در مطالعه فاجعه باید نشان داد جنسیت و فاجعه کجاها باهم پیوند متقابل دارند. انواع آسیبپذیری جنسیتی در فاجعه، تاثیر روابط جنسیتی بر شیوههای برنامهریزی مربوط به مدیریت فاجعه، و تغییرات درازمدت روابط جنسیتی پس از فاجعه میتوانند دریچههای خوبی برای فهم جنسیتی از فاجعه باشند.
وقتی داستانها را میشنویم ناگهان میتوانم چهرهها را و رفتارها را در چهارچوب تاریخی خود قرار دهم و یک باره میبینم که این آزار جنسی در مقابل چشمان ما و به قول معروف بیخ گوش ما اتفاق افتاده بود.
آیا در یک رابطه نابرابر میتوان بهدنبال عشق بود؟ آیا در شرایط وخیم اقتصادی و بدون حمایتهای اجتماعی میتوان به عشق واقعی دست یافت؟
بررسی جایگاه زنان در حوزه اقتصاد نشان میدهد تعصب وحشتناکی علیه زنان در این حوزه حکمفرما است. زنان تنها ۲۰درصد از جمعیت اقتصادانان برجسته اروپا را به خود اختصاص دادهاند و در آمریکا، تنها ۱۵درصد از زنان موفق به کسب کرسی استادی شدهاند. آمار زنان در حوزه اقتصاد صرفا به لحاظ عددی پایین نیست بلکه پدیدهی سقف شیشهای در مورد آنها بسی ضخمیتر و شدیدتر اعمال میشود.
زنان ورزشکار با انواع خشونتها و تبعیضها مواجهاند. آنان علاوه بر محدودیت و ممنوعیت در خانواده، باید با واکنشهای جامعه که هیکل آنها را زنانه نمیداند هم مواجه شوند. زنان همچنین با اشکال مختف تبعیض از نابرابری دستمزدها تا نابرابری امکانات و اجازهنیافتن برای حضور در بسیاری از رستهها به بهانه مغایرت با قوانین مواجهاند.
زدیک ٢٥ نفرند. توی چشمهایشان خواب نیست. یکجور خوشحالی زایدالوصف میبینی. میخواهند به ماراتن تهران نه بگویند. خیلی بیسروصدا. مدام تأکید دارند که «هیچ بنای اعتراض نداریم. فقط دلمان نمیخواهد برویم دور دریاچه بدویم. مگر دریاچه آزادی میشود مسیر ماراتن؟»