جنبش انقلابی که محمدرضا شاه را در سال ۱۹۷۹ سرنگون کرد، ائتلافی عملاً متشکل از طیف گستردهای از گرایشهای سیاسی بود. از جمله چپ انقلابی یا تندرو، اعم از سکولار و مذهبی، شامل حزب توده، فدائیان خلق و مجاهدین؛ احزاب اقلیتهای ملّی، به ویژه کردها؛ عقاید چپگرایانه مشروطهخواه، به ویژه انواع تکراریِ جبهه ملی؛ متجددهای اسلامی، پررنگتر از همه جنبش آزادیبخش، و نسخهای از پوپولیسم اسلامی. هر یک از این گرایشها در شبکههای فراملی و جهانی ادغام شده و هر یک به سهم خود بخشی از ادبیات چپ جهانی را به کار گرفتند.
به افتخار آنهایی که طرفدار برابری حقوق زن و مرد هستند، در این مطلب به زنان و جنبشهایی به رهبری آنها اشاره میکنیم که در آن زنان برای اعتراض، انقلاب و در برخی موارد هم شورش گرد هم میآمدند و جریانساز میشدند.
چرا زنان با وجود اینکه هزینه بسیاری در جریان انقلاب و برای پیروزی آن میدهند، بعد از انقلاب سهم کمی دریافت میکنند؟ تاریخ نشان داده است که در انقلابهای مردمی همیشه این خطر وجود دارد که حقوق زنان و رفع تبعیض علیه زنان در مقایسه با اهداف دیگر انقلاب ثانویه تلقی شوند و بحث راجع به آنها به آینده حواله شود.
آصف بیات، جامعهشناس و متفکر، در گفتگو با میدان پیش از موج جدید اعتراضات و به بهانه انتشار کتاب «انقلاب بدون انقلابیون» از تجربههای شخصی و نگاهش به جوامع در خاورمیانه میگوید.