فراموششده و قدرناشناخته
در بحثهای مربوط به جنسیت و برابری یک استدلال آشنا این است که «پس چرا همه متفکران یا دانشمندان و.. مرد هستند؟» جریان تازهای در تاریخنگاری نشان میدهد که بسیاری از دستاوردهای زنان به نام شوهران یا همکاران مرد آنها ثبت شده یا به دلیل زن بودن نادیده گرفته شدهاند.
آینهٔ اورانیا جعبهای حاوی برگههای کوچک آموزشی بود که صورِ فلکی مختلف را نشان میداد. این برگهها که در ۱۸۲۴ در لندن منتشر شد، درست بهموقع برای خرید سال نو از راه رسید و یک نسخه از کتاب «حکایت آشنا در باب نجوم» اثر یهوشافات آسپین هم همراه آن بود. این مجموعهٔ مزیّن که با آبرنگ و دستی نقاشی شده بود، حاوی تصاویر ۷۹ صورت فلکی و سه خردهصورت فلکی بود: اولی، پرسیوس با پاشنههای بالدار که با شمشیری خونآلود در دست و سرِ مدوسا که از تن جدا کرده، در کیهان پرواز میکند؛ دومی، باکرهٔ محجوب، برجِ سنبله است که ردای گلگون پوشیده و برگِ نخل بزرگی در دست دارد و بالهای فرشتهگون دارد؛ سومی هم صورت فلکی اژدهاست: مار سبزرنگی که در آسمانِ شب میلغزد، و روی خودش چند بار میپیچد، و زبان تیز و سرخش را دراز میکند. خالق این اثر را صرفا «یک بانو» ذکر کرده بودند.
روی هر برگه، ستارههایی سوراخدار حک شده بود تا وقتی جلوی نور گرفته شود، صورتِ فلکی موردنظر، درخشان دیده شود، یا شبها وقتی رو به آسمان گرفته شود، جایشان را با جای دقیقِ ستارگان واقعی تطبیق داد. جعبهٔ حاویِ برگهها، به تصویرِ اورانیا مزیّن بود: الههٔ نجوم یونان، با تنی لاغر و تاجِ ستاره بر سر. این برگهها بسیار محبوب شد، و بارها تجدید چاپ شد، و سالها شرکتهای انتشاراتی متعددی از آن تقلید کردند، که هیچکدام نتوانست موفقیت یا زیباییِ اثر اصلی را کسب کند.
این سوال مطرح است که آیا «بانوی» خالق اثر، منجم آلمانی کارولین هرشل یا شاید بحرالعلومِ اسکاتلندی ماری سامرویل (اولین زنی که به عضویت انجمن سلطنتی نجوم لندن درآمد) نبود؟ سال ۱۹۹۴، یک کتابدار از انجمن سلطنتی نجوم اظهار کرد که بالاخره خالق «واقعی» اثر را کشف کرده است و او کسی نیست جز کشیش ریچارد راوس بلاکسم. اما اخیرا برخی مورخان احتمال دیگری را پیش کشیدهاند: اینکه همسرِ بلاکسم، آن لارنس خالق این اثر بوده است. بهخصوص اینکه او خواهر سِر توماس لارنس نقاش انگلیسی بود. متاسفانه تنها چیزی که از او میدانیم همین است.
تحقیق من برای نوشتن کتاب غیرداستانی بعدی خودم، مرا به تعدادی از آرشیوها و مقالات آکادمیک به دنبال داستانهایی از زنان تاریخی کشاند؛ برخی از آنها در رشتههای علمیْ توجه مرا جلب کرد، اما بسیاری قبلا چاپ شده بودند، و در مورد بقیه، اغلبْ اطلاعات کافی برای پُرکردنِ یه کتاب کامل وجود ندارد. آنچه بیش از هر چیزی کنجکاوی مرا برمیانگیزد، ردِّ زنانیست که با آنها برخورد میکنم؛ آنها مثل سایهها یا شبحهایی هستند که نقششان به مردان منسوب شده است؛ شخصیتهایی خیالی که آثار انگشتانشان عمدا دستکاری و غیرقابل شناسایی شده بود.
آثار زنان اغلب چنان بیارزش محسوب میشد که برچسب «غیرحرفهای» به آنها زده میشد ــ حتی وقتی مهارتشان بسیار برتر از آثار «حرفهای» مردان بود. گرچه علم همیشه قلمروی حضور زنان بوده است، اما اثر ماتیلدا ــ یعنی حذف یا نادیدهگرفتن نقش علمی زنان، یا انتسابِ نقش آنها به مردان ــ روندی مخرب در تمام تاریخ بر جای گذاشته است.
برای مدتی مدید، زنان فقط اجازه داشتند که بهعنوان دستیار، منشی، یا همسرِ دانشمندانِ مرد، به حرفهٔ علمی مشغول شوند. این روابط به نوعی شبه-کارآموزی بدل شد، چون زنان عمدتا از تحصیلات دانشگاهی منع میشدند. اما کارهایی که به زنان محول میشد، عمدتا وظایفی تکراری چون گردآوری دادهها، محاسبات، فهرستبندی، هنرِ تصویرگریِ کتب علمی، یا کار مادرانهای مثل نوشتن کتب علمی برای کودکان بود. به پشتوانهٔ این بیعدالتی، مورخان عصر ویکتوریا اعتبار زنان دانشمند تاریخ و آثارشان را با تمسخر زیر سوال میبردند. آنها نیاز داشتند این روایت را که مغزِ زنان برای نبوغ علمی ساخته نشده است، حفظ کنند.
دانشمندان برجستهٔ مرد در عصر ویکتوریا اغلب نوعی «اندیشکدههای مکاتبهای» تشکیل میدادند: یعنی گروهی کارشناس که مشاهدات خود را بهطور منظم با نامهنگاری به هم اطلاع میدادند. زنان دانشمند غیرحرفهای هم مکاتبهای کار میکردند اما یافتههایی که آنها منتشر میکردند اغلب از مقالات و کتب دانشمندان مرد سر در میآورد. اگر دانشمندِ مَردی، دادههایی را که منشیاش جمعآوری کرده بود منتشر میکرد، اعتبارش را هم از آنِ خود میکرد.
نمونههای مشخصترِ حذفِ فاحش زنان، واقعا آدم را به غضب میآورد. مثلا شیمیدان سوئدی یونس یاکوب برسلیوس را کاشف کاتالیز شیمیایی در ۱۸۳۵ میدانند، ولی درواقع ۴۰ سال قبل از او، یک زن خانهدار اسکاتلندی به اسم الیزابت فولام این پدیده را کشف کرده بود. در ۱۹۱۶، مرگ نابهنگام آلیس بل در ۲۴سالگی، مانع از این شد که اختراع شیوهٔ جدیدی از تزریق داروی جذام را منتشر کند، و آرتور دین کارِ او را دزدید و به نام خود منتشر کرد. (آرتور دین بعدا رئیس دانشگاه هاوایی شد). آیدا هانریتا هاید در ۱۹۲۱ اعلام کرد که میکروالکترود اختراع کرده است، اما رالف جرالد مخترعِ آن به حساب میآید، بهرغم اینکه اختراعِ جرالد ۲۰ سال بعد از اختراعِ هاید بود. جرالد به خاطر همین اختراع، نامزد جایزهٔ نوبل شد.
با توجه به مواردی که از آنها باخبریم، احتمالا موارد زیادی هم هست که از آنها خبر نداریم. در تمام تاریخ، من سایهٔ زنانِ زیادی را میبینم که نقش مهمی در علم داشتهاند، اما ندیدهام اعتباری را که شایستهٔ آن هستند دریافت کنند. چیزی که مرا غمگین میکند این است که از آنجا که زنان کاملا اجازهٔ ورود به قلمروی دانش آکادمیک نداشتند، یا با آزار و به زور از سِمت خود کنار گذاشته شدند، نوآوریها و اختراعات و پیشرفتهای زیادی در جهان ما فرصت ظهور نیافتهاند.
البته ما با اشاره به گذشته خیلی راحت میتوانیم بگوییم که این زنان قربانی آشکارِ تبعیض جنسی بودند. بعضی مردم خیال میکنند که چون امروزه زنان اجازهٔ ورود به دانشگاهها را دارند، حالا مسئله آسانتر از قبل است، اما جنسیتزدگی در علم، کماکان به خاموشسازی و حاشیهرانیِ زنان ادامه میدهد. ژانویهٔ ۲۰۲۱، مطلبی در هفتهنامهٔ مقالات آکادمی ملی علوم آمریکا منتشر شد که مطابق آن، زنانی که دنبال مدارج عالی در شیمی هستند، عمدتا از حمایت مالی و راهنمایی لازم برای تکمیل دورههای خود محرومند، و بهخصوص زنانِ رنگینپوست از کمبود حمایت رنج میبرند.
با توجه به همهگیری کرونا، من نگران این هستم که حذف نقش زنان در علم، دوباره از اول شروع شود. جامعهٔ ما که همواره بر نرسالاری پافشاری کرده است، طوری عمل کرده که بعد از تعطیلی مدارس و مهدکودکها در نتیجهٔ قرنطینههای کرونایی، عمدتا مشاغل زنان از آن متاثر شدهاند.
مراقبانِ پیشفرض، خصوصا والدینِ مجرد، به مراقبانِ تماموقتِ کودکان و/یا بستگان سالخورده بدل شدهاند. تدریسِ بچهها در خانه و دورکاری یک چیز است، و بازسازیِ یک آزمایشگاه در خانه، میان کودکان بازیگوش چیزی کاملا متفاوت. بیشترِ دانشمندان و دکترها امکان کار از راه دور را ندارند، چه رسد به اینکه چنین مدت زمانِ مدیدی طول بکشد. این واقعیتِ جدید منجر به انتخابهای مشکلی شده است که حتی گاهی غیرممکن هستند. یک بار وقتی در صفِ واکسن آنفلوآنزا بودم، شنیدم که پرستاری میگفت، «باید بین مدرسهٔ دخترم و شغلم یکی را انتخاب کنم». (ما از تجربهٔ دههها تحقیق میدانیم که موثرترین شیوهٔ ترویج برابری جنسیتی در محیط کار، آموزش در اوان کودکی است).
مطابق تحقیقی که دربارهٔ تاثیر تعطیلیهای ناشی از همهگیری بر دانشمندان انجام شد و در ماهنامهٔ رفتار انسان (نیچر) منتشر شده است، زنان و کسانی که بچههای کوچک دارند، کارکنان آزمایشگاه، و دانشمندانِ جوانتر که آزمایشاتشان در مراحل کلیدیِ کارشان متوقف شده است، بیش از بقیه درمعرض آسیب شغلیِ ناشی از همهگیری هستند. (بهخاطر داشته باشید که ممکن است فردی همهٔ این ویژگیها را داشته باشد). بنا به تحقیقِ یادشده، ازدستدادنِ مراقبت کودکان، «شکاف جنسیتی مستند و مزمن در علم» را که از قبل وجود داشته است، تشدید میکند.
پروفسور کیمانتری مودلی و آماندا گاوس، از دانشگاه استلنبوش [آفریقای جنوبی]، در نشریهٔ کانورسیشن نوشتهاند که «فشار اضافیِ ناشی از همهگیری کرونا بر زنان دانشگاهی، چشماندازِ مخدوشِ برابری جنسیتی را در فضای علمی برجسته کرده است… تاثیر آن را در بهرهوری میتوان حس کرد. این موضوع خود را در قالب کاهش حضور عمومی، کاهش تولید دانش، و کاهش درخواست مشاوره از برخی افراد نشان میدهد». محققان در مقایسهٔ ابتدای سال ۲۰۱۹ با سال ۲۰۲۰، دریافتند که تالیفات زنان در ژورنالهای پزشکی، ۲۳درصد کاهش داشته است، درحالی که ارائهٔ مطالب از سوی مردان بهطرزی چشمگیر بیش از حدِ معمول بوده است.
با ادامهٔ همهگیری کرونا، افراد بیشتری وادار به ترک مشاغل یا یافتن مشاغلی با ساعات کاری کمتر یا کماهمیتتر شدهاند. اسامی آنها از تیمهای تحقیقاتی، و نتیجتا از مقالات مربوط به یافتههای علمی، خط خواهد خورد. دیگر بهعنوان کارشناس کسی سراغ آنها نخواهد رفت، و نهایتا از سوابق علمی حذف خواهند شد. یعنی نقششان در مسیر تحولات، اختراعات، پیشرفتها، و کشفیات، حذف میشود.
تشخیص این نوع تبعیض جنسی برای ما مشکلتر است و آن را حتی موذیانهتر هم میکند. ولی اشتباه نکنید: این نتیجهٔ ایدههای عهدبوقیِ فرهنگ ما درقبال نقشهای جنسیتی و اختلاف درآمدیِ جنسیتهاست. بدتر اینکه، حذف جاریِ زنان از فضاهای کار، این دو معضل را فقط تشدید میکند. فشار عمومی برای بازگشاییِ کافهها و رستورانها و غیره، به جای مدارس و مهدکوکها، بهخوبی اولویتهای اشتباه و ایدههای ِغلط ما را دربارهٔ زیرساخت اقتصاد به ما نشان میدهد.
با این اوصاف، وقتی مولفانِ آینده در پیِ زنان شگفتانگیزِ علم و نگارشِ شرححالِ آنها، تاریخِ ما را واکاوی میکنند، چه خواهند یافت؟ سایهها، اشباح، و اشاراتی جزئی؟ اینکه نرسالاریْ زنان را حذف کرد و جنسیتزدگیْ آنها را سانسور کرد؟ ردّ پایی از زنان، که پاک شد و به بوتهٔ فراموشی رفت؟