آیا استفاده کردن از آمازون اخلاقی است؟
برای بیشتر ما گرفتار شدن در شرایطی که با تمام زشتیهایش باز هم به آن تن میدهیم، تجربهای آشنا است. میزان مشارکت ما در امر شر دست خودمان نیست هر چند که نمیخواهیم مشارکتی داشته باشیم. اما مسئولیت ما به عنوان یک فرد چیست؟ آیا خود این پرسش درست است؟
مقدمهی مترجم: تالیفات رابینسون که مترجم پیشتر مقالهای از او با عنوان «چگونه میتوان از کشتار جمعی دفاع کرد؟» ترجمه کرده است دستکم دارای دو مزیت هستند: ۱.طرح مسائل به گونهای تجربی و روی زمین ۲.تمرکز بر احتجاجات و استدلالهای طرحشده. این تالیفات بنابراین در میدان تولید اندیشهای که برای مواجهه با مسائل انضمامی عمدتا یا در آسمان بازیهای نظری سیر میکند یا به ورطهی شکل نازلی از ژورنالیسم سقوط کرده است میتوانند مفید واقع شوند. رابینسون از جامعهشناسان جوان آمریکایی و نزدیک به طیف چامسکی است و فارغ از اینکه با موضع انتقادی معتدل او موافق باشیم یا نباشیم(که مترجم در تمامی موارد نیست)، میتوان از رویهی طرح پرسشِ او چیزهایی آموخت. مقالهی کوتاه پیش رو طرح پرسشی تجربی است در باب امکان «زندگی درست در درون زندگی نادرست» و همچنین پرسش از مسئولیت اخلاقی فردی در نسبت با مسالهای جمعی.
تقریبا مانند هر هفته، چیزی از آمازون سفارش دادم. گاه سفارشم یک سیم رابط یا چای کیسهای است. بعضی اوقات هم یک بسته پاستیل. در تاریخچهی سفارشاتم هم یک جفت نگهدارندهی لامپ آباژور و یک کپی از کتاب «چگونه بازارها ورشکسته میشوند؟» از جان کسیدی یافت میشود. من یک حساب اختصاصی آمازون دارم که علاوه بر ارسال دوروزهی رایگان دسترسی نامحدودی به برخی از فیلمهای کلاسیک سینما هم در اختیارم میگذارد. آلکسا(۱) ندارم، چون به گمانم حالبههمزن است. با این حال تا الان از آمازون همه جور چیزی خریداری کردهام، از خودنویس گرفته تا یک بسته کفشدوزک زنده، و خدا میداند چه مقدار از پولهایی را که به سختی درآورده بودم به جیب جف بزوس(۲) ریختهام.
تمامی اینها به این پرسش دامن میزند که آیا من انسان ریاکاری هستم؟ فردی که هرروزه اصولی را که عزیز میدارد نقض میکند؟ من در واقع به اینکه انسان ریاکاری هستم که عزیزترین اصولش را نقض میکند واقفم- اما گمان میکنم پرسش فراتر از این است: من تا چه میزان ریاکارم؟ آیا کسی میتواند رویههای تجاری آمازون را محکوم کند و همزمان از خدمات آن استفاده کند؟ آیا مردم باید به جهت استفاده از آمازون متاسف باشند؟ آیا مردم باید فعالانه بکوشند تا از آمازون بر حذر باشند؟من در واقع به اینکه انسان ریاکاری هستم که عزیزترین اصولش را نقض میکند واقفم- اما گمان میکنم پرسش فراتر از این است: من تا چه میزان ریاکارم؟ آیا کسی میتواند رویههای تجاری آمازون را محکوم کند و همزمان از خدمات آن استفاده کند؟
تعارف را کنار بگذاریم. آمازون فاجعه است. یک کمپانی حقیقتا وحشتناک از جهات گوناگون. همین اواخر آمازون تعدادی از شهرهای اقصی نقاط کشور را که به دلیل فقر در حال خالیشدن هستند در راستای یک «رقابت قهقرایی»(۳) به جان هم انداخت، هدف هم این بود که ببیند چه مقدار صدقه از مالیاتدهندگان میتواند به کف بیاورد. رشوههای نیویورک هم کار خود را کرد و آمازون امتیاز اعیان سازی سریع یکی از محلههای کارگرنشین و بیش از پیش نابرابر شدنش را به نیویورک هبه کرد. به علاوه، آمازون از کارکنان یقهسفید و یقهآبی خود بیش از حد کار میکشد و اقتصادهای محلی را به پشتوانهی قدرت اقتصادیاش تهدید میکند تا حتی به فکر مردم هم خطور نکند که بخواهند این کمپانی را مجبور به پرداخت سهم مالیاتی منصفانهاش کنند. آیندهای با سلطهی آمازون بسیار غمافزاست: کنترل بیحساب تمام اقتصاد در دستان یک فرد بسیار ثروتمند، و میلیونها نفر از مردم در حال جان کندن در کارخانهها و انبارهای او.
با در نظر گرفتن تمامی اینها گویی تنها شیوهی اخلاقی این است که کاری با آمازون نداشته باشید. سمتش هم نروید! کسی مجبورتان نکرده. آمازون مانند والمارت است و مثل والمارت، باید در اینجا هم پولتان را به جای [آمازون] به کسب و کارهای کوچک بدهید. باید به مغازههای محلیتان کمک کنید، آنانکه با کارکنانشان خوب برخورد میکنند و مالیاتشان را هم به درستی میپردازند. اگر در برابر وسوسهی آمازون تسلیم شوید، در شرارت و نابکاری آن سهیماید.
با این حال، هرچند من به طور شهودی متوجه این نکات هستم، با اینحال این نگاه به گونهای چالشبرانگیز بسیار شبیه به این موضع محافظهکارانه به نظر میرسند که من با آن مخالفم: «اگر خیلی از سرمایهداری بدتان میآید، چرا از آیفون استفاده میکنید؟» (البته باید ذکر کنم که من آیفون ندارم، یک گوشی سامسونگ ارزانقیمت دارم). نسخههایی از چنین طرز فکری به نظر من احمقانه میآید «از فئودالیزم انتقاد میکنی در حالیکه خودت تحت نظام فئودالی زندگی میکنی؟» «میگویی رییست تو را استثمار میکند حالآنکه خودت انتخاب کردهای که پیش او کار کنی» «چگونه عملکرد دولت آمریکا را نقد میکنی و همزمان به زندگی در آمریکا ادامه میدهی؟»
در هر یک از این موارد فرد منتقد روی بخش غلطی از موضوع متمرکز شده است. چرا ما نباید دولت را وادار به سیاستهای درستتری کنیم به جای اینکه کشور را ترک کنیم؟ چرا نباید خواستار پایان دادن به استثمار شویم به جای آنکه از دستمزدمان بگذریم؟ این کاملا امکانپذیر است که شما بتوانید «صاحب کیک خودتان باشید و آن را نوشجان کنید» ، به چه دلیل باید از مردم خواست بین بد و بدتر، بین برش کوچکی از کیک یا هیچ برشی از آن یکی را انتخاب کنند؟(۵)مساله این نیست که چرا مردم از آیفون استفاده میکنند. اینست که آیفونها تحت شرایط غیرقابلتحملی تولید میشوند. افراد نباید به دلیل عمل خریدن یک محصول شرمسار باشند، شرمساری از آن کسانیاست که از پیوستن به یک حرکت سیاسی در راستای پایان دادن به استثمار امتناع میکنند.
من دربارهی آمازون و آیفون هم به همین شیوه فکر میکنم. مساله این نیست که چرا مردم از آیفون استفاده میکنند. اینست که آیفونها تحت شرایط غیرقابلتحملی تولید میشوند. افراد نباید به دلیل عمل خریدن یک محصول شرمسار باشند، شرمساری از آن کسانیاست که از پیوستن به یک حرکت سیاسی در راستای پایان دادن به استثمار امتناع میکنند. داشتن چیزی مانند آمازون یعنی سیستمی مرکزی برای انتخاب و دریافت کالاها ذاتا ایرادی ندارد (به جز بحثهای مربوط به پیامدهای زیستمحیطی مصرف انبوه که باید در جای دیگری طرح شود). مساله اینست که این سیستم همچون یک سلسلهمراتب بی حد عمل میکند، سلسلهمراتبی که در آن یک نفر همهی سود را درو میکند و کارگران کنترل اندکی بر شرایطشان دارند. راه حل این نیست که به مردم بگوییم از آمازون استفاده نکنند، همچنانکه راهحل مقابله با سیاستهای بد یک حکومت ترک کشور نیست. هدف باید دموکراتیزه کردن آمازون و بازتوزیع برابرانهتر درآمدهایش باشد. آمازون از جهاتی شبیه به حاکمیت است، انحصاری خوانده میشود و روز به روز بیشتر انحصاری میشود. به علاوه، همانطور که [شاهدیم] خانوادههای طبقه کارگر از والمارت خرید میکنند، چرا باید بار عمل اخلاقی را بر دوش کسانی سوار کنیم که [با استفاده از تخفیفهای کمپانیهای بزرگ] در تکاپو برای حفظ پولشان هستند؟ از سوی دیگر، شعاری هست که میگوید: «هیچ گونه مصرفکردن اخلاقیای تحت شرایط سرمایهداری وجود ندارد» به این معنا که اگر نظام اقتصادی بر پایهی استثمار بنا شده باشد، تکاپو برای عدم مشارکت در این نظام استثمارکننده بیفایده است. به قطع و یقین بیفایده است، مگر آنکه به جنگل بروید و دانه بخورید. پس بهتر است حساب اختصاصی آمازونتان را حفظ کنید، همیشه دنبال کمترین قیمتها در والمارت باشید، و همزمان به جنبش جهانی پرولتاریا بپیوندید!اگر نظام اقتصادی بر پایهی استثمار بنا شده باشد، تکاپو برای عدم مشارکت در این نظام استثمارکننده بیفایده است. به قطع و یقین بیفایده است، مگر آنکه به جنگل بروید و دانه بخورید. پس بهتر است حساب اختصاصی آمازونتان را حفظ کنید، همیشه دنبال کمترین قیمتها در والمارت باشید، و همزمان به جنبش جهانی پرولتاریا بپیوندید!
تمامی اینها را به خودم میگویم، و به آنها باور دارم، اما مساله را سریعا به گونهای دیگر هم در ذهنم طرح میکنم: خب، باشد، هیچ صورت کامل مصرفکردن اخلاقیای وجود ندارد، اما قطعا شیوههای کمتر یا بیشتر اخلاقی از آن وجود دارد. بین محصولاتی که در یک بیگاریخانه و به دست کارگرانی محروم از اتحادیه ساخته شده است با محصولاتی که به دست کارگرانی با دستمزد کافی و اتحادیه ساخته شده است، آیا نباید دومی را انتخاب کرد؟ آیا مشتریها واقعا هیچ مسئولیتی در قبال انتخابشان ندارند؟ اگر مشتریان از آمازون استفاده نکنند، آمازون دیگر قادر به استثمار افراد نیست. بایکوت کردن نتیجه میدهد، مشتریان قدرتش را دارند. این سخنان برای من هم متقاعدکننده است. اگر من کتی بپوشم که بردگان تولیدش کردهاند، در حالیکه میتوانستم کتهایی بخرم که بردگان تولیدش نکردهاند، قطعا کار نادرستی کردهام. و اگر این کار نادرست است، آیا دیگر انتخابها نسخههای معتدلتری از همین دوراهی اخلاقی کاملا واقعی نیستند؟
تمامی این بحثها با ملاحظهی یک مسالهی اخلاقی دیگر پیچیدهتر میشوند، و آن هم مسالهی مصرف چیزهایی است که به آنها نیازی نداریم. آیا مساله به صورت خاص این است که من از آمازون پاستیل و نگهدارندهی لامپ آباژور میخرم، یا این که من پاستیل و نگهدارندهی لامپ آباژور میخرم درحالیکه کودکانی وجود دارند که خانوادهشان به خاطر فقر نمیتواند از مرگشان جلوگیری کند؟ شاید آنچه که مرا بدل به یک ریاکار میکند این نیست که فروشنده را به اشتباه انتخاب میکنم، این است که من کالاهایی میخرم که مطلقا به آن احتیاج ندارم. من پیشتر در مورد کارناوال ماردیگراس با این موضوع درگیر شدهام. من عاشق ماردیگراسم درحالیکه میدانم این کارناوال بزیربپاشانه و به یک معنا نابجا و بیفایده است و دشوار بتوانم توجیهش کنم. با این وجود عمیقا حس میکنم که جهان بدون کارناوال ماردیگراس جهان بدتری خواهد بود و هیچ نیازی نیست تا بین ماردیگراس و سلامت کودکان فقیر یکی را انتخاب کنیم. شیوهی زندگی من، با احتساب مراسمهای بیخودی که دوستش دارم و همچنین پاستیلهایی که میخورم، میتواند مانند شیوهی زندگی هر انسان دیگری باشد تنها و تنها اگر ما منابع موجود روی کرهی زمینی را به درستی توزیع کنیم.شاید آنچه که مرا بدل به یک ریاکار میکند این نیست که فروشنده را به اشتباه انتخاب میکنم، این است که من کالاهایی میخرم که مطلقا به آن احتیاج ندارم.
نمیتوانم مطمئن باشم که وقتی دارم دربارهی اخلاقیات استفاده از آمازون میاندیشم، به امیالم اجازه نداده باشم که بر استدلالهایم چیره شوند. آیا تنها در پی آنم تا توجیهی برای آنچه از آن لذت میبرم پیدا کنم؟ درست به همان شیوهای که افراد وقتی در امر شر مشارکت میکنند میتوانند به کمک آن استدلال کنند که عملشان به واقع خیر است؟ من دلیلتراشیهای جانبدارانهی بسیاری را سراغ دارم که دربارهی حقوق حیوانات مطرح میشوند و به نتایج کاملا گمراهکنندهای دربارهی نقش افراد در یک عمل قساوتآمیز مهیب میانجامند و بر اساسشان ما عذرهای سستی برای عدم مواجهه با واقعیت ساخته و پرداخته میکنیم.
من پاسخ خوبی به مسالهی آمازون ندارم. چرا که دو باور متضاد با هم دارم که آشتیناپذیرند: ۱.آنچه غلط است خرید کردن از آمازون نیست بلکه آن ستمیاست که آمازون در حق کارکنانش روا میدارد. و خرید از آمازون هیچ ایرادی ندارد اگرچنانچه به جای نخریدن از آمازون مشارکت کارگران و دموکراتیزه کردن شرکت را مطالبه کنیم. ۲. نباید از کمپانیهایی با رویههای تجاری شدیدا غیراخلاقی خرید کنید همچنانکه نباید در هتلی که به سمت اعتصابکنندگان شلیک کرده است اقامت کنید یا کالاهایی را که تحت شرایط بردگی تولید شدهاند بخرید. من با این مورد دوم دائما درگیر هستم، چرا که پرهیز از آمازون بسیار دشوار است: ما کتابها و مجلات خودمان را به کمک آمازون میفروشیم و از خدمات مشخص اینترنتی آن استفاده میکنیم. (آمازون سلطهی مطلقی بر رایانش ابری(۶) دارد و از مجموع چهار رقیب بعدی خود –گوگل، مایکروسافت، آیبیام و علیبابا- بزرگتر است ، بنابراین خیلی از شرکتهایی که گمان میکنید مستقل از آمازون هستند در واقع نیستند). این کمپانی دائما در حال رشد است و ما هر کدام به طریقی با آن در ارتباط خواهیم بود. آیا صحیح یا حتی مفید است که آمازون را بایکوت کنیم؟ آیا باید شوهای تلویزیونی آمازون را بنا بر اصول خود رها کنیم، و اگر آری بر پایهی کدامین اصول؟ دوست دارم صادقانه بدانم که شما در این زمینه چه فکر می کنید چرا که شخصا جوابهای مسلمی برای این پرسشها ندارم. هیچ کسی نمیخواهد در امر شر مشارکت کند، با این حال ما همه تا حدی در امر شر مشارکت میکنیم. پس مسئولیت ما به عنوان فرد چیست؟ آیا حتی اینها پرسشهای درستی هستند؟
این مقاله ترجمهای است از
Should we be ashamed of ourselves for patronizing evil corporations?
پانوشتها
۱)آلکساها ادواتی هستند که آمازون طراحی کرده و از طریق آن میتوانید موسیقی اخبار، زنگ ساعت دلخواهتان و .. را سامان دهید.
۲)جف بزوس رییس آمازون و ثروتمندترین مرد جهان است.
۳) رقابت قهقرایی یا race to the bottom به وضعیتی گفته میشود که رقابت با کاستن از هزینههای مربوط به عوامل انجام میشود. این وضعیت که در اقتصاد نولیبرالی بخشی از روند مقرراتزدایی است منجر به فشار مضاعف بر نیروی کار میشوند.
۴)Gentrify شدن که به معنای ساز و کارهای راندن تهیدستان از محلات متروکهی زندگیشان و بازسازی این محلات برای طبقات بالاست.
۵)رابینسون درین فراز به طعنه از تقسیم کیک که مثال مشهور اقتصاددانان دستراستی است یاد میکند.
۶) Cloud Computing
نمیدونم اینایی که نوشتن ترجمه خوبه دوستای مترجم هستند یا ترجمه خوب ندیدند.
متاسفانه هنوز یک دقیقه از خوندنم نگذشته بود که انقدر غلط دایم نتونستم مقاله رو تا آخر بخونم.
اصلا اونجا که نوشته (که مترجم در تمامی موارد نیست) شاهکار بود! مشخصه ازین مترجم هاس که تو زیرنویس سریال ها نظر خودش رو می نویسه!
عزیز دل
اونجایی که نوشته “که مترجم در تمامیِ این موارد نیست”؛ مقدمه ایه که خود مترجم دربارۀ نویسنده نوشته. (دخالت تو متن نیست.) و اینکه مترجم، از موافت با تمام مواضع نویسنده، اعلام براعت کنه، کار بسیار رایجیه.
ضمناً اگه شما غلط های زیادی دیدین توی ترجمه، حتماً اعلام کنید چون به مترجم و ویراستارهای سایت خیلی کمک می کنه.
متن کمی سردرگم بود و ناامید کننده وقتی نویسنده میگه که «من پاسخ خوبی به مسالهی آمازون ندارم. چرا که دو باور متضاد با هم دارم که آشتیناپذیرند»
اما ترجمه عالی بود. بخصوص بعضی اصطلاحات مثل «بیگاریخانه» معادل sweatshop و «رقابت قهقرایی» عالی بودن و برای اولین بار می دیدم.
امیدوارم بازم از این مترجم گرامی (آیدین آریافر ؟) کارهای تامل برانگیزی بخوانم. مرسی
وقت بخیر
به نظرم زمان مطالعه بیشتر ااز اون چیزی بود ک گفته شده..چون مطلب اونقدر جالب بود ک بارها مجبور شدم برگردم و پاراگراف را از اول ب۷ونم و بهش فکر کنم..بسیار عالی..سپاس از مترجم خوبتون
فکر میکنم خوبست اندکی اعتقاد داشته باشیم و بتوانیم از سود خود بگذریم، حالا اگر نه صد در صد. مثال میزنم: وقتی خریدی دارم اول دنبال تولید کننده شخصی ایرانی میگردم که در مورد لباس، زیورآلات و ظروف خانگی موجود است و تنوع فراوانی دارد. اگر آن نبود تولید کننده کارخانه ای ایرانی و اگر نبود سراغ مورد خارجی میروم. اما مثلاً در مورد خریدن جنسی که ایمنی مهمی دارد مثل گاز آشپزخانه صادق نیست. اگر برندهای معتبر ایرانی موردی که بخواهم را نداشته باشند از نوع خارجی استفاده میکنم.
اما من فکر میکنم مقاله بیشتر داره در مورد نقش هر شخص توی ی نظام اقتصادی سرمایه داری صحبت میکنه. ازونجایی که ما میدونیم کارگران شرکت های بزرگ غالبن در وضع بدی قرار دارند ولی با این حال با خرید کردن از اون ها به نوعی از شرکت( و تبعن سیستم توزیع درآمد کارکنانش) حمایت میکنیم. حالا درست تر اینه که خرید نکنیم؟ یا؟