مالجو در این گفتوگو، با برشمردن پنج ویژگی برای تشکلهای رسمی کارگری که به گفته او وجوه ناقص کارکرد نمایندگی این تشکلها را نشان میدهند، گفت: «این ویژگیها هم توضیحدهنده ادعاهای گزافهگویانه آنها مثلا در بزنگاههای تعیین حداقل دستمزد است و هم توضیحدهنده عقبنشینیهای بهتآورشان و از اینرو هم پیمانی و همسوییشان با موج تهاجم علیه معیشت خانوادههای کارگری است».
این اقتصاددان و تحلیلگر مسائل کارگری در بخش دیگری از صحبتهایش میگوید: «مهمترین عنصر استراتژی تشکلهای رسمی کارگری این است که از ظرفیتهای بالفعل قدرت جمعی کارگران استفاده نکنند» و سپس نتیجه میگیرد: «یکی از علل ناتوانایی تشکلهای رسمی کارگری در دفاع از منافع کارگران دقیقا همین قضیه است».
سرمایهداری صنعتی زمین را بهطور بیسابقهای گرفتار بحرانهای زیست محیطی کرده است و در این میان کشورهای موسوم به «کشورهای جنوب» اوضاع و احوال نامساعدتری نسبت به «کشورهای شمال» دارند. فشار بحرانهای محیطزیستی نیز مانند دیگر بحرانها، بر دوش آفرینندگان بحران و آنها که از آن سود میبرند نیست و این کشورها و گروههای فرودست هستند که باید بیشترین بها را در تحمل بحران بپردازند. در ایران نیز به نظر میرسد همین روند در جریان است؛ مرکزنشینان برای تمام کشور تصمیم میگیرند و این مردم حاشیهنشین هستند که تاوان سیاستهای نادرست را پس میدهند. توفانهای گرد و خاکی که در دهه گذشته استانهای جنوب و جنوبغربی کشور را درنوردیده، محصول اعمال سیاستهای نادرستیست که از دوران پس از جنگ به اسم «توسعه» در پیش گرفته شد. توسعه ناپایداری که از آن زمان هیچگاه از دستورکار دولتهای مختلف خارج نشده و تنها به اشکال و اسامی گوناگون، ماشین تخریب خود را بهپیش رانده است. پروژههایی که خاک به آسمان خوزستان پاشیدند، مهر تایید مسئولان کنونیِ سازمان محیطزیست، وزارت نفت و... را بر خود دارند. گزارش گاردین نگاهیست به آنچه طی چند دهه گذشته -به اسم توسعه- بر خوزستان رفته است. مرور این روند شاید به ما بگوید که چقدر میتوان به جدی بودن شعارهای حمایت از محیطزیست امیدوار بود.