گلولهای که سر ایستادن ندارد
گلولهای که مدتهاست میدانیم در راه بوده و میدانستیم که روزی به جمجمهمان خواهد رسید. ترسناک است که دیگر حتی نمیتوانیم بدانیم با چه وضعیتی روبرو خواهیم شد که برای مقابله با آن برنامهریزی کنیم.
وقتی گلولهای به جمجمه اصابت میکند، ابتدا پوست را به استخوان فشرده و شکاف میدهد. سپس تکههای استخوان جمجمه زیر فشار متمرکزی که به آن وارد شده تغییر شکل میدهند. شکل کلی جمجمه بر اثر موج برخورد تاب برمیدارد ولی پیش از آنکه موج برخورد به سمت دیگر سر برسد، گلوله لایه ضخیم استخوان را خرد کرده و وارد محوطه داخل سر میشود. پیش از عبور گلوله از درون مغز، موج برخورد سمت دیگر جمجمه را هم متلاشی میکند و حالا مغز با تکههای بافتهای عصبی و چربی، آغشته به خون رگهای پارهپاره، به بیرون میپاشد. این نمایی است از آنچه در برابر بشر قرار گرفته.
گلولهای که مدتهاست میدانیم در راه بوده و میدانستیم که روزی به جمجمهمان خواهد رسید. اما سیاستمداران مدافع «رشد اقتصادی» حتی ذرهای برای آن اهمیت قائل نبودند تا امروز که دیگر دیر شده است. بهمن تغییرات اقلیمی و فروپاشیهای اکولوژیک به راه افتاده و ما دیگر توان متوقف کردن آن را نداریم. گلوله به پوست سر رسیده و آن را هم شکافته. حالا باید منتظر موجهایی باشیم نظیر آنچه هفته پیش رخ داد. جریان بادی جتاستریم مختل شد و جبههای از هوای سرد شمالگان به عرضهای جنوبی نشت کرد تا باران و برف بخشهای بزرگی از کشور را گرفتار کند. مانند این پدیده سال گذشته در امریکای شمالی رخ داد که دمای هوا در بعضی مناطقاش به کمتر از چند ده درجه زیر صفر رسیده بود.
گروهی از شناختهشدهترین محققان اقلیمی در مقالهای که چند روز پیش در نشریه علمی نیچر منتشر کردهاند به سیاستمداران، اقتصاددانان و حتی فعالان محیطزیستی هشدار میدهند که این خیال که سلسله رویدادهای نابودگر اقلیمی به این زودیها رخ نمیدهد، اشتباهی مهلک است.
وقتی دمای یک تکه یخ بیشتر از صفر درجه شود، شروع به ذوب شدن میکند. این دما را نقطه حدی آب مینامیم. مانند یخ، سازوکارهای بزرگ اقلیمی هم نقاط حدی دارند. رویدادهایی مانند ذوب شدن پهنههای وسیع یخ در گرینلند، جنوبگان و لایههای یخزده خاک در شمالگان یا از میان رفتن جنگلهای آمازون. هر یک از این رویدادها به تنهایی میتوانند شتاب تغییرات اقلیمی را در سیاره آنچنان زیاد کنند که آنچه را پیشتر در دههها رخ میداد در گذر روزها شاهد باشیم.
حالا دانشمندان هشدار میدهند که فهرستی از این رویدادها ممکن است هر لحظه رخ دهد و باید برای آن آماده بود. باید و باید برای کاهش تولید کربندیاکسید به شکلی جدی دست به کار شد و به سیاستمداران هشدار میدهند که زمان حرف زدن مدتهاست تمام شده. آنها تاکید میکنند که ما به احتمال زیاد از نقطه بدون بازگشت مدتی است که گذشتهایم و اضطرار اقلیمی شوخیبردار نیست.
رویدادهای حدی اقلیمی آثاری ویرانگر خواهند داشت و دانشمندان هشدار میدهند، در صورت وقوع ما حتی امکان پیشبینی آینده را هم از دست خواهیم داد. در واقع دیگر حتی نمیتوانیم بدانیم با چه وضعیتی روبرو خواهیم شد که برای مقابله با آن برنامهریزی کنیم. ویروسهایی که از دل خاکهای سابقا یخزده بیرون میآیند و بیماریهای جدید، از بین رفتن جنگلها و افزایش آلودگی هوا، مختل شدن جربانهای اقیانوسی و سیل و خشکسالی و یخبندان در مناطق مختلف، افزایش سطح آب دریاها و غرق شدن محل زندگی صدها میلیون نفر.
حتی بدون رخ دادن این رویدادها اوضاع به سمت خطرناکی پیش میرود. آینده تولید غذا در جهان تاریک است و پیشبینی میشود در دهه آینده بر اثر تغییرات اقلیمی، صدها میلیون نفر به مهاجران جهان اضافه شود. مطالعات حتی بدون در نظر گرفتن این دست رویدادهای نابودگر اقلیمی، پیشبینی میکنند در ایران بخشهای مرکزی و جنوبی کشور دچار بحران زیستی خواهند شد و موجی از مردم به دنبال یافتن جایی برای زندگی به مناطق دیگر سرازیر میشوند.
وزیر کشور دولت حسن روحانی، سال گذشته در مصاحبه با روزنامه سازندگی میگوید «شما اعتراضات را میبینید، اما من مسائل دیگری را میبینم؛ دو، سه روز است آمار عجیبی به دست من رسیده که انشاءالله درست نباشد، اما احتمالاً درست است.» رحمانی فضلی که انگار هنوز باورش نشده اوضاع چقدر خراب است در ادامه از «تغییر چهره ایران تا پنج سال دیگر» خبر میدهد. او مهاجرتهای اقلیمی را پدیدهای توصیف میکند که آغاز شده و خیلی زود اثرش را بر همه چیز خواهد گذاشت. البته این تنها وزیر کشور نیست که نسبت به مهاجرتهای اقلیمی درون کشور هشدار داده. پیشتر عیسی کلانتری، آقای رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست که خودش مجوز تخریب به نام توسعه صادر میکند، هشدار داده بود که تا ۵۰میلیون نفر از مردم ایران ممکن است تحت تاثیر تغییرات اقلیمی وادار به مهاجرت شوند و با این اوضاع تا ۲۵سال دیگر بخشهایی از جنوب و مرکز ایران خالی از سکنه خواهد بود. مدیران دولت در حالی این صحبتها را میکنند که یکی از عوامل وخامت اوضاع، مدیریت ناکارآمد و رانتی منابعی مثل آب است که اوضاع را از آنچه هست وخیمتر کرده و شهرها و مناطق مختلف برای تصاحب منابع اندک آبی باقیمانده وارد رقابت با هم شدهاند.
مدیرانی که در سخنرانیهایشان از گلستان شدن اوضاع میگویند و از مخاطبان دست و جیغ و هورا طلب میکنند، اما پشت میزهایشان که مینشینند، مجوز تخریب و چپاول بیشتر محیط زیست را صادر میکنند.
گلولهای که چند دهه است میدانیم در حرکت بوده و مسیر حرکت آن به خوبی قابل پیشبینی است، اینک به جمجمه رسیده است. گروه بزرگی از دانشمندان معتقدند دیگر زمانی برای مهار تغییرات اقلیمی نداریم، شاید تنها بتوانیم آثارش را تخفیف دهیم یا خود را با آن هماهنگ کنیم. اما اگر ولع سیریناپذیر برای «رشد ابدی اقتصادی» به سرعت مهار نشود، صدها میلیون انسان قربانی این وضعیت خواهند بود که میتوانند نباشند و میلیاردها نفر از ما زندگیهایی حتی دشوارتر از آنچه امروز داریم، خواهیم داشت.
سیاستمداران و اقتصاددانان نشسته بر نهادهای قدرت در جهان همچنان به مدد زور و «قانون» مردمان نگران آینده بشریت را مرعوب میکنند. در حالی که رشد اقتصادی به نفع جمعیت بسیار اندکی از افراد است، ادامه مسیری که در دهههای اخیر پیشگرفته شده، همچون حکم تیر است به آینده و بقای کل بشریت. اگر خیلی سریع و خیلی عمیق همه چیز تغییر نکند، آیندهای در کار نخواهد بود.