنفکران ایرانی در اوایل قرن چهاردهم شمسی مسائل اخلاقی و مسئلۀ خلقوخوی مردم بوده است. علیاکبر سیاسی در روزنامۀ ایران جوان مینویسد: «سرچشمه یا علتالعلل بدبختیها هویت اخلاقی افراد جامعه است» (ایران جوان، ۲۰ اسفند ۱۳۰۳ بهنقلاز بیات، ۱۳۷۴: ۱۸). ازنظر علیاکبر سیاسی امراض ریشهدار و سنتی جامعۀ ایرانی ریشه در «نداشتن غایت مراد یا، بهقول فرنگیها، ایدئال» دارد و این موضوع باعث آن شده است که « … ما، از پیر و جوان، عارف و عامی، همگی چون پیران فرتوت سرچشمۀ امیدمان خشکیده و برودت کامل بر وجودمان مستولی شود» (همان: ۱۹). سیاسی سه علت برای این پدیدهها برمیشمرد که آنها را میتوان اینگونه خلاصه کرد: نخست، شاخ و برگهایی که به آیین مقدس اسلام بستهاند؛ دوم، تهاجمهای بیگانگان و مغلوبیتهای پیدرپی و سلطنت مستبد؛ و سوم، که در این نوشتار برای ما بسیار مهم است، شعرا و نویسندگان سلف (همان: ۱۹-۲۰).
کلنل علینقیخان وزیری در سخنرانیاش پیش از کنسرتی در سال ۱۳۰۴ چنین میگوید: «جوانی چیست؟ هنگام سرشاری قوت، رشادت، تهور، آرزوها، عشق و کار، نشناختن مرگ و مخاطره، بهار زیبایی و تندرستی و تحرک زندگی هر ملت. ولی در ملت ما جوانی چیست؟ فصل ولگردی و بیکاری، مفتخواری از پدر، شروع عرقخوری و تریاککشی و قماربازی و غیره. در طبقۀ متوسط لاغر و دراز و قوزی، با زیرشلواری روی تشک و زیر کرسی دو زانو نشسته، فلسفهبافی و از حافظ و مولوی و خیام اخذ بدآموزی و استنباط بیتصمیمی و تردید و بیقیدی و تنبلی کردن» (سپنتا، ۱۳۸۲).
اگر این توصیفها را درست فرض کنیم، برخلاف آنچه ما امروز میاندیشیم، که دنیای انسان ایرانی پیش از عصر مدرن عصر حکمت و دین و معنویت بوده است، حداقل در بخشی از جامعه اینچنین نبوده است و بلکه شاید دنیایی بیهدف، پوچ، مرگاندیش، رندانه و خراباتی و روبهاحتضار بوده است. شاید انسانهایش خوشباش، شوخطبع، افسرده و آزرده، تنبل و بیهدف بودهاند. بیایید، بیآنکه این نگاه را تسری دهیم و خیال کنیم از صدر تا ذیل هنرمندان قاجاری خوش و خرم و پوچ و افسرده بودند، با این نگاه به بعضی از آثار هنری دورۀ قاجار بنگریم. این همه رنگهای شوخوشنگ، این معماری کوچکمقیاس بیعظمت، نقاشیهای رنگارنگ، و این شیطنتآمیزی سوراخ سمبههای خانههای قاجار را شاید بشود با این نگاه نیز تفسیر کرد. حتی به خودمان بنگریم: شاید حداقل بعضی از ما نیز بیشباهت به ایرانیهای قاجاری نیستیم، البته هنرمان آن پختگی و ملاحت را ندارد، اما در «شوخی و هزل» همچنان به پدران خود نزدیکیم و از جدیت کلنل وزیری گریزانیم.
آغاز قرن جدید شمسی آغاز تلاشهای گستردهای برای ایجاد تحول در خلقیات ایرانی بود. تأکید بر ورزش همگانی در مدارس، مبارزه علیه اعتیاد، جدیت، کار و کار، و ایدئال داشتن برای رسیدن به ایرانی مدرن. درست در همین زمان است که هنر جدید ایران، سروکلهاش پیدا میشود، و شاید حضور نظامیان هنرمند نمادی باشد برای شکلگیری هنر «جدی» ایران، بهخصوص در عرصۀ موسیقی و تاحدودی در عرصۀ معماری.
در عرصۀ موسیقی کلنل علینقیخان وزیری، سرهنگ غلامحسین مینباشیان، رکنالدینخان مختاری، از مهمترین هنرمندان این دورهاند. وزیری، که در گفتهها و نوشتههایش از ماتمزدگی و تنبلی ایرانی بسیار انتقاد کرده است و در زندگی شخصی هرگز ورزش را ترک نکرد، سعی کرد آثار موسیقایی پرتحرک و حماسی بسازد. به نام برخی از آثار او توجه کنید: «ژیمناستیک موزیکال»، «بندباز»، و « مارش حرکت». ریشههای نظامیگری در موسیقی ایرانی دورۀ پهلوی را باید در شعبۀ موزیک دارالفنون جستوجو کرد، همانطورکه ریشههای نظامیگری در معماری ایران را باید در ساختمان دارالفنون جست که معمارش تحصیلکردۀ نظام بوده است. تأثیر عمیقتر خلقوخوی نظامی در معماری را نیز میتوان در حوالی ۱۳۰۰ دید. هرچند ما از نیکلای مارکف کتاب یا نوشتهای نداریم، اما میدانیم او، که پرکارترین معمار عصر پهلوی اول بوده است، نظامی باتجربه و بلندمرتبهای بوده است. برخی از آثار او دبیرستان انوشیروان دادگر، زندان قصر، مدرسۀ البرز، و کارخانۀ قند ورامین است. از تعداد زیادی از معماران دیگری که در این سالها در ایران کار کردهاند اطلاعات زندگینامۀ دقیقی وجود ندارد، اما در روحیۀ ساختمانهایی همچون شهرداری رشت و بسیاری از ساختمانهای دیگر حسی از صلابت نظام دیده میشود.
در بررسی و تفسیر هنر ایران، دربارۀ تغییرات خلقوخوی و اخلاق اجتماعی تحقیقات زیادی نشده است. شاید بتوان با بررسی دقیقتر اخلاق اجتماعی افقهای جدیدی در تفسیر هنر ایرانی باز کرد. بررسی متون سالهای ۱۳۰۰، که سالهای شکلگیری اخلاق جدیدی در جامعۀ ایرانی است، در این زمینه میتواند بسیار راهگشا باشد. تأکید بر مبارزه علیه تریاک و الکل و قمار نشاندهندۀ وفور مصرف این مواد پیش از دورۀ پهلوی است و تأکید بر جوانی و تحرک و ورزش و سلامتی جسم و جان نیز بیانگر سیاستهای دوران پهلوی اول است. در اینجا با دو نقلقول از روزنامۀ ایرانشهر که نشاندهندۀ تغییرات خلق و اخلاق اجتماعی در ایران معاصر است مطلب را به پایان میبریم:
«بیشتر از یک ثلث از اهالی ایران عمر خود را به بیکاری و بیعاری میگذرانند و این بیکاری آنها را به قماربازی و تریاککشی و دزدی و تقلب و … عادت میدهد … باید مردمان بیکار و بیعار را از دایره هیئت جامعه بیرون کرد. چنانچه ایرانیان قدیم بیکارها را از شهرها تبعید میکردند، زیراکه مردم بیکار را دزد میشمردند و مانند شخص جزامگرفته آفت هیئت جامعه میشمردند» (کاظمزادۀ ایرانشهر، ۱۹۲۲: ۹۰).
«ما از داخل خانۀ خود بیرون نمیآییم، زندگی ما درونی است، درس و تدریس ما درونی، وجه معاش ما درونی، یعنی همۀ کارها در خانۀ سنگ و گچ انجامپذیر است … ما باید بیرون آییم، در هوای صاف و تازه تنفس کنیم، در صحرا و کشتیها بیرون خرامیم و در میدانهای بازی [ورزش] معروف شویم. … در این زمان نیکفرجام که ایران سرپرستی مثل آقای سردارسپه دارد یقین است توجه کامل به طرف قواعد فوجی و تربیت جسمانی و ورزشهای مناسب مبذول داشته خواهد شد» (میرزا مهدی خان کوکب،۱۳۰۴: ۵۴۶-۵۵۶)
بیات، کاوه (۱۳۷۴)، «تجدد اخلاقی؛ تجربۀ ایران جوان»، گفتوگو، ش ۱۰٫
سپنتا، ساسان (۱۳۸۲)، چشمانداز موسیقی ایران، تهران: ماهور.
کاظمزادۀ ایرانشهر، حسین (۱۹۲۲)، «جنگ با فساد اخلاق»، ایرانشهر، ش ۵، س ۱٫
دیباچۀ کاوه (۱۹۲۱)، کاوه، ش ۱، س ۲٫
کوکب، میرزا مهدی خان (۱۳۰۴)، «عقل سلیم در جسم سالم»، ایرانشهر، س ۳، ش ۹٫