skip to Main Content
بحران واکسن در ایران، بحران اعتماد است
جامعه زیراسلایدر

گفت‌وگو با مزدک دانشور، پزشک و انسان‌شناس پزشکی

بحران واکسن در ایران، بحران اعتماد است

توزیع واکسن یکی از مهم‌ترین چالش‌های پیش روست. این باور عمومی وجود دارد که توزیع کالاهای حساس در ایران بیش از آنکه تابع قانون و نظم باشد بنده پول و قدرت است؛ یعنی حسی ناخودآگاه که در بستر بی‌اعتمادی تاریخی به دولت شکل گرفته اجازه نمی‌دهد حرف دولتمردان و متولیان وزارت بهداشت در زمینه توزیع عادلانه واکسن به راحتی مورد قبول واقع شود.

تولید یا واردات واکسن کرونا در این روزها یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌های کشورهای دنیا به شمار می‌آید. در این میان تکلیف برخی کشورها هم البته روشن است.

نخست آنها که خود تولیدکننده‌اند و دیگر، کشورهایی که از ابتدا سرمایه را روی واردات واکسن متمرکز کرده‌اند. ایران اما جزو کشورهایی است که به هر ۲ برنامه فکر می‌کند؛ یعنی هم پروژه واکسن کووبرکت و رازی را پیش برده و تست بالینی آنها را مد نظر قرار داده و هم اینکه واکسن از خارج و مشخصاً روسیه وارد کرده است. حتی برنامه تولید واکسن مشترک با کشوری همچون کوبا هم در برنامه‌ریزی‌ها دیده شده است. در این میان اما هنوز پرسش و ابهام‌ها فراوان است.

مزدک دانشور، پزشک و انسان‌شناس پزشکی، در گفت‌وگو با اعتمادآنلاین از اهمیت این پروسه همراه با جلب اعتماد مردم گفت؛ اینکه روند واکسیناسیون از مرحله تولید گرفته تا توزیع متاثر از چه مواردی است و چه نکاتی باید در آن لحاظ شود.

واکسن کرونا در حال حاضر یک بعد جهانی خاص پیدا کرده است. این شرایط را چطور ارزیابی می‌کنید؟

فیلسوفی ایتالیایی روزگاری گفته بود بحران راه‌حل‌هایی در درون خود می‌آفریند که از جنس زمانه خود باشد. بحران همه‌گیری کرونا در جهانی که ناسیونالیسم با سویه‌های فاشیستی در اوج خود است، راه‌حل‌هایی از جنس خودخواهی و ملی‌گرایی روی میز می‌گذارد. چنان‌که شاهد بودیم، ترامپ و دولت او حتی نام ویروس کووید-۱۹ را ویروس ووهان یا ویروس چینی گذاشته بودند و گسترش و دنیاگیری آن را به نوعی برخاسته از تئوری‌های توطئه و دسیسه می‌دانستند. راه‌حل‌ها نیز در این وضعیت از جنس انگاره‌های رایج بود: متهم کردن «دیگری» برای گسترش بیماری (همان‌گونه که گسترش ویروس عامل بیماری ایدز را بر گردن دگرباشان می‌انداختند)، تصاحب یا جلو انداختن نوبت در تهیه اقلام بهداشتی و در آخر نیز واکسیناسیون ملی‌گرایانه.

واکسیناسیون ملی‌گرایانه برخلاف نظر سازمان جهانی بهداشت (WHO) گسترده‌تر کردن واکسیناسیون برای لایه‌های سنی پایین وغیرآسیب‌پذیر است؛ یعنی اسرائیل با نفوذ سیاسی-اقتصادی خود در حال واکسیناسیون رده‌های سنی ۱۸ تا ۱۶ سال است، حال آنکه در سرزمین‌های فلسطینی کادر درمان از دریافت واکسن محروم‌اند. یا برخی کشورها چون آمریکا و بریتانیا با توجه به قدرت فائقه‌ای که روی شرکت‌های واکسن‌سازی دارند، میزان واکسن دریافتی خود را به ضرر دیگر کشورها (و حتی متحدان اروپایی‌شان) افزایش داده‌اند و برنامه‌های واکسیناسیون آنها را بر هم زده‌اند.

ایران کجای این معادلات و روابط قرار گرفته است؟

در این شرایط کشور ما با استفاده از سازوکار کوواکس (که یک اتحادیه زیر نظر سازمان جهانی بهداشت برای وصل کردن شرکت‌های تولیدکننده واکسن و کشورهای در حال توسعه است) باید در صدد تهیه واکسن برآید. محروم کردن کشور از بخشی از سبد تقاضا به دلایل سیاسی یا ایدئولوژیک- به خصوص با توجه به رویکرد خودخواهانه کشورهای قدرتمند در قبال بحران و در شرایطی که هر کدام از این واکسن‌های مورد تایید WHO می‌توانند جان یک پزشک یا پرستار را نجات دهند، زندگی تقریباً عادی را به سالمندان یا توانخواهان و جانبازان هدیه دهند و مرگ‌ومیر لجام‌گسیخته را مهار کنند- نباید مورد پذیرش کارشناسان قرار گیرد.

عملکرد وزارت بهداشت در مقام یکی از اصلی‌ترین متولیان امر در این زمینه را چطور ارزیابی می‌کنید؟

همچنین بخوانید:  ما کولبران بین زمین و آسمان آویزانیم؛ بحث بیمه کولبران به نتیجه نرسیده است

رابطه پزشک و بیمار یکی از انواع ارتباطات اجتماعی است که اعتماد در آن نقش بزرگی ایفا می‌کند. این اعتماد به پزشک است که باعث می‌شود از دستورات دارویی او پیروی یا جراحی تجویزشده مقبول واقع شود. اگر پزشک نتواند اعتماد بیمار را به خود جلب کند، بیمار یا به دلیل فرودستی مالی و منزلتی «وادار» به پذیرش درمان می‌شود یا اگر بتواند به پزشک دیگری مراجعه می‌کند.

واکسیناسیون ملی‌گرایانه برخلاف نظر سازمان جهانی بهداشت گسترده‌تر کردن واکسیناسیون برای لایه‌های سنی پایین وغیرآسیب‌پذیر است

این اعتماد از چند طریق به دست می‌آید؛ در ایران مدرک و تحصیلات بالاتر یکی از این شروط است، صداقت و توضیحات کافی و وافی پزشک در رابطه با درمان نیز یکی از مولفه‌هاست. علاوه بر این مردم ایران ذائقه‌ای تکنولوژی‌پسند دارند و استفاده از تکنولوژی‌های پیچیده نیز یکی از عوامل اعتماد به پزشک است.

اگر وزارت بهداشت را «پزشکی» توصیف کنیم که در حال ارائه درمان این همه‌گیری به مردم ایران است، باید به بحران اعتماد اشاره کنیم. از حادثه کشتی سانچی تا وقایع آبان ۱۳۹۸ و از عدم لغو پروازها به چین در اوایل همه‌گیری کرونا تا بی‌پناه گذاشتن پزشکان و پرستاران در برابر ویروس، دولت در آزمون ایجاد اعتماد شکست خورده است و در هیچ یک از بحران‌های پیش‌گفته نتوانسته خود را ثابت کند.

خود وزیر بهداشت نیز به جای اینکه با رویکرد آکادمیک و به قول علما با «سردی دانشگاهی» صحبت کند، گرم و احساسی سخن می‌راند و از جان زن و بچه‌هایش مایه می‌گذارد! یک روز می‌گوید با این واکسن ایرانی معرکه‌ای رقم خواهیم زد و روز دیگر کسانی را که به واکسن روسی مشکوک هستند، خائن و خبیث می‌خواند… این روش هیچ کمکی به برانگیختن اعتماد و اطمینان نخواهد کرد. وزیر یا سخنگویان وزارتخانه باید بتوانند به صورت علمی و با شواهد کافی نظرات خود را به مردم ارائه دهند و این عادت را در مردم ایجاد کنند که سخنان بدون شواهد علمی را از هیچ مرجعی نپذیرند. اما متاسفانه رویکرد دولت به این ترتیب نبوده و در مورد تولید واکسن نیز مسائلی مطرح است.

در حال حاضر از نظر شما کدام سناریوها قدرت بیشتری برای واکسیناسیون موفق دارند؟ تولید داخلی یا تمرکز بر واردات؟

پس از مرگ ۲ فوتبالیست معروف ایران اذهان عمومی به این باور رسیده است که این بیماری فقط عزیزان سالمند را به کام خود نمی‌کشد و می‌تواند ورزشکاران خوش‌بنیه را نیز مبتلا کند. این واکنش مردمی یک خواست اساسی را به میدان آورده است: حال که درمان موثری برای بیماری کرونا وجود ندارد، واکسیناسیون گسترده باید فوراً آغاز شود!

تا به حال تصور می‌شد تحریم‌های دولت ترامپ مسبب اصلی نرسیدن واکسن به ایران است، اما مشخص شده که تراکنش‌های بانکی به دلیل نپیوستن ما به FATF بسیار دشوار شده و باعث بسیاری از مشکلات واردات و صادرات حتی دارو به ایران بوده و این کار را هزینه‌زا و سخت کرده است. دولت از سه طریق می‌تواند واکسن تهیه کند: اول واردات از یک کشور (که قرارداد آن با روسیه نوشته شده است)، از طریق کوواکس که زیر نظر WHO است و تعداد و زمان‌بندی رسیدن آن تابع متغیرهای زیادی است، و سوم تولید داخل.

تنها بستری که می‌توانست توزیع عادلانه واکسن در ایران را فراهم کند نظام طب ملی و پزشک خانواده بود که متاسفانه سال‌ها معطل مانده است

واردات واکسن روسی به اختلاف‌نظرها در داخل مجموعه حاکمیت دامن زده است و برخی آن را بدشانسی ملت ایران، و برخی دیگر منفی‌بافی در مورد این واکسن را خیانت و خباثت خوانده‌اند. به داوری من، نظرگاه سازمان نظام پزشکی که واردات هر واکسنی را منوط به تاییدیه سازمان جهانی بهداشت و سازمان غذا و داروی ایران کرده، بایستی معیار عمل قرار گیرد و دسته‌بندی‌ها و یارکشی‌های رایج کنار گذاشته شود زیرا تا بدین‌جا ما با روایت‌های غیرعلمی-سنتی ضدواکسن نیز روبه‌رو هستیم که برخی از لایه‌های به خصوص سنتی مردم را به واکسیناسیون بدبین کرده‌اند.

همچنین بخوانید:  تخت‌های خالی «بیمارستان امام خمینی کرج» در اوج کرونا

باید قبول کرد که تولید داخلی واکسن یک بیماری نوظهور علاوه بر افتخار ملی، انتقال و رشد تکنولوژی را نیز در پی دارد و ایران را وارد یک سطح دیگر از تعاملات جهانی می‌کند. اما اگر برخی دولتمردان پیش از اعلام کارآزمایی‌های لازم برای تایید واکسن تولید داخل اعلام کنند که با تولید واکسن کار معرکه‌ای خواهند کرد و فلک را سقف شکافته‌اند، نمی‌توان مطمئن بود که نیروهای علمی و پژوهشی شاغل در همان وزارتخانه بتوانند با صراحت و دقت مشکلات این واکسن را اعلام کنند. یا مثلاً اگر یک شرکت بسیار بزرگ و معظم که دولت از نظارت بر آن ناتوان است اعلام کند که چنین واکسنی را ساخته است، نمی‌توان انتظار داشت که دولت عیب و ایرادهای آن را اعلام کند چراکه در شرایط عادی برای نظارت بر این شرکت یا مالیات‌ستانی از آن مشکل دارد، چه برسد به شرایطی مثل امروز. در کل بحران واکسن، بحران اعتماد است.

در صورتی که مرحله نخست با موفقیت طی شود، گام بعدی توزیع واکسن است. ملاحظات اساسی در این باره چیست؟

توزیع واکسن نیز یکی از مهم‌ترین چالش‌های پیش روست. این باور عمومی وجود دارد که توزیع کالاهای حساس در ایران بیش از آنکه تابع قانون و نظم باشد بنده پول و قدرت است؛ یعنی حسی ناخودآگاه که در بستر بی‌اعتمادی تاریخی به دولت شکل گرفته اجازه نمی‌دهد حرف دولتمردان و متولیان وزارت بهداشت در زمینه توزیع عادلانه واکسن به راحتی مورد قبول واقع شود. توزیع واکسن بر اساس شغل، سن یا بیماری‌های زمینه‌ای بسیار مهم است و علاوه بر آن باید قشرهای آسیب‌پذیرتر زودتر از آن بهره‌مند شوند زیرا امکانات درمانی کمتری دارند و به علت زمینه‌های تغذیه‌ای و تکاملی احتمال آسیب دیدن یا مرگ آنها ناشی از بیماری بیشتر است. اما بستر اصلی این توزیع عادلانه در ایران مهیا نیست. تنها بستری که می‌توانست این عدالت را فراهم کند نظام طب ملی و پزشک خانواده بود که متاسفانه سال‌هاست معطل مانده و تنها در ۲ استان آن هم به صورت ناقص اجرایی شده است.

اگر نظام طب ملی برقرار بود، یک شبکه درهم‌تنیده و منظم از اطلاعات درمانی و بهداشتی افراد وجود می‌داشت که در این بستر امکان اولویت‌بندی بر اساس سن، بیماری‌های زمینه‌ای، مسائل شغلی و… میسر می‌شد و البته نظارت و تحقیق بر آن نیز با تحلیل داده‌های دیجیتالی ممکن بود.

This Post Has 0 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗