skip to Main Content
جامعه

مجموعه جنسيت و شهر | فصل دوم | شماره ۹

غیاب آشکار مدیران زن در مدیریت شهری

چگونه و از چه راه‌هایی می‌توان یک شیوه حکمرانی پی‌ریزی کرد که نه در تقابل با برابری جنسیتی بلکه در جهت تحقق آن باشد؟

برگرفته از مقاله «حاکمیت شهری؛ چرا جنسیت مهم است» نوشته جو بییِل، محقق مطالعات توسعه و مطالعات جنسیت سازمان بین‌المللی بریتیش کونسل بریتانیا

مجموعه جنسیت و شهر

 

شهری که فقط با مردان اداره شود، طبعا چه هنگام مدیریت و چه اجرا فقط به نیاز مردان توجه دارد. چنین مدیریتی هرگز نمی‌تواند شهری بسازد که در آن زن‌ها سهمی برابر از فضای شهری داشته باشند. تنها وقتی می‌توان شهری برای همه شهروندان اعم از زن و مرد متصور شد که هم نهادهای مدیریتی و اجرایی شامل مقامات زن باشند و هم کادر مدیریت شهر نسبت به نیازهای زنان حساسیت داشته باشند.

اینجاست که بحث حاکمیت شهری به بحث جنسیت گره می‌خورد. منظور از حاکمیت شهر (urban governance) شیوه اداره‌کردن شهر در سطوح مختلف (محلی، استانی و ملی)، شیوه تصمیم‌گیری و چگونگی مدیریت مالی، منابع و مناطق شهری است. این حاکمیت یا اداره شهری می‌تواند در دست یک نهاد یا چندین نهاد باشد. این حاکمیت معمولا حاصل مذاکرات گسترده و رقابت گروه‌های مختلف دست‌اندرکار در اختصاص منابع شهری و مادی است و از این بابت امری سیاسی است.

حوزه اداره شهری نیز مانند برنامه‌ریزی شهری از وجود تبعیض علیه زنان و تفاوت نیازهای زنان و مردان در فضای شهری غافل بوده است و بیشتر شهرها در جاهای مختلف دنیا تاکنون با نگرشی مردسالارانه مدیریت  شده‌اند. در این مقاله رابطه حاکمیت شهری و جنسیت را بررسی می‌کنیم. چگونه و از چه راه‌هایی می‌توان یک شیوه حکمرانی پی‌ریزی کرد که نه در تقابل با برابری جنسیتی بلکه در جهت تحقق آن باشد؟


زنان و موانع مشارکت شهری

مشارکت شهروندان در روند اداره شهر لازمه ساختن شهری است که برای همه مطلوب باشد. در مشارکت زنان چند مانع مهم وجود دارد. اول اینکه بیشتر جوامع نقش‌ها و مسئولیت‌های متفاوتی برای زنان و مردان در نظر می‌گیرند، اما برای نقش برجسته نیروی کار زنان در حفظ خانواده و باهمستان ارزش چندانی قائل نمی‌شوند یا حتی این نقش را به کلی نادیده می‌گیرند. به این ترتیب عدم مشارکت زنان در فضای عمومی در خیلی جاها انتخاب و ترجیح زن قلمداد می‌شود. مضاف بر این، زنان نیز مانند مردان گروهی یکدست نیستند. برخی زنان سالمند و غیرشاغل و گروهی دیگر شاغل هستند، و دسته‌ای دیگر بیشتر مسئولیت‌ها را در خانه بر عهده دارند. گروهی از زنان می‌کوشند بین بسیاری از این نقش‌ها توازن ایجاد کنند. همچنین شیوه استفاده و بهره‌گیری زنان از شهرهم  با مردان فرق دارد، و این شیوه‌های استفاده نه بر اساس ویژگی‌های زیست‌شناختی و ذاتی بلکه بر اساس وضعیت اجتماعی مشخص می‌شوند. عدم اعتماد به نفس زنان برای مشارکت در فضاهای خارج از خانه، کمبود فرصت برای به دست آوردن مهارت‌های اجتماعی و بار ناشی از مسئولیت‌های چندگانه هم مزید بر علت هستند.

در حوزه مدیریت شهری حساسیت نسبت به جنسیت را شاید بتوان به این شکل تعریف کرد: درک، پذیرش، و پاسخ‌گویی نسبت به نقش‌ها و مسئولیت‌های متفاوت زنان و مردان و همچنین روابط اجتماعی بین آنها. حکمرانی حساس به جنسیت در شهر تابعی است از مشارکت برنامه‌ریزان شهری و سیاست‌گذاران در زندگی ساکنان شهر. در واقع این مشارکت باید دوسویه باشد چرا که در روند سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی باید از دانش، توان، و اطلاعات کارشناسی زنان و مردان عادی استفاده کرد.


مشارکت و آگاهی: دو هدف اصلی نگاه جنسیت‌-آگاه در مدیریت شهری

در مدیریت شهری برای رسیدن به راهکارهای برابری‌خواه و حساس به جنسیت باید به دو هدف اصلی توجه داشت. هدف اول افزایش مشارکت زنان در همه ارکان جامعه است. هدف دوم افزایش آگاهی جنسیتی در عرصه سیاسی، سیاست‌گذاری، و برنامه‌ریزی است به این ترتیب که هم تصمیم‌گیران زن و هم مرد تحلیل منتقدانه ای نسبت به معضلات زنان داشته باشند. این دو هدف متفاوت اما مرتبط، حضور سازمان‌ها و نهادهای گوناگون را می‌طلبد و به مداخله فعال و مهارت‌های ویژه آموزشی نیاز دارد.

در تلاش برای رسیدن به این اهداف، باید بین افراد و دیدگاه‌ها تمایز قائل شد. آنچه مهم است ترویج درک جنسیت‌-آگاه است و نه فقط جنسیت فرد تصمیم‌گیرنده، یعنی صرف مشارکت دادن زنان برای رسیدن به مدیریت شهری مطلوب کافی نیست و باید دیدگاه برابری‌خواه هم در زنان و هم مردان نهادینه شود. به بیان دیگر، دیدگاه آگاه و هوشیار به تفاوت‌های جنسیتی به تشکیلات یا افراد مشارکت‌کننده مربوط نمی‌شود بلکه به راهکارهای سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی، مدیریت، و سازمان‌دهی شهری مربوط است. چنین دیدگاهی به نقش‌ها و مسئولیت‌های متفاوت زنان و مردان و نیز روابط اجتماعی بین آنها در جوامع کوچک انسانی توجه دارد. زنان و مردان دست‌اندرکار که به توسعه برابر و مشارکتی جوامع کوچک انسانی توجه دارند، می‌توانند به یک اندازه منافع جنسیتی و تنوع اجتماعی در اداره شهری را درک کنند و در برنامه‌ریزی شهری راهکارهای مناسب جنسیتی را در پیش گیرند.

برای ترویج مشارکت زنان در روند سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی شهری به همراه افزایش حساسیت جنسیتی در این روند، باید یک رویکرد جامع و منسجم به خدمت گرفت. این رویکرد چند خصوصیت مهم دارد:

  •     تلاش برای بهبود وضعیت نمایندگی زنان در ساختارهای سیاسی، چرا که توسعه جوامع کوچک فرایندی سیاسی و همچنین فنی و نهادی است و مشارکت و دیدگاه‌های زنان می‌تواند به این فرایند کمک کند؛
  •     مشارکت فعال زنان در سازمان‌های خارج از دولت، حمایت و تاکید بر خواسته‌های زنان برای ترویج توسعه جنسیت‌آگاه از طریق مذاکره با گروه‌ها و سازمان‌های مختلف، لابی‌گری و پیگیری مطالبات از نمایندگان منتخب، مسئولان، و متخصصان و دست‌اندرکاران شهرسازی؛
  •     استفاده از رویکردی جامع و جنسیت‌آگاه هنگام ارتباط و همکاری میان گرو‌ه‌های مختلف. نهادهای شهری باید هنگام همکاری و هماهنگی میان بخش‌های مختلف دولتی و غیردولتی طوری عمل کنند که منافع، نقش، و توانایی‌های متقابل زنان را نیز در کنار مردان به رسمیت شناخته شود.
همچنین بخوانید:  جهانی‌کردن و مسئله زنان


ضرورت حضور زنان در سمت‌های دولتی

ورود زنان به سمت‌های مهم دولتی و روند اداری هدف مهمی از پیشبرد برابری‌طلبانه اداره شهری است. اما حضور زنان در سمت‌های دولتی ضامن توجه به منافع زنان دیگر نیست. باورهای سیاسی، ایدئولوژی، نژاد، و طبقه اجتماعی گاه با مطالبات جنسیتی گره می خورد و گاه حتی مقابل آن قرار می‌گیرد و به این ترتیب رابطه بین زنان حاضر در قدرت و حوزه زنان طرفدار آنها را پیچیده‌تر می‌کنند.

زنان ثابت کرده‌اند که در تغییر شهر‌ها نقشی موثر دارند، به ویژه در سطح محلی و محلات که زنان دیدگاه‌های قاطع و شناخت عمیقی از جامعه دارند و می‌‌توانند پیشنهادهای ارزشمندی ارائه کنند. در این زمینه باید از تجربه و دانش کارشناسی زنان استفاده کرد.

با این حال، این پیچیدگی از اهمیت و ارزش عملی و نمادین گسترش حضور زنان در سمت‌های دولتی نمی‌کاهد. زنان بخش بزرگی از جمعیت شهری را تشکیل می‌دهند و در برخی موارد اکثریت این جمعیت زنان هستند. در مواردی که روندهای دموکراتیک بر جامعه حاکم هستند، حضور زنان در سمت‌های دولتی به مفهوم نمایندگی در دموکراسی معنا می‌بخشند. زنان با سمت در خیلی از موارد دیدگاه‌های زنان را در مراکز قدرت نهادینه می کنند و به این دیدگاه‌ها مشروعیت می‌دهند. زنان دارای سمت دولتی همچنین الگویی برجسته و الهام‌بخش برای زنان دیگر جامعه در مشارکت در اداره شهری هستند و یا امکان این مشارکت را فراهم می‌کنند.

زنان ثابت کرده‌اند که در تغییر شهر‌ها نقشی موثر دارند، به ویژه در سطح محلی و محلات که زنان دیدگاه‌های قاطع و شناخت عمیقی از جامعه دارند و می‌‌توانند پیشنهادهای ارزشمندی ارائه کنند. در این زمینه باید از تجربه و دانش کارشناسی زنان استفاده کرد.


محدودیت‌های موجود در مشارکت مدیریتی زنان

با این وجود، زنان برای مشارکت در زندگی عمومی با موانعی روبرو هستند. در بسیاری از کشورها، وجود محدودیت‌های فرهنگی باعث تقویت کاستی‌های اجتماعی-اقتصادی در سطح کلی‌تر می‌شود و مشارکت زنان را در اداره شهری محدود می‌کند.

حتی در کشورهای خوش‌سابقه در بحث حضور زنان در عرصه سیاسی، مثل آلمان و نروژ، نمایندگی زنان در سطح ملی در دوره‌هایی کاهش پیدا کرده است. در استرالیا، در اوایل دهه نود تقریبا نیمی از شهرداران مراکز ایالتی زن بودند. اما این تعداد در اواسط دهه نود به یک نفر رسید. حتی در مواردی که سهم زنان تقریبا ثابت مانده، جابجایی زنان در سمت‌های انتخابی باعث ایجاد وقفه در کار شده است. تغییر سمت‌های زنان بدنه دولت می‌تواند سرعت و نظم تغییرات مورد نظر زنان مسئول را در روندهای سیاسی، سیاست‌گذاری، و برنامه‌ریزی کاهش دهد.

گاهی فرسودگی یا کاهش انگیزه در خود زنان باعث می‌شود پیشرفت‌هایی که به سختی به دست آمده‌ از دست برود. تضاد منافع زنان با گروه‌های قدرتمند مخالف آنها نیز در این زمینه نقش دارد. حتی در مواردی که فرصت‌هایی برای مشارکت زنان در زندگی سیاسی وجود داشته، جوامع اندکی توانسته‌اند مشارکت مداوم زنان را در این روند تسهیل کنند.

شاید به همین خاطر باشد که زنان در زندگی سیاسی معمولا منفعل به نظر می‌رسند. اگر تلاش بر این باشد که نمایندگان زن در ادامه کار سیاسی، تلاش در حفظ سمت، و انجام مسئولیت‌های خود در قبال زنان دیگر موفق باشند، باید نقش‌ها و مسئولیت‌های چندگانه زنان به رسمیت شناخته شود. به علاوه، دولت نیز باید این زنان را در راهکارهای خود همراه سازد. تجربه کشور سوئد در این زمینه نشان می‌دهد که گسترش مراکز مراقبت از کودکان و حمایت از والدین می‌تواند مشارکت زنان را در عرصه‌های سیاسی و همچنین بازار کار افزایش دهد. این روند باعث شده هم زنان و هم مردان بتوانند ضمن ایفای مسئولیت‌های خانوادگی، فعالیت‌های ثمربخش خود یا حضور در زندگی سیاسی را نیز حفظ کنند. بنابراین، برای حضور زنان در عرصه عمومی لازم است که پیش‌نیازهای مادی و قانونی آماده شود.

مسئولیت‌پذیری سیاسی در برابر جامعه زنان در حوزه‌های انتخاباتی، چه در سطح ملی و چه در سطح شهری یا کلان‌شهری، خود به خود شکل نمی‌گیرد. حتی زنانی که دارای سمت‌های دولتی هستند، گاه مانند مردان به مقوله جنسیت بی‌توجه‌اند. برای مثال، یک تحقیق درباره نمایندگان زن مجلس در هند نشان می‌دهد وفاداری آنها به طبقه اجتماعی، کاست‌ها (طبقه‌ها و موقعیت های موروثی در هندوستان)، یا دیگر تعهدات نهادین در حوزه‌های مختلف، باعث می‌شود بازنمایی منافع زنان با محدودیت همراه شود. عامل اصلی در اینجا وجود ساختارها و روابط نهادین برای اطمینان از انعکاس منافع زنان در شوراهای محلی و نیز دسترسی اعضای این شوراها به سازوکارها و مجاری ارتباطی باز و شفاف برای مشورت با حوزه های انتخاباتی است. در بسیاری از کشورها، اراده و آگاهی سیاسی لازم برای این کار وجود ندارد.

همچنین بخوانید:  منفعت‌طلبی برخی باعث ورشکستگی آبی ایران شده است


باهمستان: فضایی برای مشارکت زنان

یکی از راه‌های موثر در افزایش مشارکت شهروندی تشکیل باهمستان‌‌های محلی است. — همانطور که در مقالات قبلی اشاره شد منظور از باهمستان جمعی از افراد است که به خاطر اهداف و منافع مشترک دور هم جمع می‌شوند و در همکاری با هم در جهت رفع تحقق اهداف‌شان فعالیت می‌کنند. تصور کنید ساکنان یک محله برای رفع مشکلات مشترک‌شان (هم‌چون قطع مرتب آب و برق، ظاهر بی‌سروسامان محله، امنیت پایین…) گرد هم بیایند و با روحیه‌ای مشارکتی برای بهبود کیفیت زندگی‌شان تلاش کنند. این ساکنان کنار یکدیگر یک باهمستان را تشکیل می‌دهند.

باهمستان‌ها می‌توانند به عنوان تشکل گروهی خواسته‌های شهروندان را به شکل منسجم‌تر و پیوسته‌تری به گوش مسئولان برسانند. در کنار این، باهمستان‌های محلی معمولا  فضایی کوچک‌تر و دردسترس‌تر برای مشارکت زنان به دست می‌دهند و می‌توانند راهی عملی برای کسب تجربه و همین‌طور انعکاس نیاز زنان در بستری کوچک‌تر باشند. هرچه توجه مدیریت شهری به باهمستان‌ها بیشتر باشد، این تشکل‌ها رغبت بیشتری برای ادامه کار خواهند داشت. از این بابت یک راه موثر مدیریت شهری برای افزایش مشارکت زنان در روند تصمیم‌گیری و مدیریتی، حمایت از باهمستان‌ها و توجه به خواسته‌های آنهاست.

یک نمونه موفق از سازماندهی و مشارکت زنان در سطح محلی پروژه آزمایشی اورنگی (Orangi Pilot Project) است که در شهر کراچی در پاکستان انجام شد. سازمان مردم‌-نهاد اورنگی به گروه‌های کوچک محلی که برای بهبود وضعیت زندگی ساکنان محله تلاش می‌کنند به شکل‌های مختلف کمک می‌کند. در بسیاری از محلات خود مردم ناچاراند با خرج خودشان وظیفه نصب دستگاه تصفیه و دفع فاضلاب را به عهده بگیرند. دست‌اندرکاران دولتی به تازگی برای کمک به مردم در روند دفع فاضلاب و پرداخت هزینه‌های آن دست به کار شده‌اند و در این میان برخی از سازمان‌های مردم نهاد نیز گوشه‌ای از کار سازماندهی را بر عهده گرفته‌اند. زنان در گروه‌های محلی به شکل‌های مختلف از جمله نقش مدیریتی تا کارهای دیگر همکاری دارند. با این وجود نقش مهم آنها در سازماندهی و پیشبرد کار گروه‌های محلی نادیده گرفته شد.

برخی از زنان این محلات به خاطر مشکلات زیست محیطی و از جمله دفع ضعیف فاضلاب از بیماری‌های مختلف رنج می‌بردند و به خاطر حفظ آبرو و مشکلات مالی قادر نبودند به به بهداری و بیمارستان در شهرهای دیگر مراجعه کنند. در پاسخ به این مشکل، سازمان مردم-نهاد اورنگی برنامه‌ای برای سلامت طراحی کرد که برای اولین بار نیازها و معضلات زنان را مورد توجه قرار داد و با کمک زنان فعال در گروه‌های محلی و ایجاد ارتباط میان آنان و منابع دولتی، مجموعه‌ای از پزشکان و مددکاران را برای کمک به زنان به محله‌ها فرستاد. زنانی که قبل از شروع به کار سازمان اورنگی در محله در پروسه دفع فاضلاب فعال بودند و با مشکلات و نیازهای مردم آشنا بودند، در شروع این برنامه و اجرای آن نقش محوری داشتند.

مسائل جامعه وقتی به سیاست‌گذاری راه پیدا می‌کند که گروه‌های قدرتمند و سازمان‌یافته در جامعه این مسائل را بشناسند و مطرح کنند. در دو دهه گذشته، ادغام مسائل جنسیتی و بهره‌گیری از دیدگاه زنان در سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی فقط با حضور مستمر نیروی سازمان‌یافته زنان ممکن شده است. این کار با سازمان‌دهی جداگانه زنان، ائتلاف گسترده با مردان، و ایجاد شبکه‌های فراگیر برای حمایت از عدالت اجتماعی و تغییر برای رسیدن به برابری در سیاست‌گذاری تحقق یافته است.


ضرورت برنامه‌ریزی با نگاه جنسیتی

تجربه و شیوه استفاده زنان از محیط شهری با مردان فرق دارد و در نتیجه اولویت‌های آنها در بحث خدمات و زیرساخت‌ها نیز متفاوت است. با وجود این، نیازها و منافع زنان که بخشی از کاربران شهرها هستند، به ندرت در سرمایه‌گذاری‌ها یا سیاست‌گذاری‌های شهری بازتاب پیدا می‌کند. با توجه به حضور کمرنگ زنان در روندهای تصمیم‌گیری برای برنامه‌ریزی شهری، این وضعیت چندان جای تعجب ندارد.

به تاکید می‌توان گفت مسئولان برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری، چه زن باشند و چه مرد، باید به موضوع جنسیت توجه داشته باشند تا دیدگاه زنان نیز در این روند لحاظ شود و زنان به حضور در روند برنامه‌ریزی ترغیب شوند. شهرها در صورتی می‌توانند از توان و خلاقیت همه شهروندان بهره ببرند که تحمل تنوع اجتماعی و جنسیتی و قومی را داشته باشند و برای تمام اقشار فضایی مطلوب برای کار و زندگی و تردد مهیا کنند. یکی از معیارهای لازم حساسیت و آگاهی جنسیتی در میان تمام متخصصان و مجریان دست‌اندر کار مدیریتی است. مشارکت بیشتر زنان، آگاهی و حساسیت جنسیتی را بالا می‌برد. حساسیت بالاتر نیز فضا و امکانات بیشتری به زنان برای مدیریت شهر به شکل برابر می‌دهد.

نمی‌توان فراموش کرد که زنان تنها گروهی نیستند که در روندهای سیاسی و برنامه‌ریزی به حاشیه رانده می‌شوند. تنوع نژادی و قومی و طبقاتی از خصوصیات زندگی شهری است. رویکرد جنسیتی در برنامه‌ریزی می‌تواند بسیاری از چالش‌های ناشی از تنوع اقتصادی و اجتماعی را حل کند. برای رویارویی با این چالش‌ها باید به پیچیدگی نقش‌های اجتماعی زنان و مردان توجه داشت و از مشارکت آنها در مدیریت زندگی هر روزه استقبال کرد.

Back To Top
🌗