سرانجام دندانپزشکی؛ از درمانگری تا آرایشگری دندان
وحید رواقی، استادیار دانشگاه بیرمنگام انگلستان در این یادداشت توضیح میدهد که چگونه دندانپزشکی در سالهای اخیر نه به سوی درمان که به سوی زیبایی توسعه یافته است. مسیری که میبایست تغییر کند.
مهمترین هدف دندانپزشکی از قرن گذشته تاکنون تعمیر و بازسازی دندانهاست. برای سالها گمان میرفت مهمترین تحول دندانپزشکی در آینده کشف روشهایی برای پیشگیری از بیماریهای دندان باشد. اما رؤیای ساختن واکسنهایی برای پیشگیری از پوسیدگی دندان هیچگاه به واقعیت نپیوست. همچنین مدتهاست که میدانیم فعالیتها و آموزشهای دندانپزشکان روی صندلی دندانپزشکی نقش اندکی در پیشگیری از بیماریهای دهان دارند. بیان این مطلب مایه خوشنودی نیست، اما باید اعتراف کنیم حرفه دندانپزشکی در عرصه پیشگیری از بیماریهای دهان تا حد زیادی شکستخورده است. ازاینرو پاشنه دندانپزشکی به سبک و سیاق یک قرن گذشته حول محور درمان و تعمیر خرابیهای برجا مانده از بیماریهای دندان میگردد. به نظر میرسد حالا اما فصل جدیدی در تاریخ دندانپزشکی آغاز شده است، فصلی که تحولات آن در مسیر آرزوهای پیشین برای پیشگیری از بیماریهای دندان نیست. عنوان این فصل «دندانپزشکی زیبایی» است. دندانپزشکی زیبایی نهتنها به دنبال پیشگیری یا حتی درمان بیماریهای دهان نیست، بلکه از خلق و آفرینش بیماریهای ساختگی از وضعیت طبیعی دهان و دندان ارتزاق میکند. پایههای دندانپزشکی زیبایی بر بیماری قلمداد کردن شکل و رنگ دندانهای طبیعی و سالم، ایجاد ناامنی و اضطراب نسبت به شکل و ظاهر دندان و همچنین دستکاری و گاهی از بین بردن بافت سالم دندان استوار است. ازاینرو، علیرغم بهکارگیری روشهای مشابه و انجام آن توسط دارندگان مدرک دندانپزشکی، نگاه و اهداف «دندانپزشکی زیبایی» شباهتی با اهداف درمانگری در حرفه دندانپزشکی ندارد.
آیا دندانپزشکی زیبایی عامل پیدایش احساس نارضایتی نسبت بهظاهر طبیعی دهان و دندان در جامعه است؟ آیا میتوان ادعا کرد گسترش تصویر لبخند ایدهآل از طریق رسانهها تقاضا برای پدیده آرایشگری دندان را افزایش داده است؟ پاسخ به هردوی این سؤالات مثبت است. به نظر میرسد مجموعه درهمتنیدهای از عوامل دستبهدست یکدیگر میدهند تا با خلق بیماریهای جدید از شرایط طبیعی جسم و روان درمانهایی برای آن ارائه کنند. در جامعهشناسی سلامت، این پدیده را «پزشکی زدگی» مینامند. یکی از اولین جامعهشناسانی که به بررسی پدیده پزشکی زدگی پرداخت «پیتر کنراد» نام دارد. او به تأثیر سه عامل رسانه، صاحبان حرفه پزشکی و شرکتهای تولیدکننده محصولات پزشکی در بیماری قلمداد کردن شرایط طبیعی جسم و روان اشاره میکند. ازاینرو میتوان دندانپزشکی زیبایی را بخشی از زنجیره ایجاد احساس ناامنی نسبت بهظاهر و شکل طبیعی دهان و دندان بهمنظور ایجاد بازار درمانی برای مداخلات غیرضروری قلمداد کرد. به همین دلیل سؤالات اساسی در مورد اخلاقی بودن مداخلات دندانپزشکی زیبایی چه ازلحاظ آسیبهای جسمی به مشتریان این مداخلات و چه ازلحاظ ایجاد ناامنی نسبت بهظاهر در جامعه وجود دارد.
دندانپزشکی زیبایی، علیرغم ظاهر مجلل و باشکوه آن، دچار کمبودهای اساسی ازلحاظ شواهد علمی است. مهمترین دلیل غیرعلمی بودن دندانپزشکی زیبایی فقدان تعریفهای اولیه از زیبایی دهان و دندان است. برای مثال هیچ معیار مشخصی برای رنگ طبیعی دندان، که تغییر آن از مداخلات رایج دندانپزشکی زیبایی است، وجود ندارد. اعداد و ارقام ریاضی درباره روابط و اندازه دندانها که در ردههای دندانپزشکی زیبایی همچون عباراتی از کتابهای مقدس به آن استناد میشود نیز عموماً بیپایه و اساس است. برخی از این معیارهای ظاهراً علمی بر اساس ارزیابی شکل ظاهری جمع کوچکی از مردم در کشورهای عمدتاً سفیدپوست غربی بهدستآمده، گاهی نیز منها آن تلاشهای خیالپردازانه برای کشف روابط ریاضی در طبیعت است. برای مثال، با تعمیم مفهوم زیبایی از نگاه پژوهشگر سفیدپوست غربی، پزشکان حق دارند رنگ پوست صدها میلیون نفر از ساکنان قاره آسیا و آفریقا را بیماری قلمداد کرده و به دنبال راهی برای سفید کردن آن با مواد شیمیایی باشند. لازم به گفتن نیست که بکار بستن چنین نگاهی برای تعریف زیبایی و سلامت چه آسیبهایی میتواند به دنبال داشته باشد. علاوه بر سیال بودن مفهوم زیبایی، تنوع مداخلات انجامشده و شرایط متفاوتی که افراد پیش از انجام مداخلات دندانپزشکی زیبایی دارند آزمودن مداخلات دندانپزشکی زیبایی را غیرممکن کرده است. به دلیل این ماهیت غیرعلمی، مداخلات دندانپزشکی زیبایی برخلاف درمانهای واقعی دندانپزشکی، به درخواست و با توافق مشتری انجام میشود. بهعبارتدیگر، دندانپزشکی زیبایی بیش از آنکه با شواهد علمی مؤانست داشته باشد، دارای خاستگاه مشترک با حرفه آرایشگری است. اما آنچه پدیده آرایشگری دندان توسط دندانپزشکان را از آرایشگری متمایز و خطرناک میکند استفاده از عبارات پزشکی و بهرهجویی از اقتدار حرفههای درمانی برای بیماری قلمداد کردن شرایط عادی دندان است. شاید به دلیل همین کمبود شواهد علمی است که دندانپزشکی زیبایی حتی در کشور محل تولد آن یعنی آمریکا نیز بهعنوان یک تخصص دندانپزشکی شناخته نمیشود. در ایران نیز علیرغم استفاده از عنوان گمراهکننده «متخصص دندانپزشکی زیبایی» هیچ تخصصی دانشگاهی با این عنوان وجود ندارد.
آرایشگری دندان اما پدیدهای نوظهور در دندانپزشکی نیست. کلید بازار آرایشگری دندان تا سالها پیش بهصورت اختصاصی در اختیار متخصصان ارتودنسی بود، آنها که برای دهها سال با بیماری انگاری تنوع چینش دندانها کالای لبخند و دندانهای صافشده را بهصورت انحصاری به مشتریان خود عرضه میکردند. تلاش دندانپزشکان عمومی برای پهن کردن بساطشان در گوشهای از بازار پرسود فروش لبخند همواره با عتاب و خطاب متخصصان ارتودنسی روبرو میشد. با رواج یافتن شیوههایی نوین همچون بهکارگیری کامپوزیت و لمینیتهای سرامیکی برای مداخلات زیبایی، اینک دندانپزشکان عمومی به کلید بازار فروش لبخند دستیافتهاند و سهم خود را از این بازار طلب میکنند.
در سالهای اخیر، دندانپزشکان برای معرفی خود در بازار پرسود لبخند روانه شبکههای اجتماعی شدهاند. به دلیل اتکای تجارت لبخند بر جذابیتهای دیداری، شبکه اجتماعی اینستاگرام پرطرفدارترین ویترین آرایشگران دندان شده است. در این شبکه اجتماعی همهچیز برای یک نمایش باشکوه تکنفره مهیاست. کسی برای خواندن متنی طولانی یا دشوار به اینستاگرام نمیرود. متنها زیرنویس تصاویری برجستهاند که تنها چند واژه ابتدایی آن نشان داده میشود. برای پاسخگویی و گفتگو در این شبکه اجتماعی امکان پیوند دادن به یادداشت یا تصویری وجود ندارد. برخلاف دندانپزشکان آرایشگر دندان، دندانپزشکان درمانگر کالایی برای نمایش عمومی در ویترین شبکههای اجتماعی ندارند. چراکه برخلاف زشتی و زیبایی، داوری درباره درمانهای واقعی دندانپزشکی بدون دانش و مهارت ممکن نیست. بازدیدکنندگان شبکههای اجتماعی برای دیدن درمان دندانهای عصبکشی شده، تشخیص بیماریهای لثه یا مشاهده تصاویر یک کیست دندانی به صفحات دندانپزشکان درمانگر نمیآیند. این ویژگیها سبب شده است تا دندانپزشکان درمانگر جایگاه سخنگویی حرفه دندانپزشکی در عرصه عمومی را به آرایشگران دندان واگذار کنند. مسئلهای که میتواند بر برداشت جامعه از حرفه دندانپزشکی تأثیر بگذارد. دلایل دیگری نیز برای حضور پررنگ صاحبان حرفههای پزشکی و دندانپزشکی در شبکههای اجتماعی ایران وجود دارد. نبود قوانین دستوپاگیر برای فعالیت اعضای حرفههای درمانی در فضای مجازی یکی از این دلایل است. در کشورهای توسعهیافته، محدودیتهای فراوانی برای فعالیت مجازی صاحبان حرفههای درمانی وجود دارد. برای نمونه، راهنمای استفاده از شبکههای اجتماعی پزشکان در انگلستان میگوید «پزشکان اجازه ندارند از رسانههای اجتماعی برای گفتگو با بیماران یا درباره بیماران استفاده کنند». همچنین، انتشار تصاویر بیماران بدون کسب رضایت کتبی و گاهی پشتسر گذاشتن مراحل اداری و قانونی ممکن نیست. نبود چنین قوانین سختگیرانهای در ایران سبب شده است تا دندانپزشکان آرایشگر دندان در ایران با خیالی آسوده از این رسانهها برای تبلیغ تجارت مداخلات زیبایی استفاده کنند.
هجوم دندانپزشکان به رسانههای اجتماعی و تلاش برای دیده شدن در بازار شلوغ فروش لبخند میتواند اعتبار تاریخی این حرفه را که طی دهها سال توسط دندانپزشکان درمانگر ساختهوپرداخته شده خدشهدار کند. برای مثال، برخی از صاحبان حرفه دندانپزشکی تلاش میکنند سبک زندگی رفاهزده و سفرهای پرهزینه خود را به نمایش بگذارند، شیوهای از بازاریابی که احتمالاً برای نمایش موفقیت حرفهای دندانپزشک به مخاطبان بکار بسته میشود. نتیجه این رفتارهای نمایشگرانه اما میتواند گسترده شدن گسلهای اجتماعی میان حرفه پزشکی و دیگر گروههای جامعه باشد. صاحبان حرفههای پزشکی همچنین ید طولایی در بکار بردن ادبیات طبقهگرایانه و تحقیرکننده در گفتگو با دیگر گروههای اجتماعی دارند. بیشتر نامهها و بیانیههای نهادهای منتسب به پزشکان و دندانپزشکان بدون هیچ شرمساری بر نخبه و برگزیده بودن صاحبان این حرفهها تأکید میکنند. شبکههای اجتماعی حالا فرصتی را فراهم کرده است تا دندانپزشکان با تکرار این عبارات یا سرزنش بیماران به خاطر مراقبت نکردن از سلامت خود پایههای اعتماد به حرفه پزشکی را بیشازپیش متزلزل کند. روابط فرادست-فرودست میان صاحبان حرفههای دندانپزشکی با دیگر اعضای تیم دندانپزشکی از دیگر رازهای بیرون افتاده از پرده حرفه دندانپزشکی در روزگار رسانههای اجتماعی است. پرستاران و دستیارانی که پابهپای دندانپزشکان بلکه ساعاتی طولانیتر از آنها کار میکنند سهمشان از تجارت پرسود دندانپزشکی جایگاههای شغلی نامطمئن با حقوقی اندک است. با اندکی جستجو میان آگهیهای تبلیغاتی دندانپزشکان میتوان به نشانههایی از روابط ناعادلانه و دستمزد اندک دیگر اعضای تیم درمان در مقایسه با دندانپزشکان دست یافت. درمجموع به نظر میرسد تغییر نگرش جامعه نسبت به صاحبان حرفههای پزشکی و دندانپزشکی در سالهای اخیر، بیش از آنکه نتیجه توطئه جریانات موهوم پزشکستیز باشد، نتیجه اطلاعاتی است که بهصورت داوطلبانه از سوی صاحبان حرفههای پزشکی با جامعه به اشتراک گذاشته شده است. هجوم دندانپزشکان آرایشگر دندان به شبکههای اجتماعی اگرچه توانسته است اوضاع کسبوکار و تجارت آنها را رونق دهد اما هزینه این موفقیت تجاری از اعتبار تاریخی دندانپزشکی درمانگر پرداخت شده است. آیا نهادهای حرفههای پزشکی میتوانند از بازی کردن با اعتبار تاریخی این حرفهها توسط همکارانشان در قمارخانه رسانههای اجتماعی جلوگیری کنند؟ آیا نهادهای حرفه پزشکی، که خود به دلایلی دچار بحران مشروعیت هستند، اساساً تمایل دارند فعالیتهای مجازی صاحبان حرفه پزشکی را قانونمند کنند؟ پاسخ به این سؤالات احتمالاً منفی است. چرا که نهادهای حرفه دندانپزشکی برای تداوم حیات خود به حمایت شرکتهای پزشکی وابستهاند، شرکتهایی که با حمایت مالی از سخنرانان و اجلاسهای دندانپزشکی با عناوینی نظیر طراحی و معماری لبخند در شکلگیری پدیده آرایشگری دندان نقش دارند. همچنین، راهاندازی ردههای دندانپزشکی زیبایی یکی از راههای کسب درآمد نهادهای حرفه دندانپزشکی است.
گسترش پدیده آرایشگری دندان و کالایی شدن لبخند در ایران همچنین میتواند بازتاب تنگدستی شهروند ایرانی در روزگار ما باشد. با گسترش روزافزون فقر، تعداد افرادی که توانایی پرداخت هزینه درمانهای دندانپزشکی رادارند کاهش مییابد. برای جبران این وضعیت، حرفه دندانپزشکی تلاش میکند با ارائه کالاهای جدید و گرانقیمت همچون ایمپلنت یا طراحی لبخند برای مشتریانی که همچنان از توانایی مالی برخوردارند چرخهای تجارت این حرفه را به گردش درآورد. به همین دلیل در شرایط فعلی افزایش تعداد دانشکدههای دندانپزشکی و تکثیر تعداد دندانپزشکان منجر به ارزان شدن خدمات درمانی و دسترسی گروههای محروم به خدمات درمانی نخواهد شد. پیشبینی میشود بخش بزرگی از دندانپزشکان تربیتشده در نظام ناکارآمد فعلی بجای درمان بیماریهای دندان روانه بازار فروش لبخند به مشتریانی شوند که نیاز به هیچ درمانی ندارند.
بیان این حقیقت تلخ بههیچعنوان آسان نیست، اما هزینههای بالای دندانپزشکی این حرفه را به نماد تبعیض و شکاف اجتماعی تبدیل کرده است. اشتیاق جنونآمیز به تحصیل دندانپزشکی در بسیاری از کشورها نیز ناشی از همین جایگاه نابرابر حرفه دندانپزشکی با دیگر مشاغل و گروههای اجتماعی است. حرفه دندانپزشکی به علت کماهمیت قلمداد شدن سلامت دهان نسبت به دیگر جنبههای سلامت توسط دولتها، تسلط بخش خصوصی و انحصار درمانگری در دهان توسط حرفه دندانپزشکی در بسیاری از کشورهای دنیا یک باشگاهی اختصاصی است، باشگاهی که تنها شهروندان صاحب مال و ثروت اجازه دارند به آن وارد شده و از امکانات ویژه آن استفاده کنند. در نظام دندانپزشکی خصوصی ایران نیز شهروندان نه بر اساس نیازهای درمانی بلکه بر اساس میزان پول و سرمایه خود میتوانند به درمان دسترسی داشته باشند. زشتیهای تسلط بخش خصوصی بر دندانپزشکی ایران تا سالها پیش چندان آشکار نبود. با هجوم دندانپزشکان به شبکههای اجتماعی اما اینک گوشهای از حقایق دندانپزشکی ایرانی مانند «کالایی بودن درمان» و «ارتباط مالی دندانپزشکان با بیماران» در معرض دید همگان قرار گرفته است. استفاده از روشهای بازاریابی نظیر دادن تخفیف، تعیین هدیه و جایزه، وعده درمان تضمینی و رایگان و یا راه انداختن جشنواره و قرعهکشی برای درمانهای دندانپزشکی در شبکههای اجتماعی نمونههایی از کالایی بودن درمان در حرفه دندانپزشکی ایران است. شاید بهمنظور پنهان کردن این زشتیهاست که سازمان نظام پزشکی در ماههای اخیر پیشنهاد ممنوعیت فعالیت پزشکان در شبکههای اجتماعی را مطرح کرده است. قابل پیشبینی است که این ممنوعیت حتی در صورت اجرایی شدن آن نیز تأثیر چندانی بر رفتار صاحبان حرفههای دندانپزشکی نخواهد داشت. تا زمانی که حرفه دندانپزشکی در تسلط بخش خصوصی است و میان دندانپزشکان و بیمارانشان ارتباط مستقیم مالی برقرار است استفاده از این روشهای بازاریابی تحت عناوین گوناگون رواج خواهد داشت. قابلتصور است که بهکارگیری این روشهای بازاریابی موردپسند تمام دندانپزشکان نباشد و آن را با شأن حرفه پزشکی سازگار ندانند. اما شایسته است بجای خردهگیری بر افراد و تقلیل این رفتارها به خطاهای فردی، تسلط بخش خصوصی بر دندانپزشکی که عامل اصلی بهکارگیری چنین شیوههایی است را مورد انتقاد قرار دهیم.
دندانپزشکی ایرانی، باوجود چهرهای اغواگر بههیچعنوان پیشرفته و مایه افتخار نیست. هدف حرفه دندانپزشکی باید درمان بیماریهای دهان و دندان برای تمام شهروندان و براساس نیازهای درمانی باشد. دندانپزشکی ایرانی اما از اهداف اولیه حرفههای سلامت فاصله گرفته است. تربیت دندانپزشکان برای فعالیت در بخش خصوصی و کسب درآمد از طریق فروش کالاهای غیرضروری مانند فروش لبخند به گروه خاصی از شهروندان بههیچعنوان با اهداف این حرفه همخوانی ندارد. دندانپزشکی ایرانی، همچون پدرخوانده آمریکایی آن، بهواسطه تسلط بخش خصوصی، کالایی بودن درمان، انحصار درمانگری در دهان و ارائه خدمات به شهروندان بر اساس موقعیت مالی آنان تجارتی پرسود به راه انداخته است، تجارتی که سود آن نصیب شرکتهای تولیدکننده محصولات پزشکی، صاحبان حرفه دندانپزشکی و گروه اندکی از شهروندان میشود درحالیکه بخش بزرگی از مردم از خدمات درمانی محروم ماندهاند. علیرغم اثبات ناکارآمدی شیوه فعلی تربیت دندانپزشکان، آموزش دندانپزشکان برای فعالیت در بخش خصوصی همچنان ادامه دارد، بیآنکه این حرفه دلایل ناتوانیاش از پاسخگویی به نیازهای واقعی شهروندان را مورد ارزیابی قرار دهد. در حال حاضر، تنها برنامه مؤثر و قابلستایش برای ارائه خدمات دندانپزشکی در ایران طرح ملی استفاده از فلوراید برای پیشگیری از پوسیدگی دندان در مدارس ابتدایی است، طرحی که در سالهای اخیر توسط وزارت بهداشت اجرا میشود. این طرح علیرغم کاستیها الگوی مناسبی از اجتماعی شدن خدمات دندانپزشکی است اما بههیچعنوان کافی نیست. یکی از علتهای تداوم حیات حرفه دندانپزشکی تحت تسلط بخش خصوصی، علیرغم ناتوانی آن در پاسخگویی به نیازهای جامعه، دادوستدهای نانوشته و حتی اجباری حرفه پزشکی با نهادهای قدرت است. تشریح این دادوستدها خود میتواند موضوع یادداشت دیگری باشد. نمونهای از این دادوستدها سهمیههای تحصیلی است که حرفههای پزشکی و نهاد قدرت تحت عناوین سهمیههای اعضای هیئتهای علمی و سهمیههای مختلف حکومتی سخاوتمندانه به یکدیگر اهدا کردهاند. این دادوستدها اگرچه با ابراز نارضایتیهایی از سوی پزشکان همراه بوده، اما نهایتاً سبب شده است تا نهاد پزشکی اینک دارای حامیان و نمایندگان صاحب نفوذی در نهاد قدرت باشد، حامیانی که به دلیل عضویت همزمان در نهاد قدرت و حرفه پزشکی در مواقع بحران از منافع این حرفهها دفاع میکنند. واقعیت آن است که این معامله پایاپای با نهاد قدرت یکی از دلایل جایگاه برتر اقتصادی و اجتماعی حرفههای پزشکی نسبت به حرفههای دیگر و مصونیت آن از انتقادات گسترده اجتماعی است.
در حال حاضر چشمانداز اصلاح دندانپزشکی در ایران چندان روشن نیست. اما در زمانهای دیگر، دورانی که سلامت و آسایش جامعه بر هر امر دیگری اولویت داشته باشد، بازنگری در تربیت دندانپزشکان ضروری است. دسترسی همگانی به خدمات دندانپزشکی با تربیت گونه دیگری از درمانگران دهان که ارتباط مالی با بیماران نداشته باشند امکانپذیر است. همانگونه که انجام وظایف درمانی در بخش درمانهای پزشکی میان حرفههای گوناگون نظیر پرستاری و مامایی و بهیاری تقسیم شده است، امکان تقسیم وظایف درمانی در بخش درمانهای دندانپزشکی نیز وجود دارد. تربیت درمانگران دندان در مقاطع کاردانی و کارشناسی برای اشتغال در بخش دولتی بهمنظور انجام درمانهای ضروری دندانپزشکی نظیر پر کردن و کشیدن و عصبکشی دندان میتواند گامی مناسب برای کاهش تبعیض اجتماعی و اقتصادی درزمینهٔ سلامت دهان باشد. بدیهی است چنین درمانگرانی اجازه انجام درمانهای پیچیده یا مداخلات غیرضروری زیبایی نخواهند داشت. در پایان مایلم یادآوری کنم توصیف دندانپزشکی ایرانی بهعنوان یک سازمان ناکارآمد و تأکید بر ضرورت دگرگونی آن تلاشی برای بررسی عوامل بنیادین محرومیت جامعه از خدمات دندانپزشکی است. این انتقادات به معنای ناسپاسی در حق صدها دندانپزشک درستکار ایرانی نیست که با دستوپنجه نرم کردن با کمبودها تلاش میکنند مناسبترین درمان را برای بیمارانشان فراهم آورند. بسیارند دندانپزشکانی که آرزو میکنند میتوانستند بدون توجه به وضعیت مالی بیماران تمام شهروندان را درمان کنند. این دندانپزشکان خود قربانیان نظام درمانی متکی بر بخش خصوصی هستند که آنها را از لذت درمانگری بدون دادوستد مالی با بیمارانشان محروم کرده است. شکستن انحصار درمانی بخش خصوصی و ارزان شدن درمانهای دندانپزشکی در حال حاضر یکی از مهمترین وظایف اخلاقی آن دسته از سیاستگذاران سلامت و دندانپزشکانی است که دغدغه عدالت اجتماعی و سلامت جامعه دارند. حتی اگر نتیجه این تلاشها تضعیف جایگاه حرفه ناکارآمد دندانپزشکی و جایگزینی آن با گونه جدیدی از درمانگران دهان باشد.
* این یادداشت روز ۲ آبان ۱۳۹۸ با تغییرات جزی در روزنامه شرق منتشرشده است.