سیاست در محوطه جریمه
چهارشنبه اول فوریهی ۲۰۱۲، ورزشگاه پورت سعید مصر به خون کشیده شد، نزاعی که چیزی بیش از یک تعصب فوتبالی بود.
«دیشب به تماشای بازی الاهلی و المصری نرسیدم و تنها نتایج را پیگیری کردم. برای من به عنوان هوادار تیم الاسماعیلی که رقیب دیرینهی الاهلی است، هیچ چیز خوشحال کنندهتر از باخت الاهلی نبود. به محض این که خوشحالی خود را در فیس بوک به اشتراک گذاشتم دوستانم با من تماس گرفتند و ازمن خواستند که پستم را حذف کنم. آنچه که برایم تعریف کردند باور کردنی نبود. اراذل و اوباش قصد جان طرفداران الاهلی را کرده بودند. در ورزشگاه پورت سعید حمام خون به راه افتاده بود.»
*محمد سعید هوادار تیم فوتبال الاسماعیلی
شامگاه چهارشنبه اول فوریهی ۲۰۱۲، ورزشگاه پورت سعید مصر
هفتهی هفدهم لیگ برتر قوتبال مصر در جریان است. بازی امشب به میزبانی تیم المصری و در مصاف با تیم الاهلی قاهره شکل گرفته. الاهلی تاکنون ۲۵ بازی بدون شکست را پشت سر گذاشته و بدین ترتیب از عنوان قهرمانی دفاع میکند؛ اما در نیمهی پایانی بازی به نظر میرسد که این بار با شکست مواجه خواهد شد. هر دقیقه که از زمان مسابقه میگذرد سایهی تشنج بیش از پیش بر سر ورزشگاه پورت سعید سنگینی میکند. دریک سوی استادیوم پلاکاردهایی از سوی هواداران الاهلی که پیامی سیاسی دارد بالابرده شده و خشم المصریها را بر انگیخته است: «در پورت سعید هیچ مردی پیدا نمیشود!»
بازی پس از ١۵ دقیقه توقف به دلیل حملهی طرفداران المصری به سوی نیمکت الاهلیها از سر گرفته شدهاست.
تیم المصری که از نیمهی دوم، نمایش قدرتمندتری از خود در زمین بازی به جا گذاشته کماکان با انگیزه به روند خود ادامه میدهد.
مسابقه رو به اتمام و المصری با نتیجهی سه بر یک پیروز قطعی میدان است. همه منتظرند تا فهیم عمر، داور بازی، سوت پایان رقابت را به صدا در بیاورد. بیخبر از آنکه این صدا، آغازگر یک رخداد شوم است.
یکی از هواداران تیم الزمالک مصر میگوید: «احتمال درگیری در این مسابقه بین آن دو تیم ابدا دور از انتظار نبود. اما هرگز فکر نمیکردیم که امشب به عزای طرفداران تیم رقیبمان بنشینیم؛ تیمی که باختش مقابل المصری در شرایط عادی اتفاقی مهم و مسرتبخش برای ما بود چرا که شانس قهرمانی الزمالک را افزایش میداد.»
ورزشگاه پورت سعید در آشوب مطلق فرو رفته و بحرانی نفسگیر گریبانگیر آن شدهاست.
تماشاگران تیم میزبان علی رغم پیروزی در بازی، به سمت هواداران الاهلی با سنگ و بطری هجوم آوردهاند. حصارهای دور زمین از بین رفتهاند و جریان زد و خورد ادامه دارد.
یکی از طرفداران الاهلی که در ورزشگاه حاضر بود چنین روایت میکند:
«افرادی، ما را مجبور کردند که به سمت بالای جایگاه حرکت کنیم و عدهای که از بالا سقوط کردند جان خود را از دست دادند. من هم از قسمت دست و سر مورد اصابت چاقو قرار گرفتم.»
دربهای خروجی ورزشگاه پلمپ شده و برای افراد راه گریزی از مهلکه نیست. این مسئله لحظه به لحظه بر تعداد آمار کشتهشدگان میافزاید. در این میان آنچه شگفتانگیز به نظر میرسد واکنش پلیس مستقر در ورزشگاه است که گویا قصد ندارد تا اقدام موثری در راستای توقف این جریان انجام دهد. یکی از طرفداران الاهلی میگوید که همواره تیم حفاظت فیزیکی، تماشاگران را هنگام ورود به استادیوم بازرسی بدنی میکرد اما آن شب این اتفاق نیفتاد. او پلیس را مسئول اصلی این اتفاقات میداند.
محمد عباس که در روز بازی بیمار بود و برای تماشای مسابقهی فوتبال تیم محبوبش الاهلی، به جای استادیوم به کافهای در پورت سعید رفتهاست میگوید: «تصاویری که از استادیوم دیدیم شوکهکننده بود. فضای کافه در سکوت عمیقی فرو رفته بود. از یک جایی به بعد دیگر نتیجهی بازی اهمیتی نداشت. هرگز فراموش نمیکنم که بازیکن المصری پس از اتمام مسابقه در حال رقص و شادمانی بهخاطر برد تیمش بود در حالی که هواداران الاهلی همانجا در حال قتل عام شدن بودند.»
و بدین ترتیب پورت سعید تبدیل به قتلگاه دهها جوان مصری شد.
احمد باقر که ساکن بندر پورت سعید است از انتقال هواداران الاهلی از ورزشگاه به سمت ایستگاه قطار توسط مردم محلی خبر میدهد: «ساکنان بندر تلاش کردند تا در جریان خارج کردن طرفداران الاهلی از استادیوم مشارکت کنند. آمبولانسها قربانیان را به سمت بیمارستان بردند و اهدای خون تا حوالی صبح ادامه داشت. مردم اینجا به شدت عصبانی هستند و از این فاجعه احساس شرمندگی و قصور میکنند.»
آمار رسمی منتشر شده از آسیبدیدگان فاجعهی پورت سعید حاکی از شمار ٧۵ کشته و هزاران زخمی بود.
اما مدتی بعد، بثنیه کامل از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری مصر مدعی شد که آمار انتشار یافته از سوی وزرات بهداشت خلاف واقع بوده و تعداد کشتهشدگان ۳۰۰ نفر بوده است.
اما آیا همهی این اتفاقات، تنها بر آمده از دل یک تعصب فوتبالی بود؟
همزمانی فاجعهی پورت سعید با معرفی شورای نظامی انتقالی از سوی حسنی مبارک به منظور ادارهی موقت کشور تا زمان برگزاری انتخابات ریاستجمهوری مصر منجر به گمانهزنیهایی دربارهی دست داشتن مجلس نظامی این کشور در شکلگیری این حادثه شد.
عدهای معتقد بودند که عملکرد نیروی نظامی در روز فاجعه که مشخصا به جای کنترل وضع، منجر به ایجاد بحران و تنش بیشتری گشته، از پیش برنامهریزی شده و به دو هدف بوده است؛
نخست: اعلام وضعیت ناامن در کشور برای جلوگیری از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری و استقرار حاکمیت شورای نظامی انتقالی؛ و دوم سرکوب طرفداران الاهلی که بیشترشان از جوانان انقلابی بودند و در جریان بازی، علیه شورای نظامی شعار میدادند. آنها که بیشترین آمار کشتهشدگان را نیزبه خود اختصاص دادند، نقش مهمی در اعتراضات میدانالتحریر علیه رژیم حسنی مبارک ایفا کردند.
این در حالی است که پلیس پیش از این نیز همواره با حمایت از مبارک و سرکوب انقلابیون با به کار گرفتن اراذل و اوباش، سعی در مقابله با آنها داشته است.
هیاهو اما تنها به استادیوم ختم نشد. ابعاد این فاجعه چنان گسترده بود که هزاران نفر از مردم در اعتراض به این اتفاق به خیابانها ریختند. بازی میان الزمالک و الاسماعیلی در قاهره در حالی که با تساوی ٢-٢ در جریان بود نیمهکاره رها شد و تمام بازیهای لیگ متوقف گشت.
شورای نظامی در پی خشم مردم از پلیس در سراسر مصر ۳ روز عزای عمومی اعلام کرد.
رییس این شورا ژنرال محمد حسین طنطاوی در روز استقبال از بازگشت بازیکنان تیم الاهلی ضمن انتقاد از پلیس تلاش کرد تا از ارتش سلب مسئولیت کند و به همهی مردم وعدهی مجازات عاملان حادثه و پرداخت غرامت به بازماندگان را داد.
همچنین محمد ابراهیم وزیر کشور اقدام به برکناری رییس نیروهای انتطامی پورت سعید، و نخستوزیر مصر اقدام به برکنار کردن اعضای فدراسیون فوتبال این کشور کرد. روز بعد بنا به اعلام مقامات امنیتی مصر ۵۰ نفر از مظونان حادثه دستگیر شدند. روزنامه اشپیگل آلمان در اینباره نوشت: «این جوانانِ طرفدار فوتبال و تیم الاهلی بودند که در مقابل پلیس از نیروهای مخالف حکومت محافظت میکردند و امروز نه فقط برای طرفداران فوتبال بلکه برای خیلی از مصریها واضح است که پلیس در این حادثه از فوتبال دوستان انقلابی مصر، انتقام گرفتهاست.»
اخوان المسلمین نیز صراحتا این چنین اظهار داشت که بقایای نظام حسنی مبارک در فاجعهی پورتسعید دست داشتهاند.
فاجعهی این ورزشگاه نقطهی آغاز یک تظاهرات بزرگ بود. این تظاهرات که سراسر مصر را تحتالشعاع قرار داد حتی تا یک سال بعد از این اتفاق و برگزاری دادگاههای مرتبط ادامه داشت.
تنها در جریان یکی از تجمعات ۱۲ نفر کشته و ۲۵۳۲ نفر زخمی شدند و سه شهر به مدت ۳۰ روز در حالت اضطراری قرار گرفتند.
علت تظاهرات پس از صدور حکم دادگاه، این بود که آن دسته از مجرمانی که جزء نیروی پلیس به شمار میآمدند حکم اعدام نگرفتند و این مسئله خشم عدهای از هواداران الاهلی را برانگیخت.
فوتبال، سیاست و هویتی که در معرض تغییر قرار میگیرد
از آغاز انقلاب ٢۵ ژانویه در مصر تا دو سال پس از آن، جوانان مصری تلاش کردند تا با کشف، باز بینی و معرفی یک هویت جمعی تحت عنوان اولترا [۱]، علاقهی خود را به ورزش و به خصوص فوتبال و تیم محبوبشان ابراز کنند.
پیش از انقلاب مصر، حضور این گروهها و فعالیتهایشان به واسطهی کنترل و فشار نیروهای امنیتی در استادیومهای مصر محدود بود اما آنها پس از گذشت چهارسال از شکلگیریشان، سرانجام موفق شدند تا بر فشار پلیس غلبه کنند.
اولتراها اتفاقات زیادی در سالهای جنبش و انقلاب از سر گذراندند.
یکی از این اتفاقات، درگیری خیابانی در محلهی محمد محمودِ قاهره بود که منجر به کشته شدن و بازداشت دو تن از آنها شد.
حادثهی خیابان محمد محمود تهدید بزرگی برای آنان محسوب میشد چرا که این اتفاق نه برای شهروندان عادیِ مصری بلکه برای اولتراها به واسطهی عضویت آنها در این گروه شکل گرفته بود.
فاجعهی بزرگتر اما، در پورت سعید اتفاق افتاد که پیشتر به شرح آن پرداخته شد. مدتی بعد اولتراها طی اقدام مشترکی برای دادخواهی از قربانیان قتل عام پورت سعید مشغول به فعالیت شدند. کم کم از بیرون اینطور به نظر میرسید که آنها در حال تبدیل شدن به یک نیروی سیاسی هستند، اگرچه در واقعیت هرگز هیچیک از ایشان صراحتا چنین ادعایی نکردند.
واقعیت این است که خشم عمومی نسبت به اخوان المسلمین و نمایندهی آنها در ریاست جمهوری مصر یعنی محمد مرسی در روزهای بعد ازصدور حکم متهمان پورت سعید، ابعاد گستردهای از مردم را شامل میشد و طبیعتا اولتراها نیز از درگیریهای شدید در این قائلهی سیاسی بینصیب نبودند.
از طرفی اعلام ممنوعیت مقامات مصر برای شرکت اولتراها در مسابقات قهرمانی لیگ مصر و مسابقات قهرمانی لیگ آفریقا بر آتش این خشم افزود. آنها پس از انتشار این خبر با صدور اعلامیهای از الامری فاروق، وزیر ورزش مصر درخواست کردند تا این ممنوعیت لغو و مجوز حضور آنها در بازیها صادر شود.
در این اعلامیه رسما عنوان میشود که اولتراها به عنوان نهادی جمعی، دیگر هرگز خود را درگیر مسائل سیاسی نکنند چرا که طی دو سال، فعالیت سیاسی آنها منجر به تغییرات عمیق و ناخواستهای شده که مشی اصلی و هویت آنها را تحت تاثیر قراردادهاست.
اما این ادعا تا چه حد میتوانست درست باشد؟
آیا کنارهگیری اولتراها از سیاست به خصوص پس از فاجعهی پورت سعید امری اجتنابپذیر بود؟
رابطهی دیالکتیکی با انقلاب؛ اولتراها با واقعیات جدید رو به رو میشوند
انقلاب ۲۵ ژانویه زمینههای جدیدی ایجاد کرد که در آن نه فقط اولتراها بلکه تمامی بازیگران اجتماعی خود را در میان یک درگیری شدید سیاسی، اجتماعی یافتند. در تعامل با این واقعیتها گروههای اولترا با چالشهای بیشتری نسبت به سایر گروههای اجتماعی و سیاسی روبهرو شدند.
زمانی که یک گروه سیاسی تحول خواه یا انقلابی درگیر فعالیت سیاسی مقابل رژیم حاکم میشود، آن گروه ممکن است فرصتی برای انقلاب و مشارکت در براندازی رژیم به دست آورد و سپس تلاش کند تا قوانین بازی سیاسی را تغییر دهد. در مقابل، یک گروه سیاسی محافظهکار ممکن است تصمیم بگیرد تا با رژیم حاکم در مقابل انقلاب و انقلابیها در یک صف قرار بگیرد. برای یک گروه غیرسیاسی و متکثر در داخل مانند اولتراها، تصمیمگرفتن در این باره آسان نیست.
پیچیدگی مسئلهی مشارکت اولتراها و خصوصا طرفداران الاهلی در انقلاب از دو ویژگی اصلی آنها نشات میگیرد. اول، طبیعت و ذات غیرسیاسیشان و دوم متکثر بودن تجربههای گروههای مختلف اولتراها، به خصوص در رابطه با ترجیحات سیاسیشان.
ایدهی مرکزی که گروههای اولترا را در کنار یکدیگر در یک سازمان گرد هم آورده پیش زمینهی سیاسی یا ایدئولوژیک نیست بلکه عشق و وفاداریشان به باشگاه و فوتبال است. بر این اساس رهبران گروهها میتوانند از نظم درون گروهی اطمینان حاصل کنند.
پایههای بسیاری برای پیروی اعضای گروه اولترا از اعضای ارشد وجود دارد. اولا، یک عضو عادی فقط پس از گذراندن پروسههای بسیاری از تجربههای انباشته که مربوط به فعالیت گروه است میتواند لیدر شود. در طی این زمان اعضا با موقعیتهایی دشوار روبهرو میشوند و باید مهارتهایشان را برای این موقعیتها به کار گیرند. بر اساس این تجربهها فرد از اعتبار و نفوذ خود در میان اعضای عادی لذت میبرد. دوما اعضای عادی دریافتهاند که دستورات لیدرها به سود و در جهت منافع نهایی و بنیادی تیم و گروههایشان در مقابل گروههای رقیب در بیرون و داخل استادیوم خواهد بود.
آخرین انگیزهای که منجر به پیروی میشود، ترس از این است که اگر به دستورات توجه نکنند یا از وظیفهی محول شده شانه خالی کنند یا از قانونهای عمومی گروههای اولترا تخطی کنند از گروه اخراج شوند. آنهایی که به دستورات لیدرها توجه نمیکنند و خودشان تصمیم گیرندهاند، درگروه مورد استقبال قرار نمیگیرند و از آنها خواسته میشود که گروه را ترک کنند، حتی اگر چهرههای تاثیرگذاری باشند.
هر جنبشی در صورتی که کنشها و رفتار و گفتمان جمعیاش برای ابراز هویت جمعی آن متوقف شود در خطر فروپاشی قرار میگیرد. این سازمان یافتگی و سلسله مراتب تشکیلاتی ناخودآگاه پتانسیل تاثیرگذاری افراد را در مقیاسی فراتر از باشگاه افزایش میدهد.
به دلیل ناممکن بودن اعمال نظم در بیرون از چارچوب ماموریتهای مشخص، زمانی که اعتراضات ژانویه شروع شد، لیدرها نمیتوانستند تصمیمات سیاسی را به اعضای گروه اعلام کنند؛ در نتیجه برای چندین ماه بسیاری از تعاملات اولتراها با انقلاب در سطح افراد به طور مستقل انجام میشد.
اولتراهای اهلاوی (طرفداران تیم الاهلی که حافظان انقلاب مصر نامیده میشوند) و اولتراهای شوالیهی سفید بیانیههایی را پیش از ۲۵ ژانویه صادرکردند.این بیانیه مبنی بر آن بود که این گروهها برای حمایت از فوتبال بنیان گذاشته شدهاند و کاری با سیاست ندارند. همچنین این بیانیه تصدیق کرد که افراد گروه آزادند که بر اساس ترجیحات سیاسیشان در اعتراضات شرکت کنند.
یکی از دلایل اصلی مشارکت بسیار زیاد اولتراها در تظاهرات، تاریخچهی خشونت آمیز میان گروههای اولترا و نیروهای امنیتی بود.
ایدهی هدف قرار دادن پلیس در روز ملیاش، ۲۵ ژانویه، گروههای اولترای رقیب را در مقابل دستگاه امنیتی متحد کرد. محمد احمد یکی ازاعضای اهلاوی از خاطرهی رفتن به تظاهرات با یکی از دوستانش از اعضای گروه شوالیهی سفید اینگونه یاد میکند «وقتی واکنش خشونتآمیز پلیس را دیدیم، ناخودآگاه برخورد خشونتباری را که پلیس در مسیرمان به استادیوم یا در خیابانها با ما داشت، به خاطر آوردیم و این مسئله موجب ایجاد انگیزهی بیشتری در ما برای شرکت در تظاهرات میشد.»
چگونه مشارکت در انقلاب، دینامیک داخلی گروههای اولترا را تحت تاثیر قرار داد؟
تعامل اولتراها با دیگر انقلابیها و نیروهای سیاسی در طی انقلاب و بعد از آن، گفتمان سیاسی گروهها را دگرگون کرد که روش تعامل با جامعه، پلیس و حاکمیت را نیز شامل میشد. همانطور که پیش از این اشاره شد، پیشتر جایی برای سیاست در میان گروههای اولترا وجود نداشت. به هرحال مشارکت برجستهی بسیاری از افراد اولترا که منجر به کشته شدن ۷۲ عضو اهلاوی در پورت سعید در فوریه ۲۰۱۲ شد، گروهها را در معرض فعالیت و کار سیاسی قرار داد. آنها کم کم بهجای تکیه بر خشونت انتقامجویانه علیه پلیس و حاکمیت، آموختند که چگونه از انواع راهبردهای فشار سیاسی برای تحقق عدالت کیفری استفاده کنند. برای اولینبار، مصریها شاهد سازماندهی راهپیماییهای سیاسی، تظاهرات و بست نشینی توسط اولتراها علیه نهادهای دولتی بودند. بنابراین میتوان گفت انقلاب به اولتراها کمک کرد تا به جای استفاده از خشونت کورکورانه از راهبردهای فشار سیاسی استفاده کنند.
اما از سوی دیگر انقلاب مصر، دینامیک داخلی گروههای اولترا را نیز تغییر داد و نشانهاش را بر انسجام سازمانشان و همینطور بر «ذهنیت اولترایی» که در آن پیمان برادری ایجاد شده بود برجای گذاشت. بدین ترتیب همبستگی و وحدتی که در شور و هیجان مشترک برای باشگاه ایجاد شده بود و پیوند شخصی قوی میان اعضا شروع به تضعیف کرد و سیاست به تعبیری، منجر به سازش، تغییر در دیدگاه و رفتار و شاید انشعابات اساسی شد. بیش از یک سال دور بودن از ماموریتهای متحدکننده و درگیر شدن در سیاست، روابط داخلی این گروهها را کمرنگ کرد. همچنین گروههای اولترا به ویژه اهلاوی، شاهد اختلافهای داخلی شدید پس از احکام نهایی در مورد پرونده پورت سعید، که در تاریخ ۹ مارس ۲۰۱۳ به اجرا گذاشته شد، بودند. یکی دیگر از گروههای اولترا که از باشگاه الاهلی حمایت میکرد در تاریخ ۱۶ ژوئن آن سال اعلام کرد که فعالیت خود را تا اطلاع ثانوی تعلیق میکند.
آنطور که از نظرات اعضا در صفحهی فیس بوک این گروه به نظر میرسد، تعلیق به دلیل اختلافات داخلی در مورد مناسبترین روش برای اجرای عدالت دربارهی کسانی که جنایت برنامه ریزی شدهی پورتسعید را مرتکب شدند، بودهاست. بعضیها تمایل داشتند تا اقدامات علیه رژیم تشدید شود تا زمانی که مجازات کامل برای مسببان کشته شدن دوستانشان اجرا شود؛ در حالی که دیگران از خونریزی بیشتر نگران بودند و آرزو می کردند به استادیوم بازگردند و خلاقانه از تیم خود حمایت کنند. در میان این تنشها، به نظر میرسد رهبران اولتراها به این نتیجه رسیدند که ادامه دادن به مشارکت سیاسی منجر به تخریب هویت جمعی گروهها میشود که ممکن است درنهایت به سقوط آنها ختم شود.
این نگرش، زمینهی مقاومت گروههای اولترا را در به چالش کشیدن ممنوعیت حضور طرفداران در مسابقات لیگ و بیتوجهی به درخواستهای اعتراضات گسترده علیه محمد مرسی، رئیس جمهور مصر را ایجاد کرد.
نقش سیاسی جمعی برای گروههای اولترا در آینده بعید است که تکرار شود؛ مگر اینکه یک تهدید فوری برای هویت آنها مشابه با وقایع پورتسعید وجود داشته باشد. هویت گروههای اولترا به سادگی نمیتواند در خارج از ورزشگاه زنده بماند. به همین دلیل است که اهلاوی، شوالیه سفید، و اولتراهای اژدهای زرد اسماعیلیه همگی بر حضور در مسابقات تیم خود در برابر ارادهی مقامات اصرار داشتند.
پانوشت:
۱.طرفداران تیمهای مختلف فوتبال مصر در گروههای مختلف هواداری به عنوان زیرمجموعهی گروه بزرگتری به نام اولترا شناخته میشوند.
این مطلب ترجمه آزادی است از گزارشهای سایت جدلیه.