skip to Main Content
ترافیک کلیشه‌های جنسیتی در پایتخت
اسلایدر فرهنگ پیشنهاد میدان

شرحی بر جنسیت‌زدگی سریال پایتخت ۶

ترافیک کلیشه‌های جنسیتی در پایتخت

واکاوی گام به گام کلیشه‌های جنسیتی در پایتخت ۶ که جنسیت‌زدگی‌اش از فصل‌های پیشین این سریال به مراتب پررنگ‌تر و عریان‌تر بوده‌ است.

سریال پایتخت به عنوان یکی از مجموعه‌های طنز پرطرفدار در سال‌های اخیر صدا و سیما، در انتقال پیام‌های ارزشی خود می‌تواند اثر پررنگی بر ذهن مخاطب بگذارد، اما این مجموعه تا امروز دغدغه‌ی زیادی در اصلاح باورهای جنسیت‌زده و به چالش کشیدن کلیشه‌های جنسیتی نداشته است؛ همان‌طور که در پایتخت چهار، بسیاری از مخاطبان از مانع‌تراشی همسر بر سر راه زنی که عضو شورای شهر شد، به ستوه آمده بودند یا در پایتخت پنج نیز همین زن که در مجموعه‌های قبلی هویتی مستقل داشت و شخصیت بالغ این مجموعه بود، بعد از تصادفش به زنی عصبی و جنون زده تبدیل شده بود یا «فهیمه» زنی مشتاق ازدواج تصویر شد یا حتی ما شاهد عادی سازی کودک‌همسری در پایتخت پنج بوده‌ایم، اما با این حال چیزی که پایتخت شش را شاخص‌تر از سری‌های قبل این مجموعه می‌کرد، کلیشه‌های جنسیتی بسیار پررنگ‌تر و جنسیت‌زدگی عریان این مجموعه نسبت به مجموعه‌های قبلی بود و دلیل آن هم ظاهر‌شدن «هما» و «فهیمه» با تغییر کاراکترها به سمت زنانی کلیشه‌ای بود.

در قسمت اول، سکانسی را دیدیم که تقی (برادر نقی) کتک خورده و زخمی به خانه نقی پناه می‌آورد و به هما و فهیمه می‌گوید «طلاق من رو از این زن بگیرید»! واقعا تاسف‌بار است که فعالان حقوق زن همه تلاششان را در این سال‌ها کرده‌اند تا جامعه را نسبت به «حقوق خانواده» و نابرابری وضعیت زن و شوهر نشان بدهند و همه خوب می‌دانیم که زنان آسیب دیده از مردان خشونت‌گر یا معتاد، با چه سختی‌ای می‌توانند طلاق بخواهند در حالی که حق طلاق با مرد است و هر وقت مرد اراده کند، می‌تواند همسرش را طلاق بدهد. این سکانس ولی وارونه‌اش را نمایش می‌دهد و فهیمه هم در نقش یک «خواهر شوهر» کلیشه‌ای، علیه «زن داداش» و عروس خانواده ظاهر می‌شود و شروع به عیب‌جویی و ایراد گرفتن از عروس می‌کند. بدین ترتیب، اعتیاد و بی کفایتی تقی کلا به حاشیه می‌رود! شخصیت «جمیله» همسر تقی، در حد همان عروس غرغروی پرتوقع وحشی باقی می‌ماند.

در این مجموعه، فهیمه به یک آرایشگر تازه‌ به‌ دوران‌ رسیده تبدیل شده که رفتارها و عقاید کلیشه‌ای دارد. با دوست‌دختر پسرش بدرفتاری می‌کند در حالی که این پسر خودش است که در حال فریب دادن و تیغ زدن دختران است. به پسر نوجوانش که برای دختردایی‌های بزرگتر از خودش قلدری می‌کند، کاری ندارد و قربان و صدقه‌اش هم می‌رود و فرهنگ «پسردوستی» را تقویت می‌کند. فهیمه که بناست با مردی که دوستش دارد ازدواج کند، نه فقط با بدرفتاری پسر جوانش و تعیین تکلیف‌هایش برای ازدواج روبه‌رو می‌شود که حتی کسی از او مقابل «غیرتی شدن» همان پسر نوجوان ده‌ساله‌اش هم دفاع نمی‌کند. خبر زنده بودن همسرش که به او می‌رسد، همه توقع دارند مردی را که با او آشنا شده، فراموش کند؛ آن نامزدی دو ساله را شبیه یک اتفاق نادرست و زشت از زندگی‌اش پاک می‌کند و مضطرب است که مبادا شوهرش بویی ببرد و مدام رویارویی شوهرش با «رحمت» را شکل یک کابوس می‌بیند. و اتفاقا شوهر هم که برمی‌گردد، مدام «بهبود» هم با این جمله که «فکر می‌کردم خدای نکرده نکنه ازدواج کرده باشی» از آن پنج‌سال دوری‌اش حرف می‌زند (و فهیمه از اینکه شوهر نان خریده و بسته پنیر را باز کرده و چای دم کرده، چنان شرمنده شوهرش می‌شود که ما بفهمیم آب در هاون می‌کوبیم وقت‌هایی که از #تقسیم_کار_خانگی حرف می‌زنیم!). اما همین فهیمه قبل از برگشتن شوهر، به محض اینکه تصویری می‌بیند که تصور می‌کند شاید بهبود در این سال‌ها ازدواج کرده، از آن زن وفادار به شوهر، یک‌دفعه به یک زن حسود تبدیل می‌شود که ندیده و ندانسته جلوی بچه‌ها به شوهرش توهین می‌کند و تهدید می‌کند که مگر دستش به او نرسد.

شاید در این مجموعه رفتار «رحمت» تنها رفتار جنسیت‌زده‌ای بود که بعد از به نمایش درآمدن، به نقد هم کشیده شد. او که با آوردن تصویر رادیولوژی دندان‌های فهیمه می‌خواهد از برادرش «خسارت» بگیرد، طوری با زنی که قصد ازدواج با او را داشته برخورد می‌کند که انگار یک کالا را مجبور شده پس بدهد. برای تالار و مراسمی هم که تدارک دیده، دوروزه یک عروس جدید (یک کالای دیگر) جایگزین می‌کند که خرج و مخارجش هدر نرود. الفاظ محبت‌آمیز را هم مدام به پای این همسر جدید می‌ریزد، طوری که بفهمیم فرق خاصی نداشت که کدام زن روبه‌رویش باشد. فهیمه، عطیه، یا هرکس دیگر! برادرهای رحمت هم با کنایه زدن به اینکه «دختر شاه پریون هم انقدر خرج نداره» به مطلقه بودن فهیمه و مادر دو فرزند بودنش کنایه می‌زنند.

 

اما «هما»، در این مجموعه به شخصیتی تبدیل شده که نه فقط در ماجرای تصور ازدواج مجدد بهبود، کاسه داغ‌تر از آش شده بود و می‌خواست تنهایی به فرودگاه برود و به فهیمه گفت «اون سه تا خودشون مَردن دیگه؛ با هم یه جوری ماستمالی‌ش می‌کنن»، بلکه در برخورد با «دختر محمود نقاش» هم طوری با حسودی و تنگ‌نظری رفتار کرد که پذیرفتنش حتی از یک زن فوق‌العاده سنتی هم دور از باور است. هما مدام به «دختر» بودن این زن کنایه می‌زند، با نفرت و حسادت از او حرف می‌زند و به نقی که به او می‌گوید از یک زن تحصیلکرده این رفتار بعید است، با این دیالوگ تقریبا به همه زنان تحصیل‌کرده و حتی تحصیل‌نکرده توهین می‌کند که «تحصیلات به هیچ زنی در این مورد [حسادت زنانه] کمک نکرده!». در جایی می‌گوید فلان زن «هم سنش بالاست و هم مطلقه‌ست و هم دو تا بچه داره، به درد ازدواج با رحمان یا رحیم نمی‌خوره». به رحمت هم وقتی ازدواجش با فهیمه منتفی می‌شود، می‌گوید «لطفا دیگه دور این خانواده نَپلک، توی در و همسایه خوبیت نداره!». هما در یک قسمت لب‌هایش را پروتز می‌کند و حالا که پروتز خراب از کار در می‌آید، پشت سر فهیمه بدگویی می‌کند و همان کلیشه عروس و خواهرشوهر را تکرار می‌کند؛ در حالی که در قسمت اول هم به جای اینکه مقابل حرف گوینده اخبار که به او توصیه لاغری می‌کند، بایستد -و از بدنش هر آنچه که هست دفاع کند- گردن کج می‌کند که «بله من چاقم؛ سعی می‌کنم کمتر چربی و شیرینی بخورم». رفتار هما با دخترانش هم شبیه یک مادر نادان و زورگوست؛ برای عضویت در اینستاگرام تحقیرشان می‌کند و خدمت کردن در خانه را از آنها می‌خواهد و هر جا آنها پیشنهاد به‌روزی می دهند، هما و نقی آنها را ساکت می‌کنند یا نقی با تحکم به آنها تشر می‌زند و نمی‌تواند به روز بودنشان را تحمل کند، یا حتی آنها را برای اینکه از سازوکار «ویدئو کال» سر در می‌آورند، بازخواست می‌کند که شما این چیزها را از کجا می‌دانید!

همچنین بخوانید:  در معنای «خاله‌زنکی»

 

بهتاش هم که خودش مثلا در این سریال نمادی از جوانی یاغی و لابد امروزی است و از دید این فیلمنامه‌ی ارزش‌گذارانه خودش ده‌ها ایراد و اشکال دارد، سارا و نیکا را برای لایو گذاشتن در اینستاگرام مسخره می‌کند و کسی که خودش آخر «ادا»ست، ادای این دو دختر را درمی‌آورد که این عکس‌ها و فیلم‌ها را از خودتان نگذارید و «من آبرو دارم». حرف از مستقل شدن و حیوان خانگی نگه داشتنش هم که می‌شود، طوری همگی با او مخالفت می‌کنند انگار با طفلی صغیر روبه‌رو هستند. پدرش هم درباره «زن گرفتن» برایش هم‌سطح «خانه گرفتن» حرف می‌زند، انگار که زن هم مثل خانه یک کالاست و «گرفتنی» توسط دیگران! اما در نهایت هم بهتاش کار خودش را می‌کند و مستقل می‌شود.

این سریال (مثل همه سریال‌های صداوسیما) به آشنایی و دوستی دختر و پسر هم کاملا کلیشه‌ای نگاه کرده و آن را زشت‌انگاری می‌کند. بهتاش علنا دوست‌دختر دارد (در سری قبل هم داشت) اما استفاده‌ای کاملا ابزاری از این دختر می‌کند. بدین‌صورت که هر وقت پول لازم دارد، او را تیغ می‌زند و به عنوان آژانس از او و ماشینش استفاده می‌کند؛ البته که وقتی رویای بستن قرارداد میلیاردی‌اش را هم در سر دارد به تنها چیز و کسی که فکر نمی‌کند آن دختر است که در آینده‌اش هیچ نقشی ندارد. البته که چنین سریالی مثلا به دوست‌پسر داشتن سارا و نیکا قطعا نخواهد پرداخت (نهایتا به #کودک_همسری‌شان می‌پردازد مثل پایتخت پنج!) اما تصویری که از دختری که با پسری دوست شده می‌دهد، تصویری از یک دختر احمق است که نمی‌فهمد دارد مورد سواستفاده قرار می‌گیرد و لابد همه دختران هم به همین شکل دوست پسر دارند!

شخصیت نقی هم -که هما بچه‌ها را بیرون می‌کند تا او به مزاحم تلفنی فحش‌های رکیک بدهد- در اوج عصبانیتش سراغ «خواهر و مادر» ارسطو را می‌گیرد، از داوری کشتی زنان ذوق‌زده می‌شود، به بهبود می‌گوید «فهیمه غلط کرده و من نمی‌گذاشتم ازدواج کند»، به یاد هما می‌آورد که دلش پسر می‌خواسته،  درباره زنی که قبلا به خواستگاری‌اش رفته بوده و جواب رد شنیده چندان معقول رفتار نمی‌کند، به دختران و حتی به همسرش با قلدری تشر می‌زند. در مهمانی در بخش مردانه نشسته و به هروکر کردن و نقل خاطرات با مردان دیگر مشغول است و آن آب زمزم را هم انگار فقط برای «مردان» فامیل آورده و در این حین زنان فقط در حال خدمت‌کردن و غذا پختن و تدارک دیدن «تا پشت در قسمت مردانه» هستند، چنان از آن نقی که گچ‌کاری زحمتکش با نقص‌های ساده و معمولی خودش در سری اول پایتخت بود، فاصله گرفته که در این سری فقط می‌شد برایش متاسف بود!

 

و البته من فقط به کلیشه‌های جنسیت‌زده اشاره کردم وگرنه این سریال از موضوع «اهدای عضو» گرفته تا «لکنت زبان»، تا حیوان آزاری، تا گستاخی بچه‌ها نسبت به بزرگترها، تا دخالت نادرست والدین در زندگی بچه‌ها، تا قاچاق مواد مخدر، تا نمایش سیاست، تا اشاره‌های مبتذلش به گرانی که مثلا دل مخاطب را خوش کند، در این پانزده قسمت بیش از آنکه ما را بخنداند، آزاردهنده بود.

البته که صدای فعالان حوزه زنان به ندرت به گوش «آنها که باید» می‌رسد. اما ما چاره‌ای نداریم جز اینکه صدایمان را حداقل به گوش آن‌هایی که به امید خندیدن پای این سریال نشسته‌اند، برسانیم؛ اگر به «هر چیزی» بخندیم و حساسیت جنسیتی‌مان را بالا نبریم، به عادی‌سازی این کلیشه‌ها کمک می‌کنیم و به دیگر تولیدکنندگان چراغ سبز نشان می‌دهیم که خیالشان برای بازتولید این کلیشه‌ها راحت باشد، چون کسی به آنها اعتراضی نخواهد کرد و سلیقه مخاطب لابد همین است. ما توقع نداریم این فیلمنامه‌نویس‌ها و کارگردان‌ها برای اصلاح کلیشه‌های جنسیتی کاری کنند، اما کاملا توقع داریم که اگر برای اصلاحش کاری نمی‌کنند، حداقل عامدانه به آنها دامن نزنند.

 

بررسی واکنش‌ها به نقد کلیشه‌های جنسیتی در سریال پایتخت شش

واکنش مخاطبان در بسیاری از نظراتی که برای بازیگران نوشته‌اند یا ذیل خبرهایی درباره این سریال قرار گرفته، البته نشان می‌دهد پایتخت شش با انتقادات منفی بسیاری روبه‌رو بوده، اما واکنش‌ها و دفاع‌هایی نیز به نقد این سریال، که از معدود سریال‌های طنز نوروز ۹۹ بوده است وجود داشت که تلاش کرده‌ام در چند دسته‌بندی کلی به این واکنش‌ها بپردازم.

«به چه چیزهایی دقت کردین! مطمئن باشید بیشتر این مواردی که گفتین رو کسی متوجهش نشده!»

این واکنش ضرورت چنین نقدهایی را پررنگ‌تر می‌کند؛ وقتی اثری توانسته محتوایی تولید کند که در آن کلیشه‌های جنسیتی (یا هر ضدارزش دیگری) نمایش داده می‌شود، اما «به چشم نمی آید» یعنی برای مخاطب «کاملا عادی» به نظر رسیده، طوری که حتی متوجه وجود آن هم نشده. وقتی «ارسطو» به گربه سنگ می‌زند، ولی مخاطب «حیوان آزاری» نمی‌بیند، یعنی سنگ زدن به گربه کاری عادی است و از نظر مخاطب کار به شدت قبیحی نیست که از دیدنش غافلگیر شود یا در خاطرش بماند. وقتی هم «هما» راجع به زنی می‌گوید: «فلانی که طلاق گرفته و دو تا بچه داره و مورد مناسبی برای ازدواج نیست»، یا «رحمت» می‌گوید: «این دو تا بچه چون پدر بالاسرشون نبوده اینقدر پررو و بی‌تربیتن»، ولی مخاطب توهین به زنان مطلقه یا مادران تنها را احساس نمی‌کند و این دیالوگ‌ها اصلا به چشمش نمی‌آید، یعنی آنچه می‌بیند و می‌شنود برایش عادی است. یعنی با این شخصیت‌ها مخالف نیست و با آنها همفکر است و چیز غیرعادی یا نادرستی در رفتار آنها ندیده.

همچنین بخوانید:  واکنش امنیتی دولت مصر علیه جنبش ضدتجاوز

«اینها واقعیت‌های جامعه ماست! این محتوا آنچه ما هستیم را به ما نشان داده! و به این شکل اتفاقا می‌خواهد بگوید که اینطور نباشیم!»

یک بار دیگر به واکنش قبلی توجه کنیم؛ و به آن میلیون‌ها بیننده‌ای فکر کنیم که مخاطب این سریال بوده‌اند و آن کلیشه‌ها را اصلا ندیده‌اند! چه برسد به اینکه متوجه شده باشند که سریال دارد خودشان را به خودشان نشان می‌دهد و لابد می‌خواهد بگوید اینطور نباشید! چند سال پیش یک پروفسور فرانسوی به دانشگاهمان آمده بود و در حال معرفی چند فیلم سینمایی فمینیستی بود؛ دیدم فرصت بسیار مناسبی است از اینکه از او راجع به این دعوای تاریخی «بازنمایی واقعیت» یا «بازتولید کلیشه‌ها» بپرسم؛ و پرسیدم که وقتی ما به یک محتوایی این نقد را وارد می‌کنیم که با نمایش‌دادن نادرستی‌ها به بازتولیدشان دامن می‌زند، این‌طور دفاع می‌کنند که اگر نادرستی‌ها را نمایش ندهند، پس چطور مخاطب به وجودشان پی ببرد؛ او در پاسخ یک جمله گفت و عقب نشست: «هنرمند لازم نیست واقعیت را نمایش دهد، او باید حرف خودش را بزند».

وظیفه هنرمند در هر سریال بازنمایی واقعیت‌های تلخ نیست، بلکه نمایش تلخی این واقعیت‌هاست. اگر خالق اثر این واقعیت‌ها را به همان شکلی که هست، مثل یکی از هزاران واقعیت‌های روزمره دور و برمان، بدون هیچ نقد و به چالش کشیدنی به ما نشان بدهد، بازتولیدشان کرده.

«این ماهیت طنز است که نادرستی‌هایی را نمایش دهد و در آنها اغراق کند»

این پاسخ، مخصوصا برای مایی که «کلیشه‌های جنسیتی» در این مجموعه‌ها آزارمان می‌دهد، معمولا دفاع درستی نیست. اتفاقا ما در این مجموعه‌ها معمولا وقتی با کلیشه جنسیتی روبه‌رو می‌شویم، اصلا اغراق، تمسخر، دست انداختنی نمی‌بینیم. یا گاهی اوقات هم، خود یک نابهنجاری بناست دستمایه خنده شود. ما تقی را می‌بینیم که کتک خورده و زخمی به خانواده‌اش پناه می‌آورد که «طلاق من رو از این زن بگیرید»؛ جدا از اینکه پیام نادرستی به مخاطب درباره شرایط حقوقی طلاق زن و مرد داده می‌شود (چون مرد اصلا نیازی به پناه آوردن به دیگران و التماسشان که طلاق من را “بگیرید” ندارد، خودش است که باید برای طلاق “دادن” زن اقدام کند؛ اگر هم می‌خواهد با وارونه کردنش موقعیت را خنده‌دار کند، برعکس این وضعیت و زنان خشونت‌ دیده اصلا خنده‌دار نیستند) اما با خشونت خانگی که اتفاقا علیه مردان هم رخ می‌دهد و به هیچ عنوان موضوع خنده‌داری نیست، شوخی می‌کنند. مثل همان لکنت زبان، که دستمایه طنز شدنش آزاردهنده است. شما هیچ اغراق و تمسخر و دست انداختن «خشونت‌گران خانگی» را از این صحنه برداشت نمی‌کنید. یا وقتی هما پروتز می‌گذارد و بد از کار درمی‌آید، این اسمش نمی‌شود اغراق در موضوعی یا نمایش نتیجه بد یک کار نادرست؛ هزاران زن تجربه‌ای مشابه این دارند و این اصلا خنده‌دار هم نیست که به جای جامعه‌ای که به زنان برای زیبایی فشار می‌آورد خود این زنان را تمسخر کنیم که چرا تحت این فشار دست به چنین کاری زده‌ای.

«اگر همه چیز را گل و بلبل نشان می‌دادند راضی می‌شدید؟ اگر همه چیز درست باشد که دیگر طنز نیست. پس توقع داشتید در سریال طنز درس اخلاق بدهند؟»

اگر خالق اثر کلیشه‌های جنسیتی را بازتولید نکند، پس تنها راه دیگری که باقی می‌ماند این است که درس اخلاق بدهد؟ البته شاید هم دلیل چنین واکنش عجیبی، این است که ما طنزهای فمینیستی کمی داریم که هم طنزند و هم خود کلیشه‌های جنسیتی را به طنز گرفته‌اند به جای بازتولید و عادی‌سازی‌شان.

این چنین واکنش‌هایی به خوبی به ما نشان می‌دهد، چقدر «کلیشه‌های جنسیتی» و نابهنجاری‌های رفتار غلط با زنان و باورهای مردسالارانه یا حتی مردستیزانه و جنسیت‌زده، برای جامعه ما «عادی» است. طوری که فکر می‌کنند اگر اینها را هم در یک سریال نشان ندهند، پس چه چیزی باقی می‌ماند برای نمایش دادن!

«شما قسمت‌های قبلی را ندیده‌اید! یا قسمت‌های بعدی را ندیدید!»

این واکنش وقتی ما دیالوگ یا رفتار نادرستی را ببینیم که نمی‌دانیم توسط شخصیت کاملا منفی سریال انجام شده، یا بناست در سکانس‌های بعدی نقد شود، قابل پذیرفتن است. اما خیلی از این کلیشه‌های جنسیتی مورد انتقاد در این سریال، مواردی بودند که نه قسمت‌های قبل و نه قسمت‌های بعد نتوانست «نادرستی»شان را نشان دهد. درباره هر نقدی نمی‌توان گفت شما «کل سریال» را ندیده‌اید. مخصوصا که بعضی رفتارها و دیالوگ‌ها در همان لحظه اثر منفی‌شان را می گذارند.

این واکنش‌ها و دیگر واکنش‌ها، به خوبی نشان می‌دهد که امکان نقد و گفت‌وگو تا چه میزان در جامعه ما با بن بست روبه‌روست و متاسفانه سازندگان آثار به جای شنیدن نقدها و تلاش در جهت بهبود، با نشنیدن نقدها به مسیر اشتباه خود در تولید آثار ادامه می‌دهند.

 

نجمه واحدی پژوهشگر و  فعال حقوق زنان است. یکی از حوزه‌های مطالعه و فعالیت او درباره کار خانگی است. او نسخه‌ای خلاصه از این مقاله را پیشتر در صفحه اینستاگرامش منتشر کرده بود.

This Post Has 26 Comments
  1. پایتخت به هیچ وجه جای دفاع ندارد! سریالی با ادعای طنز ولی بی‌مزه و مشحون از بدآموزی است؛ اما این نقد هم واقعیت را وارونه کرده‌است.
    به پایتخت ۱ تا ۵ توجه کنید. شخصیت‌های مرد همگی احمق و مضحک و دست‌وپا‌چلفتی‌اند (نقی، ارسطو، پنجعلی، رحمت، رحمان و رحیم، شریک ارسطو، بهتاش، بهبود، مردان اهالی علی‌آباد و…). اما شخصیت‌های زن داستان همگی دانا و عاقله و ستودنی‌اند (هما، سارا و نیکا، فهیمه، خانم فدوی، گلرخ و…).
    اگر بخواهم از اصطلاح محبوب فمینیست‌ها (تقاطع) استفاده کنم، این کاراکتر‌ها را می‌توان به شکل لهجه‌دار (=مردان = احمق‌ها) و بی‌لهجه (=زنان = عاقلان) هم تقسیم کرد. شاید تنها مرد عاقل جمع تقی بود که البته در پایتخت ۶ نویسندگان جدید به او به خاطر مردبودن، وصله‌ی اعتیاد شدید را چسباندند تا به کلی از خجالت مردان دربیایند!
    فربگی امر جنسی در پایتخت محل نقد است؛ اما ربط‌دادن آن به جنسیت‌زدگی ابتذالی بیش نیست.

  2. تحلیلتان بسیار خوب بود. جالبه تو تلویزیون جلسه نقد می گذارن با ناقدای بسیار ضعیف و بعد مصاحبه چند نفر که در اوایل سریال پر شده را پخش می کنندو میگن مردم دوست دارن پس خوبه… آخه اینم شد استدلال… بله مردم از سریال های طنز خانوادگی استقبال می کنن اما آیا این همه انتقادها از طرف مردم نیست از کره ماه آمده البته از تنابنده ای که دنبال خارج رفتنه و هیچی نیستند به شهرت و نوا و ثروتی می رسن غیر از این انتظاری نمیره

  3. سریال پایتخت شده گوشت قربونی، خدا نکنه در ایران یک شخصی یک تیمی یک کاری موفق بشه، ناتوان ها به هر دری میزنند با تمام تلاششان تا تخریب کنند، پایتخت ده سال شادی آوردند به خانه ها و نتیجه شاد کردن مردم سوژه کردنشان بخاطر موفقیت است، هیچ شخصی با خرید کتاب و جمع آوری کتاب پرفسور نمیشود، هیچ وقت با یک قطره سیل راه نمی افتد، عوامل سریال پایتخت پیروز و سربلند مثل همیشه منتظر پایتخت هفت هستیم و این حرف من نیست حرف خیلی هاست و به حاشیه ها توجه نکنید، رو سیاهی همیشه برای زغال بوده،

  4. با بخشی از حرفها موافقم و با بخشی نه!اولا که این سریال همه جور مخاطبی داره و خیلی مسائلی که شما نقد کردید اتفاقا ما برعکسش رو از سریال نتیجه گرفتیم. مثلا همون رفتارهای رحمت با فهیمه که کاملا مشخص بود که این رفتار داره زشت و تلخ نشون داده میشه ! من نه منتقدم نه کارشناس! اما نظرم رو به عنوان یکی از مخاطبان سریال گفتم تا بدونید برداشتها خیلی متفاوته !و به مخاطب هم خیلی بستگی داره همونطور که خیلی از این مسائلی که گفتید بنظرم سریال هم نقد کرده بود نه بازتولید! اما مثلا در مورد پروتز هما نقدتون رو قبول دارم ‌نکته ی خوبی بود !✌

  5. درسته که این سریال پر از عیب و ایرادهای اخلاقی و خانوادگی بود و خودم هم از مخالفانش بودم ولی واقعا این متن بدترین نقدی بود که میشد به این سریال نوشت

  6. عجیب نیست؟!
    تا حالا این انتقاد ها نبود
    الان که حرف های سیاسی زده شده و دولت رو به سخره گرفته این همه هجمه علیه این سریال وارد شده
    عجیب نیست؟!

  7. واقعا براتون متاسفم که دربرابر سریال پایتخت ا
    ین همه موضع گرفتید. وچپ وراست این سریالی که مردم بعدازاتمام قسمت فعلی تا فرداشب منتظرمیشدندکه دراین روزهای کرونایی شاید لحظه ای ازفکر بلایی که میخواد سرشون بیاد بیان بیرون منتظر میموندن. چرا یادتون رفته این سریال طنز بود. لحظه ای میخواست مردم ازته دل بخندند. توروخدا این سریال رو نکوبین. مردم بانقی باارسطو همزاد پنداری کردن. حالا کدوم سریال آبکی ایرانی کامل هست که این باشه
    به مردم بدبخت رحم کنید.

  8. توهمه کشورها این فیلم ها وجودداره.شمامیخواین یک سریال طنزمشابه سریال ستایش بشه؟نه اقانمیشه.قراربوده این سریال صرفا جهت خنده مخاطب باشه.پرطرفداربودن پایتخت ب دلیل طنز بودنش نبود.ب این دلیل بود که داشت مردم رونشون میداد.همین زندگی عادی خودمون.میخواین همیشه همینجوری بمونین؟دوست دارین وقتی خارجی ها راجع ب ما صحبت میکنن بگن مردم عقب مونده کشورهمان هایی هستند که ب نظرشون صحبت زن وشوهر روی یک تخت باگل های قرمز شهوت برانگیزه!گاهی اوقات یک سری ارزش های جامعه واقعابی ارزشن!!ومطمئنا۹۰%مردم همین جامعه بامن موافقن

  9. با سلام اگر نشود در فیلم شوخی کرد و این رفتار ها را کرد که فیلم را باید مستند ساخت به نظرم در فیلم باید این حرکت ها باشد و به نظرم اصلا هم این چیز هایی که شما می گویید نیست اکثریت مردان ایران در خانه مهواره دارند و انواع کثافت کاری ها را می بینند خوا هش می کنم کسانی که از پایتخت خوششان نمی یاند درباره فیلم الکی نظر ندهند

  10. با سلام.متاسفم خیلی،برای این تحلیل یکجانبه و دیدگاه فوقالعاده منفیتون و در عین حال یوتیپیایی برخورد کردن با یه فیلمنامه،تاسف فراوان

    1. با سلام
      بنظرم نویسنده یک طرفه به قاضی رفته و خود نویسنده دید کلیشه ای چپ فمنیست زده دارد…. ببنید من نمی گم حرفی که می زنم کامل درسته ولی” تا حالا دخالت یک خانم یا یک آقا در زندگی یک زوج که قبلا با یکی از طرف های ازدواج ارتباط داشته باعث ایجاد اشکال در زندگی مشترک افراد شده” بگوشتون خورده؟ بیایید قبول کنیم همه ازدواج ها ایده آل نیستن و رفتار “هما” برای حفاظت از زندگیش شاید کممممممی معقول باشد… دقت کنین که آنتی سکسیت با فمنیست متفاوته

  11. اینطور که من فهمیدم، از نظر خانم واحدی نشان دادن هر زنی که از هر جهت عالی و مستقل نباشه یک رفتار ضد زنه. فهیمه تازه‌به‌دوران‌رسیده است. ولی مگه مردهای این سریال چی بودن؟ یا هر انسانی اگر اسیر باشه نگران نمی‌شه که همسرش ازدواج کرده باشه؟ حالا چون یک مرد این نگرانی رو داشته زن‌ستیزی تبلیغ شده.
    در پایتخت کلیشهٔ جنسیتی هم بود. بله. ولی برای نشون دادنش واقعاً لازم نیست اینقدر بی‌ربط و عصبی چیزها رو به هم بافت و به اسم زن‌ستیزی ارائه کرد.
    گذشته از این، تبلیغ رفتار ضد زن با نشون دادن رفتار ضد زن فرق می‌کنه. همه قرار نیست در آثار هنری پرفکت و اخلاقی رفتار کنن. باز هم می‌گم، در پایتخت کلیشهٔ جنسیتی هم بود. اما این نقد خیلی بی‌ربطه.

  12. با سلام و خسته نباشید به همه ی کسانی که به میدان می ایند . در مورد این مقوله ی جنسیت زدگی که میفرمایید . بنده تا حدود زیادی با اقای حسین زاده موافق هستم . اگه قرار باشه همه یک سری چارچوب مشخص رو رعایت کنند پس جایگاه خلاقیت کجاست ؟ (البته همراه کردن اسم صدا و سیما با واژه “خلاقیت” خیلی خوشایند نیست . ) یه حرفی رو خوندم قبلا (یادم نیست از کی بود ) که میگفت : در نبرد با یک هیولا باید مواظب بود که خود به هیولا تبدیل نشویم.اینجا هم اگه ما قصد مقابله با مفهوم جنسیت گرایی رو داریم نباید از سمت دیگر بوم (همون فمینیسم تک چشم که فرمودند ) سقوط کنیم. اما حرف اصلی من درباره اینه که (متاسفانه) هنوز در بسیاری از مناطق ایران از جمله محل زندگی بنده در جنوب کرمان بسیاری از رفتارها و روابط به شکلی که به نظر شما کلیشه ای و غیرمعمول هست (مثل سیستم رفتاری شخصیت های پایتخت) جریان داره … و مردم ( عامه و اکثریت ) ارتباط قوی با این شخصیت ها ( که ممکنه از بسیاری جهات کلیشه ای و تیپیکال باشند و چیز خاصی برای اراِئه به مخاطب خاص و جدی نداشته باشند ) برقرار میکنند و خیلی راحت بخوام بگم ( طبق مشاهدات عینی بنده در منزل و چیزی که خودتون در فضای مجازی میتونید رویت کنید ) با این مجموعه ((حال میکنند)). البته حرف های شما در موارد زیادی صحیح و جالب توجه هست. ممنون که دغدغه مند هستید و برای این دغدغه تلاش و وقت صرف میکنید.

    1. خانم نجمه واحدی !
      منتقدین ، در هر رشته ای که باشند ، خیلی خوب انتقاد می کنند ، اما وقتی به خودشان گفته می شود که بفرمائید این گوی و این میدان ، یا حاضر نشده اند وارد میدان شوند ، یا اگر وارد شده اند شکست بدی خورده اند و برایشان ثابت شده است که آن همه نقد و انتقاد در جایگاه عمل اکثرا قابل انجام نیست . بسا منتقدین سینما که در مقام منتقد ، درجه یک بودند اما خودشان وقتی دست به ساخت فیلم زده اند ، مردم پشیزی از فیلمشان استقبال نکرده اند . یا مثلا در فوتبال منتقد/ کارشناسی را می خواهید نام ببرم که وقتی بعنوان کارشناس در برنامه های فوتبالی دعوتش میکردند آنقدر نقدها و کارشناسیش جالب و پخته بودند که شنونده و بیننده می گفتند این شخص اگر مربی فوتبال شود آن تیم را قهرمان لیگ برتر می کند اما وقتی مربی یک تیمش کردند آن تیم که با مربیان سابق رده های میانی جدول را می گرفت ، با آن منتقد/کارشناس از لیگ برتر به دسته پائینتر ، لیگ دسته دو یا جام آزادگان سقوط کرد . حالا شما و کسانی که این همه انتقاد به پایتخت و برنامه نود یا برنامه های دیگر که تعطیل شده اند یا مجریانشان عوض شده اند ، بفرمائید این برنامه ها را بسازید . نمی خواهیم بهتر از تیم ساخت قبلی بسازید یا بهتر از مجری قبلی اجرا کنید ، فقط طوری بسازید یا اجرا کنید که همان اندازه مخاطب جذب کند . البته ما از خدا می خواهیم که بتوانید این کار را بکنید اما اگر توانستید .

  13. راستش از خواندن این نقد بیشتر یاد ایده‌های همگون‌سازی افتادم که توسط راست‌ها به‌عنوان مواضع چپ‌گرایان تبلیغ می‌شود تا عموم مردم را از ایده‌های دگرگونی‌طلب بترسانند. هستۀ مرکزی استدلال شما را این‌طور می‌فهمم که همۀ اصول برابری جنسیتی باید در همۀ آثار و تولیدات سینمایی و به‌طور کلی، تولیدات هنری رعایت شود. یحتمل عده‌ای دیگر هم از راه می‌رسند و می‌گویند اصول نبرد طبقاتی را هم باید رعایت کنید. من هم که کمی به مطالعات کودکی علاقه دارم از راه می‌رسم و می‌گویم با آنجایی که گفتید «به پسر نوجوانش که برای دختردایی‌های بزرگتر از خودش قلدری می‌کند، کاری ندارد» مخالفم چون دارید ادالتیسم را ترویج می‌کنید. عجب آش شوری می‌شود. و مهم‌تر از آن، عجب سینمای همگون و حوصله‌سربری که دیگر می‌توان همۀ صحنه‌ها و چالش‌هایش را بر اساس اصول برابری جنسیتی و نبرد طبقاتی و امثال آن حدس زد. در جهانی که حول این ایدۀ شما شکل می‌گیرد دیگر تخیل جایگاهی ندارد. تکلیف همه‌چیز از پیش مشخص است. می‌دانم مستقیماً این را نگفتید اما این تبعات ضروری منطقِ استدلالیِ شماست. راستش از منظر فُرم استدلال نمی‌توانم تفاوتی میان رویکردهایی همچون رویکرد شما و رویکرد ارزشی جمهوری اسلامی به هنر ببینم، هر دو می‌خواهند بر خلق هنری حد و مرز ارزشی خودشان را بزنند. حتماً بهتر از من می‌دانید که در آثار کارگردانانی که موضع انتقادی‌شان بر کسی پوشیده نیست (از کن لوچ تا کوستا گاوراس و…) هم می‌توان رد پای این کلیشه‌های جنسیتی را دید. این یعنی هدفشان بازتولید این کلیشه یا بازتولید وضع موجود بوده؟ شاید پاسختان مثبت باشد اما شخصاً نمی‌توانم خودم را با چنین پاسخی قانع کنم!
    حرف من دفاع از پایتخت نیست بلکه نقد رویکردی‌ست که نامش را در ذهنم «فمینیسمِ تک‌چشم» می‌گذارم. رویکردی فمینیستی که همیشه زوایای مهمی از واقعیت را در تحلیل نادیده می‌گیرد چون ترجیح می‌دهد یکی از چشم‌هایش را کور کند!

    1. صدا و سیما و رسانه ها این همه هزینه ای که دارن میکنن که بگن پایتخت ۶ بد بوده رو بدن ما جوونا خونه بخریم. کشتین ما رو. چهارتا مقاله در مورد دزدا هم بنویسین خواهشا

      1. واقعا برای نویسنده این مطلب متاسفم که کوچکترین دیالوگ فیلم را خیلی بزرگ کرده. و به قول معروف از کاه کوه ساخته.و این واقعا تراوشات ذهن بیمار یه فرده. حتی اگر هم طوری باشه که ایشون اظهار نظر کردن تا بد نباشه دیگه خوب معنی نداره . به نظر من واقعا عالی بود و بحث هایی که در سریال مطرح شد که شاید همه ما درگیر این چالش ها باشیم . و واقعا نمیدونم چرا صدا و سیما همش میخواد از ایران یه جامعه آرمانی نشون بده که مردم در اون هیچ کم و کاستی ندارن و به قول معروف همه چیز خوب پیش میره .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗