افسانه عدالت اجتماعیِ پنهان پسِ المپیادهای دانشآموزی
عضویت در خانواده المپیاد، جایگاه تقدسبخشی را به اعضایش اعطا میکند، اما آیا میتوان به تعبیری به «افسونزدایی» از این جایگاه پرداخت؟
بازنمایی داستان المپیاد اغلب اینگونه است: داستان نوجوانان مستعدی از گوشه و کنار کشور که با قبولی در مرحله سوم المپیاد و راهیابی به دوره تابستانه در تهران، مدالآور میشوند، نشان «نخبگی» دریافت میکنند و از مزایایی همچون ورود مستقیم و بدون کنکور به دانشگاه یا کسب سهمیه در کنکور سراسری برخوردار میشوند. ماجراجویی اودیسهوار نوجوانانی که پس از طی آزمونها و گذر از موانع گوناگون، درنهایت پیروزمندانه به مقصد نهایی، به سکوی مدالآوری و حضور در مجمع کشوری نخبگان نائل میشوند. المپیادی بودن در میان دانشآموزان، واجد آن شکوهمندی و تلألو خاصیست که افراد را از سایرین متمایز میکند و به آنها جایگاه غبطهبرانگیزی میبخشد تا مایه مباهات خانواده و مدرسه و رشک سایرین باشند. عضویت در خانواده المپیاد، جایگاه تقدسبخشی را به اعضایش اعطا میکند، اما آیا میتوان به تعبیری به «افسونزدایی» از این جایگاه پرداخت؟ دادههای این نوشتار، که به بهانه نزدیکی زمان برگزاری مرحله دوم سی و ششمین دوره المپیادهای ایران نوشته شده است، براساس پیمایشی گسترده نیست بلکه تنها متکی به تجربه زیسته خود نگارنده و نیز مصاحبههاییست که در دو سه ماه اخیر با تعدادی از دانشآموزان المپیادی و نیز دانشجویانی که سال گذشتهْ المپیاد را پشت سر گذاشتهاند انجام شده است. اسامی در متن، مستعار است.
«الان مدارسی دارن تو المپیاد رقابت میکنن که یه انرژی زیادی گذاشتن رو المپیاد؛ مث انرژی اتمی، فرزانگان (تازه همه شعبش هم نه)، حلیها. مدارس غیردولتی تو مرحله دو اصلاً قبولی و مدال نداریم ازشون. مخصوصاً اگه دخترونه هم باشه» اینها جملات فرناز، دانشآموز مجتمع آموزشی نخبگان علامه طباطبایی است. نخبگی و تلاش برای خاصبودگی، برای ساخت ویترینی از «ژنهای برتر» به طرق مختلف در شهر تهران انعکاس یافته است. حالا نه تنها سمپاد، که تعداد کثیری از مدارس غیردولتی در تهران و شهرستانها، محملِ اذهان استثنایی و درخشاناند. کارخانههایی که کودکِ از کودکی سهمنابرده را به امانت میگیرند و در ازای سوژگی سلبشده، فیگورهایی مطیع، عافیتطلب، موفق (در معنای ژورنالی و محافظهکارانهاش) و نخبه تحویل میدهند. همانها که بعدها باید موسسان شرکتهای دانشبنیان شوند تا به مدد نیروی ذهنی خارقالعاده خود (بخوانید رانت، معافیت مالیاتی و انواع مجوزهای واردات و صادرات) در یک فرصتسازی نابرابر، چرخهای ماشین اقتصادی نئولیبرالی را به حرکت در آورند. به هر رو در اینجا هیچ نامی از مدارس دولتی به میان نمیآید. مدارس دولتی، آن تبعیدگاههای دوزخیای هستند که والدین از فرستادن فرزندانشان بدانها واهمه دارند و حاضر نیستند تا آیندهسازان مملکت را به آن مغاک بسپارند. مدارسی بیکیفیت، پرازدحام، بدون امکانات و استعدادکُش که بیم آن میرود آینده فرزندانشان را به تباهی بکشاند. در این میان چاره چیست؟ به نظر میآید راهحل بسیار روشن و آشکار است: برای اطمینان از شکوفایی استعدادهای فرزندانتان ناچارید آنها را به مدارس غیردولتی بفرستید.
سرشتِ جبرگرایانه تفکیک میان نخبه و عامی/ عادی، از اساس حصول موفقیت را تنها برای عدهای اندکشمار ممکن و محتمل مفروض پنداشته است. مابقی افراد، باید به کشف جایگاه پایینتر خود در سلسلهمراتب کذا اکتفا کنند.نخبگی برای اغلب افراد، تصویر پسر نوجوان پیشرسی را دارد که با ظاهری اتوکشیده، به برنامههای انگیزشی تلویزیون دعوت شده است و از موفقیتهای خود، از الطاف الهی و ارادهمندی خود در شکلگیری آن سعادت و کامیابی میگوید. نخبه، تصویر آشنای «یک ذهن زیبا»ست، تصویر انسان موفق بر قلل دستنایافتنیای که سایرین تنها میتوانند از دور بدان خیره شوند و در ازای آن، خود را به گزارههای عفونی روانشناسیگرایانهای بسپارند که آنان را گونههای نامطلوبتر و نسبتاً ناموفقتر ارزیابی میکند. بهواقع سرشتِ جبرگرایانه چنین تفکیکی میان نخبه و عامی/ عادی، از اساس حصول موفقیت را تنها برای عدهای اندکشمار ممکن و محتمل مفروض پنداشته است. مابقی افراد، باید به کشف جایگاه پایینتر خود در سلسلهمراتب کذا اکتفا کنند. موفقیت در المپیاد در توجیهی بهشدت ایدئولوژیکی، امری فردی بازنمایانده میشود که به میزان هوش و ادراک شهودی افراد و در مرحله بعد به اراده و تلاش افراد بستگی دارد، اما چیزی که در این میان ناگفته میماند، نقش شدیداً تعیینکننده عوامل مادی و معیشتیست. شهریه مدارس خاص، هزینههای کلاسهای المپیاد، هزینه کتب کمک آموزشی و امثالهم تنها بخشی از این هزینههاست.
«باشگاه یه دوره توی تابستون گذاشت پنج روزه فشرده ۵۷۰ هزار تومن گرفت. یه دورهای هم برای مرحله یک [المپیاد شیمی] گذاشت که آمادگی برای مرحله اوله حدوداً یه ماه پنجشنبهها و جمعهها میریم کلاً چهل جلسه آموزشی یک میلیون و ۱۰۰ تومن گرفتن.» اینها حرفهای زهرا، دانشآموز دبیرستان آیین روشن نور در کامرانیه است. مدرسه فرناز برای کلاسهای المپیاد پولی دریافت نکرد اما شهریهای ۱۲میلیونی در ابتدای سال از دانشآموزان اخذ کرده است. سامان که در یکی از موسسههای آموزش المپیاد ادبی ثبت نام کرده، مبلغ یک میلیون و هفتاد هزار تومان شهریه پرداخت کرده است (این مبلغ را بگذارید در کنار شهریه ۱۵ میلیونی که مدرسه سپهر معرفت در دیباجی از وی اخذ کرده است). ماکان، دانشآموز المپیاد ریاضی دبیرستان حلی یک نیز برای هر شش ماه، شهریهای ۵۰۰هزارتومانی برای کلاسهای المپیاد به مدرسه پرداخت کرده است. از شقایق -که خود المپیاد نجوم داده و دانشآموز نخبگان علامه طباطبایی بوده است- میپرسم نمیشود بدون کلاس برای المپیاد خواند؟ که پاسخ میشنوم: «بعضی المپیادا شاید خیلی معدود اینجوری باشن، ولی نجوم نمیشه کلش رو خودت بخونی. الان هم که نتایج المپیاد اکثراً دست مدرسههایی مثل سمپادا یا انرژی و علامه ایناس، رقابت باهاشون سختترم شده». ماکان نیز پاسخ مشابهی میدهد: «مرحله اول رو بودن کسایی که قبول شن ولی تو چند سالی که من المپیاد میخوندم از مدرسهمون فقط یه نفر رو شنیدم که خارج از کلاسای المپیاد خودش خونده باشه و مرحله دو قبول شده باشه». بله قطعاً موارد استثنائی بودهاند که بدون کلاسِ آمادگی برای آزمون، در المپیاد شرکت کرده و چه بسا صاحب مدال نیز شدهاند منتهی دخالت موارد منفرد در تحلیل نهایی، رهزن خواهد بود.
بازتولید تبعیض اما تنها به عوامل معیشتی و مالی محدود نخواهد ماند. بهین، دانشآموز دبیرستان سلام فرمانیه، که در مرحله اول المپیاد نجوم قبول اما در مرحله دوم رد شد، علت عدم موفقیتش را اینطور بازگو میکند: «سلامِ پسرونه کلاسای مرتب و رصد و … میذاشتن و بچهها رو انتخاب میکردن ولی دخترونه بیشتر برای بستن دهنشون بود. در واقع به همون اندازه پسرا شهریه میدادیم ولی اون امکانات رو نداشتیم. من مرحله یک قبول شدم ولی دو نه. چون مدرسه میگفت نمیتونی و کلاس نذاشتن برامون. خیلیا تو مدارس دخترونه هستن که پتانسیلش رو دارن و روشون اندازه پسرا سرمایهگذاری نمیشه. امکانات ما اندازه پسرا نبود و بهمون میگفتن نمیرسید بهشون».
حال منظور از امکانات چیست؟ مدارس غیردولتی معروف و معتبر تهران و سایر کلانشهرها معمولاً از ابتدای دبیرستانْ دورههایی را برای آمادگی شرکت در آزمون المپیاد برگزار میکنند (حال آنکه در بسیاری از مدارس تهران و غالب مدارس شهرستانها، دانشآموزان تا پایان دوران تحصیلْ حتی از وجود چیزی تحت عنوان المپیاد باخبر نمیشوند). شقایق میگوید: «المپیادیای این مدارس [ِ موفق در زمینه المپیاد] تقریباً همه تمرکزشون روی المپیاده و امکانات و سختگیریهای روشون خیلی بیشتره، طوری که بعد سه سال، با تقریب خوبی حتماً نتیجه میگیرن. واسه قبولی تو المپیاد، سه سال وقت رو همه میذارن تقریباً». محمدرضا، دانشآموز دبیرستان انرژی اتمی، از شخصی میگوید که در مدرسهشان، سِمتِ مسئول المپیاد داشت. بهزاد، دانشآموز دبیرستان علامه طباطبایی نیز از واحد مجزایی تحت عنوان واحدِ Advanced در مدرسهشان نام برد که بهشکل تخصصی روی قبولی دانشآموزان برتر در کنکور و المپیاد کار میکرد. از ماکان دلیل موفقیت بعضی مدارس خاص در زمینه المپیاد را پرسیدم. پاسخ البته چندان دور از ذهن نبود: «اولیش آزمون ورودی این مدارسه که خوب گلچین میکنن تا حدی. بعدیش اینکه ساختارهای المپیادخوندنْ تو این مدارس بیشتر شکل گرفته، یعنی مثلاً مدرسه ما -علامه حلی- یه واحد المپیاد داشت که کارش این بود که مطمئن شه اونایی که دارن المپیاد میخونن امکاناتشون فراهمه و کلاسها رو هماهنگ میکرد و مشاوره میداد تو زمینهی المپیاد. ما یه مشاورِ المپیاد داشتیم که ساعت مطالعاتیمون رو چک میکرد و به برنامهریزی کمک میکرد و کلاً پیگیر درس خوندن بچهها بود. این مشاور، فقط مشاورِ بچههای المپیادی بود. همینطور برای دو سه ماه، هفتهای یه جلسه کارگاه Mindfulness برگزار میکرد که خب فقط برای المپیادیا بود».
بازتولید تبعیض اما تنها به عوامل معیشتی و مالی محدود نیست. سیستم متکی بر تبعیض، گزینشگری و سرکوب، آنچنان در لایهلایه مدارس ریشه دوانده که تفکیک اجزا و مراحل آن امری دشوار خواهد بود.مدارس، همچون دانشگاهها به بنگاههای کسب سود -تحت لواهای گوناگون- بدل شدهاند، پولیسازی و خصوصیسازی در نظام آموزشی همچنان جولان میدهد و دانشی- که فرضِ آن میرفتْ موهبتیست خدادادی که به عده قلیلی عطا کردهاند- بهواقع کالاییست که میتوان آن را به شیوههای دیگری کسب کرد. تبعیض جنسیتی کماکان حتی در مدارسی با دعاوی برابریخواهانه نیز جریان دارد. سیستم متکی بر تبعیض، گزینشگری و سرکوب، آنچنان در لایهلایه مدارس ریشه دوانده که تفکیک اجزا و مراحل آن امری دشوار خواهد بود. در خود این مدارسِ خاص- که گویی مسیر تضمینی دستیابی به موفقیت را یافتهاند- بهگزینی و سرکوب بهشکل مضاعف و مشدّدی انجام میگیرد. دانشآموزان که دیگر فقط اعدادی هستند برای عرضه- این پیکرهای رامشده که تنها خصلت نمایشی روی بنرهای تبلیغاتی مدارس یافتهاند- باید برای اثبات استحقاقشان و ربودن گوی نخبگی از رقبا، هرچه بیشتر در سیستم گزینشگر بلعیده شوند وگرنه بهراحتی حذف خواهند شد. محمدرضا میگوید: «اولش همه میتونستن تو کلاسا شرکت کنن. ولی بعد از یه مدت با توجه به امتحانایی که میگرفتن، به یه سری میگفتن که مثلاً خیلی خوب کار نمیکنه و استعدادی نداره (حالا نه با این لحن) و اصطلاحاً فیلترش میکردن و دیگه سر کلاس نمیاومد. به هر حال مسئول المپیاد باهاشون صحبت میکرد که یه جورایی قانع بشن که تو المپیاد بعیده به موفقیت برسن».
در نهایت، این ترکیب قومی/ جنسیتی کلاسهای دورههای تابستانی المپیاد (مرحله آخر) است که میتواند عمق این روال تبعیضآمیزِ مکرر را به عریانی نشان دهد. به گفته محمدرضا در المپیاد کامپیوتر از حدود چهل نفر، حدود ۱۷، ۱۸ نفر فقط از علامه حلی یک هستند و بچههای شهرستان معمولاً تنها یک چهارم جمعیت کلاس را تشکیل میدهند (آن هم کلانشهرهایی مثل مشهد و اصفهان). این آمار در المپیادهای مختلف و طی سالهای گوناگون، متغیر است اما اصولاً قلّتِ دانشآموزان شهرستانی و نیز دختران در آن انکارناپذیر است (باید در نظر داشت که حتی طراحان سوالهای آزمونهای المپیاد نیز اغلب معلمان و اساتید تهراناند). طبق قول همین بچهها در المپیاد ریاضی، حدود یکسوم الی یکچهارم را شهرستانیها تشکیل میدهند، در المپیاد شیمی نیز بین یکدوم الی یکسوم. ماکان که المپیاد ریاضی شرکت کرده بود، میگوید که در دوره المپیادِ آنها (سال ۱۳۹۵) حدوداً ۳۰ نفر از شهرستان و ۴۰ نفر از تهران (اغلب از علامه حلی یک، انرژی اتمی و فرزانگان دو) بودند. از جمعیت ۷۰ نفره کلاس، تنها ۲۰ نفر را دختران تشکیل میدادند. این وضعیت تنها در مورد المپیاد ادبی کمی تغییر میکند و دخترها معمولاً نیم یا بیش از نیمی از کلاس دوره المپیاد را تشکیل میدهند.
چندی پیش سخنانی مبنی بر حذف آزمون ورودی مدارس سمپاد (سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان) در پایه هفتم در خبرها انتشار یافت. سمپاد، بهعنوان پایگاه سنتی نخبهپروری در کشور، ربط وثیقی با دستگاه المپیادیسازی نیز دارد و در نقد رویکردهای ایدئولوژیک و انحصارگرایانه هر یک میتوان نقبی به دیگری زد. بنیامین مینویسد فاشیسم، نجات و رستگاری خود را نه در اعطای حق به تودهها، بلکه در دادن فرصتی به ایشان برای ابراز وجود میبیند. فاشیسم میتواند سالها در نظام آموزشی، با ژستِ حقبهجانبِ نخبگان رخ بنماید، میتواند سالها تحت عنوان پرورش استعداد، پداگوژی و آموزش رهاییبخش را به یکسو پس زند و دانشآموزان را به شهروندانی موفق و نخبه و الگوی دیگران اما عمیقاً سیاستزدوده و محافظهکار و مطیع بدل سازد. تکنوکراتها، پزشکان، مهندسان و علوم انسانیخواندههایی که بیش از پیش، ازخودبیگانهاند ولی سپر محافظی از هوشمندی و الیتیسم بر دوش افکندهاند تا آنان را در برابر تمامی انتقادات- اگر انتقادی در میان باشد- مصون بدارد. ماحصل چنین سیستمی، ترسیم نردبانی پیش روی افراد برای دستیابی به موفقیتهای فردی و نیز بیتوجهی به خیر عمومی و شبکه درهمپیچیده روابط انسانیست. المپیاد، بهواقع هیچگاه محدود به سه مرحله آزمون نبوده است، بلکه احتمال راهیابی بدان، بسیار پیش از اینها، در گرهگاه سرمایههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، رقم خورده است.
واقعا با این مقاله موافقم.حیف استعدادهای شهرستانی که وضع مالی آنچنانی ندارن و با این نظام اموزش و پرورش و سمپاد خراب دارن حیف میشن و آرزوهاشون بر باد میره.
من خودم هم سمپادیم هم المپیادی ولی واقعا دارم به وضوح میبینم کسی میتونه مدال بیاره که فقط تو یکی از این مدارس غیر انتفاعی بره
ننگ بر سمپاد ننگ بر آموزش پرورش که حتی نیم نگاهی هم به دانش اموزای شهرستانی ندارن
من خودم المپیادی بودهام و کاملا با انتقادهای این مقاله به نظامِ نخبهپرورِ سیاستزادییکننده موافقام… عین سرگذشتِ همهمون ه…
کاش ارجاع به بنیامین دقیقتر بود که امکان مراجعه به اصل متن وجود میداشت
Work of art in the age of mechanical reproduction