skip to Main Content
بساط «بازار مُج‌ها» در گیلان جمع می‌شود؟
اقتصاد جامعه

ساماندهی دست‌فروشان بازارچه‌های محلی گیلان توسط اتاق‌های اصناف

بساط «بازار مُج‌ها» در گیلان جمع می‌شود؟

جمعه‌بازارها در استان‌های شمالی کشور رونق بسیاری دارند. حالا رئیس سازمان صنعت، معدن و تجارت استان گیلان گفته ساماندهی دست‌فروشان از اولویت‌های اتاق اصناف استان گیلان است. این می‌تواند آغازی باشد بر پایان عمر بازارهایی که عمرشان به صد سال می‌رسد.

اینجا جمعه‌بازار است، جمعه‌بازاری که در «جمعه‌بازار» برپا می‌شود، یعنی هم نام بازارش جمعه‌بازار است هم نام شهرش که از نامِ همین بازار گرفته شده و در همه این سال‌ها به‌خاطر همین بازارِ پررونق رشد کرده و توسعه ‌یافته. جالب‌تر اینکه جمعه‌بازارِ جمعه‌بازار حالا چند دهه است که برای هم‌زمان‌نشدن با نماز جمعه، پنجشنبه‌ها برپا می‌شود، اما نامش همان مانده که سال‌ها بوده و هر هفته هزاران نفر را از سراسر غرب گیلان به شهرستان صومعه‌سرا می‌کشاند.

رئیس سازمان صنعت، معدن و تجارت استان گیلان چندی قبل ساماندهی دست‌فروشان را از اولویت‌های اتاق اصناف استان گیلان خواند و این می‌تواند آغازی باشد بر پایان عمر بازارهایی که عمرشان به صد سال می‌رسد، اما فروشندگانش همین دست‌فروشانی هستند که نسل به نسل با برپایی همین بازارهای هفتگی گذران زندگی کرده‌اند. از ساعت چهار صبح پنجشنبه «بازارمُج»ها (افرادی که هر روز در یک بازار محلی فروشندگی می‌کنند) را می‌توانی اینجا پیدا کنی که مشغول پهن‌کردن بساطشان هستند تا تمام طول روز را کاسبی کنند و شب دوباره بساطشان را جمع کنند و راهی خانه شوند. بازارمُج‌ها شغلشان همین فروشندگی در بازارهای هفتگی است و البته همه فروشندگان این بازار، بازارمُج نیستند. از پیرزن‌هایی که سبزی‌های باغشان را به بازار می‌آورند تا «مال‌دارانی» که گاوشان را برای فروش آورده‌اند، همگی بزرگ‌ترین بازار غیرمتمرکز و آزاد این خطه را هر هفته در یک ساعت برپا می‌کنند. غیرمتمرکز از این جهت که هیچ‌کس باعث و بانی و متولی این بازار نیست. بازار با دستور هیچ‌کس تشکیل نمی‌شود و با تصمیم هیچ‌کس هم تعطیل نمی‌شود. قراردادی نانوشته بین خریداران و فروشندگان وجود دارد که آنها را سال‌هاست اینجا کنار هم جمع می‌کند.

بازارمُج‌ها شغلشان همین فروشندگی در بازارهای هفتگی است و البته همه فروشندگان این بازار، بازارمُج نیستند. از پیرزن‌هایی که سبزی‌های باغشان را به بازار می‌آورند تا «مال‌دارانی» که گاوشان را برای فروش آورده‌اند، همگی بزرگ‌ترین بازار غیرمتمرکز و آزاد این خطه را هر هفته در یک ساعت برپا می‌کنند.

اگرچه بازارمج‌های قدیمی سال‌هاست سر جای همیشگی‌شان بساط می‌کنند، اما اگر هفته‌ای خودشان را به بازار نرسانند جایشان خالی نمی‌ماند. بازار آزاد است از این جهت که هیچ قاعده‌ای برای شیوه ارائه محصولات، قیمتشان و شیوه فروششان وجود ندارد. هیچ‌کس نمی‌تواند نرخی را از بیرون به بازار تحمیل کند و هیچ‌کس نمی‌تواند انحصار محصولی را برای فروش به دست بگیرد. هر آنچه امکان عرضه دارد در این بازار عرضه می‌شود و هر اندازه که توان خرید وجود دارد خریده می‌شود و این همان چیزی است که بازار هفتگی را بعد از گذشت دهه‌های مختلف هنوز سرپا نگه داشته است. در چنین شرایطی تصور اعمال قدرت اتاق اصناف در چنین بازاری می‌تواند مهم‌ترین عامل حیات این بازار را از آن بگیرد.

همچنین بخوانید:  وقتی خانه نشینی ممکن نیست

نرخ‌شکنی در غروب آفتاب

فروشنده‌ها بسته به انتخابشان می‌توانند جنسشان را کیلویی بفروشند یا به تعداد و خریداران هم می‌توانند هر فروشنده‌ای را که خواستند برای خرید جنسشان انتخاب کنند. قیمت‌ها هم کاملا شناورند و ممکن است هر لحظه تغییر کنند. ممکن است فروشنده‌ای غیرحرفه‌ای محصولات باغش را به بازار بیاورد و پایین‌تر از قیمت دیگر فروشندگان بفروشد، چون حوصله ندارد منتظر مشتری بنشیند یا ممکن است باران ببارد و قیمت‌ها را در قسمتی از بازار که سرپوشیده نیست، پایین بیاورد یا ممکن است چند فروشنده بزرگ به هر دلیلی به بازار نیایند تا محصول خاصی گران شود. هرچه به انتهای روز نزدیک می‌شوی اجناس ارزان‌تر می‌شوند و در ساعات پایانی شاهد رقابتی نفس‌گیر برای فروش باقی‌مانده اجناس هستیم. رقابتی که با شکستن پیاپی نرخ رقبا ادامه پیدا می‌کند و انتخاب‌ها را برای خریداران بیشتر. از میان خیابان می‌توانی سیل جمعیت را ببینی که برای خرید لوازم موردنیاز یک هفته‌شان از این سو به آن سو می‌دوند.  ابتدای بازار راسته میوه‌فروش‌هاست و قیمت‌ها می‌تواند هر مسافر رهگذری را که راه کج کرده و به بازار آمده شگفت‌زده کند. از پرتقالی که سه کیلویش را پنج هزار تومان می‌فروشند تا سیب‌زمینی‌ای که کیلویی هزار تومان معامله می‌شود. هویج محلی که کیلویی هزار تومان است و ترب شیرین دو هزار تومانی که نمونه‌اش را جای دیگری نمی‌توانی پیدا کنی. قیمت‌ها همین‌جا هم قدم به قدم متفاوت است و می‌تواند بسته به کیفیت میوه یا گزینه‌هایی که فروشنده در اختیار مشتری می‌گذارد ۵٠٠ تا هزار تومان بالا و پایین شود. بعضی از فروشندگان خودشان میوه‌ها را برای فروش انتخاب می‌کنند و برخی دیگر «تره وُرچین» میوه می‌فروشند. تره وُرچین یعنی خریدار حق دارد خودش میوه‌ها را دستچین کند و همین تفاوت است که سر بعضی از فروشندگان را شلوغ می‌کند. کمی بالاتر از میوه‌فروش‌ها و قبل از رسیدن به ماهی‌فروش‌ها تعدادی فروشنده هم هستند که لوازم زندگی می‌فروشند؛ از سماور و بخاری کوچک تا ظروف چینی و هر وسیله خرده‌ریز دیگر آشپزخانه که به ذهنتان برسد. قیمت‌ها ارزان‌تر از بازار رسمی است و فروشندگان هم اهل معامله‌تر.

چانه‌زدن سر قیمت‌ها عادت فروشندگان و خریداران است و فرقی نمی‌کند بر سر چه جنسی باشد. به ماهی‌فروشان که برسی می‌توانی خریدارانی را ببینی که دور ماهیگیرانی جمع شده‌‌اند که ماهی‌های تازه‌ای را که ساعتی از صیدش نگذشته به حراج گذاشته‌اند.

ماهی‌ها چوب می‌خورند

چانه‌زدن سر قیمت‌ها عادت فروشندگان و خریداران است و فرقی نمی‌کند بر سر چه جنسی باشد. به ماهی‌فروشان که برسی می‌توانی خریدارانی را ببینی که دور ماهیگیرانی جمع شده‌‌اند که ماهی‌های تازه‌ای را که ساعتی از صیدش نگذشته به حراج گذاشته‌اند. ماهی‌هایی که هنوز زنده‌‌اند و همان‌طور که روی زمین دم می‌زنند معامله می‌شوند. بعضی از ماهی‌ها از دریا صید شده‌‌اند و برخی از رودخانه، برخی‌ها را هم از استخرهای پرورش ماهی به بازار می‌آورند. هرکدام قیمت خودش را دارد و شیوه‌های فروش هم متفاوت است. بعضی از ماهی‌ها را قطعه‌ای می‌فروشند و برخی را وزن می‌کنند. در این بین بعضی فروشندگان هم حراج کوچکی را مدیریت می‌کنند که خریداران مخصوص به خودش را دارد. ماهی‌فروش روی چهارپایه‌ای می‌ایستد و با چوبش دسته‌ای ماهی را نشان می‌دهد و قیمت پایه‌ای را تعیین می‌کند. مشتری‌ها صد تومان، صد تومان و هزار تومان، هزار تومان بر قیمت پایه اضافه می‌کنند تا وقتی که قیمت بیشتری پیشنهاد نشود. فروشنده با چوب به دسته ماهی‌ها می‌زند و می‌گوید «بفروختم»، معامله تمام است.

همچنین بخوانید:  تجربه شهری ما

از راسته ماهی‌فروش‌ها که بگذری، نوبت لباس‌فروش‌هاست. هرچقدر که راسته‌های قبلی متکی به محصولات بومی منطقه هستند، اینجا پر است از جنس چینی که البته باز هم قیمتشان حسابی با قیمت مغازه‌ها فرق می‌کند. از لباس زیر تا کاپشن و کفش و بارانی اینجا زیر قیمت بازار معامله می‌شود و مشتری‌ها همان‌جا و وسط بازار لباس‌ها را تن می‌زنند. در آن بلبشوی بازار، می‌توانی صدای فریاد فروشندگان را بشنوی که با ده‌ها شعر خودساخته مشتریان را به دیدن بساط خود دعوت می‌کنند و گاهی شعرخوانی‌شان به مشاعره‌ای از ابیات مشهور بازار، بین رقبا تبدیل می‌شود. کمی آن‌طرف‌تر بازار فروش حیوانات داغ است. از جوجه‌های کوچک تا گاو، از خروس‌های خانگی تا گوسفند، همگی و همگی اینجا قابل خرید و فروش‌اند. از کبوترانی که در قفس فروخته می‌شوند تا مرغ‌های مادری که جوجه‌هایشان را زیر پر و بال گرفته‌‌اند و یک‌جا به فروش می‌رسند. از گاوهای شیرده تا گوساله‌هایی که تازه سر پا شده‌‌اند، به همان شیوه معمول چانه‌زنی بر سر قیمت یا حراج فروخته می‌شوند و طناب بین خریدار و فروشنده دست‌به‌دست می‌شود. بعضی در همین بازار صبح گاوی را می‌خرند و اگر خوش‌شانس باشند، بعدازظهر در همین بازار می‌فروشند. قیمت‌ها اینجا هم پایین‌تر از آن چیزی است که انتظار می‌رود. اردک‌ها را بسته به جثه‌شان بین ١٠ تا ٢٠ هزار تومان می‌فروشند. مرغ‌ها را هم همان قیمت یا کمی کمتر معامله می‌کنند و قیمت غازها چیزی حدود ۵٠ هزار تومان است. تخم‌مرغ محلی ۵٠٠ تومان است و تخم اردک ٨٠٠ تومان. از اینجا که رد شوی به رودخانه شهر می‌رسی. ماهیگیران قلاب‌به‌دست به چوب‌پنبه‌ها زل زده‌‌اند و دمق هستند. شاید کسی در بالادست دام پهن کرده باشد.

This Post Has One Comment
  1. فقط چند نکته: مج به فتح میمه نه به ضم. و دیگر اینکه هفته‌بازار درسته چون هر شهر یا روستا روز مخصوص خودش رو داره: شنبه‌بازار، دوشنبه‌بازار و…
    سوم اینکه نابودی کشاورزی و غارت زمین مهمترین عامل نابودی هفته‌بازارها و بازارهای محلی گیلانه. بعدش سرکوب شهرداریها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗