
ما همه اهالی هستیم
با گسترش کرونا هنرمندان حوزههای مختلف راهکارهای متفاوتی را برای ارائه کارهای خود پیش گرفتند. اجراهای پخش زنده موسیقی یا برگزاری گالریهای آنلاین و بعد هم مجموعهای از کارگاههای آنلاین که توانستند آنها را با مخاطبانشان در ارتباط نگه دارند. برای بعضی هنرها این پدیده آنلاین شدن کرونایی خیلی هم تاثیری نداشت. فیلمسازان به راحتی توانستند فیلمهای خود را نمایش بدهند و یا گروههای موسیقی که با لایوهای اینستاگرامی و اجراهای زنده از خانه و استودیوی خود ارتباط متفاوتی را با مخاطبان تجربه کردند. اما برای تئاتر و هنرهای اجرایی اوضاع فرق میکرد. چرا که نیاز به حضور زنده مخاطبان در اجرا داشت.
پخش زنده اجرا در فضایی دیگر که ماهیت متفاوتی دارد، چیزهایی از جمله اجرای زنده و حضور جمعی و همزمان مخاطب و اجراگر را حذف کرد اما امکانات جدیدی را هم اضافه کرد. امکاناتی چون آزادی بیشتر چه در مضمون و چه در نمایش آن و نیز از بین رفتن برخی مناسبات پولی. اما این امکانات در این میانه و در مسیری که رفتند تبدیل به چه معضلاتی شدند و سیستم چگونه توانست با شناخت از اهالی تئاتر باز هم گذر از این مسائل را به شکلی عجیب و جدید، به نفع خود پیش ببرد؟
هیاهوی زیاد برای هیچ
بعضی از اهالی تئاتر به راههای آلترناتیو دیگری برای حضور و بهرهبرداری از این فضای آنلاین و ارتباط دور با مخاطب پرداختند. فستیوال مجازی ارتباط مجدد در همین راستا برگزار شد و مجموعهای از اجراهای فردی و یا در تعامل با دیگر بازیگران و مخاطبان انجام شد. کنشهای دیگری هم شکل گرفت. به اشتراکگذاری تجربیات و یا دستاوردها و تحقیقات فردی و گروهی در گفتگوهای دونفره و یا چند نفره با مخاطبان که شاید در زمانهای دیگر بعید بود. بلای جمعی، فضای همدلی و همراهی ساخته بود، هر چند کمی جلوتر که آمدیم مسائل و دغدغههای معیشتی سرباز کرد. ضمن اینکه فضای آنلاین هم در جذب مخاطب خوب عمل کرده بود و حالا به نظر میرسید از این نمد میتوان کلاهی دوخت. موج دوم راه افتاد و ثبتنام کلاسهای آنلاین و دیگر چیزها صفحات اینستاگرام را پر کردند. هر چند برخی از اساتید بیخیال نشدند و حتی کلاسهای بازیگری تئاتر آنلاین هم برگزار کردند. حال این که بازیگری آنلاین تئاتر چه تفاوتی با بازیگری سینما دارد به کنار.
مرد یخین میآید
تا این زمان مرکز هنرهای نمایشی که درگیر تغییر و تحولات مدیریتی بود وارد عمل شد. از سوی دیگر خانه تئاتر هم تریبون را دست گرفت و مدیر عامل آن دغدغه معیشت هنرمندان تئاتر را پیش کشید. از نهادهای مختلف خواست به داد هنرمندان تئاتر بشتابند. در نهایت دولت که هیچ، بنیاد مستضعفان یک کارت هدیهای به اعضای خانه تئاتر داد که گویا همه هم گرفتند و در استوریهای اینستاگرامی به رقم ناچیز آن اعتراض کردند.
در این میان مدیر جدید مرکز هنرهای نمایشی که طبق روال از مدیران پیشین مرکز انتخاب شده بود وارد این فضا شد. طبق معمول ستادی تشکیل شد و گزارشی درباره ایدههایی برای گذر از این دوران داد و مثل همیشه در حال بررسی. اما جالبترین کاری که انجام داد انتصاب فردی به نام امیری به عنوان مسئول پیگیری و بررسی فعالیتهای تئاتری در فضای مجازی بود. هر چند در متن حکم انتصاب وی به ضرورت حمایت و مشارکت مرکز هنرهای نمایشی از فعالیتهای هنرمندان تئاتر در فضای مجازی اشاره شده است اما پیشینه احکام و انتصابات این چنینی در کنار رزومه امیری که عضو شورای نظارت بوده این مسئولیت را به شکل دیگری معرفی میکند. حالا که فضای فعالیت بیرون از سیستم تعریف شده است سیستم میخواهد خودش را داخل آن تعریف کند.
یک نوکر و دو ارباب
از آن طرف گویا این میل به کنترل شدن دولتی در فضای مجازی از سوی خود هنرمندان هم پذیرفته شده بود. پیش از این که قادر آشنا کسی را مسئول نظارت و بررسی فعالیتهای نمایشی در فضای مجازی بکند گویا خود هنرمندان نمایشی این را پذیرفته بودند و زحمت آشنا را کم کرده بودند. فضایی که میتوانست در آزادی ذاتیاش راههای دیگری را پیشنهاد بدهد به همان ساحت و محدوده دولتی فروکاسته شد. هنرمندان با رعایت حجاب و شئونات و تحدیدهای مورد تایید سیستم در این فضای جدید دنبال راه دیگری بودند. ذهنیتی که حتی در این زمانه همهگیری ویروس کرونا هم به فکر بقای خود درون سیستمی است که در هیچ وضعیتی هم از سانسور و یادآوری خودش به عنوان آقابالاسر دست برنمیدارد. در این مورد آنچه خندهدار و تراژیک است پیشقدمی خود اهالی تاتر برای سانسور و اهلی شدن است.
وقتی ما مردگان سر برمیداریم
در همین بلبشو بود که موضع تاتریها با بیانیهای تازه روشن شد و شاهد از غیب رسید. بیانیهای که با «ما ممیزی را رعایت کردهایم» شروع میشود. آنها خطاب به وزیر ارشاد نوشتند و نگرانی خود را از وضعیت نشان دادند و خواستار تسهیل در صدور مجوز فیلم تاترها شدند. بله درست خواندید تسهیل. تاکید از این رو بر تسهیل است که در مطلع و پیشانی متن نوشتهاند که نظارت را پذیرفتهاند و خیلی شفاف گفتهاند مشکلشان ممیزی نیست بلکه موضوعی در درون ممیزی است. به وزیر گفتهاند که ما مخاطبمان کم است و چون مخاطبمان کم است شل بگیرید و مثل سینما و سریال تلویزیونی ما را نبینید. میزان خودشناسی اهالی تاتر از خودشان و کاری که میکنند در این بیانیه شگفتانگیز است. نظارت و کنترلی که بر سر بودنش حرفی نیست و از ساز وکار درونی آن میگویند و مشورت میدهند. ایا این شکلی از همدستی با جریانی نیست که میخواهد هنرمندان تاتر خود ممیزان تاتر باشند؟ اگر در تمام این سالها تاتریهایی به واسطه نزدیکی به مراکز دولتی و حکومتی توانسته بودند عضو شورای سانسور شوند حالا قضیه جلوتر هم رفته. حالا دیگر تاتر برای همه نیست و ممیزی تاتر برای همه است. همهای که خودشان ممیز شدند و دارند از درون ممیزی دربارهاش صحبت میکنند. آیا یک قربانی آشویتس میتواند از درون اتاق گاز درباره گاز مصرفی حرفی بزند که نجات پیدا کند؟
بیکنشی و عدم خلاقیت در مواجهه با سانسور راه را بر پذیرفتنش هموار میکند. این ماجرا یادآور موضوع تحریم جشنوارههای فجر در سال گذشته است و نامهها و بیانیههایی که صادر شد. جشنوارهای که جایگاه خود را بهعنوان جایگاهی مشروع از جانب هنرمندانِ تئاتر پیدا کرده است. غافل از اینکه تفکرِ نظارتی نیز برای اعمالِ سلطه، راهکارهایی بهظاهر دموکراتیک طراحی کرده و جشنوارهها یکی از این راهکارها است. جشنوارههایی که همهی این سلطه و نظارت را در زیرِ لعابی از جشن گفتگوی تئاتر و تئاتر برای همه به شکل زیرکانهای پنهان میکنند. چرا در این ساختار، خودِ افرادِ شرکتکننده، باز هم داوطلبانه، تن به نظارت و حذف دادهاند. اگر تفکرِ مسلط بر این ساختار بپذیرد که آنچه هنرمند میگوید در این ساختار میگنجد، او را حفظ و در غیر این صورت او را حذف میکند.
در اینجا آنچه از دست میرود هویتِ کاری هنرمند است البته اگر چیزی از آن باقی مانده باشد. کسانی هم هستند که در این جشنوارهها برنده میشوند و بهعنوانِ عضوی جدید در این ساختار فعال میشوند.
بالادستیها بسیاری از پشتوانههایشان را از میانِ همین افرادی پیدا میکنند که منافعِ خودشان را بهطور خیالی یا واقعی در این سلطه مییابند. کسیکه در این ساختار پذیرفته و از او ستایش میشود، خوشحال است و تمایل چندانی به انتقاد ندارد، بنابراین به این مسئله توجه ندارد که در پسِ همهی این ستایشها، بخشِ اصلیِ واقعیت از او پنهان میشود. اما او که دچارِ توهم برگزیده بودن است، گمان میکند که روش و رازِ بازی را در یافته است، خود را با تفکرِ مسلط و غالب، یکی میانگارد و از دیدِ او نادانی و بیخبری از این راز و شیوه، تحقیر میشود. نادانی و بیخبریای که خود او بخشی از آن است.
این رویکردِ نظارتی که همه چیز را از قبل مشخص کرده است، از این راه هم باعث ایجادِ نظارتِ درونی و خودسانسوری در هنرمندی میشود که اصرار به شرکت در سیرکی دارد که خودش بازیگرِ اصلی آن است. با از بین بردن امکانات تازه و مسیرهای جدیدی که میتواند وجود داشته باشد ولی گرفتار وضعیتهای از پیش تعریفشده از سوی مدیر سیرک در همدستی با نمایشگران است.
دست آخر
موقعیت کنونی کرونایی شبیه به همان تحریم و نبودن تاتر در فضایی دولتی و سیستماتیک است. اگر آن زمان هنرمندان تاتر به عوض ساختن دوگانه تحریم و شرکت در جشنواره به راههای دیگری برای ارائه آثار خود فکر میکردند حالا گرفتار ارشاد کردن وزیر ارشاد برای سانسور نمیشدند. راههایی که همواره وجود دارد و در تاریخهای تاتری که گویا همه تئاتریها خواندهاند آمده است. ساختن دوگانههایی مبنی بر شرکت و عدم شرکت بیشتر باعث شده تا گانه سومی دیده نشود و کنار بماند. به عوض شرکت یا عدم شرکت در مهمانی بزرگ، نمیتوان آنرا بهم ریخت و از ریخت انداخت؟ شکلهایی متفاوت از اجرا و تئاترهایی که در آنها تنها اجراگر و تماشاگر هم هستند و اثری از دیگری بزرگتر در این میانه نیست. اجرا کار خودش را میکند نه در خدمت کاری که از بالا و از طرف آن دیگری و صاحب مهمانی دیکته کردهاند.
فرض بگیرید دوباره دست دولت به سمت دکمه قطعی اینترنت برود آنوقت چه میکنید؟ به وزیر اطلاعات نامه مینویسید که به اهالی تاتر آیپی اختصاصی بدهد؟ یا با این بیانیه جدید رعایت حجاب ایرانیان در اینستاگرام که همزمان مضحک و ترسناک است چه میکنید؟ البته که این یکی را پیشقدمی کردید و با رعایت آن مجوزش را دادی تا چنین بیانیهای صادر شود. به هر حال برای آقابالاسرها زن بودن در این فضا خودش یک جرم است و وقتی از «حفظ ارزشها و صیانت از فضای مجازی» حرف میزنند، با آدمخوارهایی که از خوراکشان مراقبت میکنند فرقی ندارند و یادآوری میکند:«تنها یک آدمخوار، آدمیان را تحقیر نمیکند.» (۱) اینجا هم تنها یک سانسورچی و کدخدا این اهالی را تحقیر نمیکند. عنوان اهالی تاتر به راستی برازنده آنهاست و عجیب به آنها میآید در حالیکه رام نشدن و سرکشی شاید اصلیترین مشخصه کسی است که کافی نبودن وضعیت موجود و نارضایتی او را به خلق امکانات دیگری برانگیخته است.
توضیح: عنوان میانتیترها به ترتیب نمایشنامههایی از شکسپیر، یوجین اونیل، کارلو گلدونی، هنریک ایبسن و ساموئل بکت است.
پانویسها:
(۱) یرژی لتس