ارزیابی طرح سهمیهبندی جنسیتی در ادارههای پانچایات هند
یکی از حوزههای فعالیت شهری که نقش جنسیت در تفاوت تجربه را به خوبی آشکار میکند رابطه فرد با خدمات اداری است. زن بودن یک فرد بر دسترسی او به ادارهجات، تجارب اداری، روال مذاکرات و تصمیمات اداری مربوط به او تاثیر میگذارد.
در مقالات قبل نشان دادیم که جنسیت همواره عاملی تعیین کننده در جایگاه یک شخص و میزان مشارکت و سهمگیری او از منابع و خدمات اجتماعی است. یکی از حوزههای فعالیت شهری که نقش جنسیت در تفاوت تجربه را به خوبی آشکار میکند رابطه فرد با خدمات اداری است. زن بودن یک فرد بر دسترسی او به ادارهجات، تجارب اداری، روال مذاکرات و تصمیمات اداری مربوط به او تاثیر میگذارد. برای پاسخ به این سوال به روستایی به نام گوجارات در هند میرویم. در این روستا سیستم سهمیهبندی وجود دارد که برای توانمندسازی زنان در حقخواهی و مذاکره اداری مفید بوده است. این سیستم سهمیهای پانچایات به عنوان یکی از اقدامات جهت توانمندسازی زنان در هند، متمرکز است روی تعداد زنان در ادارات عمومی. در ادامه خواهیم دید که تعداد بالاتر زنان الزاما باعث توانمندسازی نمی شود.
سیستم اداری پانچایات
در هند گرام پانچایات (Gram Panchayat) به مراکزی گفته میشود که زیر مجموعه حکومت محلی بشمار می روند و معمولا به چند روستا خدمات میدهند. در سال ۱۹۹۳ برای تسهیل ورود زنان به حوزه سیاسی سیستم پانچایات دست به یک سهمیهبندی جنسیتی زد که توسط آن سی درصد سهمیه مشارکت در سیستم به زنان اختصاص داده شد. هدف این سهمیهبندی تضمین شمار حداقلی از زنان در سیستم اداری بود. بینش این سهمیهبندی این بود که برابری جنسیتی در پانچایاتها که عرصهای ویژه در سازوکار سیاسی هند هستند برقرار شود و توان زنان از طریق ورود به پانچایات برای مشارکت سیاسی بالا رود.
اما بر خلاف انتظار، وقتی سیستم سهمیهبندی پیاده شد، اکثر احزاب سیاسی تمایلی به حمایت از نامزدهای انتخاباتی زن نشان نداند. در بیشتر جاهای هند شانس برنده شدن در انتخابات بدون عضویت در حزب اندک است. بنابراین سهمیهبندی به تنهایی نتوانست آنطور که باید مشارکت سیاسی زنان را افزایش دهد. برای فهم این موضوع اول نیازاست نگاهی به مفاهیم کلیدی و معنی بومی آنها در هند بیاندازیم.
مردمسالاری در هند
مردمسالاری در اصل به یک نظام حاکمیت اشاره دارد که در آن تعداد محدودی از نمایندگان منتخب در قبال اکثریت مردم مسئول هستند. اما در عمل، مردمسالاری در جاهای مختلف اشکال متعددی به خود گرفته است. مردمسالاری با وجود تنوع، به چند پیشنیاز اساسی اما قابل مذاکره منوط است، از جمله امکان تعاملات اجتماعی آزاد، نشر اطلاعات شفاف و بدون سانسور و در دسترس، دسترسی به منابع شهروندی برای رواج تصمیمگیری مستقل شهروندی، دسترسی و آگاهی از حقوق شهروندی، و دست آخر نمایندگی مردم به شکل برابر در ساختار حکومت طبق قانون اساسی. در مجموع، میزان تلاش حکومت برای مشمول کردن شهروندان، شنیدن و انعکاس صدای آنها بیانگر میزان مردمسالاری است. در عمل اینکه چه گروهی از مردم در حکومت مشارکت دارند و این مشارکت به چه شکل و میزان و روشی است و چه کسی از آن سود میبرد به روابط قدرت حاکم و میزان توانمندی اقشار مختلف بستگی دارد.
توانمندسازی زنان در هند
توانمندسازی هم به دامنه وسیعی از مفاهیم ارجاع دارد و در جنبشها و ایدئولوژیهای متعدد کاربردهای مختلف پیدا کرده است و به شکلهای مختلف تعبیر شده است. اینجا هم تعریف مفهوم بسته به این است که توانمندسازی توسط چه گروهی و با چه هدفی تعریف میشود. بحث جنسیت و توانمندسازی زنان معمولا یکی از حوزههای مطرح در گفتمان توانمندسازی بوده است.
یکی از راههای توانمندسازی زنان، افزایش مشارکت سیاسی است. با وجود دستاوردهای مختلف در جهت برابری، توانمندسازی زنان از این بابت تغییر چندانی نکرده است، یعنی تعداد زنانی که سطول بالای سیاسی مشارکت دارند و در عرصه سیاسی صاحب مناصب بانفوذ هستند، بسیار اندک است. هند دارای یک قانون اساسی دموکراتیک و ملی است. در هند مشارکت سیاسی به شکل قابل توجهی برابر و همگانی است. بافت مردم هند و جمعیت بالای آن در شکل حکمرانی را با چالشهای جدی مواجه کرده است. تنوع مردمی و دینی در هند اجازه اعمال یک قانون واحد و سراسری را نمیدهد؛ در هند قانون مدنی برحسب منطقه و بر اساس خصوصیات مذهبی و عرفی و فرهنگی تغییر یافته است. واسط میان حکومتهای محلی بومی و حکومت مرکزی و ملی سیستم پانچایاتی است. این سیستم تلاش میکند تمرکز قدرت در حکومت مرکزی را بکاهد و قدرت را تا حدی به حکومت محلی واگذار کند و به این ترتیب میان قدرت مرکزی و مشارکت دموکراتیک مردم در هر منطقه موازنه ایجاد کند.
«زنانگیزدایی» از عرصه سیاست
شرط ورود زنان به عرصه سیاست چیست؟ گاهی تنها راه ممکن برای زنان برای پذیرفتهشدن در عرصه سیاست از بین بردن ویژگیهای «زنانه» خود و اتخاذ رفتار و روحیه «مردانه» است.
این موضوع مخصوصا در هند به وضوح به چشم میخورد، زیرا رهبران زن در نگاه پوپولیستی به چشم الهه مذهبی دیده میشوند که جایگاه و بینشی ویژه دارند. مضاف بر بستر خاص هند، در عرصه سیاست جهانی هم کار سیاسی همواره مردانه تلقی میشده است و ورود زنان گاهی همراه با «مردانه شدن» بوده است. حتی تا امروز هم زنان بیشتر وارد حوزههایی میشوند که سیاست «نرم» تلقی میشود، مانند بهداشت و آموزش و حوزههای سیاسی «سخت» مانند دفاع، اقتصاد و تجارت بین الملل تحت سلطه مردان است. بسیاری از محققان معتقدند مردانه بودن سیاست باعث میشود دستهای مشکلات و دغدغهها نادیده بماند و به حاشیه رانده شود.
مصاحبه با مدیران زن و مرد پانچایاتی
برای درک فهم مسئولان پانچایاتی از کار زنان در اداره و سهمیه بندی جنسیتی از تعدادی از زنان و مردان مسئول و صاحب مسند پانچایاتی در سه موضوع مصاحبه شد: انگیزه اتخاذ شغل اداری، تجربه انتخابات و سهم زنان و مردان در عرصه سیاسی. مصاحبههای انجام شده در این تحقیق بیانگر تفاوت های مهم میان دیدگاه مدیران مرد و زن است و چند خط مشی در پاسخ ها قابل شناسایی است.
وقتی از زنان درباره انگیزهشان برای کار در ادارات عمومی سوال شد، پاسخ آنها معمولا با رجوع به نقش خانواده بود. مثلا یکی از مدیران زن حمایت خانواده را در کار خود عاملی کلیدی میدانست و معتقد بود «اگر خانواده در سیاست دخالت کند، زن هم بیشتر به سیاست علاقهمند شده و بیشتر در معرض سیاست قرار میگیرد… هر زنی شهامت دارد… اما نیازمند حمایت است.» مصاحبهها نشان دادند که در گوجارات هند خانواده یک عامل واسطه مهم برای ورود به سیاست است و مشارکت سیاسی زنان را تسهیل میکند، به خصوص با تاکید بر آموزش زنان و ورود به اجتماع. اما وقتی از مردان مدیر درباره انگیزهشان از کار سیاسی و اداری سئوال شد، پاسخها معمولا به علاقه دیرینه شان به سیاست و یا علاقه به خدمت به روستایشان بود. مثلا یکی از مدیران مرد توضیح داد که «در گذشته بارها شاهد آزار و رنج اعضای روستایم بودم و میدیدم با فقرای روستا چه برخورد بدی میشود. به همین خاطر تصمیم گرفتم وارد سیاست شوم و با این نیروهای بد مبارزه کنم.» از مجموع پاسخها به این سوال میتوان گفت زنان در این بستر خاص مشارکت خود را بیشتر حاصل عواملی چون واسطه است، اما مشارکت مردان از تمایل و انگیزه شخصی سرچشمه می گیرد.
یکی دیگر از سوالات راجع به نامزدی و تجربه انتخابات بود. یکی از زنان منتخب و مدیر در پاسخ به این سوال گفت «. من یک قابله هستم و مردم به خاطر حرفهام، به من احترام میگذاشتند. آنها مردم به من اعتماد داشتند. ضمنا مردم میگفتند که چون برادرزاده من عضو انجمن قانونگذاری است، به ما در جلو بردن کارهایمان کمک خواهد کرد.» در اینجا نیز زنان مدیر به عوامل واسطه ارجاع میکنند، اینکه روستایشان آنها را به نامزدی در انتخابات ترغیب کرده و از جمله دلایل ساکنان روستا هم واسطه دیگر و باقدرتی بوده است. اما وقتی از اعضای مرد پانچایات خواسته شد تا تجارب خود در نامزدی انتخابات را بیان کنند، جوابها باز هم بر صلاحیت شخصی و نه عوامل واسطه تاکید داشت، مثلا یکی از مدیران پاسخ داد «مردم من را مناسب نمایندگی دیدند و بهم رای دادند».
دسته سوم از سوالات راجع به شکل کار اداره و نحوه مذاکره و نتیجهگیری در روند تصمیمگیری اداری بود. بیشتر اعضای تاکید داشتند که در هر سیستم دموکراتیکی، تصمیمها با توافق اکثریت گرفته میشود و بنابراین در پانچایا هم همین منوال برقرار است. اما اعضای زن چنین اعتقادی نداشتند و جواب هایشان مثلا به این گونه بود: «من بیسواد هستم. همان کاری را میکنم که برادرزادهام که یک عضو انجمن قانونگذاری است میگوید بکنم.» یا «من چیزی نمیدانم. فقط امضا میکنم و شوهرم – نماینده سابق پانچایا – همه کارها را انجام میدهد. اصلا من هیچوقت به اداره پانچایات نمیروم. شوهرم می رود.» و یا «من قدرت تصمیمگیری ندارم. برای این کار آموزش ندیدهام.»
در عمل هم نقش بیشتر اعضای زن پانچایات در تصمیمگیریها محدود بود و بخش اعظم قدرت اداریشان به بستگان مردشان محول میشود. در همین باره از مردان هم سوال شد. چند پاسخ معمول از این قرار بود: «زنان باید شهامتشان را بالا ببرند. برای شهامت داشتن، باید آموزش ببینند» و یا «وقتی شما رییس هستید، لازم نیست از کسی اجازه بگیرید، {برعکس زنان که با وجود مقام ریاست اجازه می گیرند} این برای زنان در فرهنگ ما مشکل است.» در مجموع به نظر میرسید که زنان پانچایات قدرت اجرایی کافی ندارند و مردان پانچایات به خوبی به این موضوع واقف بودند و موانع مشارکت زنان حتی آنهایی که در مقالات بالای پانچایات هستند را کمبود آموزش و یا هنجارهای فرهنگی محدودکننده میدانستند.
در مورد تجربه کلی کار در پانچایات هم پاسخها متفاوت بود. برخی از زنان به موقعیت خود افتخار میکردند و احساس میکردند در مسائل سیاسی دخیل هستند. اما پاسخهای دیگری هم شنیده میشد، مثلا زنی در پاسخ گفت « من درباره اینکه چه کاری انجام میشود سئوال هم نمیپرسم، فقط زیر برگهها را امضا میکنم.» عدهای دیگر از زنان اظهار داشتند که تلفیق مسئولیتهایشان در پانچایات با کار سنگین خانگی دشوار است، گویی برای آنها همسرداری و نگهداری از بچهها در اولویت بود و پانچایات یک مسوولیت ثانویه محسوب میشد.
با وجود این، همانطور که نتایج این پژوهش نشان داد، جنسیت روی توانایی یک زن برای استقبال از فرصتهای بالقوه توانمندساز در عرصه سیاسی، تاثیر قابل ملاحظهای میگذارد. با اینکه تعداد زنان به میزانی از موفقیت در مشارکت سیاسی زنان اشاره دارد، اما اینکه آیا واقعا توانمندسازی متناظر با این تعداد حاصل شده است، مسئلهای است شایسته پژوهش بیشتر. به نظر میرسد که میزان سهمیه زنان به تنهایی تضمینی بر ایفای نقش زنان در سیاست نیست. برعکس، به نظر میآید که برای دستیابی به برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان لازم است تا همزمان به شرایط وساطتکننده در زندگی زنان نیز توجه داشت.
همانطور که اشاره شد هدف سهمیهای پانچایات توانمندسازی زنان از طریق ورود آنها به ادارات دولتی بود. اما توانمندسازی در هند فقط توسط دولت انجام نمیشود و سازمانهای مردمنهاد هم به شکل های مختلفی توانمندسازی زنان و توسعه را ترکیب میکنند، از جمله از طریق راهاندازی کارگاههای آموزشی ظرفیتسازی و توسعه مهارت. این دسته موفقیت بیشتری در توانمنسازی داشتهاند: تلاش سازمانهای مردمنهاد، کار از پایین به بالا، توسعه انسانی مبتنی بر نیاز زنان در مقایسه با تصمیمات دولتی و تغییرات از بالا به پایین – مانند سهیمه سی درصدی – نقش پررنگتری در توانمندسازی زنان ایفا کردهاند.
ارزیابی سیاستها و برنامههای توانمندسازی
موفقیتها و کاستیهای اقدامات برای توانمندسازی زنان اصولا با مجموعهای از معیارهای استاندارد ارزیابی میشود. اما معیار محک یک سیستم سهمیهای کاملا محدود است و فرآیند انتخاب زنان در ادارات عمومی و تجارب ایشان را از نظر دور نگاه میدارد. به این ترتیب، لازم است تصدیق کنیم که پیامدهای بدست آمده از اقدامات توسعه و سهمیه سیاسی بستگی به این دارد که چقدر این موفقیت با اعداد قابل سنجش است. این امر هرچه بیشتر مورد تصدیق است که توجه زیاد روی اعداد توضیحدهنده برخی از محدودیتهای کلیدی در راهبردهای توسعه نیست.
مسلما لازم است تا فعالیتهای زنان را مورد تحلیل قرار داد و این آمار برای ایجاد دادههای بنیادین برای ردیابی پیشرفت مورد استفاده قرار میگیرند. اما اتکای صرف به اعداد میتواند باعث یک رویکرد ارتجاعی محض نسبت به نیازمندیها و منافع زنان شود. جنسیت یک موضوع محل مناقشه باقی می ماند که مانع بحث و مذاکره بر سر نابرابریها شده و برای پیشرفت اساسی در اقدامات توانمندسازی زنان باید مورد رسیدگی قرار گیرد.
حرکت به سوی دگرگونیهای اساسیتر در نابرابریهای جنسیتی، نیازمند تجسم بهتری از مشارکت، مسئولیتها و تجارب زنان در عرصههای همپوشان فرد، خانواده و سیاست است. انجام این کار جهت تحول در مدلها و معیارهای تنگنظر توسعه بسیار لازم است. برای مثال، در غیاب بازتوریع منابع و فرصتها مانند مراقبت بهداشتی کافی، دسترسی به آموزش و نیز مسئولیتها مانند مراقبت از کودکان و کار خانگی، طرحها و پروژهها برای تساوی جنسیتی و توانمندسازی زنان باعث موفقیت در حرف میشود و نه لزوما یک موفقیت واقعی و اساسی. به علاوه، بدون بازتوزیع در میزان دسترسی و ایجاد توازن اساسی در میز مذاکرات سیاسی، این نابرابریها به مناقشات قابل پیش بینی در قدرت که زنان در سراسر جهان با آن مواجه هستند، دامن میزند.
باید یک رویکرد اجتماعی دقیقتری نسبت به توانمندسازی زنان را ترویج کرد که ماهیت سیاسی فرآیندهای توسعه را تشخیص داده و زنان را ترغیب کند به عنوان بازیگر سیاسی فعالتر باشند. در این مرحله، مشارکت سیاسی زنان به عنوان ابزاری برای توانمندسازی باید شامل راهبردهایی باشد که حقیقتا شرایط برای توانمندسازی را مهیا کند. حاصل سیستم سهمیه بندی در گوجارات مشارکت نمادین زنان در عرصه سیاسی بود. با اینکه حضور زنان نشانگر تلاش حکومت برای توانمندسازی زنان است، اما به نظر میرسد مشکل همچنان پابرجاست و زنان از طریق سهمیه بندی به مشارکت سیاسی واقعی دست نیافتهاند. پرسش اینجاست که چگونه این مشارکت نمادین به تجارب توانمندساز و مشارکت حقیقی تبدیل شود.
توانمندسازی در هند فقط توسط دولت انجام نمیشود و سازمانهای مردمنهاد هم به شکل های مختلفی توانمندسازی زنان و توسعه را ترکیب میکنند، از جمله از طریق راهاندازی کارگاههای آموزشی ظرفیتسازی و توسعه مهارت. این دسته موفقیت بیشتری در توانمنسازی داشتهاند: تلاش سازمانهای مردمنهاد، کار از پایین به بالا، توسعه انسانی مبتنی بر نیاز زنان در مقایسه با تصمیمات دولتی و تغییرات از بالا به پایین – مانند سهیمه سی درصدی – نقش پررنگتری در توانمندسازی زنان ایفا کردهاند.
در انتها باید گفت که غیرممکن است که بتوان به سادگی با یک سهمیه برای زنان، بر هنجارهای جنسیتی غلبه کرد. توانمندسازی نیازمند تلاشهای هماهنگ شده بین حوزههای مختلف جامعه، اصلاحات سیاسی و تغییرات درون محلات و خانوادههاست. توانمندسازی یک فرآیند مستمر و پیوسته است که باید از منازل و محلات گرفته تا ردههای بالای سیاسی مورد بحث قرار بگیرد و به دغدغه عمومی بدل شود.