skip to Main Content
فرهنگ واژگان اشغال‌شده
اقتصاد جامعه سیاست

فرهنگ واژگان اشغال‌شده

جنبش اشغال وال‎استریت امروز پنج ساله می‌شود، اما این جنبش که آینه‎ی بحران‎های مالی دهه‎ی اخیر امریکاست چه دایره‎ی واژگان و مفاهیمی را ابداع و یا بازتعریف کرد؟

فرهنگ واژگان اشغال‌شده

۱۷ سپتامبر امسال پنج سال از شکل‌گیری جنبش اشغال وال‌استریت می‌گذرد. هر جنبشی با تغییری در پارادایم‌های مفهومی همراه است، بدین معنا که برخی مفاهیم را از معناهای پیشین تهی می‌سازد و معناهای جدیدی از ترکیب‌های اغلب هنوز ناشناخته از آن مفاهیم ارائه می‌دهد. برای نمونه جنبش اشغال وال استریت، که طنین بحران مالی چند سال قبل‌تر را درون خود داشت، بار دیگر سیاست آمریکا را به محور اقتصادی خود، یعنی «وال استریت» بازگرداند. همچنین با عبور از شعار ما می‌توانیمِ اوباما، برخورد از بالا با بحران اقتصادی را ناممکن، و سیاست خودآیین و از پایین را به عنوان تنها راه حل عقلانی برای وضع موجود عرضه کرد. در ادامه برخی از واژگان که با جنبش اشغال ضرب یا بازتعریف شدند را مرور خواهیم کرد. شاید این کلمات و مفاهیم برای ما حاکی از ضرورت‌ها و امکانات محقق‌ نشده باشد.

 

آشپزخانه اشغال؛ OWS Kitchen

2

آشپزخانه‌ای که مشارکت‌کنندگان در پارک زوکاتی دایر کردند. این آشپزخانه با کمک‌های مردمی فعالیت می‌کرد، و با مشکلات قانونی متعددی مانند منع استفاده از آتش در محیط باز مواجه شده بود. آشپزخانه اشغال تنها به معترضان غذا نمی‌داد، بلکه عده زیادی از بی‌خانمان‌ها و حتی برخی ساکنان محلی هم از آن استفاده می‌کردند.

 

آنانیموس (ناشناس)؛ Anonymous

شبکه‌ای از هکتیویست‌ها (فعالان هکر و مجازی)، یا نوعی اجتماع اینترنتی که به واسطه خرابکاری‌های اینترنتی خود شناخته شده است. این اجتماع مرکز زدوده در مواقعی که در خیابان‌ها حضور فیزیکی پیدا کند، از ماسکهای گای فاکس استفاده خواهد کرد. آنانیموس در جنبش اشغال نقش کلیدی ایفا کرد، که از افشای اطلاعات شخصی ماموران پلیس تا فرستادن نامه‌های الکترونیکی به مدیران و یک درصد بالایی جامعه را در بر می‌گرفت.

 

اجماع؛ Consensus

یا تصمیمگیری اجماع‌محور (Consensus decision-making) پروسه‌ای برای تصمیم‌گیری است که در جنبش اشغال مورد استفاده و اصلاح قرار گرفت. اجماع نمی‌تواند نتیجه مستقیم یک رای‌گیری باشد، بلکه حاصل مشارکت فعال همگان است و خروجی نهایی آن باید مورد توافق همه قرار بگیرد. پس از رفت و برگشت‌ها، اظهار نظرها، بحث و مجادله، تبادل نظر و بررسی جنبه‌های مختلف موضوع، معمولا اعضا به توافق ضمنی می‌رسند. (البته اجماع صد در صد تنها به عنوان یک ایده‌ئال وجود دارد و در موارد مشخص معمولاً رای درصد بالایی از اکثریت برای تصمیم‌گیری لحاظ می‌شود، که نمونه جنبش اشغال این عدد نود درصد بود). شیوه اجماع‌محور بر خلاف الگوهای کاربردیِ تصمیمگیری، مشارکت، فراگیری و برابری‌خواهی را ملاک کار خود قرار میدهد، و فرایند تصمیم‌‌گیری را نه یک وسیله برای رسیدن به مطالبات جمع، بلکه یکی از ساختارهای برسازنده‌ی آن می‌داند.

 

ادباسترز؛ Adbusters

یک سازمان غیرانتفاعی، مخالف مصرف‌گرایی، و مدافع محیط زیست در ونکوور که شامل شبک‌های از فعالان، نویسندگان، و دانشجویان از سرتاسر دنیا می‌شود. این سازمان تاکنون فراخوان‌های زیادی برای اعتراض یا دیگر کنش‌های جمعی داده، اما در اواسط ۲۰۱۱، فراخوان آن برای ترکیب منطق اشغال میدان‌ها (مصر) و تصمیم‌گیری مبتنی بر اجماع (اسپانیا) در قالب اشغال وال‌استریت از جانب فعالان پذیرفته و به شکل‌گیری جنبش اشغال وال‌استریت منجر شد. بدیهی است که نمی‌توان شکل‌گیری جنبش را مستقیماً معلول این فراخوان یا هر بیانیهٔ دیگری دانست، و بیشتر مانند جرقه‌ای است که در وضعیتی رو به‌ انفجار زده شده باشد. متن فراخوان ادباسترز برای اشغال وال‌استریت از این قرار است:

 

«شما ۹۰,۰۰۰ منجیان، شورشیان و رادیکال­های آن بیرون»

تغییری جهانی در تاکتیک­های انقلابی در حال حاضر در جریان است که خبر از آینده­ای خوب می­دهد. روح این تاکتیک تازه، آمیزه­ای از التحریر و کمپ‌­های اسپانیا، در این نقل‌ ­قول فراچنگ آمده است:

’جنبش ضدجهانی‌­سازی اولین قدم در این راه بود. آن زمان، الگوی ما برای حمله به سیستم مثل گله‌­ی گرگ‌ها بود. یک گرگ آلفا، یک رهبر نرِ تنها وجود داشت که گله را هدایت می­کرد، و دیگران دنبال او می‌رفتند. امروز الگوی مبارزه‌ی ما تکامل پیدا کرده. امروز مثل یک فوج (swarm) عظیم از مردم حرکت می‌کنیم.‘

ریموندو ویخو، دانشگاه پومپئو فابرا

بارسلون، اسپانیا

 

زیبایی این فرمول جدید، و چیزی که این تاکتیک بدیع را هیجان‌­انگیز می­کند، سادگی عمل‌گرایانه‌ی آن است: ما با همدیگر در اجتماعات مجازی و میتینگ‌های حضوری صحبت می‌­کنیم… بر آن­چه تنها مطالبه­‌مان خواهد بود متمرکز می‌­شویم، مطالبه‌­ای که تخیل را بیدار ­کند و اگر به دست آید، ما را به سوی دموکراسی رادیکال پیش‌ِ رو سوق خواهد داد … و سپس بیرون می­رویم و میدانی با اهمیت نمادینِ بی‌بدیل را تصرف می­کنیم و همه­‌چیز را به جان می­خریم تا آن را ممکن سازیم.

وقت آن رسیده است تا این ترفندِ نوظهور را علیه بزرگترین عامل فساد دموکراسی‌­مان به کار ببندیم: وال استریت، همان عموره­‌ی (گموراه) توبه‌ناپذیر مالی.

در ۱۷ سپتامبر می­خواهیم شاهد طغیان ۲۰ هزار نفر در جنوب منهتن باشیم، که چادرها، آشپزخانه­‌ها و سنگرهای صلح‌­آمیز برپا می­کنند و وال استریت را برای چند ماه به اشغال درمی­آورند. وقتی به آنجا رسیدیم، یک مطالبه­‌ی مشخص را بی‌­وقفه و در کثرتی از صداها تکرار خواهیم کرد.

التحریر موفق شد چون مردم مصر یک اولتیماتوم سرراست را ـ این­که مبارک باید برود ـ بارها و بارها تکرار کردند تا اینکه پیروز شدند. در پیروی از این مدل، مطالبه­‌ی به همان اندازه ساده­‌ی ما چیست؟

جالب­ترین گزینه تا این لحظه همانی­ست که نشان می‌دهد چرا نظام سیاسی آمریکا درحال ­حاضر شایسته­‌ی عنوانِ دموکراسی نیست: ما خواهان آن هستیم که باراک اوباما کمیته­‌ی ویژه­‌ای مقرر کند با وظیفه‌­ی پایان دادن به نفوذی که پول بر نمایندگان ما در واشنگتن دارد.اکنون زمان دموکراسی است نه کورپراتوکراسی [Corporatocracy؛ نظام سیاسی و اقتصادی تحت سلطه­ی شرکت­‎ها]، زیرا بدون آن ما محکوم به فنا هستیم.

ظاهراً این مطالبه روحیه­‌ی ملی کنونی را به خوبی بازنمایی می­کند زیرا پاک­ کردن فساد از واشنگتن چیزی است که همه­‌ی آمریکایی­ها، راست یا چپ، آرزوی آن را دارند و می‌­توانند از آن پشتیبانی کنند. اگر ما محکم بایستیم، با نیرویی به توان ۲۰,۰۰۰ نفر، هفته در پی هفته به­‌رغم هر تلاش پلیس و گارد ملی برای بیرون کردن ما از وال استریت، آنوقت نادیده گرفتن ما برای اوباما ممکن نخواهد بود. دولت­مان مجبور می‌شود به طور علنی بین اراده­‌ی مردم و مال و منال شرکت­ها یکی را انتخاب کند.

شاید این ماجرا سرآغاز یک پویایی اجتماعی تازه در آمریکا باشد، قدمی فراتر از جنبش تی پارتی، جایی که در عوضِ درمانده‌گی در برابر نظام قدرت موجود، ما مردم شروع کنیم به گرفتن آن­چه می­خواهیم، خواه برچیدن نصف ۱۰۰۰ پایگاه نظامی­ آمریکا در اطراف دنیا باشد، خواه وضع دوباره­‌ی قانون گلس-استیگال یا نشان دادن کارت قرمز به مجرمان شرکتی­ که باید زمین را ترک کنند. با آغاز از یک مطالبه­‌ی ساده ـ کمیته‌ی ویژه برای جدا کردن پول از سیاست ـ ما تنظیم دستور کار برای یک آمریکای تازه را آغاز می­کنیم.»

برای رام‌نشدگان

مرکز فرماندهی پارازیت‌های فرهنگی

 

اشغال‌زدایی؛ unoccupy

واژه‌ای که جنبش پورتوریکو در مقابل جنبش اشغال برگزید. این واژه به اشغالگری آمریکا در سایر نقاط دنیا، و در معنایی وسیع‌تر به اشغال آغازین مکان (و زمان) سرمایه اشاره می‌کند. به این اعتبار، رسالت جنبش‌های رهایی‌بخش اشغالزدایی از زمین‌هاییست که پیشاپیش اشغال شده است. آنجلا دیویس در سخنرانی خود در تریبون جنبش اشغال گفت:

همچنین بخوانید:  قاضی نیویورک حکم آزادی عضو پلنگ‌های سیاه را معلق کرد

«ما زبان را به مبارزه دعوت می‌کنیم. ما زبان را دگرگون می‌کنیم. ما آگاهی خود را نسبت به تمام پژواک‌های زبانی که به کار می‌بریم حفظ می‌کنیم. ما می‌دانیم که جنبش پورتوریکو شعار «اشغالزدایی» را پیش کشیده. وقتی میگوییم «اشغالِ وال‌استریت» باید آگاه باشیم که این مملکت بر پایهٔ اشغال و قتل‌عام زمین‌های بومی بنا شده است. وقتی می‌گوییم «اشغال وال‌استریت» یا «اشغال میدان واشنگتن» باید آگاه باشیم که فرایند اشغال در سرزمین‌های دیگر با خشونت و وحشیگیری همراه بوده است. فلسطین هنوز هم یک سرزمین اشغالی است، و ما باید بیاموزیم که چگونه به اشغال نظامی «نه» بگوییم. با این کار معنای واژهٔ «اشغال» را دگرگون خواهیم کرد. ما اشغال را به پدید‌‌‌ه‌ای زیبا تبدیل می‌کنیم، چیزی که اجتماع را گرد هم می‌آورد. فراخوانی برای عشق، شادی و امید.»

 

بازپسگیری خیابانها؛  Reclaim the Streets

یا ’خیابان‌ها را باز از آن خود کنید‘ طیف متنوعی از جنبش‌ها را در بر می‌گیرد که خواهان مالکیت مشترک فضاهای عمومی هستند. این جنبش مقاومتی با سلطهٔ شرکت‌های چند‌ملیتی و فرایند جهانی‌سازی تشدید شد و سویه‌های رادیکالی به خود گرفت که تجلی آن را می‌توان در ایدهٔ اشغال فضاهای عمومی مشاهده کرد.

 

بلک بلاک؛ black bloc

3

شیو‌ه‌ای از مبارزه و تظاهرات که شرکت‌کنندگان سرتاسر سیاه می‌پوشند و هیچ کس هویت آنها را نمی‌داند. این تاکتیک در جنبش‌های خودآیین دهه ۱۹۸۰ در اروپا تکوین یافت، و پس از اعتراضات سیاتل در ۱۹۹۹ بسیار برجسته شد. بلک بلاک معمولاً شیوه‌ای تهاجمی دانسته می‌شود که مستقیماً با پلیس درگیر شده و با سنگرگیری، یا جنگ خیابانی با آنها مقابله می‌کند، با این وجود مهم‌ترین رسالت بلک بلاک دفاع از دیگر معترضانی است که در برابر حمله پلیس آسیب‌پذیر هستند (مهم‌ترین شعار بلک بلاک «هیچ رفیقی جا نماند» است). بلک بلاک در جنبش اشغال هواداران و مخالفان زیادی داشته است، هواداران از تنوع تاکتیکی جنبش دفاع می‌کردند، و مخالفان به هزینه‌ای که بلک بلاک برای جنبش به همراه خواهد داشت اعتراض داشتند.

 

پارک زوکاتی؛ Zuccotti Park

4

پارک زوکاتی واقع در منطقه تجاری منهتن، نیویورک، به پایگاه اصلیِ کمپ اشغال بدل شد. جلسات مجمع عمومی، آشپزخانه، کتابخانه، سخنرانی‌های مهمانان، و برنامه‌ریزی کنش‌ها، همگی در این پارک صورت می‌گرفتند. از دلایل این انتخاب علاوه بر موقعیت جغرافیایی، این واقعیت بود که پارک زوکاتی از سال ۲۰۰۶ به یک مکان عمومی با مالکیت خصوصی تبدیل شده بود، بنابراین قوانین منع تردد نمی‌توانست از جانب شهرداری یا پلیس به آنجا اعمال شود، بلکه برعکس، پارک باید طبق قانون، ۲۴ساعته گشوده باقی می‌ماند. اشغال‌کنندگان پارک را به نام پیشین خود یعنی «پارک آزادی» بازگرداندند. تخلیهٔ پارک به دست پلیس نیویورک در ۱۵ نوامبر ضربات جبران‌ناپذیری به اشغال وارد کرد.

 

تصرف خانه‌های خالی از سکنه؛ Squatting

یا سکونت بی‌اجازه، [در اینجا] جنبشی است که طی آن متصرفان (squatters) بدون قرارداد یا پرداخت اجاره، در زمین یا ساختمان‌های متروکه یا خالی از سکنه مستقر می‌شوند. این جنبش در دههٔ ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بسیار گسترده بود (به ویژه در اسپانیا، آلمان غربی، و ایالات متحده)، تا جایی که برخی از حقوق آنها از جانب مقامات حکومتی به رسمیت شناخته شد. در بستر جنبش اشغال به سبب بیخانمان شدن بسیاری به واسطه بحران مالی و به اجرا گذاشتن سندهای رهنی، تصرف خانه‌های خالی از سکنه معنای دوباره‌ای یافت (یونان و اسپانیا نیز تجربه مشابهی داشتند). متصرفان از تمهیدات مختلفی مانند چانه‌زنی با مقامات شهرداری یا مقاومت مستقیم در برابر تخلیهٔ سکونتگاهشان از خود دفاع می‌کنند.

 

تظاهرات/ اعتصاب غیر مجاز؛ wildcat

تظاهرات و اعتصاب غیر مجاز یا بدون هماهنگی در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ یکی از شیوه‌های اصلی مقاومت بود. در آن زمان به سبب فساد حاکم بر اتحادیه‌ها و انجمن‌های رسمی کارگری و طرفداری رهبران احزاب و اتحادیه‌ها از حکومت‌های راستگرا، گروه‌های کارگری اعتصاب‌ها را بدون هماهنگی یا مجوز رسمی از جانب احزاب و اتحادیه‌ها سازماندهی می‌کردند. این تاکتیک در جنبش اشغال فراتر از فساد یا سوسابقه اتحادیه‌ها، به عنوان یک اصل در مبارزات مطرح شد، یعنی غیر مجاز بودن شرط لازم هر تظاهرات یا سیاست رادیکالی دانسته می‌شد.

 

خشونت‌پرهیزی؛ Nonviolence

بنا بر تعریف، شیوه‌ای از کردار سیاسی است که میخواهد تحت هر شرایطی به خود و دیگران (من جمله حیوانات و دیگر موجودات زنده) آسیب نرساند. بحث‌های زیادی در جنبش اشغال شکل گرفت که آیا تخریب اموال یک کنش خشونت‌آمیز به حساب می‌آید یا نه. حقیقت این است که پیدایش اعتراضات مسالمت‌آمیز یا بی‌خشونت، پیش از هرچیز یک تمهید تاکتیکی بوده تا یک باور کلی. در جنبش اشغال نیز مدافعان خشونت‌پرهیزی معمولاً از این استدلال بهره می‌بردند که در صورت توسل به کردارهای خشونت‌آمیز، بخش عظیمی از مردم از پیوستن به تظاهرات امتناع خواهند کرد، چون هزینهٔ شرکت در آن را بسیار بالا خواهد برد.

 

خلیج خشم؛Bay of Rage

خلیج به ناحیهٔ ساحلی غرب آمریکا اشاره دارد، و خشم، نشانگر پیوند این گروه با جنبش مردم یا جوانان خشمگین در سطح بین‌المللی (و در تاریخ مبارزات سیاسی) است. خلیج خشم بر تشدید تقابل‌ها و رویارویی‌های مستقیم تاکید دارد، و قائل به مرحلهٔ گذار میان وضع کنونی و جامعهٔ آرمانی نیست، بنابراین می‌توان آن را به نوعی انشعاب میلیتانت (و نه مسلح) از جنبش اشغال دانست، که بیشتر به گرایشات آنارشیستی تمایل دارد. این نام همچنین به پایگاه مجازی این گروه (bayofrage.org)  نیز اشاره می‌کند.

 

شورای سخنگویان؛ Spokes Council

شورایی از نمایندگان گروه‌های مختلف (در مورد اشغال، گروه‌های کارگری، آنارشیستی، اکتیویستی، دانشجویی و غیره) که برای هماهنگ و همگرا ساختن فعالیت‌های این گروه‌های متنوع شکل می‌گیرد. الگوی تصمیمگیری برای شورای سخنگویان معمولاً اجماع‌محور است.

 

کتابخانهٔ مردمی؛ People’s Library

5

کتابخانهٔ خلق، کتابخانهٔ مردمی، کتابخانهٔ اشغال، یا ‘قلعهٔ پتی’ (Fort Pathi، به افتخار پتی اسمیت خواننده که چادر کتابخانه را اهدا کرده بود) یک کتابخانه عمومی بود که در محوطه پارک زوکاتی و با استفاده از چادرها به دست معترضان ساخته شد. این کتابخانه در همان آغاز جنبش و نخست با استفاده از یک کارتن از کتا‌ب‌هایی که در پارک رها شده بود شکل گرفت. به زودی بیش از پنچ هزار کتاب در آرشیو کتابخانه ثبت شده بودند. پس از تخلیهٔ پارک، پلیس نیویورک بیشتر کتاب‌ها و چادر ویژهٔ کتابخانه را نابود کرد.

 

کمون اوکلند؛ Oakland Commune

شاخه‌ای از جنبش اشغال در اوکلند که با توجه به زمینه متفاوت و تاریخی مبارزات در آن ناحیه (شهری کارگری، لبریز از تبعیض نژادی و جنسی) از اشغال فاصله گرفته و نام خود را از «اشغال اوکلند» به «کمون اوکلند» تغییر داد. کمون اوکلند بیانگر تنوع درونی خود جنبش اشغال در سطح ملی است، که نشان می‌دهد ایده‌‌های به ظاهر مشابه (اشغال میدان، ۹۹٪ و غیره) از شهر ثروتمندی مانند نیویورک تا شهری همچون اوکلند تجلی‌های بسیار متفاوتی خواهند داشت.

همچنین بخوانید:  تام هایدن کنشگر ضدجنگ امریکایی در سن ۶۷ سالگی جان سپرد

 

کمیته بهداشت؛ Sanitation Committee

کمیته‌ای از داوطلبان که مسئولیت بهداشت شرکت‌کنندگان را به عهده داشت. همچنین مراقبت‌های اولیه از آسیب‌‌دیدگان تظاهرات نیز به عهده‌ کمیته‌ بهداشت بوده است.

 

کمیته امدادرسانی کارگری؛ Labor Outreach Committee

کمیته‌ای از اعضای اتحادیه‌ها و گروههای کارگری که برای حمایت و کمک‌رسانی به اشغال شکل گرفت. این کمیته به جنبش اشغال برای تدارک اعتصاب‌ها و همچنین اتصال به بدنه کارگری جامعه کمک کرد، و در مقابل نقش اتحادیه‌های کارگری را در پیشبرد مبارزات برجسته ساخت.

 

کنش مستقیم؛ Direct Action

به کنش‌های (معمولاً) مسالمت‌آمیزی گفته می‌شود که در آنِ واحد هم مشکل موجود را مشخص و برجسته می‌سازد، و هم راه حل یا بدیلی برای آن ارائه می‌دهد. مثلاً با خراب‌کاری یا سابوتاژ می‌توان سیستم را وادار کرد به مساله‌ای بپردازد که مصرانه از مواجهه با آن سر باز می‌زند.

 

گای فاوکس؛ Guy Fawkes Mask

6

چهره‌ای سفید یا یک لبخند اغراق شده و گونه‌هایی سرخ، همراه با سبیلی سربالا و یک ریش باریک عمودی؛ این چهره‌ای است که از گای فاکس معروفترین عضو طرح انفجار خانه اعیان انگلستان در ۱۶۰۵ به جا مانده. این ماسک در فیلم و مثل وندتا (V for Vendetta) ظاهر شد و پس از آن گروه هکتیویستی آنانیموس آن را از آن خود کرد. این ماسک به‌شکل گسترد‌های در تمام اعتراضات اخیر استفاده شده، و علاوه بر کتمان هویت، نوعی اعلام همبستگی با «بی‌نام بودن» به عنوان یک استراتژی به حساب می‌آید.

 

«ما نود و نه درصد هستیم»؛ “We are the 99 percent”

شعار سیاسی‌ای که جنبش اشغال به طور گسترده استفاده کرد. این شعار، جامعه آمریکا را از منظر درآمد به دو دسته (یک درصد بالایی در برابر ۹۹ درصد) تقسیم می‌کند تا بر نابرابری توزیع ثروت تاکید کند. با این وجود، این شعار منتقدان زیادی هم درون و هم بیرون از جنبش داشته است. غالب این ایرادها علاوه بر گنگ بودن معنا و دلالت «۹۹ درصد»، بر ناممکن بودن هرگونه همگراییِ سیاسی در زیر پرچم ۹۹ درصد تاکید دارند. در حالی که شعار ۹۹ درصد تنها بیزنس‌های بزرگ و موسسات عظیم مالی را هدف قرار می‌گیرد، منتقدان استدلال می‌کنند شرکت‌ها و موسسات کوچک نیز منافع خود را در بقای کلیت سیستم می‌بینند و بنابراین از ریشه‌ای شدن جنبش جلوگیری خواهند کرد.

در مقابل، موافقان این شعار استدلال میکنند که ۹۹ درصد قرار نیست یک بدنه اجتماعیِ از پیش موجود را بازنمایی کند، بلکه حاکی از یک استراتژی رتوریک یا بلاغی است تا مجموعه‌ای از سوبژکتیویته‌های واگرا (خواه به لحاظ سیاسی، خواه به لحاظ اقتصادی یا انواع دیگر اقلیت‌ها) را به عرصه سیاسی بکشاند؛ نوعی مرزبندی (division) آغازین تا در بطن آن هسته‌ رادیکال‌تر جنبش، پرورش یابد.

 

«ما همه تروی دیویس هستیم»؛ “We are all Troy Davis”

تروی دیویس یک سیاه‌پوست بی‌گناه اهل ایالت جورجیا بود که به جرم قتل یک مامور پلیس اعدام شد. شعار «ما همه تروی دیویس هستیم» بیانگر اعلام همبستگی اشغالگران وال‌استریت بود با تظاهرکنندگانی که در اعتراض به این اعدام راهپیمایی می‌کردند. این شعار از نقاط عطف در گسترش، شکل‌گیری، و بلوغ سیاسیِ اشغال به حساب می‌آید، زیرا جنبش را به بدنه جدیدی از جامعه (رنگین‌پوستان، و کسانی که مورد تبعیض نژادی واقع می‌شوند) متصل کرد و موضوع بی‌عدالتی را در معنایی فراتر از بی‌عدالتی اقتصادی هدف قرار داد.

 

مجمع عمومی(GA)؛ General Assembly

یا نشست عمومی بدنه اصلی تصمیمگیری‌ها در جنبش‌های اشغال در سرتاسر جهان بوده است. هر چند شیوه‌های برگزاری مجمع‌های عمومی در کمپ‌های مختلف با هم فرق می‌کند، اما تمام آنها بر مبنای دموکراسی مستقیم یا دموکراسی اجماع‌محور کار می‌کنند، یعنی به روی هر کسی که بخواهد شرکت کند گشوده هستند و هر تصمیمی باید بر مبنای اجماع کامل تمام شرکت‌کنندگان اتخاذ شوند. دموکراسی مستقیم در مجامع عمومی به سبب تاکیدی که بر «حضور» می‌کند از دموکراسی صوری مبتنی بر حق رای فراروی می‌کند، اما از آنجا که خود را مقید به اجماع تمام مشارکت‌کنند‌‌ه‌ها می‌داند، ناچار است در تمام تصمیمگیری‌ها کلی‌ترین مخرج مشترک را به حساب آورد. با این حساب، موضع‌گیری‌های قاطعانه‌تر همواره در مجمع‌های عمومی با مشکل مواجه شدند و در مواقع اضطراری مانند حمله پلیس به کمپ‌ها، مجمع عمومی کارایی خود را از دست داده است. در واقع خودِ واژهٔ assembly بیانگر این نزاع درون جنبش اشغال است؛ بخشی از جنبش تلاش کرد اسمبلی را از معنای مشخص آن در مقام «مجمع» به دلالت‌های گسترده‌تری شامل «گردهم‌آیی»، «تجمیع» یا حتی «ترکیب‌بندی» سوق دهد. این گرایش می‌خواست از اسمبلی به assemblage  عبور کند؛ نوعی مونتاژ یا سرهم‌بندی نیروهای اجتماعی در یک پیکرهٔ واحد که الزاماً مبتنی بر اجماع همگان یا دموکراسی نباشد. با این وجود، تعین ایجابی آن در جنبش اشغال تنها در قالب یک «مجمع» رخ داد.

 

مردم خشمگین؛ Indignados

جنبش مردم خشمگین، یا ۱۵-م دنباله‌ای از اعتراضات و تظاهرات در اسپانیا است که خواهان تغییرات ریشه‌ای در سیاست اسپانیا هستند. به رغم ناهمگونی ترکیب هشت میلیون معترض شرکت‌کننده، آنها در برخی موارد بنیادی با هم اتفاق نظر دارند، مانند اینکه هیچکدام از سیاستمداران اسپانیا را نماینده واقعی خود نمی‌دانند، و از بیکاری، کاهش بودجه‌های رفاه عمومی، و فساد سیاسی و حکمرانی نظام بانکی بر هر دو حزب قدرتمند اسپانیا به تنگ آمده‌ا‌‌‌ند. جنبش اشغال «ایده دموکراسی واقعی» را بیش از همه وامدار جنبش مردم خشمگین است. بعدتر حزب پودموس از دل این جریان برخواست و با حفظ مطالبات ضد ریاضتی به سیاست پارلمانی وارد شد.

 

میکروفون انسانی، میکروفون مردمی؛ human microphone, people’s microphone

تمهیدی که مشارکت‌کنندگان در برابر منع قانونیِ استفاده از هر نوع سیستم صوتی (میکروفون، بلندگو، و غیره) به کار بردند. میکروفون انسانی به معنای تکرار کردن جمله‌ به جمله خطابه سخنران از جانب مشارکت‌کنندگان است تا صدای او تشدید شود و همه بشنوند. در این سخنرانی‌ها، خطابه با یک ‘mic check’ («تست میشه، ۱، ۲، ۳…») آغاز می‌شد، که مشارکت‌کنندگان نیز آن را تکرار می‌کردند تا مشخص شود که توجه‌ها به سخنرانی جلب شده. در مواردی که تعداد شرکت‌کنند‌‌‌ه‌ها زیاد بود، میکروفون انسانی باید چند بار تکرار می‌شد تا تمام شرکت‌کنندگان بتوانند محتوای سخنرانی را بشنوند. این تمهید همچنین به عنوان یک تاکتیک اعتراضی به کار گرفته شد، به این شکل که در صورت مخالفت با گفته‌های سخنران، مردم او را «میکچِک» می‌کردند، یعنی با این فریاد یک‌صدا سخنان او را قطع می‌کردند. این اعتراض یک بار در میانه سخنرانی باراک اوباما رئیس‌جمهور امریکا نیز انجام شد.

 

«نمی‌توانید ایده‌ای را اخراج کنید که زمانش فرا رسیده»؛

“You can’t evict an idea whose time has come”
شعاری که پس از تخلیهٔ کمپ‌ها از سوی فعالان جنبش به عنوان یک تاکتیک دفاعی/تهاجمی مطرح شد. سرنوشت جنبش پس از تخلیهْ اشتباه بودن این ارزیابی را نشان می‌دهد. با این وجود نفْسِ فراگیر شدنِ این شعار ــ فارغ از تحقق آن ــ نشان از میل گسترده مشارکت‌کنندهگان به عبور از اعتراض، اشغال یا هر تاکتیک دیگر، و پیوند زدن جنبش خود با یک ایدهٔ کلی است.

0 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗