آبادانیها سهمی از این همه ثروت ندارند،شهر وسط پالایشگاه است، قبلا فیلترها کیفیت داشت، بو را میگرفت، الان ولی اینطور نیست. مردم آبادان گرفتار سرطان شدهاند. این سم کاتالیز که از پالایشگاه میآید، میریزد درحلقمان. ناراحتی پوستی گرفتهایم. سرطان گرفتهایم.
کمتر کسی است که این واقعیت را نداند که جوانان آبادانی به دلایل ویژهای که همچنان بر این شهر حاکم است حتی بیش از جوانان در سایر نقاط کشور با معضل بیکاری دستوپنجه نرم میکنند. یکی از راههایی که آنها برای مقابله با این وضعیت یافتهاند اقدام به خردهفروشیِ سیار یا همان دستفروشی است. اما علیرغم آنکه دستفروشی به لحاظ قانونی جرم نیست، شهرداری آبادان به حُکم قرائتی یکسویه از تبصرهی یک ماده ۵۵ قانون شهرداری که سدّ معبر را منع میکند و گاه نیز با استناد به بند ۲۰ همین ماده، به انحاء مختلف از فعالیت دستفروشان جلوگیری به عمل میآورد. جالب توجه آنکه این شهرداری، برداشتی کاملاً شخصی از اصل ۴۴ قانون اساسی ناظر بر خصوصیسازی را هم وارد کار کرده و ملغمهای را تدارک دیده است که توصیفِ حاصل اسفبار آن، موضوع این نوشتهی کوتاه است.
نفرین نخلها اتفاق افتاد. ۴۰۰ هزار نخل سوختند و یک میلیون نخل در انتظار خشک شدن روزشماری میکنند. آب شور شده و ریشههایشان را خشکانده است. نخلهایی که حیات زیستی اروندکنار هستند و رزق و روزی مردم آبادان در محصول آنهاست. مسئولان جهاد کشاورزی هم نبود اعتبار را مطرح میکنند.