skip to Main Content
فلسطین یک گزارش زیست‌محیطی نیست
سیاست فرهنگ

چگونه به‌دلیل نوشتن در خصوص جنگ اسرائیل بر سر گاز غزه، توسط گاردین سانسور شدم

فلسطین یک گزارش زیست‌محیطی نیست

پس از بیش از یک‌سال قلم زدن برای گاردین، قرارداد من به شکل یک جانبه از طرف این روزنامه فسخ شد؛ چرا که نوشته‌ای را در مورد غزه به رشته تحریر درآوردم که برای آنها قابل‌پذیرش نبود.

گاز غزه

من به‌عنوان یک بلاگر حوزه محیط‌زیست در آوریل ۲۰۱۳ به گاردین پیوستم، پیش از آن و برای یک دهه، روزنامه‌نگاری مستقل، آکادمیک و مولف بودم، و در این میان برای (مجلات و روزنامه‌های) اینیدپندنت، اییدیپندنت آن‌ساندی، ساندی مورنینگ هرالد، اِیج، اسکاتسمن، فارن پالیسی، آتلانتیک، کوارتز، پراسپکت، نیو استیتسمن و لوموند دیپلماتیک قلم می‌زدم.

نهم جولای ۲۰۱۴، از طریق وبلاگم مقاله‌ای را در وبسایت محیط‌زیست گاردین منتشر کردم، که نقش منابع (طبیعی) فلسطین، به‌ویژه ذخایر گاز طبیعی منطقه دریایی غزه را در انگیزه‌بخشی به تجاوز اسرائیل به غزه یا همان «عملیات لبه حفاظتی» برملا می‌ساخت. از میان منابع (اطلاعاتی) که به آنها اشاره کرده بودم، سندی سیاسی وجود داشت که به‌دست وزیر دفاع وقت اسرائیل یعنی موشه یلعون یک‌سال پیش از «عملیات سرب مذاب» نگاشته شده بود، و تاکید می‌کرد که فلسطینی‌ها هیچ‌گاه مجاز به توسعه منابع انرژی خودشان نخواهند بود، چرا که هرگونه درآمد (حاصل از این منابع) خرج حمایت از تروریسم فلسطینی‌ها خواهد شد.

guar1منابع گازی در منطقه دریایی غزه.

این مقاله تاکنون ۶۸ هزار بار در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته شده است، و تاکنون با اختلاف چشم‌گیری محبوب‌ترین مقاله در خصوص نزاع غزه بوده است. برخلاف آن‌چه عامه‌ی مردم می‌پندارند، اسرائیل در طول یک دهه اخیر به سه دلیل عمده، کنترل بر منابع گازی غزه را به چشم یک اولویت استراتژیکِ مهم نگریسته است.

نخست اینکه اسرائیل با یک بحران گازی زودهنگام مواجه است- عمدتاً به دلیل زمان طولانی‌ای که نیاز دارد تا منابع گازی بزرگ داخلی خود را به مرحله تولید برساند؛ ثانیاً دولت نتانیاهو هیچ سناریویی را که در آن یک دولت فلسطینی تحت کنترل حماس به منابع گازی فلسطین دسترسی داشته باشد و آن‌ها را توسعه دهد، تحمل نمی‌کند؛ و سوم اینکه، اسرائیل می‌خواهد از منابع گازی فلسطینی‌ها به مثابه یک پل استراتژیک برای استحکام بخشیدن به توافقات با دیکتاتوری‌های عربی که مردم‌شان مخالف امضای توافقنامه با اسرائیل هستند، بهره گیرد.

برخلاف آن‌چه عامه‌ی مردم می‌پندارند، اسرائیل در طول یک دهه اخیر به سه دلیل عمده، کنترل بر منابع گازی غزه را به چشم یک اولویت استراتژیکِ مهم نگریسته است.

در همه‌ی این حالات، بزرگ‌ترین مانع بر سر راه دستیابی اسرائیل به منابع گازی غزه، حکمرانی حماس در نوار غزه است، که همه‌ی موافقت‌نامه‌هایی را که اسرائیل برای توسعه میادین گازی به کمک شرکت گاز بریتانیا و مقامات فلسیطنی پیشتر پیگیری کرده، رد می‌کند.

سانسور در سرزمین آزادی

از سال ۲۰۰۶، گاردین در بوق‌ و کرنا کرده که هدفش رهبری صدای آزادیخواهی در سراسر جهان است. گاردین سال‌هاست حامی جایزه‌ی معتبر آزادی بیان است که توسط سازمان «ایندکس آن سنسورشیب» اعطا می‌شود. این روزنامه به‌دلیل اطلاع‌رسانی‌هایش در مورد (عملیات‌های مخفیانه) آژانس امنیت ملی آمریکا جایزه پولیتزر را دریافت کرد. روی‌هم‌رفته، روزنامه به‌شدت می‌کوشد که جامه‌ی طلایه‌داریِ مبارزه با سانسور را، به‌ویژه از منظر رسانه‌ای، به قامت خود بپوشاند. به همین دلیل است که رویکردش نسبت به گزارش من از منابع گازی غزه تا این حد آزارنده است.

guar2سردبیر ارشد گاردین آلن رزبریجر در جشن بردن جایزه پولیتزر برای پرسنل گاردین سخنرانی می‌کند.

یک‌روز پس از انتشار مقاله، جیمز راندرسون، معاون سردبیر اخبار ملی به من تلفن زد. او به‌شدت پریشان و دستپاچه به نظر می‌رسید. جیمز بدون حاشیه رفتن، خیلی رک به من گفت که وبلاگم در گاردین بی‌درنگ مسدود خواهد شد. نه به این دلیل که مقاله‌ام حاوی اطلاعاتی نادرست، یا مبتنی بر وقایعی دروغین یا افتراآمیز بوده، نه به دلیل اینکه من به طریقی اخلاق روزنامه‌نگارانه را زیر پا گذاشته، یا از قراردادم تخطی کرده باشم. نه. نوشته‌ی من در مورد منابع گازی غزه، «گزارشی در چارچوب مسائل زیست‌محیطی نبود»، و بنابراین یک «مطلب نابجا» برای وبسایت محیط‌زیست گاردین به‌شمار می‌رفت:

«تو یک عالمه داستان غیرمحیط‌زیستی می‌نویسی، پس متاسفانه باید بگم ما هیچ گزینه‌ی دیگه‌ای نداریم. این مقاله به وبسایت محیط‌زیست تعلق نداره. این مقاله در واقع باید توی بخش Cif منتشر بشه» (یعنی در بخش دیدگاه آنلاین گاردین که به اسم «نظردهی آزاد است»-Comment Is Free شناخته می‌شود).

من شوک‌زده و سرگشته بودم. همان‌طور که می‌توانید از روی پروفایل من در گاردین بخوانید، حیطه مسئولیت من پوشش دادنِ «ژئوپولیتیکِ بحران‌های مرتبط با محیط‌زیست، انرژی و اقتصاد» بود. این ماموریتی بود که به من محول شده بود- در واقع، وقتی در اواخر سال ۲۰۱۲ برای بلاگ‌نویسی در گاردین درخواست کار دادم، نوشته‌ای که پیشتر در مورد پیوندِ میانِ عملیات‌های نظامی اسرائیل و منابع گازی غزه در لوموند دیپلماتیک نوشته بودم، بخشی از سوابق کاری‌ام بود.

من بنابر قرارداد هیچ‌یک از تعهداتم را نقض نکرده بودم. برعکس، گاردین تعهدش به من در خصوص آزادی‌ام در تعیین محتوای بلاگم را نقض کرده بود، تنها به این دلیل که از چیزی که نوشته بودم خوشش نمی‌آمد. این سانسور است.

بنابراین به جیمز گفتم که مسدود کردن بلاگ من واکنشی نسبتاً افراطی بوده است. شاید خیلی راحت بتوانیم ملاقاتی داشته باشیم تا در مورد مسائل مربوط به سردبیری و تحریر بحث کرده و با هم به توافق برسیم که حیطه‌ی مسئولیت من تا کجاست. گفتم «خوشحال خواهم شد تا جایی که امکان داشته باشد، هم‌یاری کنم». نمی‌خواستم قراردادم را از دست بدهم. جیمز به صراحت پیشنهادم را رد کرد، در عوض به من گفت که «علایق تو به شکل فزاینده‌ای در خصوص مسائلی‌ست که ما فکر نمی‌کنیم با آنچه می‌خواهیم در سایت محیط‌زیستی‌مان منتشر شود، جور دربیاید».

در نهایت، اعتراض محترمانه‌ی من راه به جایی نبرد. در عرض یک ساعت، ایمیلی از یکی از مدیران حقوقی گاردین دریافت کردم که به من اطلاع می‌داد آنها قرارداد من را فسخ کرده‌اند.

اما تحت آن قرارداد من نسبت به هرآنچه در وبلاگم می‌نوشتم، البته در چارچوب حیطه‌ی مسئولیتم، به‌عنوان سردبیر اختیار داشتم. از ماه می تا آوریل، بلاگرهای حوزه محیط‌زیست، تحت کارآموزی و نظارت قرار گرفتند تا اطمینان حاصل شود که ما در نهایت براساس تشخیص خودمان به‌عنوان سردبیر از سرعت لازم برای مطلب گذاشتن به‌شکل مستقل روی سایت برخوردار هستیم. ضوابط و شرایطی که ما تحت آن قراردادمان را امضا کردیم بیان می‌دارد:

«شما موظفید به‌طور منظم برای بلاگ خود مطلب فراهم کنید، و در مورد محتوای آن تصمیم بگیرید. شما باید مطالب خودتان را که مورد بازبینی اولیه‌ی جی‌ان‌ام (بخش رسانه‌ای و اخبار گاردین) قرار نخواهند گرفت، عرضه کنید. جی‌ان‌ام ممکن است گه‌گاهی موضوعات مورد علاقه‌اش را که مناسب بلاگ شما باشد، مطرح کند اما شما ‌هیچ‌ الزامی به مدنظر قرار دادن یا پوشش دادن چنین موضوعاتی ندارید».

مفاد قرارداد هم‌چنین خاطرنشان می‌سازد که فسخ فوریِ قرارداد تنها زمانی اتفاق می‌افتد که «طرفِ دیگر قرارداد به‌شکلی‌ جبران‌ناپذیر هر یک از تعهداتش تحت این توافق‌نامه را نقض کند»؛ یا اگر «طرف دیگر قرارداد هر یک از تعهداتش تحت این توافق‌نامه را به‌گونه‌ای جبران‌پذیر نقض کند اما در یک بازه زمانی ۳۰ روزه از زمان دریافت یک اخطار کتبی برای انجام چنین کاری، اقدام به اصلاح آن نکند».

مساله این است که من بنابر قرارداد هیچ‌یک از تعهداتم را نقض نکرده بودم. برعکس، گاردین تعهدش به من در خصوص آزادی‌ام در تعیین محتوای بلاگم را نقض کرده بود، تنها به این دلیل که از چیزی که نوشته بودم خوشش نمی‌آمد. این سانسور است.

اسرائیل به وجودِ ۱۴ تریلیون مترمکعب گاز در منطقه دریایی غزه به مثابه یک «چاره موقتیِ» ارزان‌قیمت می‌نگرد که هم می‌تواند نیازهای انرژی در داخل اسرائیل را تامین کند و هم جاه‌طلبی‌های اسرائیل در زمینه صادرات را تا زمانی که میدان‌های تمر و لویاتان واقعا شروع به تولید کنند برآورده سازد.

همان‌طور که «ایندکس آن سنسورشیب» خاطرنشان می‌سازد، «عدم وجود سانسور مستقیم دولتی و مشاهده‌پذیر که در بسیاری از کشورهای در گوشه و کنار دنیا شایع است، چه بسا منجر به این تلقی عمومی شود که در این کشور (بریتانیا) هیچ سانسوری وجود ندارد و سانسور در اینجا یک معضل به حساب نمی‌آید». با این‌حال، «سانسور در بریتانیای دوران معاصر، که یک دموکراسی لیبرال محسوب می‌شود» می‌تواند «به اشکال متفاوتی، هم مستقیم و هم غیرمستقیم، گاهی به شکلی ظریف‌تر، و گاهی علنی‌تر» دربیاید.

موانع نامرئی

به شکلی طعنه‌آمیز، چند روز بعد سردبیر اکولوژیست– یکی از مهم‌ترین مجلات محیط‌زیستی در سطح جهان- با من تماس گرفت و خواستار بازنشر گزارش من در مورد منابع گازی غزه شد. پس از انتشار نسخه‌ای به‌روزشده از آنچه در گاردین نوشته بودم، اکولوژیست هم‌چنین در پاسخ به ایرادات مطرح شده در نشنال اینترست (که به شکل طعنه‌آمیزی توسط پیمانکاری نوشته شده بود که برای یک شرکت نفتی آمریکایی کار می‌کند که در منابع گازی دریاییِ دارایِ هم‌پوشانی با منطقه دریایی غزه سرمایه‌گذاری کرده است) گزارش جامع‌تر و دقیق‌تر من از ماجرا را منتشر ساخت. مسلما، به‌دلیل اخراج شدن از گاردین نمی‌توانستم طبق معمول همیشه از طریق وبلاگم جواب او را بدهم.

guar3اسناد رسمی دفتر امور خارجه بریتانیا نشان می‌دهد که دولت بریتانیا با اسرائیل هم‌نظر است که منابع گازی غزه می‌توانند تا زمان آغاز به تولید میدان‌های گازی اسرائیل، به‌عنوان یک «چاره موقتیِ» ارزان‌قیمت مدنظر قرار بگیرند.

 

به نظر می‌رسد با نشت دادنِ این مسائل در گاردین، از نوعی خط‌قرمزهای نامرئی عبور کرده‌ام- که این موضوع به سادگی خارج از چارچوب‌های مجاز بوده است.

مطلب مفصل‌تر من در اکولوژیست، متکی بر طیفی از منابع اطلاعاتیِ در دسترس عموم بود؛ از جمله مدارکی اسنادی از مجلاتی در زمینه مالی و کسب‌وکارهای عمده و همین‌طور اسناد رسمی دفتر امور خارجه بریتانیا که تحت (قانون) آزادی اطلاعات جمع‌آوری شده بود. اسناد رسمی دفتر امور خارجه بریتانیا تایید می‌کرد که به‌رغم اکتشافات گازی عظیم در آب‌های سرزمینی اسرائیل، ناتوانی اسرائیل در آغاز به تولیدِ سریع به‌دلیل مسائل متعدد بوروکراتیک، تکنولوژیک، لجستیک و مدیریتی بدین معناست که آنها ممکن است تا همین سال آینده با چالش‌هایی در زمینه تامین گاز مواجه شوند (بدون اشاره به شبهات موجود در خصوص میزان ذخایری که از نظر اقتصادی استخراج آنها به صرفه باشد). میدان‌های گازی اسرائیل احتمالا تا حدود سال‌های ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۰ وارد فاز تولید نخواهند شد. بنابر اسناد رسمی دفتر امور خارجه بریتانیا، مقامات رسمی اسرائیل به وجودِ ۱۴ تریلیون مترمکعب گاز در منطقه دریایی غزه (که بنابر آن‌چه سازمان اطلاعات انرژی آمریکا می‌گوید، این سوای دیگر «منابع اضافیِ» بالقوه‌ای است که هنوز کشف نشده‌اند) به مثابه یک «چاره موقتیِ» ارزان‌قیمت می‌نگرند که هم می‌تواند نیازهای انرژی در داخل اسرائیل را تامین کند و هم جاه‌طلبی‌های اسرائیل در زمینه صادرات را تا زمانی که میدان‌های تمر و لویاتان واقعا شروع به تولید کنند برآورده سازد.

همچنین بخوانید:  خشونت مقدس

به هر حال به نظر می‌رسد با نشت دادنِ این مسائل در گاردین، از نوعی خط‌قرمزهای نامرئی عبور کرده‌ام- که این موضوع به سادگی خارج از چارچوب‌های مجاز بوده است.

انرژی بخشی از محیط‌زیست است، صبر کنید، نه بخشی از محیط‌زیست نیست، لااقل در فلسطین که این‌طور نیست

برای نشان دادن پوچیِ محض ادعای گاردین مبنی بر اینکه گزارش من در خصوص منابع گازی غزه «یک گزارش زیست‌محیطی مشروع» نیست، این واقعیت را در نظر بگیرید که دقیقاً چند هفته پیش از آن آدام واگان، سردبیر وبسایت محیط‌زیست گاردین، شخصا از اینکه گزارش زیر را پُست کرده بودم، ابراز رضایت کرده بود: «امواج برگشتیِ عراق: اعتیاد سیری‌ناپذیر به نفت، داعش را پدید آورد- هم‌دستی غرب با جهادی‌های حکومت‌های خلیج‌فارس، منجر به خلق بهترین دوستِ نومحافظه‌کار‌ها شده است: یک فرانکشتاین اسلامگر».

guar4کاروان تویوتاهای داعش. ظاهرا داعش می‌تواند موضوع یک گزارش زیست‌محیطی باشد، اما غزه نه.

عناوین پیشنهادی برای گزارش‌هایی که بلاگرهای حوزه محیط‌زیست روی آنها کار می‌کنند، بر روی یک صفحه مشترک روی گوگل قرار داده می‌شوند و بنابراین سردبیرها می‌توانند دنبال کنند که ما مشغول چه کاری هستیم و چه چیزی در دست انتشار داریم. آدام عنوان پیشنهادی من را دیده بود و در ۱۶ ژوئن هم از من خواسته بود که پیش‌نویس مطلب را ببیند، او در ایمیلی به من نوشت: «…عیبی نداره که پیش‌نویس این یکی رو قبل از انتشار برای من بفرستی؟ فقط حواست باشه این موضوعِ به شدت حساسیه».

من کل مقاله را به همراه خلاصه‌ای از اینکه مقاله در مورد چیست، برای او ارسال کردم. کمی بعدتر در همان روز، با او تماس گرفتم که ببینم در مورد مقاله چه فکری می‌کند، و او پاسخ داد: «ممنون که فرستادی، ببخشید، بله- فکر می‌کنم مشکلی نداره».

guar5یک پسر فلسطینی محیط‌زیست غزه را بررسی می‌کند که پس از تجاوز نظامی اسرائیل در تابستان گذشته متلاشی شده است.

بنابراین یک مقاله در مورد داعش و اعتیاد به نفت «مشکلی ندارد»، اما نوشته‌ای در مورد اسرائیل، غزه و کشمکش بر سر منابع گازی این‌طور نیست. واقعا؟ منابع گازیِ دریایی بخشی از محیط‌زیست نیستند؟ ظاهرا برای گاردین این‌طور است، در فلسطین که محیط‌زیست غزه به‌دست ارتش اسرائیل بمباران و متلاشی شده است منابع گازیِ دریایی بخشی از محیط‌زیست به‌شمار نمی‌رود.

فاکتور تونی بلر

در همین لحظه، داستان پُرماجرای گاز اسرائیل- غزه کماکان ادامه دارد. همین یک هفته‌ی پیش، هاآرتز اطلاعات به‌روز و تیزهوشانه‌ای در خصوص ارزش استراتژیک کلّیت قضیه ارائه داد. هاآرتز با نقل قول از آریل ازراهی، مشاور تونی بلر در زمینه انرژی (تونی بلر نماینده کوارتت میدل‌ایست و کوارتت خود نماینده آمریکا، اتحادیه اروپا، سازمان‌ملل و روسیه است)، خاطرنشان می‌کند که دلیلی وجود داشت که اردن- که همین اواخر برای خرید گاز از میدان لویاتان اسرائیل موافقت‌نامه‌ای با اسرائیل امضا کرده بود- به‌طور هم‌زمان اعلام کرد که قصد دارد از غزه هم گاز بخرد. در عین کوشش اسرائیل برای بازتعریف موقعیت خود به‌عنوان یک صادرکننده بزرگ گاز به رژیم‌های منطقه هم‌چون مصر و ترکیه، بزرگ‌ترین چالش این است که «برای آن‌ها (رژیم‌های منطقه) به رغم نیاز شدیدی که (به گاز) دارند بسیار دشوار است که یک قرارداد گازی با اسرائیل امضا کنند» چرا که نمی‌دانند یک چنین حرکت نفرت‌انگیزی با چه واکنشی از جانب مردم‌شان روبرو خواهد شد.

guar6تونی بلر نخست‌وزیر پیشین بریتانیا، اکنون کوارتت میدل‌ایست را نمایندگی می‌کند.

مشاور بلر در زمینه انرژی می‌گوید: «اگر من نخست‌وزیر اسرائیل بودم، به این موضوع می‌اندیشیدم که چطور می‌توانم به کشورهای همسایه کمک کنم که خود را از این وضعیت بغرنج خلاص کنند، و اینکه اگر اسرائیل بازار گاز فلسطینی‌ها را تعطیل کند، دست به عمل هوشمندانه‌ای نزده است». پس اسرائیل باید راهی بیابد که بازار گاز فلسطینی‌ها را بگشاید و آن‌را در مجموعه‌ای از مذاکرات نوظهور برای صادرات بگنجان؛ ازراهی می‌گوید: «برای اسرائیل کار عاقلانه این است که حداقل، مشارکت طرفِ فلسطینی در این مذاکرات را مدنظر قرار دهد. من گمان می‌کنم اسرائیل مرتکب اشتباه خواهد شد اگر شتاب‌زده به سمت توافقات منطقه‌ای برود، بدون اینکه دست‌کم طرفِ فلسطینی و نقشی که می‌تواند در راستای منافع اسرائیل بازی کند را مدنظر داشته باشد».

یک مقاله در مورد داعش و اعتیاد به نفت «مشکلی ندارد»، اما نوشته‌ای در مورد اسرائیل، غزه و کشمکش بر سر منابع گازی این‌طور نیست. واقعا؟ منابع گازیِ دریایی بخشی از محیط‌زیست نیستند؟ ظاهرا برای گاردین این‌طور است.

اسرائیل که مورد حمایت متحدانش در غرب قرار دارد، می‌خواهد با فروش «گاز فلسطینی‌ها در بازارهای مختلف» یا ارتقاء مذاکرات با شرکت‌های توسعه‌دهنده‌ی «میادین تمر و لویاتان اسرائیل که امکان فروش گاز ارزان به حکومت خودگردان فلسطینی را فراهم می‌آورند»، از فلسطینی‌ها «به مثابه یک داراییِ ارزشمند برای پیوستن به شبکه قدرت منطقه‌ای و پلی به جهان عرب بهره ببرد».

اما وقتی طرفِ فلسطینی در مذاکرات مدنظر قرار بگیرد، چالش دیگری هم در میان خواهد بود، یعنی حماس؛ مشاور بلر می‌گوید: «من نمی‌توانم افرادی را ملاقات کنم که پیوندی با حماس دارند. این قضیه از جانب کوارتت به‌شدت قدغن و به من دیکته شده است. آمریکایی‌ها هم پایشان را به غزه نمی‌گذارند». پس این فقط اسرائیل نیست که مذاکرات گازی با فلسطینی‌ها که حماس را نیز شامل شود ممنوع ساخته‌اند. آمریکا، سازمان‌ملل، اتحادیه اروپا و روسیه نیز همین موضع را اختیار کرده‌اند.

اما اسرائیل هیچ مکانیزمی در اختیار ندارد که بتواند حماس را از نوار غزه حذف کند- به جز شیوه‌ی مورد علاقه‌ی موشه یلعون، یعنی عملیات نظامی برای تغییر واقعیت‌ها بر روی زمین.

از میان بیش از هفتاد مقاله‌ی رنگ‌ووارنگی که برای گاردین نوشته بودم، حتی یک نوشته نیز خارج از موضوعاتی قرار نگرفت که متعهد بودم در مورد آنها بنویسم: ژئوپولتیک بحران‌های هم‌پیوندِ زیست‌محیطی، انرژی و اقتصادی. پس این نتیجه‌گیری اجتناب‌ناپذیر است. گاردین به‌وضوح تصمیم گرفته بود که کشمکش‌ها بر سر منابع گازی در سرزمین‌های اشغالی نباید پوشش رسانه‌ای پیدا کند. باید خاطرنشان شود که پیش از پُست من، گاردین هرگز وجود ارتباطی میان عملیات نظامی ارتش اسرائیل و منابع گازی غزه را تصدیق نکرده بود. حالا که من از آنجا رفته‌ام، تردید دارم که این موضوع مجددا توسط آنها پوشش داده شود.

خب، دست‌کم موشه یلعون، و اربابش نتانیاهو خوشحال خواهند بود.

guar7

و همین‌طور تونی بلر.

guar8

دروازه‌بانیِ لیبرال

وقتی که آنچه برایم اتفاق افتاده بود را به‌صورت محرمانه با تعدادی از روزنامه‌نگارانِ گاردین و دیگر روزنامه‌نگاران در میان گذاشتم، همه‌ی آنها بدون استثناء به من گفتند که تجربه‌ام اصلا بی‌سابقه نبوده است (اگرچه به‌شکلی خاص ظالمانه بوده است).

سردبیر ارشد یک انتشارات برتانیایی که در سطح ملی فعالیت می‌کند و بارها برای بخش دیدگاه گاردین مطلب نوشته است، به من گفت که می‌دانسته که تمام پوشش رسانه‌ای قضیه اسرائیل-فلسطین توسط جاناتان فریدلند، سردبیر اجرایی بخش دیدگاه گاردین «به شدت کنترل می‌شده است».

guar9جاناتان فریدلند سردبیر اجرایی بخش دیدگاه گاردین

روزنامه‌نگار دیگری به من گفت که یکی از سردبیران گاردین به او سفارش نوشتن گزارشی برای بحث در مورد سرکوبِ انتقاد از اسرائیل در گفتمان عمومی و رسانه‌ها داده بود، اما فریدلند حتی بدون اینکه نگاهی به پیش‌نویس بیندازد، گزارش را دور انداخته بود.

تمام پوشش رسانه‌ای قضیه اسرائیل-فلسطین توسط جاناتان فریدلند، سردبیر اجرایی بخش دیدگاه گاردین «به شدت کنترل می‌شده است».

چندین روزنامه‌نگار دیگر هم که من با آنها صحبت کردم، چه در گاردین و چه بیرون از آن، تا آنجا پیش رفتند که فریدلند را به‌مثابه «دروازه‌بان» غیررسمی روزنامه در خصوص مناقشه خاورمیانه توصیف کردند و اینکه او همواره متمایل به خط حامیِ اسرائیل است.

این روایت‌ها علناً توسط جاناتان کوک تایید شده‌اند؛ وی گزارشگر بخش خاورمیانه، سردبیر بخش خارجه و سرمقاله‌نویس پیشین گاردین است، که در حال حاضر در الناصره (در شمال اسرائیل) مستقر است، جایی‌که برای گزارش‌های (ارسالی‌اش از آنجا) برنده چندین جایزه شده است. پروفایل کوک در سایت خبری پیشرو یهودیان یعنی موندوویس، اشاره دارد که سال ۲۰۰۱ نقطه‌ی عطفی در حرفه‌ی کوک به‌شمار می‌رود؛ یعنی هنگامی که او تازه از اسرائیل بازگشته بود، و تحقیقاتی را در زمینه قتل ۱۳ معترض غیرمسلح عرب به دست پلیس اسرائیل در طول انتفاضه دوم در سال پیش از آن به انجام رسانده بود.

کوک پی برده بود که پلیس اسرائیل سیاست «شلیک برای کشتن» را علیه قربانیان غیرمسلح به اجرا گذاشته بود- هم‌چنان که در نهایت هم یک تحقیق دولتی صحت آن‌را تایید کرد. اما گاردین تحقیق او را مسکوت گذاشت و تصمیم گرفت که اصلا آن را منتشر نکند. کوک می‌گوید در حالی‌که روزنامه گاردین قطعا دربردارنده‌ی برخی گزارش‌ها و روشنگری‌های ستودنی است و حتی تلاش چشمگیری در راستای محکوم کردن اشغال به‌کار می‌بندد، اما برخی خطوط مشخص وجود دارد که به‌سادگی قابل‌عبور نیستند؛ به‌عنوان مثال زیر سوال بردن صلاحیت اسرائیل برای این‌که خودش را یک دولت منحصراً یهودی و در عین حال دولتی دموکراتیک معرفی کند، یا انتقاد از جنبه‌هایی از دکترین امنیتی آن (جزو خطوط قرمز به‌شمار می‌روند).

همچنین بخوانید:  فیسبوک منابع خبری فلسیطینیان را به درخواست اسرائیل سانسور می‌کند

«نقش روزنامه گاردین هم‌چون نقش عموزاده‌های دست‌راستی‌اش، محدود ساختن افق تخیل و خلاقیت خوانندگان است. در حالی‌که مباحث دست‌چپی در آن به‌قدر کافی وجود دارد تا به خوانندگانش بباوراند که روزنامه‌ای کثرت‌گراست، اما آن نوع دیدگاه‌های رادیکالی که برای زیر سوال بردن شالوده‌های سازنده‌ی سیستم سطله غربی ضروری هستند، یا در دسترس نیست و یا مورد تمسخر قرار می‌گیرد»

انتقاد بسیار تند و تیز کوک از روزنامه‌ی قبلی‌اش در مقاله‌ای که در سال ۲۰۱۱ در سایت کانترپانچ منتشر شد، برای فهم آنچه برای من اتفاق افتاد به‌شدت روشن‌گر و مناسب است:

«گاردین هم‌چون دیگر رسانه‌های جریان غالب، به‌شدت در حمایت از نظم موجود جهانی سرمایه‌گذاری شده است- هم از نظر اقتصادی و هم از نظر ایدئولوژیک. گاردین زمانی قادر بود عناصری از جریان چپ را به خود راه ندهد؛ عناصری که ایده‌های‌شان خطر زیر سوال بردن سیستمی از قدرت و کنترل صنفی) را به دنبال داشت، سیستمی که گاردین هم یکی از موسسات کلیدی آن محسوب می‌شود. اکنون و در عصر اینترنت، گاردین باید آن عناصر را مورد فحاشی قرار دهد.

نقش روزنامه گاردین هم‌چون نقش عموزاده‌های دست‌راستی‌اش، محدود ساختن افق تخیل و خلاقیت خوانندگان است. در حالی‌که مباحث دست‌چپی در آن به‌قدر کافی وجود دارد تا به خوانندگانش بباوراند که روزنامه‌ای کثرت‌گراست، اما آن نوع دیدگاه‌های رادیکالی که برای زیر سوال بردن شالوده‌های سازنده‌ی سیستم سطله غربی ضروری هستند، یا در دسترس نیست و یا مورد تمسخر قرار می‌گیرد».

ماه گذشته کوک به وضوح نشان داد زبان به‌کار گرفته شده توسط گاردین برای پوشش خبری بحران غزه، به‌شکلی هرچه ماهرانه‌تر اما به‌شدت خنثی، در واقع در خدمت «محو ساختن» فلسطینی‌هاست. او به‌خصوص فریدلند را به‌عنوان بازیگری مهم در این پدیده معرفی کرده است؛ «مباهات گاردین» به یاری رساندن به آفرینش اسرائیل «کماکان در این روزنامه محسوس است (این را از سال‌ها کار کردن در آنجا فهمیده‌ام)»، به‌خصوص در میان سردبیران ارشد مشخصی که «بخش عمده‌ی پوشش رسانه‌ای منازعه (اسرائیل و فلسطین) را تحت نفوذ خود دارند. بله، در میان سایر افراد، دارم به جاناتان فریدلند اشاره می‌کنم».

guar10غزه پس از «عملیات لبه حفاظتی»

این موضوع شاید اصلا شگفت‌انگیز نباشد. کتاب رهایی از توهم: گاردین و اسرائیل، که توسط دفنا برام و به سفارش گاردین نوشته شده است، به‌وضوح و به‌صورت مستند پیوند میان این روزنامه و صهیونیسم را نشان می‌دهد؛ مثلاً با ذکر این نکته که سردبیر گاردین سی‌پی اسکات نقشی محوری در مذاکرات با دولت بریتانیا داشته است، مذاکراتی که منجر به بیانیه بالفور و انعقاد دولت اسرائیل شد. نتیجه‌گیری او این است که به‌رغم انتقادات فزاینده‌ی گاردین (نسبت به اسرائیل) از زمان اشغال (سرزمین‌های فلسطینی) پس از ۱۹۶۷، این روزنامه به شکلی ثابت‌قدم طرفدار صهیونیسم باقی مانده است و پرسنل آن، «زمان و کوششی بیش از حد» را وقف اثبات «بی‌طرفی نسبت به اسرائیل» کرده‌اند.

به‌سوی یک انقلاب رسانه‌ای

گاردین حقیقتا از بابت انتشار برخی از مهم‌ترین گزارش‌های خبری دهه‌ی اخیر اعتباری کسب کرده است- که قطعا از میان آنها می‌توان به نقشی پیشرو اشاره کرد که در انتشار افشاگری‌های ادوارد اسنودن در خصوص تجسس از عموم مردم و تخلفات مرتبط با آزادی‌های شهروندی بازی کرد. اما آنچه در شکاف‌های این پوشش خبری کماکان پنهان مانده است، این حقیقت است که گاردین اگرچه به افشای حقایق حساس مبادرت ورزیده، اما در مطرح ساختن و برانگیختن پرسش‌های بنیادین و کاوشگرانه در خصوص مقصود و راستای تجسس از عموم مردم ناکام مانده است؛ این‌که چرا تجسس شتاب گرفته است، چه چیزی برانگیزاننده‌ی آن است و اینکه چه کسی از آن بهره‌برداری می‌کند؟

گاردین اگرچه به افشای حقایق حساس مبادرت ورزیده، اما در مطرح ساختن و برانگیختن پرسش‌های بنیادین و کاوشگرانه در خصوص مقصود و راستای تجسس از عموم مردم ناکام مانده است.

از این‌رو پرسش‌ها باید معطوف به این باشند که چرا روزنامه‌ای که خودش را سنگر آزادی‌خواهی رسانه‌ای در جهان می‌داند، با متوقف ساختن پوشش رسانه‌ایِ ژئوپولیتیک زیست‌محیطی، درگیر چنین سانسور دردناکی شده است؛ پدیده‌ای که به‌شکلی فزاینده نه فقط در مرکزیت مناقشه بر سر سرزمین‌های اشغالی فلسطین، بلکه در مرکزیت نابه‌سامانیِ امورات جهان در قرن بیست‌ویکم جای دارد.

اگر این وضع گاردین است، که بدون‌شک یکی از بهترین روزنامه‌هاست، پس ما به‌وضوح مشکلاتی جدی با عرصه رسانه داریم. رسانه جریان غالب نهایتا تحت نفوذ ناروایِ منافعی خاص و قدرتمند- مالی، صنفی یا ایدئولوژیک- باقی می‌ماند.

با در نظر گرفتن میزان بحران‌های هم‌سویی که با آنها مواجه هستیم- تغییرات آب‌وهوایی، ناپایداری انرژی، بحران مالی، نابرابری فراگیر، رشد سریع انقراض گونه‌ها، اسیدی شدن دیوانه‌وار اقیانوس‌ها، بحران غذا، نظامی‌گری در سیاست خارجی، و برآمدن و رشد دولتِ پلیسی- و با مدنظر قرار دادن درماندگیِ بخش اعظم رسانه‌ها از روشن‌گری در خصوص علل واقعی این بحران‌ها و راه‌حل‌های بالقوه‌ی آنها، ما به منابع جدید خبری و اطلاعاتیِ قابل اتکا و مسئولیت‌پذیر نیاز داریم.

ما به رسانه‌ای جدید نیاز داریم، و همین حالا هم به آن نیاز داریم.

هم‌زمان که روزنامه‌های چاپی به‌شکل فزاینده‌ای رو به زوال می‌نهند، مجال برای مدل‌های رسانه‌ایِ دیجیتال مستقل و متکی بر قدرت مردم به‌سرعت رو به افزایش است. از همین‌روست که من یک سرمایه‌گذاری جمعی راه‌اندازی کرده‌ام؛ برای یاری رساندن و حمایت از روزنامه‌نگاری‌ام و حرکت به سمت خلق یک کارستان روزنامه‌نگاری جستجوگرانه مشارکتی که در راستای خیر جمعی عمل می‌کند، دقیقا به این دلیل که چنین رسانه‌ای توسط شرکت‌ها یا ایدئولوگ‌ها تامین مالی نمی‌شود، بلکه تامین مالی آن توسط مردم صورت می‌گیرد. ما اگر بتوانیم عرصه روزنامه‌نگاری جدیدی خلق کنیم که برای ادامه حیات‌شان وابسته به خودِ مردم باشند، نتیجتا این پلاتفرم‌ها در راستای منافع شهروندان نیز عمل خواهند کرد. در غیراین‌صورت، روزنامه‌نگاری بی‌باکانه‌ی ناسازشگرِ جستجوگر، همواره در خطر خفه شدن یا سازشگری خواهد بود.

ما اگر بتوانیم عرصه روزنامه‌نگاری جدیدی خلق کنیم که برای ادامه حیات‌شان وابسته به خودِ مردم باشند، نتیجتا این پلاتفرم‌ها در راستای منافع شهروندان نیز عمل خواهند کرد. در غیراین‌صورت، روزنامه‌نگاری بی‌باکانه‌ی ناسازشگرِ جستجوگر، همواره در خطر خفه شدن یا سازشگری خواهد بود.

من اعتقاد دارم که در کنار یکدیگر می‌توانیم مدلی از روزنامه‌نگاری متکی بر قدرت مردم بیافرینیم که بنگاه‌های رسانه‌ای قدیمیِ سلسله‌مراتبی که تحت سلطه‌ی منافعی خاص و بینش‌هایی پدرسالارانه و قبیله‌گراست را منسوخ کند. از این‌رو، اگر تمایل دارید برای سرمایه‌گذاری جمعی در جهت اخبار آزاد  به سایت من یعنی Patreon.com سر بزنید- که یک کارستان اشتراکی روزنامه‌نگاری کاوشگر و حقیقتا مستقل و متکی بر قدرت مردم است و وقف انتشار گزارش‌های مهمی خواهد شد که ارزش پرداختن داشته باشند، حالا هرچه می‌خواهد باشد. خود را متعهد به پرداخت هر میزان پولی که دوست دارید بکنید، هرچقدر هم کم باشد، و بخشی از انقلاب رسانه‌ای آینده شوید.

*جاناتان فریدلند صبح روز چهارم دسامبر از طریق توئیت‌لانگر پاسخی به این نوشته داده است که به شرح زیر است:

«نوشته‌ی شما در مدیوم بر این دلالت دارد که من در پایان دادن به توافق شما با گاردین دست داشته‌ام. حمل بر گستاخی نباشد، اما من پیش از اینکه همین چند ساعت پیش از طریق توئیتر از مطلب شما در مدیوم آگاه شوم، به معنای واقعی کلمه چیزی در مورد شما یا نوشته‌ی شما نشنیده بودم (وبسایت محیط‌زیستی گاردین که شما در آن قلم می‌زدید، به‌شکلی جدا از بخش «نظردهی آزاد است» که من بر آن نظارت دارم، ویراستاری می‌شود). من نمی‌دانستم که شما در گاردین قلم می‌زدید، و این‌که توافق شما با گاردین فسخ شده، و تا همین چند ساعت پیش کم‌ترین اطلاعی از نوشته‌ی شما در مورد منابع گازی غزه نداشتم. وانگهی، در آن روزهای ماه جولای که شما شرح داده‌اید، من خارج از کشور و در تعطیلات به‌سر می‌بردم. خیلی صریح بگویم، دست داشتنِ من در قضیه شما دقیقا در حد صفر بوده است. امیدوارم بنابر امانت‌داری روزنامه‌نگارانه‌تان، نوشته‌ی خود در مدیوم را اصلاح کرده و این حقایق را انعکاس دهید. هم‌چنین اگر امکانش باشد، این پاسخ را در توئیتر به همان گستردگی که نوشته خود در مدیوم را منتشر کردید، به اشتراک بگذارید».

خوانش فریدلند از این نوشته نادرست است. قصد من القای این نیست که فریدلند در پایان یافتن دوره‌ی کاری من در گاردین «دست داشته است». من هیچ نظری در مورد این حرف فریدلند ندارم، و برای این‌که مطمئن شوید، می‌توانید ببینید که در هیچ کجای این نوشته چنین ادعایی را مطرح نکرده‌ام

نکته‌ی ساده‌ای که مطرح کرده‌ام این است که تجربه‌ی من از سانسور فاحش گاردین در خصوص گزارش منابع گازی غزه- که فریدلند از انکار دست داشتن خودش در این قضیه فراتر نمی‌رود- دارای سابقه‌ای طولانی و کمتر شناخته‌شده است، که نشان می‌دهد تجربه‌ی من تنها یک مورد غریب و خبطی تصادفی نیست، بلکه بخشی از یک فرهنگ وسیع‌تر و استقراریافته‌ی حاکم بر تمام روزنامه است که باور می‌رود خود فریدمن در پروراندن آن نقشی کلیدی بازی کرده است.

تقصیر من نیست که طیفی از روزنامه‌نگارانی که با آنها صحبت کردم همگی فریدلند را به‌مثابه «دروازه‌بان» ثابت و غیررسمی گاردین بر سر پوشش خبری قضیه اسرائیل-فلسطین توصیف کرده‌اند. قابل توجه این‌که، فریدلند (در جوابیه‌اش) اشاره‌ای به ادعاهای این افراد نمی‌کند که می‌گویند فریدلند پیش‌تر گزارش‌هایی را که از نظر ایدئولوژیکی به انتقاد از اسرائیل پرداخته‌اند را منکوب کرده است، و در عوض از «امانت‌داری روزنامه‌نگارانه» سخن می‌راند.

** متن اصلی در مدیوم

0 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗