
نابرابری در استفاده از آب
آب و مدیریت آب مثل هر مقوله دیگری که سویه اجتماعی و انسانی دارد، نمادی از قدرت، امتیاز و تبعیض است. متیو گاندی محقق جغرافیای تاریخی و فرهنگی میگوید: «آب پدیدهای چندگانه است. ویژگیهای فیزیکی خاص خودش را دارد، اما شکل جریان اش با جوامع انسانی همواره حاصل عوامل سیاسی و فرهنگی هم بوده است.» چگونه میتوان سویه جنسیتی آب را شناسایی کرد؟ چگونه چنین سویهای در بستر مناسبات قدرت و سیاست قابل تحلیل است؟
آب و مدیریت آب مثل هر مقوله دیگری که سویه اجتماعی و انسانی دارد، نمادی از قدرت، امتیاز و تبعیض است. متیو گاندی محقق جغرافیای تاریخی و فرهنگی میگوید: «آب پدیدهای چندگانه است. ویژگیهای فیزیکی خاص خودش را دارد، اما شکل جریان اش با جوامع انسانی همواره حاصل عوامل سیاسی و فرهنگی هم بوده است.» چگونه میتوان سویه جنسیتی آب را شناسایی کرد؟ چگونه چنین سویهای در بستر مناسبات قدرت و سیاست قابل تحلیل است؟ این مقاله تلاش می کند این پرسشها را در بستر بحران نابرابری آب در شهر دهلی در هند پاسخ دهد.
مکافات و نابرابری آب در دهلی
دهلی شبکه قابلتوجهی از زیرساختهای آب لوله کشی دارد. اما آب مردم مدام قطع می شود، فشار آب کم و زیاد میشود و لولهکشی کهنه که توان آبرسانی به جمعیت شهر را ندارند، مدام دچار ترکیدگی و نشتی میشود تا جاییکه ممکن است آب در محلهای برای روزها و هفتهها قطع باشد. به همین دلایل مردم نمیتوانند روی آب لولهکشی به عنوان تنها منبع آب حساب کنند. حتی برخی از محلههای اعیاننشین نیز در روز فقط حدود دو ساعت آب دارند. ساکنین دهلی معمولا ناچارند با ترفندهای مختلفی آب روزانه مورد نیازشان را تامین کنند. آنها گاهی مجبور می شوند کیلومترها از خانهشان دور شوند تا به منبع و مخزن آب برسند. اکثر چارهجوییهای مردم برای دسترسی به آب غیررسمی و غیرقانونی تلقی میشوند، از جمله نصب شیر بر روی تانکرهای آب بصورت غیرقانونی، استفاده از پمپهای دستی برای کشیدن آب از تانکرها، و یا استفاده از آب تالابهای شهری. با توجه به این که آبهای لولهکشی مقدار زیادی سوبسید دولتی تعلق میگیرد، به فقرا، که معمولا ناچارند از منابع غیردولتی آب تهیه کنند، هزینه زیادی تحمیل میشود. برآورد شده است که ساکنان دهلی سالانه حدود ۶۰ میلیون دلار برای تهیه آب از راههای غیردولتی صرف میکنند. این مبلغ دوبرابر بودجه شهرداری برای تامین آب شهر است.
چنین شیوهای از تهیه آب با هنجارهای جنسیتی، طبقاتی و مذهبی در رابطه است. معانی و پیامدهای رفتار افراد در ترفندهای روزانه دسترسی به آب با روابط قدرت در ارتباط نزدیک است. مثلا وظیفه روزانه و بغرنج تهیه آب در دهلی معمولا بر دوش دختران و زنان است و مردان به اندازه زنان درگیر مکافات تهیه آب نیستند.
در این مقاله برای مطالعه شیوه تهیه آب به سراغ دو محله در دهلی رفتیم؛ یکی محله زاغهنشین در جنوب دهلی توسط خانوادههای هندو که شامل از کاستهای پایین ساخته شدهاند. و دیگری محله مهاجرنشین در حاشیه دهلی که در آن هم هندوها و هم مسلمانان ساکن هستند. در قوانین دولتی این دو محله غیرقانونی تلقی میشوند و کسانی که در کوتاه مدت یا بلند مدت در این محلهها اقامت دارند هیچگونه حق یا مالکیتی بر محل زندگیشان ندارند. بنابراین هیچ حقی هم بر خدمات شهرداری همچون لولهکشی آب یا برق ندارند. حتی آن دستهای از محلات مسکونی فقرزده که قانونی هستند عملا از آب لولهکشی بیبهرهاند، چون زیرساخت آب شهری به محلات بسیار دور و محروم آب نمیرساند. در برخی از این محلات، دولت منبعهای آب قانونی تعبیه کرده است، اما آب این منبعها هم ناکافی، ناپیوسته و معمولا بسیار آلوده است، چون مستقیما با آب چاه بدون تصفیه کردن پر شده است. امراض آبی در دهلی فراگیر است و یکی از مثالهای آن شیوع بیماری وبا در سال ۱۹۸۸ بود که ۳۰۰۰۰ نفر را مبتلا کرد.
دهلی: شهرِ با برنامه و بی برنامه
از اوایل استقلال هند، حکومت هشدار دارد که دهلی به شکلی ناخواسته و فزاینده در حال رشد است. در سال ۱۹۵۷ ادارهای با عنوان اداره توسعه دهلی راهاندازی شد که وظیفهاش نظارت و نظمدهی بر توسعه شهری در دهلی بود. از جمله تلاشهای این اداره تصویب نخستین طرح کلان سراسری برای بهبود بهداشت و نظم در دهلی بود.
برنامههای توسعه شهری مهاجران و کارگران بسیاری را جذب دهلی کرد، بدون آنکه که برنامهای برای مسکن آنها تدارک ببیند. در نتیجه مهاجران و کارگران فقیر به مرور زمان یا خانههای محقری در محلات فقیر نشین برای خود دست و پا میکردند یا در زاغههای داخل شهر یا حومه آن ساکن میشدند. از آنجا که رشد میلیونی جمعیت دهلی، به خصوص در مناطق زاغهنشین، بدون برنامه انجام میشد، در دهه هفتاد و هشتاد شیوههای غیررسمی و پیچ در پیچی همراه با رشوه و ردوبدلهای زیرمیزی برای تامین نیازهای مسکن و معیشت در دهلی رایج شد. این شیوهها به حدی فراگیر بود که انگار یک شبکه موازی با دولت رسمی سرکار است و پیشبرد کارها فقط از طریق آن ممکن است.
اما در اواسط دهه هشتاد دولت در پاسخ به انگیزه جهانی کردن دهلی و انتقاد همسوی قشر متوسط و دلتی به اقتصاد مبتنی بر تامین اجتماعی (welfarist) به پروژههای خصوصیسازی و لیبرال روی آورد. خط مشی لیبرال رفته رفته بر گفتمان توسعه شهری در دهلی غالب شد و ساخت فضای شهری مدرن و منطقی (rationalized) بینش شهر در تصمیمات توسعه شهری کرد. بسیاری از محلات سکنی پراکنده در جهت زیباسازی و پاکسازی شهر و فهم لیبرال از زیباسازی تخریب شدند. نتیجه دیگر این سیاست تلاش برای کاهش صنایع و کارخانجات و کاهش فرصتهای شغلی کارگری به هدف باز کردن جا برای تجارت بینالملل بوده است.
قابل حدس است که از جمله عواقب چنین سیاستی مجرم انگاشتن (criminalization) طبقه محروم به عنوان قشر زائد و مزاحم و آلودهکننده و شلوغکننده فضای شهری است. چنین سیاستی، شهر را حق یک گروه منحصر به فری میداند و با راندن محرومان به حاشیههای دورتر حقوق اولیه شهروندیشان را از آنها سلب می کند. مفاهیمی چون «بهبود کیفیت زندگی» و حق «شهروندی» بر شهر به امتیاز طبقات متوسط و بالاتر تبدیل میشود.
بومشناسی فمینیستی
بومشناسی (ecology) دانش بررسی تعامل میان موجودات زنده با یکدیگر و با محیط زیستشان است.
کار حوزه بومشناسی سیاسی شهری (urban political ecology) تحلیل مطالعه رابطه میان عوامل مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و معضلات و تغییرات زیستمحیطی در فضای شهر است. تمرکز این حوزه معمولا به فرآیندهای اجتماعی و محیطی است که منجر به نابرابری در استفاده از منابع طبیعی از جمله آب میشود. این رشته رابطه میان توزیع نابرابر و شکلگیری طبقات اقتصادی-اجتماعی در مقیاس وسیع شهری را توضیح میدهد. مثلا یک پژوهش بومشناسی سیاسی در شهر گوآیاکویل (Guayaquil) در کشور اکوآدور نشان داد که خانههای متعلق به طبقات بالا و متوسط شهری با بهره بردن از سوبسیدهای دولتی به آب شهری ارزان قیمت دسترسی دارند در حالیکه فقرا از این سوبسیدها بینصیبند و مدام باید آب را از منابع خصوصی و گران قیمت خریداری کنند. تمرکز بومشناسان سیاسی شهری بیشتر روی جنبههای کلان سیاسی و رویکردهای دیوانسالارانه و حاکمیت شهری بوده است و الزاما توجهی به رفتارهای روزمره در دسترسی به آب، روابط قدرت درون محله و نقش آنها در بازتولید روابط قدرت ندارد. اینجاست که بحث بومشناسی شهری فمینیستی پیش می آید که با الهام از نقد فمینیستی از جوامع انسانی، تمرکزش بر رفتارهای روزمره و روابط قدرت میان گروهها و افراد مختلف به شکل روزمره است.
بومشناسی فمینیستی به دنبال درک و تفسیر تجارب محلی در فرایندهای جهانی تغییرات زیستی و اقتصادی است و تلاش میکند نشان دهد چگونه تجربههای زیسته هم مولد و هم مولود مناسبات تبعیض آمیز زنان و مردان، مناسبات ساختاری قدرت، و فرایندهای تغییر در سطح محلی و جهانیاند. برای همین، به عنوان مثال، برخی فمینیستها به دنبال تحقیق درباره رابطه محیطهای «غیررسمی» (informal) و عملکردهای جهانی شدن هستند؛ این که مناسبات درون خانه و خانواده و زنانهشدن فضا و کار در محلهها چطور میتواند به ما نشان دهد که چگونه جنسیت توسط نیروهای گسترده و کلان اقتصادی شکل میگیرد.از نظر برخی فمینیستها، گسترش اقتصاد پولی باعث شد نقشهای مردان از اهمیت بیشتری برخوردار شود و جداسازیِ بیشتر نقشهای مردان و زنان را در پی داشته باشد. به عبارت دیگر محیطهای اجتماعی برای مردان در حال گسترش بود و برای زنان که به عرصههای جدید منزلت اجتماعی دسترسی نداشتند کوچک و کوچکتر میشد.
مکافات تهیه آب برای زنان
برای فهم بهتر سویه جنسیتی آب در این پروژه با زنان و دختران متعددی در دهلی مصاحبه شد. همانطور که اشاره شد وظیفه تهیه آب معمولا به دوش زنان و دختران است. یکی از زنان زاغهنشین در دهلی بحران را به مکافات زنان در تهیه آب را به این شکل خلاصه کرد:«اینجا وظیفه تهیه آب فقط به دوش زنان است. شوهرهای ما همیشه در فکر کار و شغلشان هستند و هیچوقت نگران تهیه آب نیستند. آنها هم به آب احتیاج دارند ولی در دردسر تهیه آن شریک نیستند. اصلا نمیخواهند بدانند زنان چه بدبختی برای تهیه آب میکشند.» تهیه آب برای بعضی از زنان مشکلتر و برای بعضی دیگر آسانتر است، مثلا گروهی به همکاران و همسایگانی دسترسی دارند که به منابع آب دسترسی دارند. اما برای تمام این زنها تهیه آب همواره کاری با ریسک، خطر و شرمندگی است.
تجربه تنانه تهیه آب
تهیه و حمل آب از نظر جسمانی به بدن فشار میآورد. وقتی زنان کارگران اصلی تهیه آب باشند، فشار جسمانی و مشکلات سلامتی در تهیه آب سویه جنسیتی دارد، یعنی با جنسیت کارگر و شکل بروز و تجربه این مشکلات در ارتباط است. ناگفته نماند که تهیه آب همانطور که گفته شد معمولا به شکل غیرقانونی انجام میشود بنابراین با شرمندگی و گاهی سروکله با مامور دولت و ناسزا شنیدن و شرم دادن دیگران همراه است. بنابراین تجربه بدنی زنان در امر تهیه آب حس شرم حضور دارد. فرسودگی بدن هنگام بلند کردن و جابجایی ظرفهای بزرگ آب، مشکلات سروکار داشتن مدام با آب (مثلا مرضهای پوستی و اسهال) همراه است. در کنار این مشکلات، زنان به خاطر وظیفه روزانه تهیه آب، در مسیرها و فضاهای خاصی در شهر رفت و آمد میکنند و سهم آنها از شهر و فرصتهای شهری در اختیار آنها محدودتر از بقیه است.
ناپیوستگی در وجود تانکرهای آب باعث میشود دختران گاهی برای تهیه آب از مدرسه و درس بازبمانند، چون یا باید دنبال آب بروند و یا هنگامی که مادر دنبال تهیه آب میرود از بچههای کوچکتر نگهداری کنند. وظیفه تهیه آب بر فرصتهای شغلی دختران و زنان هم تاثیر میگذارد. آنها تنها میتواند شغلهایی داشته باشند که با وظیفه حیاتی آنها در آبآوردن به خانه در تقابل نباشد. برخی از زنان شاغل که آب خود را از کارفرمایشان میگیرند هم تحت سلطه کارفرما هستند زیرا یا باید برای چند ظرف بیشتر آب کار بسیار بیشتری انجام دهند یا همیشه مواظب باشند که کارفرما از آنها راضی باشد، مگرنه آب گیرشان نمیآید. این معضل بخصوص گریبانگیر زنانی است که بعنوان کارگر نیمه وقت خانگی در خانههای افراد طبقه متوسط کار میکنند و به خاطر نیازشان به آب زبانشان از هر اعتراضی به کارفرما کوتاه است. محرومیت از فرصتهای شغلی و آموزشی باعث عدم استقلال مالی، ناامنی میشود و زنان را بیشتر در معرض خشونتهای روانی قرار میدهد. انتخابها محدود است. بنابراین زنان طبقه محروم در چرخههای ناتمام محرومیت به خاطر مکافات آب و مکافات آب به خاطر محرومیت باقی میمانند. سوای تهیه آب آشامیدنی، تهیه آب برای شستن لباس و سایر موارد بهداشتی نیز زنان را محیطهای خطرناک و پر خشونت عمومی قرار میدهد و سروکار آنها را با آبهای آلوده بیشتر میکند، زیرا آبی که با حفر چند حلقه چاه برای شست و شو فراهم شده اغلب بسیار آلوده است. زنان برای حمام گرفتن هم ناچارند به کانالهای آب خطرناکی بروند که از معرض دید در امان است. در تمام مسیر رفت و آمد و کارهای مربوط به آب زنان در معرض آزار خیابانی توسط مردان و گاه تعرض جنسی هستند. تهیه آب نه تنها فشار فرسودهکننده جسمانی بلکه فشار جدی روحی و عاطفی نیز به همراه دارد.
مشکل مهم دیگر این است که برای زاغه نشینها تهیه آب روندی غیرقانونی دارد و زنان اگر بخواهند آب موردنیاز خود را تامین کنند باید قانون را زیرپا بگذارند. مثلا برای دسترسی به یکی دو سطل آب، گاهی سعی میکنند بر روی لولههای آب و تانکرهایی که برای همسایگان طبقه متوسط شان گذاشته شدهاست، شیرهای «غیرقانونی» نصب کنند و یا از جاهای «آبدزدی» کنند که متعلق به دیگران است. چنین کارهایی زنان را وارد شرایط پرمخاطرهای میکند. آنها از اینکه در حین عمل توسط صاحبان خانهها، نگهبانان یا پلیس دستگیر شوند، در هراسند. تجربه زنانه تهیه آب با حس شکستن قانون و ترس از باقی اجتماع هم همراه است. در گفتمان اخیر دولت درباره مقرارت آب دهلی، فعالیتهایی که برای دستیابی به آب قوانین و مقررات را زیرپا بگذارند یا آن را دور بزنند «مجرمانه» شناخته میشود. از نظر قانون ایالت، دزدان آب کسانی هستند که اتصالات غیرقانونی در ذخایر آب ایجاد میکنند و سکونت غیرقانونی دارند. در واقع مجرمشناختن فقرایی که آب کافی در اختیار ندارند بیاهمیت بودن نیاز محرومان به آب در نگاه دولتی را آشکار می کند. در گفتمان دولتی مجرم انگاری دزدان آب «مزاحمهایی» تلقی میشوند که منابع شهر را تخلیه میکنند.
همانطور که مشهود است تجربه تنانه تهیه آب دشوار، سخت، و همراه با فشار جسمی و روحی جدی است. این تجربه با تعریف حقوق شهروندی پیوندی نزدیک دارد و اختلاف تجربه طبقاتی و جنسیت را نشان میدهد و مرزهای زنان طبقه محروم را با دیگران پررنگ میکند. به نوعی مناسبات حاکم بر جنسیت و طبقه و حقوق شهروندی بر تن زنان از طریق تجربه تهیه آب نقش میبندد و به نمادهای واضح تفاوت شهروندان و تبعیض میان آنها تبدیل میشود.
فقدان سرویسهای بهداشتی در زاغهها: مکافات مضاعف برای زنان
لازم به ذکر است که نبود سرویسهای بهداشتی هم مانند کمبود آب لوله کشی زندگی زنان را به اشکال جنسیتزده تحت تاثیر قرار می دهد. مثلا در بعضی از زاغههای هند زنان بخاطر نبود سرویس بهداشتی خصوصی ناچاراند صبح خیلی زود قبل از همه بیدار شوند و در جستجوی منطقهای جنگلی و غیرمسکونی باشند برای ادرار و دفع نیم ساعت پیادهروی میکنند. این زنان به خاطر نگاه شرمآور و آزارگر محیط نمیتوانند در باقی روز به دنبال دستشویی باشند. مشکل در شبها مضاعف است، زمانیکه زنان حتی به شکل دستهجمعی هم جرات رفتن به جنگل را ندارند. بسیاری از زنان زاغهنشین بدون سرویس بهداشتی عمومی و نزدیک، از آنجا که امکان رفع حاجت در زمان دلخواه را ندارند، به مرور دچار مشکلات جسمانی میشوند. به گفته یکی از زنان زاغهنشین زندگی بدون سرویس بهداشتی «وضعیت بسیاری بدی است، بخصوص شبها و یا وقتی کسی دچار شکم درد باشد. ما برای رفع حاجت هیچ چارهای نداریم جز اینکه به فضای باز برویم. واقعا وضعیت اسفناکی است، مخصوصا برای خانمها.»
بغرنجی و شدت همین تجربههای تنانه و روزمره و عادی شده است که محققان بومشناس فمینیست را متوجه زندگی روزمره میکند. نتایج بالا همگی حاصل اهمیت فمینیستها به زندگی روزمره و «روزمرگی» و جنسی بودن آب است. آب همانطور که در اول مقاله اشاره شد، سویه قوی جنسیتی دارد و در تجربه زنان و مردان متفاوت است.
چندین دهه است که آب به یک دغدغه بینالمللی تبدیل شده و گفتمان جهانی در جهت حل مشکل آب بوجود آورده است. اما این گفتمان با وجود جهانی بودن، در عمل در جهت منافع تعداد محدودی از شرکتهای بینالمللی آب است. در این گفتمان به بسیاری از پروژه ها به نام تحقق ایده «آب برای همه» مهر تایید زده میشود، اما عملا در جهت خصوصیسازی و انحصاری کردن آب پیش میرود. این گفتمان و نهادهای مروج آن – نظیر شورای جهانی آب (World Water Council) – برای حل مشکل آب در همه جای دنیا یک سری راهکار ثابت و همیشگی را پیشنهاد میکنند، بدون اینکه به بستر و شرایط خاص توجه داشته باشند، گویی یک راه حل می تواند چه برای هند و چه آفریقا مناسب باشد. اما بومشناسی فمینیستی ناکارآمدی این راهکارها را عریان می کند. بومشناسی فمینیستی نشان میدهد که کاستیهای خطمشیهای رسمی چگونه باعث فعالیتهای روزانه غیررسمی و غیرقانونی ناشی از تبعیضهای اجتماعی میشود و این فعالیتها چگونه زندگی زنان را تغییر میدهد. نگرش بومشناسی سیاسی فمینیستی میتواند از طریق بررسی رفتارهای روزمره، کار بومشناسی سیاسی را تکمیل کند و عمق ببخشد و تبعیض در دسترسی به آب را نمایان کند.