skip to Main Content
سیاست

مجموعه جنسیت و شهر | فصل دوم | شماره ۱

جنبش زنان در فراز و نشیب عرصه سیاسی شهری

رابطه جنبش زنان و فضای سیاسی در شهر را چگونه می‌توان تحلیل کرد؟ فضای سیاسی و احزاب سیاسی حاکم بر شهر چگونه بر خط مشی کنشگران و سازمان‌های زنان در یک شهر تاثیر می‌گذارند؟

در فصل اول این مجموعه مقالات دیدیم که تجربه روزانه فرد در فضای عمومی با جنسیت او گره خورده است. نظام شهر شکل‌دهنده تمام بخش‌های زیست و تجربه روزانه تک‌تک ساکنانش است. تا وقتی این نظام از معضلات زنان غافل باشد، آن معضلات را در سکوت بازتولید می‌کند. مضمون اصلی فصل دوم برنامه‌ریزی شهری و سیاستگزاری جنسیت‌آگاه است. پرسش محوری این فصل این است که چگونه می‌توان از تحلیل‌ها و دانسته‌های مطالعات فمینیستی در جهت رفع تبعیض در برنامه‌ریزی شهری، سیاستگذاری دولتی و پروژه‌های اجرایی بهره گرفت. تحقق این هدف هم حضور زنان در مقام‌های مدیریتی و کلیدی حکمرانی شهر را می‌طلبد و هم  به پیاده‌سازی یک دید جنسیت‌آگاه در همه ارکان سیاستگذاری و اجرایی شهری است.

در این فصل می‌بینیم که حتی وقتی شهرها در ظاهر نونوار می‌شوند و محله‌های کهنه ظاهرى اعیانی به خود مى‌گیرند، روابط جنسیت حاکم بر تقسیم فضا و دسترسی به امکانات شهرى ممکن است حاصل روابط کهنه مردسالار باشد. در واقع هیچ گوشه‌ای از برنامه‌ریزی شهری نیست که برآمده از روابط قدرت حاکم بر فرهنگ مردسالار نباشد. از جمله تاکیدهای این فصل روی مفهوم هم‌ترازسازی جنسیتی است که به معنى ادغام دید جنسیت آگاه در تمام امور تصمیم‌گیرى و اجرایى دولت است. با بررسى مثال‌های مختلف درمى‌یابیم که چطور هم‌ترازسازى گاهى کارگشا است و وقتى بدون توجه به خصوصیات بومى و فرهنگى باشد، کارشکن. تاکید دیگر این فصل بر روى تفاوت‌هاى حکمرانى زنان و مردان و نقش حضور زنان در بدنه سیاست‌گذارى شهرى است. مى‌بینیم که جنسیت شهردار و حکمران و سیاست‌گذار گاهى بر جهت‌گیرى اهداف شهر به سمت توسعه یا تامین اجتماعى تاثیرى قابل توجه مى‌گذارد. برای تحقق شهری برای همه باید بحث جنسیت وارد تمام ارگان‌های سیاستگذاری، مدیریتى و اجرایی نظام شهر شود.


برگرفته از مقاله «جنبش زنان و عرصه‌های سیاسی؛ مقایسه دو شهر در هند» نوشته راکا رِی، مدرس جامعه شناسی در دانشگاه برکلی آمریکا

مجموعه جنسیت و شهر

یکی از فعال‌ترین نیروها در آگاهی رسانی درباره معضلات زنان در حوزه برنامه‌ریزی شهری کنشگران زن حاضر در شهر است. در هر شهری هرچه کنشگران حقوق زن و به‌طور کلی جنبش زنان نفوذ بیشتر و پیشینه قوی‌تری داشته باشد، فضای سیاسی شهری و شیوه برنامه‌ریزی شهری را بیشتر تحت تاثیر قرار می‌دهد. اما خود جنبش زنان هم از نظر ساختار، تعیین اولویت‌ها و شیوه‌های اجرایی بسیار تحت تاثیر فضای سیاسی فعال و احزاب سیاسی حاکم در شهر است. مثلا در جایی که سنت چپ قوی است، ممکن است کنشگران جنبش زنان به بحث طبقه اهمیت بیشتری می‌دهند، اما مثال‌هایی هم وجود دارد که نشان می‌دهد حضور یک جنبش چپ قوی می‌تواند بحث جنسیت را ثانویه کند. یا مثلا در یک فضای مذهبی، تعاریف و عملکرد جنبش زنان با تعاریف سیاسی-مذهبی جاری در ارتباط نزدیک است.

رابطه جنبش زنان و فضای سیاسی در شهر را چگونه می‌توان تحلیل کرد؟ فضای سیاسی و احزاب سیاسی حاکم بر شهر چگونه بر خط مشی کنشگران و سازمان‌های زنان در یک شهر تاثیر می‌گذارند؟ برای پاسخ به این پرسش این مقاله جنبش زنان در دو شهر کلکته و بمبئی را که دارای احزاب سیاسی متفاوت هستند مقایسه می‌کند. خشونت علیه زنان در هر دوی این شهرها آمار بالایی دارد، اما پاسخ و رویکرد گروه‌های زنان در این دو شهر به نسبت این موضوع تفاوت‌های مهمی دارد.  مقاله نشان می‌دهد که بخش عمده این تفاوت به‌خاطر تفاوت عرصه سیاسی (political field) موجود بر این دو شهر است.

مفهوم عرصه سیاسی

منظور از عرصه سیاسی فضای ساختاریافته‌ای است که بر اساس شرایط اجتماعی و فرهنگی و تاریخی شکل گرفته و سازمان‌های اجتماعی در آن و برای ارتقای آن فعالیت می‌کنند. سازمان‌های زنان همواره در رابطه با گرو‌ه‌های دیگر، در بستر جنبش‌های اجتماعی دراز مدت و همین‌طور به نسبت عرصه سیاسی حاکم شکل می‌گیرند. راهکارهایی که سازمان‌های جنبش اجتماعی برای پیشبرد اهداف خود و یا در رابطه با سازمان‌ها و گروه‌های دیگر اتخاذ می‌کنند نیز به نسبت عرصه سیاسی شکل می‌گیرد و تعریف می‌شود. مثلا سازمان‌های واقع در کلکته و بمبئی با اینکه هر دو زیر چتر جنبش زنان هند هستند، به‌خاطر فعالیت در دو عرصه سیاسی متفاوت بینش و شکل کار متفاوتی دارند.

تحقیق میدانی درباره سازمان‌های زنان در بمبئی در مقایسه با کلکته

از نظر برخی از محققان فمینیست در کشورهای در حال توسعه گروه‌های زنانی که به احزاب چپ گرایش دارند، معمولا بر مسایلی همچون فقر و نابرابری اقتصادی متمرکز‌ند و معمولا بحث طبقه را بر جنسیت ارجح می‌دانند. اما در گروه های زنان فراحزبی و مستقل جنسیت و مشکلات زنان دغدغه اصلی است. بنابراین، این گروه‌ها بیشتر در زمینه موضوعاتی چون خشونت علیه زنان کار می‌کنند. برخلاف تصور عمومی محققان، این مقاله نشان می‌دهد که در عمل چنین مرز‌بندی‌هایی میان گروه‌های زنان وجود ندارد. مقاله حاضر حاصل تحقیقی میدانی است که در دو شهر بزرگ هند – کلکته و بمبئی- میان گروه‌های زنان انجام شده است. همان‌طور که در ادامه خواهیم دید، این تحقیق به سه نتیجه اصلی رسیده است:

۱ – با وجود اینکه آمار خشونت علیه زنان در هر دو شهر کلکته و بمبئی بالاست، گروه‌های زنان مستقل در بمبئی توجه ویژه به موضوع خشونت داشتند، اما در میان گرو‌ه‌های ساکن کلکته خشونت دغدغه اصلی نبود.
۲ – سازمان‌های فمینیستی مستقل در کلکته همان موضوعاتی را در دستور کار قرار داده بودند که زنان گروه‌های چپ در کلکته بر آنها تاکید می‌کردند، یعنی فقر، بیکاری و بیسوادی.
۳ – تحقیق نشان داد که در بمبئی، برخلاف کلکته، ادبیات و نگرش گروه‌های زنان احزاب چپ از گرو‌ه‌های فمینیستی مستقل الهام گرفته است.

همچنین بخوانید:  جهان در ۱۹۶۸ و می ۶۸ در فرانسه

 

سازمان‌های زنان و چند و چون اعتراض سیاسی

بازیگران عرصه سیاسی یعنی دولت، احزاب، جنبش‌های اجتماعی و گروه‌های دیگر همواره در رقابت و نزاع هستند. در عرصه سیاست، گروه‌ها و نیروهایی که  از قدرت نمادین یا مادی بیشتری برخوردارند، برای تغییر و تعریف مرز‌ها و محدوده‌ها و برجسته‌کردن موضوعات مورد نظرشان امکان بیشتری دارند. هر عرصه سیاسی خود مجموعه عرصه‌ها و فضاهای کوچک‌تر است. این عرصه‌های کوچک‌تر ممکن است حتی مخالف عرصه سیاسی اصلی باشند؛ مثل عرصه اعتراض سیاسی (protest field) یا جنبش‌های اجتماعی مخالف حکومت که خود در عرصه سیاسی بازی می‌کنند اما جهت‌گیریشان مخالفت با سیاست‌های دیگر بازیگران است.

محل بررسی جنبش زنان در این مقاله سازمان‌های زنان است که از جمله سازمان‌های جنبش اجتماعی (social movement organizations) به شمار می‌آیند. منظور از سازمان جنبش اجتماعی سازمان‌هایی است که در بستر یک جنبش اجتماعی دراز و در راستای اهداف و آرمان‌های آن شکل می‌گیرند. مثلا برخی از گروه‌های زنانی که با دید فمینیستی قصد تغییر تبعیض و جلوگیری از خشونت علیه زنان شکل گرفته‌اند، یک سازمان جنبش اجتماعی به شمار می‌آیند. ممکن است در همان حال سازمان زنان دیگری به‌وجود آید که اهداف محافظه کارتر و متفاوتی از جنبش زنان داشته باشد. در آن صورت آن سازمان با وجود آنکه سازمان مربوط به حوزه زنان محسوب می‌شود، دیگر سازمان جنبش اجتماعی نیست. مثلا گروه‌های زنان ضد سقط جنین در آمریکا که از اساس با جنبش زنان مخالفت دارند، سازمان زنان به حساب می‌آیند اما سازمان جنبش اجتماعی زنان نیستند، چون آرمان و اهدافی متفاوت از آرمان‌های درازمدت جنبش زنان دارند. تاکید این مقاله بر تحلیل سازمان‌های زنانی است که به‌طور مشخص برگرفته و در ارتباط با جنبش زنان هند است.

ساختار هر عرصه و جایگاه سازمان جنبش اجتماعی در آن عرصه تعیین می‌کند که این سازمان به چه میزانی می‌تواند در تصمیم‌گیری‌های سیاسی مداخله کند، از آنها پیروی کند یا آنها را تغییر دهد. هم‌چنین مشخص می‌کند که همراهان سیاسی‌اش چه گرو‌ه‌هایی هستند و با چه کسانی در نزاع و رقابت است. راهکاری که سازمان‌های جنبش اجتماعی برای پیشبرد اهداف خود به کار می‌گیرند متاثر از این روابط و منابع قدرت است. عرصه سیاسی ممکن است ساختاری متمرکز داشته باشد که در آن شمار کوچکی از بازیگران قدرت را در دست دارند . چنین عرصه‌ای را می‌توان عرصه استیلاجو (hegemoni) نامید. عرصه سیاسی همچنین می‌تواند  گسترده باشد و روند تصمیم گیری سیاسی در آن حاصل بینش و فعالیت‌ گروه‌ها باشد. هرچه برابری و تکثرگرایی در محیطی بالاتر باشد، بازیگران عرصه سیاسی نیز در آن متنوع‌تر و بیشتر است.

عرصه سیاسی یکپارچه در برابر عرصه نامتمرکز

عرصه سیاسی که در آن گروه مرکزی و غالب وجود ندارد و قدرت میان گروه‌های مختلف توزیع شده است را می‌توان عرصه سیاسی نامتمرکز (fragmented) نامید. در محیط‌های کوچک‌تر فعالیت سازمان‌های جنبش اجتماعی به هم نزدیک و هم‌سو است، اما در محیط‌های بزرگ‌تر، شکل کار سازمان‌های اجتماعی متنوع و واگرا ست. نویسندگان این مقاله بر این باورند که وقتی عرصه سیاسی متمایل به استیلا و هژمونی باشد، فعالیت‌ گروه‌های اعتراضی مختلف به هم‌سویی با یکدیگر گرایش پیدا می‌کنند. اما در یک عرصه سیاسی نامتمرکز، ساختار و راهکار سازمانی جنبش‌های اجتماعی معمولا متفاوت از یکدیگر هستند.

تفاوت شکل کار سازمان‌های زنان کلکته و بمبئی نیز مربوط به عرصه سیاسی این دو شهر است. عرصه سیاسی کلکته استیلاجو است بنابراین، گرو‌ه‌های صاحب قدرت در آن یک‌پارچه‌تر (monolithic) هستند و تحمل پایین‌تری برای تنوع سیاسی دارند. در واقع عرصه سیاسی این شهر در دایره یک بازیگر غالب و اصلی یعنی حزب کمونیست هند[۱]Communist Party of India قرار دارد که حکومت محلی را می‌گرداند. بانفوذترین سازمان زنان در کلکته نیز در واقع شاخه زنان همین حزب است و بقیه  سازمان‌های زنان زیرمجموعه آن قرار می‌گیرند. حال آنکه، در عرصه سیاسی بمبئی قدرت در میان گروه‌های مختلف توزیع شده و یک بازیگر غالب مرکزی وجود ندارد و شمار متنوعی از سازمان‌ها و مکتب‌های سیاسی در این عرصه حضور دارند و نقش بازی می‌کنند.

تفاوت میان ساختار جنبش زنان در این دو عرصه سیاسی را می‌توان در پوشش خبری این دو شهر هم  دید. تحقیق درباره روزنامه‌های کلکته و بمبئی در یک دوره ده ساله نشان می‌دهد که:

در کلکته ۶۳ درصد از پوشش خبری درباره گروه‌های مربوط با حزب کمونیست هند است و تنها ۳ درصد مطالب به  گروه‌های مستقل و یا تابع احزاب دیگر اختصاص دارد.

در بمبئی ۲۸ درصد از پوشش خبری درباره گروه‌های مستقل، ۲۱ درصد درباره هر دو گروه مستقل و تابع احزاب و تنها ۷ درصد از پوشش خبری فقط درباره گروه‌های تابع احزاب بوده است.

برای درک بهتر نقش عرصه سیاسی در ماهیت و راهکار سازمان‌های جنبش اجتماعی در ادامه چهار سازمان زنان را به نسبت توجه شان به موضوع خشونت بررسی می‌کنیم. تحقیق نشان می‌دهد که با وجود اینکه خشونت دغدغه تمام این سازمان‌هاست، در بمبئی این دغدغه بیشتر فعالیت‌های سازمان را شکل می‌دهد اما در سازمان‌های زنان واقع در کلکته موضوعات دیگری بر بحث خشونت تقدم دارند.

همچنین بخوانید:  چهره‌زشت عودلاجان، ته‌مانده تخریب‌های دوره فرماندهی‌شهردار

بررسی تطبیقی خشونت علیه زنان در دو شهر

خشونت علیه زنان در هند آمار بالایی دارد. در ابتدای دهه هشتاد تعداد بالای قتل زنان جوان مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت و معلوم شد بسیاری از زنان هند به دست همسر خود به قتل می‌رسند و یا شرایط نابسامان ازدواج آنها را به خودکشی سوق می‌دهد. تعدادی از این قتل‌ها تنها به این خاطر بوده که خانواده زن از پس پرداخت جهیزیه برنمی‌آمدند و سپس همسر یا خانواده همسر عروس خود را زنده زنده می‌سوزاندند. این قتل‌ها به «مرگ به خاطر جهیزیه» (dowry death) و عروس‌سوزی (bride burning) معروف شد. آمار تجاوز نیز در هند بالاست و داده‌ها نشان می‌دهد که میزان تجاوز در بمبئی بالاتر از کلکته است.

کلکته

وجود چنین خشونت‌های مهیبی علیه زنان، مساله رفع خشونت را در دستورکار اصلی سازمان‌های زنان قرار داده است، اما همان‌طور که در بالا اشاره شد شکل کار به نسبت عرصه سیاسی متفاوت است. در کلکته، حزب کمونیست هند به خاطر مبارزه و پیروزی تاریخی‌اش علیه سیاست‌های دولت مرکزی نهادی معتبر به حساب می‌آید که هدف‌اش نه قدرت‌گیری سیاسی بلکه مصلحت و منفعت عامه است. به خاطر جایگاه معتبر این حزب، گروه‌های مستقل زنان و یا آنهایی که تحت حمایت مالی سازمان‌های بین‌المللی هستند، همواره با شک و ظن عموم مواجه‌اند. در کلکته به خاطر بینش سیاسی حزب کمونیست و اقتدار این حزب در تعیین مناسبات و روند فعالیت سیاسی در عرصه سیاسی، تبعیض طبقاتی ریشه تاریخی و اصلی مشکلات اجتماعی قلمداد می‌شود و مشکلات زنان همواره به عنوان موضوعی ثانویه و تابع بحث طبقه تحلیل می‌شود.

وجود یک سازمان و بینش غالب و مرکزی که عرصه سیاسی را در اختیار خود درآورده، باعث شده است که گروه زنان وابسته به این حزب نیز بازیگر اصلی جنبش زنان در کلکته باشند و گروه‌های مستقل و کوچک‌تر همواره زیردست و تحت نفوذ گروه زنان حزب کمونیست عمل کنند. فهم غالب از خشونت زنان در میان سازمان‌های زنان در کلکته برگرفته از آموزه‌های چپ است و خشونت را معمولا نشانه‌‌ای از فقر طبقاتی، استیصال مردان از بیکاری و نابسامانی مالی می‌دانند. این دید در میان گروه‌های مستقل مخالفان زیادی دارد و زنان این گروه‌ها در چالش با این باور غالب می‌گویند زن‌های طبقه متوسط نیز قربانی خشونت خانگی هستند، اما به‌خاطر عوامل مختلفی مانند آبرو خشونت را علنی نمی‌کنند.

با وجود تحلیل‌های جنسیت-محور که خشونت علیه زنان را حاصل تاریخ مردسالاری و تبعیض جنسیتی می‌داند، بسیاری از کنشگران باورها و آرای خود را به‌خاطر تضاد با عقاید شاخه زنان حزب کمونیست هند علنی نمی‌کنند و ترجیح می‌دهند تحلیل خود را فقط در گروه‌های خصوصی و کوچک‌تر مطرح کنند. به بیان دیگر، در بحث خشونت علیه زنان در کلکته، درک و تحلیلی وجود دارد که از طرف حزب غالب ارائه می‌شود و در عمل تحلیل‌های دیگر را به حاشیه می‌راند، از اعتبار می‌اندازد و مرعوب می‌‌کند. فعالیت‌های جنبش زنان در کلکته به نسبت آرای حزب کمونیست هند تعیین می‌شود و جهت می‌یابد.

بمبئی

در بمبئی که وقایع تاریخی باعث تضعیف حزب کمونیست شده، بازیگران اصلی عرصه سیاسی شامل حزب کنگره، احزاب دست راستی، گروه‌های مستقل و شماری از گروه‌های کوچک چپ می‌شود. این مجموعه به خاطر نبود یک گروه غالب و مقتدر اصلی در عرصه سیاسی، گرو‌ه‌های مختلفی با بینش‌ و راهکارهای متنوع شکل داده‌اند که هر کدام به نسبت نفوذ و قدرت خود در تصمیم گیری‌های سیاسی مشارکت دارند. تنوع و تکثر سیاسی در بمبئی باعث شده گروه‌های خارجی نیز راحت‌تر در شهر حضور پیدا کنند و سازمان‌هایی که از حمایت نهادهای بین‌المللی برخوردارند، راحت‌تر جا باز کنند و اعتبار کسب کنند. به همین دلیل نیز خشونت علیه زنان به‌طور غالب از دریچه طبقه و اعتقادات چپ تحلیل نمی‌شود و گروه‌های مختلف می‌توانند تحلیل خود را ارائه دهند. به‌خاطر حضور بالای سازمان‌های زنان فراحزبی و مستقل در بمبئی، خشونت علیه زنان به عنوان یک دغدغه جنسیتی دیده می‌شود که باید مستقل از بحث طبقه مورد توجه قرار گیرد.

از بحث بالا می‌توان نتیجه گرفت که شکل‌گیری هر سازمان فمینیستی حاصل نیازها، معضلات و امکاناتی است که در دسترس آن سازمان قرار دارد. تمام این موارد منوط به موقعیت سیاسی و اجتماعی زنان و وضعیت جنبش زنان در جامعه است. فمینیسم در هر زمان و مکانی بازتاب تاریخ خود و دستاوردهای پیشین و همین‌طور امکانات و موقعیت‌های در دسترس است. مفهوم عرصه سیاسی رابطه فعالیت‌های فمینیستی با شاخص‌های سیاسی و تاریخی پدیدآورنده آن فعالیت را راحت‌تر می‌کند و به هر فعالیت به نسبت بستر و زمانی که در آن شکل گرفته نگاه می‌کند. وقتی در یک عرصه سیاسی بینش و مکتب سیاسی خاصی غالب باشد، فعالیت گروه‌های زنان تحت تاثیر آن بینش خاص قرار می‌گیرد. بقای هر سازمان جنبش اجتماعی مستقیما به شرایط و امکانات عرصه سیاسی دربرگیرنده آن سازمان بستگی دارد.

پانویس‌ها

۱ Communist Party of India
Back To Top
🌗