انقلابِ بیهنگام
بیات باور دارد كه جنبش تهیدستان در ایران، بازیگر نقش پررنگی بوده است لیكن وقوع پدیدهای به نام انقلاب اسلامی مانعی شد برای شناخت این جنبشها. وی حتی مدعی شد كه «تنها در مقاطع پایانی حیات رژیم شاه بود كه جوانان بسیجی تجربه انقلاب را به محلات طبقات پایین جامعه بردند.»
مقدمه مترجم: آصف بیات که سابقهی ۱۷ سال تدریس در دانشگاه آمریکاییهای قاهره را دارد در آثار خود به ابعاد مختلف مسئلهی جنبش و انقلاب در خاورمیانه پرداخته است. در کتاب «سیاستهای خیابانی» نقشِ تهیدستان در جنبش و سیاست را مورد کنکاش قرار میدهد. بیات در فصلهای مختلف این کتاب ابعاد گوناگون تحرکات این بخش از جامعه که در گروههای مشخصی تعریف نشدهاند را تحلیل میکند. بیات در مقدمه، هدفِ اثرش را اینگونه طرح میکند «کتاب حاضر تا حدودی پاسخ به چنین سوتعبیرهایی در مورد یک واقعهی بزرگ اجتماعی-سیاسی عصر ما، یعنی انقلاب ۵۷ ایران است. برآنم که نشان دهم انقلاب ایران و حوادث متعاقب آن، بسیار عمیقتر و پیچیدهتر از این چیزها و تصویرسازیهای مشابه آن است.»
بیات باور دارد که جنبش تهیدستان در ایران، بازیگر نقش پررنگی بوده است لیکن وقوع پدیدهای به نام انقلاب اسلامی مانعی شد برای شناخت این جنبشها. وی حتی مدعی شد که «تنها در مقاطع پایانی حیات رژیم شاه بود که جوانان بسیجی تجربه انقلاب را به محلات طبقات پایین جامعه بردند.»
در کتاب دیگرش با نام «زندگی همچون سیاست» از تجربههای زیستهای سخن میگوید که در قالب «ناجنبش»، بخشی از تحرکات انقلابی را رقم میزنند. در بخش نخست کتاب که «ناجنبشهای اجتماعی» را به تصویر میکشد از اقتصاد جهانی سخن میگوید که در جریانی فرسایشی به بازتولید گروههای بسیار مرفه پرداخت و این ساختار به «رشد حاشیهنشینان فاقدِ نهاد» دامن زد. بیات آگاه است که چنین پدیدهای و طرد اجتماعی تازگی ندارد اما آنچه که وی را به خود مشغول داشته؛ رانده شدن بخش بزرگی از طبقه متوسط به این مناطق است. پدیدهای که وی در آثار و مصاحباتش با نام «طبقهی متوسط فقیر» از آن یاد میکند. بیات نشان میدهد، چگونه تحرکاتی که ما آنها را غیرسیاسی میدانیم نقش پررنگی در آیندهی سیاسی و اجتماعی یک جامعه دارد.
دیگر آثار این پژوهشگر مفاهیمی چون «جنبش»، «ناجنبش»، «انقلاب»، «پسااسلامگرایی» و «اصقلاب» را میکاود. وی در آثار مختلفش به بحران اسلامگرایی پرداخته است. بحرانی که زاییدهی انقلابهای تندرو و اسلامی است.
آصف بیات در این مقالهی ژورنالیستی تجربه زیسته پساانقلابی را تحلیل میکند. از نیروهایی سخن میگوید که در جریان انقلاب نقش فعالی دارند اما در فضای پساانقلابی خواسته یا ناخواسته به حاشیه رانده میشوند. وی اشاره میکند که «انقلاب» در نفس خویشْ توان دگرگونی کامل را ندارد. در ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعیِ پساانقلابْ فضاهای تهیِ فراوانی تولید میشود و در این هنگام فرصتطلبانی که تاکنون «در سایه» بودند این فضاها را اشغال میکنند. در واقع شرایطی فراهم میشود که سرکوب و اختناقِ پیش از انقلاب در دوران پس از انقلاب بازتولید میشود. بیات اعتقاد دارد یکی از علل این بازتولیدِ سرکوبِ پساانقلابی به وجود مؤسساتی بازمیگردد که پس از سرنگونی حاکمیت همچنان در جامعه نهادینه شدهاند. به عبارتی انقلاب تنها در سطح رخ داده است.
متن کامل انقلابِ بیهنگام: