skip to Main Content
چرا لازم است برای کودکان قصه بگوییم؟
جامعه زیراسلایدر فرهنگ

چرا لازم است برای کودکان قصه بگوییم؟

قصه‌خوانی برای کودکان، فضایی ایجاد می‌کند که نشان دهد هر بخشی که در قصه‌مان ساخته‌ایم، سویه دیگری هم برای نگریستن دارد. مثلا یاد می‌گیریم برای ارزیابی‌هایمان، دیدگاه دیگران را هم وارد قصه‌هایمان کنیم و این یعنی رمز شکوفایی!

قصه، جزء اصلی هویت ماست ولی داستان زندگی هر فرد، با تمام یکتایی‌اش، داستانِ هزار نویسنده است؛ آب و باد و خاک و آتش، مادر و پدر و معلم و خواهر و برادر و دوست و غیرِ دوست مدام در حال تاثیر گذاشتن بر این داستان…

چرا باید برای کودکان قصه بگوییم و اصلا چرا این‌قدر بر قصه گفتن و قصه شنیدن، به‌خصوص برای کودکان تاکید می‌شود؟

بی تردید، با آغاز به زندگی هر فرد و حتی قبل‌تر از آن – از دوران خاموش جنینی – قصه‌ای شروع به نگاشته شدن می‌کند. قصه‌ای که آغاز و انجام آن، مُهر منحصر به فرد بودن و نو بودنِ انسان را بر چهره فرسوده این جهان می‌زند. قصه، جزء اصلی هویت ماست اما با این وجود، داستان زندگی هر فرد، با تمام یکتایی‌اش، داستانِ هزار نویسنده است؛ آب و باد و خاک و آتش، مادر و پدر و معلم و خواهر و برادر و دوست و غیرِ دوست مدام در حال تاثیر گذاشتن بر این داستانند و برای درک خویشتن، درک داستان خویشتن، ضرورت دارد.
‌‌‌‌‌‌‌

فلسفه قصه‌گویی برای کودکان

دکتر یحیی قائدی ـ دانشیار فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه خوارزمی ـ در نشست‌های تخصصی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان می‌گوید: «هر کودک قصه‌ای دارد و در طی دوران رشد و رویارویی با قصه دیگران باید تجدیدنظر در قصه خودش را بیاموزد تا به پرورش تفکرش منتهی شود‌.‌ ما در نظام آموزشی‌مان، به خوبی چیزی فرا نمی‌گیریم، زیرا آن‌‌ها داستان‌های ما نیستند! و اگر داستان شخصی ما در علوم، ریاضی، ادبیات یا حتی داستان جایی نداشته باشد، ذهن ما پذیرایش نیست‌.‌»

بدین ترتیب، نقش و رسالت مهم خانواده برای کمک به کودک در درک داستان خودش، بیشتر نمایان میشود.

بنا بر تعبیری طبیعت‌گرایانه، هر انسانی در جهان، مشغول به چیدن بنیاد افسانه خویش است. و ما اگر بتوانیم به‌طور کلی آموزش را بر پایه داستان شخصی زندگی افراد استوار کنیم، تفکر آنان را پرورش داده‌ایم و در غیر این صورت، افرادی سردرگم خواهیم بود‌.‌ قصه‌های بازتر و سیال‌تر، افراد بیشتری را با متن داستان فراهم می‌کند، ولی قصه‌های بسته‌تر، چنین امکانی ندارند و انسان‌ها را به سوی خودسانسوری، ابهام و فریبکاری سوق می‌دهند.

همچنین بخوانید:  وزارت بهداشت: آمار دقیقی از آزار جنسی در محل کار در ایران وجود ندارد

بستگیِ کودک و قصه، از جهات دیگر نیز تنگاتنگ است؛ قصه فقط یک امر تفننی و سرگرم‌کننده نیست، بلکه خود زندگی است. هیچ‌کس نمی‌تواند از حکایت خود رها شود. پس مهم است که به کودکان کمک کنیم تا داستان خودشان را به زیبایی بگویند و بنویسند. و به‌ویژه وقتی نمی‌توانند بنویسند باید مدام برای آن‌ها فضایی تهیه کرد که داستان بگویند و هرگونه آموزش کودکان بر پایه داستان‌سرایی استوار باشد. سپس هنگامی که توانست بنویسد، خوب است تشویق شود تا از خودش و تجربیاتش بنویسد. و وقتی از این مرحله عبور کرد، باید قصه دیگران را بخواند‌.‌

آخرین و مهم‌ترین مرحله، نوشتن سرگذشت روزگار است؛ اگر از این نکته غفلت کنیم و همواره معطوف به خودمان و دنیایمان بمانیم، برای همیشه در سرگذشت خود، زندانی خواهیم شد‌.‌

این خطر در کمین تمام نسل‌هاست و هر نسلی ممکن است در داستان خودش زندانی شود، البته اگر مدام بر داستان خودش استوار باشد. بنابراین باید از جایی به بعد با قصه‌های دیگران هم ارتباط بگیرد‌.‌ این نکته، رمز عبور از جریان متلاطم خودشیفتگی نیز هست.
‌‌‌‌‌‌

قصه شخصی کودک، مسیر رشد و آگاهی

قصه‌خوانی برای کودکان، فضایی ایجاد می‌کند که نشان دهد هر بخشی که در قصه‌مان ساخته‌ایم، سویه دیگری هم برای نگریستن دارد. مثلا یاد می‌گیریم برای ارزیابی‌هایمان، دیدگاه دیگران را هم وارد قصه‌هایمان کنیم و این یعنی رمز شکوفایی!

همچنین می‌توانیم فضایی ایجاد کنیم که کودکان درباره خاطرات روزانه‌شان یا تخیلاتشان به گفتگو بنشینند‌.‌ می‌توانید مطمئن باشید که این تعامل لطیف، منبع بسیار غنی، سازنده و مفیدی برای رشد خلاقیت بچه‌ها خواهد شد.

از سوی دیگر، آن‌ها در مواجهه با قصه دیگران یاد می‌گیرند منعطف باشند و بتوانند در رویارویی با مسایل مختلف، صبر و شکیبایی به خرج دهند.

همچنین بخوانید:  سفرنامه‌‌‌های زنان قاجار نشان از وضعیت اجتماعی جامعه است

یکی دیگر از مزایای حیرت‌انگیز نقل‌قول‌ها و حکایت‌گویی‌ها، آموزش روش حل مساله است! در جامعه پرتنش و عجیب امروز، مهارت حل مساله یکی از حیاتی‌ترین و ضروری‌ترین مهارت‌های زندگی است که در دنیای افسانه‌ها به طرز سحرآمیزی گنجانیده شده و تاثیر شگرفی نیز به همراه دارد.

اما متاسفانه در نظام آموزشی ما توجه به قصه‌گویی و تشویق کودکان به این امر ارزشمند، بسیار کمرنگ است؛ به ویژه جای داستان‌گویی‌های جمعی و کاوشگرانه که باعث می‌شود درباره خودمان و سبک زندگیمان تجدیدنظر کنیم، خالی است‌.‌

می‌دانید؟ یکی از زیبایی‌های جشن یلدا در گذشته، همین نقالی‌ها و قصه‌پردازی‌های بزرگ‌ترها بود که امروزه و با ورود به عصر تکنولوژی و سرعت، متاسفانه در حال رنگ باختن است. پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها، جنس قصه را خوب می‌شناختند و با آن مانوس بودند. آن‌ها حکایت‌ها را سینه به سینه منتقل می‌کردند و می‌دانستند که هرگز نباید یک قصه‌نویس را برای آن‌چه نوشته است، سرزنش کرد‌.‌

آن‌چه مهم بود، تاثیر داستان بود!

آن‌ها حکیمانه و خردمندانه، پرواز را به خاطر می‌سپردند و از فرزندانشان هم همین را می‌خواستند، چرا که خبر داشتند که پرنده مردنی‌ست.

امروزه نیز، بسیاری از محققان بر این باورند که قصه‌های بازتر و سیال‌تر، امکان همراه‌ شدن افراد بیشتری را با متن داستان فراهم می‌کند، در حالی ‌که قصه‌های بسته‌تر، چنین امکانی ندارند و انسان‌ها را به سوی خودسانسوری، ابهام و فریبکاری سوق می‌دهند.

به این ترتیب، اهمیت روایتگری و ساخت و پرداخت داستان‌ برای کودکان و کمک به آن‌ها برای یافتن شیوه شخصی داستان سرایی خودشان، مشخص می‌شود. در این جهان پهناور، هرکسی قصه خودش را دارد و همه ما به قصه‌های یکدیگر نیازمندیم. نیازمندیم تا بتوانیم در پناه پیچ و خم قصه‌هایمان، زندگی بهتر و کارامدتری را بسازیم و آموزش دهیم.

This Post Has 0 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗