تکرار هیچ!
امروزه بخش عمدهای از موفقیت یا شکست یک نمایشگاه در گرو نقش کیوریتور است. پذیرش این نقش کار کیوریتور را تبدیل به شبکهای از مفاهیم میکند که در امتداد کار هنرمندان قرار دارد. یادداشت حاضر به تبیین نقش کیوریتور در هنر میپردازد.
چندی است که نهادهای فعال در هنر تجسمی ایران تلاش دارند، بتوانند هنر ایران را در کوران تحولات جهانی قرار دهند، بدون آنکه در نخستین گام وجوه مناقشه برانگیز مستتر در آن را واکاوی نمایند. گرچه تلاش برای قدم نهادن در کارزارهای هنر جهانی میتواند نقش پررنگی در حیات اقتصادی هنر یک کشور ایفا نماید. اما همچنان نمیتواند کاستیهای شرایط موجود را جبران نماید، آنچه میتواند به دور از کلیشههای مرسوم نقش حیاتی را در فهم ساحت هنر معاصر ایران ایفا نماید، پرسش از ماهیت و ساختارهای آن است. این موضوع به ما میآموزد هنر عرصه تضارب آراء و طرح پرسش است. به عنوان مثال همچنان بعد از گذشت سالیان متمادی اهمیت نقش کیوریتور، وظایف آن و تعاریف آن در جامعه تجسمی ایران روشن نیست و بخش اعظمی از تلاشهای سالیان اخیر در این حوزه صرف معادلیابی های گوناگون برای کلمه کیوریتور شده است که در عمل هیچیک از معادلها بر دیگری برتری قابل توجهای نداشتهاند. اینگونه نظرورزیها محتوای تاریخی این کلمات را از میان میبرند، همان محتوایی که بدون آن تفکر در ماهیت ساختارها تبدیل به زبان بازیهای شخصی میشود.
۱.
از لحاظ تاریخی اولین استفاده از مفهوم کیوریتور در ایران به فعالیتهای دهه ۷۰ و ۸۰ شمسی در موزه هنرهای معاصر تهران باز میگردد جایی که پس از تحولات سال ۷۷ و به واسطهی کم شدن موانع و فواصل عینی میان ما و جهان، هنر ایران حیات متفاوتی نسبت به گذشته خود از سرگذراند در آن دوران به سبب حضور منتقدین و هنرمندان غربی شناخته شده در کشور، اهمیت گفتمانهای جاری در فضای هنری غرب در ایران نیز رواج یافت. پس از این تحولات با رونق گرفتن فضاهای مستقل و نیمه مستقل در هنرهای تجسمی و ورود موج گستردهای از فارغ التحصیلان هنر به این فضا ستاره اقبال کیوریتور نورانیتر از گذشته گشت. دیگر همگان بر لزوم وجود کیوریتور به عنوان مسئول برگزاری نمایشگاهها اتفاق نظر داشتند.
در چنین موقعیتی که بخشهای اعظمی از عرصه تجسمی با تردیدها و کج فهمیهای بنیادینی روبرو است، چند صباحی یکبار گالری جدیدی در تهران افتتاح میشود که نحوهی انتخاب یا کیفیت آثار ارائه شده در آن محل تردید است یا از سوی دیگر با گالریهای متمولی روبرو هستیم که از فرط ازدحام در روز افتتاحیه امکان وارد شدن به فضای گالری و مشاهده آثار مهیا نبوده است. این توجه جنون آمیز به این فضا خبر از تغییر ساختار این عرصه میدهد. ماحصل این تغییرات ارزشیابی آثار ارائه شده در این نمایشگاهها را متفاوت از گذشته مینماید، دیگر استفاده از تکنیکهای بصری عجیب یا ابعاد عظیم آثار است که میتواند مخاطب را با شوک آنی از مواجهه با آنان روبرو سازد شوکی که در این میان بیشک محصول سرمایه است. تکرار متناوب چنین رویکردهای در هنر سبب شکل گرفتن سطح سلیقهای یکسان و تهی کردن این عرصه از تفکر میشود. در این میان متولیان این شرایط دریافتهاند علاوه بر تثبیت جایگاه خود میتوانند با نقب زدن به جهان نظریه شأن هنری خود را دوچندان نمایند و برای خود جایگاه پراتیک-تئوری فراهم آورند. بدین سبب یکی از وجوه اصلی که بدون توجه به حدود و ثغور آن تبدیل به دست آویزی برای گالری داران شده است تا بتوانند با استفاده از آن خود را همسو با جریانات هنر معاصر فرض نمایند، مفهوم کیوریتور است.
۲.
مفهوم کیوریتور در گذر از دهههای پیشین در بافتارهای گوناگونی به کار رفته است. امروزه نیز این مفهوم شامل دلالتهای متنوعی در شاخههای مختلف علوم است. امروزه بخش اعظمی از جهتگیریهای جهان هنر به واسطه حضور کیوریتورها در جشنوارههای مهم جهانی از جمله دوسالانهها و … شکل میگیرد. به عبارتی میتوان نتیجه گرفت با گسترش جهان هنر در سالیان اخیر، این مفهوم در افق معنایی وسیعتری به کار میرود. هانس اولریش اوبریست یکی از شناختهشده ترین کیوریتورهای هنر در باب این مفهوم در کتابش مینویسد: « در حال حاضر این مفهوم طنینی از نگرش معاصر خلاقیت فردی در خود دارد، فردیتی که آزادانه در جهان میگردد و درباره اینکه کجا رود و چه کند، چه خورد و چه بو کند تصمیمهای زیباشناسانه میگیرد» [۱] (اوبریست، ۱۳۹۵: ۳۷) باید توجه کرد گرچه گسترهی اهمیت نقش کیوریتور بیشتر از گذشته است اما ماهیت آن چندان تغییری نکرده است امروزه نیز یکی از وظایف اصلی کیوریتور کمک به پیشرفت هنر است. عبارت کیوریتور از ریشه لاتین curare شکل گرفته و از لحاظ تاریخی در معنای مراقبت کردن به کار رفته است. برای یافتن اولین تلاقی این واژه با جهان هنر باید چندین قرن به عقب بازگشت جایی که به سبب شکل گیری اولین موزهها در جهان لزوم حفظ و نگهداری از گنجینههای هنری برای آیندگان احساس میشد. اوبریست جایگاه کیوریتور در هنر را در چهار ساحت مورد مداقه قرار میدهد ۱-محافظت و مراقبت از میراث باقی مانده گذشتگان برای حفظ هنر هر کشور۲- اهمیت نقش کیوریتور در حوزههای نظری هنر ۳- افتتاح وگسترش موزهها در سالیان اخیر و به سبب آن اهمیت نقش کیوریتورها در شکل دادن به مسیر راه مشخص هریک از آنها ۴-برگزار کردن و نمایش دادن آثار هنر. ساحت چهارم از مواردی است که در دوران معاصر بسیار بدآن پرداخته شد و در جامعه تجسمی ایران نیز محل بحث و تردیدهای بسیاری قرار گرفته است زیرا این موضوع امکان برداشتهای تقلیلگرایانه از مفهوم کیوریتور را فراهم آورد. این خوانش در سطح جهانی از دهه ۸۰ میلادی رنگ و بوی تازهای به خود گرفت. در آن سالها، جشنوارههای جهانی با طرح پرسشیهای در باب مباحثی چون خورده فرهنگها، اقلیتها و … دست کیوریتورها را برای فهم چیستی هنر در جوامع مختلف و انتخاب آثار، آزاد گذاشتند بدین سبب اهمیت مفهوم کیوریتور در ذیل عناوینی چون جهانی سازی یا بومی سازی دو چندان شد. بعد تاریخی این موضوع به ما کمک خواهد کرد که به غنای این مفهوم در دوران معاصر پی بریم و اهمیت آن را در بزنگاههای مهم تاریخ هنر بدانیم. بدین سبب قائل بودن به این موضوع که اهمیت کیوریتور صرفا در انتخاب آثار هنرمندان و نحوی چیدمان آنها کنار یکدیگر است، علاوه بر آنکه در کارزار هنر معاصر جهان نادقیق است، سبب میشود بخش عمدهای از بار تئوری آن نیز از میان رود. از دل این چنین نگاهی، کیوریتور صرفا تبدیل به میانجیگری میان گالری دار و هنرمند میشود که میتواند با چندین تماس تلفنی نمایشگاهی از رسانههای مختلف را کنار یکدیگر گردهم آورد. با پذیرش این وضعیت خود را در معرض خوانشهای از هنر معاصر غرب قرار میدهیم که بدون تعمق در تاریخ آن خود را مشغول اخذ ظواهر آن کردهایم بدون فهم چرایی و دلایل توسعه آن.
۳.
جمله مشهور اسکار وایلد در باب این موضوع که اشیاء از طریق متنی که یک منتقد مینویسد تبدیل به اثر هنری میشود نشان میدهد که چگونه مباحث تئوری به سان استخوانی که گوشت حول آن قرار دارد بخشی جدایی ناپذیری از درک هنر معاصر است و بی شک یکی از مهمترین دلایل پویایی آن. امروزه چه هنرهای که دعوی حقیقت دارند و چه آنان که ادعایی کارایی، خود را در شرایطی مییابند، مغروق در دریای نظریه. آنچه امروز بیش از هر زمان دیگری در پهنه هنر معاصر یافت میشود اهمیت این نگاه است که اثر هنری، یک شی خود ارجاع نیست بلکه همواره با مفاهیم و نظریات در ارتباط است. بخشی از اهمیت همین گفتمانهای تئوری در سالیان اخیر مدیون حضور کیوریتورها در جهان هنر است زیرا بخش عمدهای از تولیدات متون نظری توسط کیوریتورها در کاتالوگها و متون پیرامون گالریها و مراکز هنری به رشته تحریر در میآید. (به عنوان مثال بنگرید به دوسالانههای همچون ونیز) این دلیل موید آن است که کیوریتورها نقش پررنگی را در زمینهمند کردن آثار ایفا میکنند به نوعی آنان با این عمل اثر را در سپهر متفاوتی به نمایش میگذارند که ممکن است خود هنرمند نیز بدآن آگاه نباشد. بدین سبب نمایشگاه تبدیل به صحنهای از تقابل پراتیک و تئوری در کار کیوریتور میشود. یکی از دلایل اصلی که در سالیان اخیر بسیاری از دانشگاهها و مراکز آموزشی معتبر هنر در جهان اقدام به پذیرش دانشجو در این رشته کردهاند همین نگرش به این مفهوم است. اما شرایط در ایران سیر متفاوتی را در نسبت با نمونههای غربی آن طی میکند. در سالیان اخیر کیوریتورهای فعال در ایران عمدتا هنرمندان فارغ التحصیل رشتههای هنری بودهاند که با پشت سر نهادن دوگانهی تاریخی مرسوم هنرمند/منتقد دوگانه جدیدی با نام هنرمند/کیوریتور را شکل دادهاند. این موضوع سبب شده است که امروزه با سیل هنرجویان روبرو گردیم که تلاش دارند با دیدی توریستی به سراغ کیوریت کردن نمایشگاه روند. زیرا به نظر میرسد آگاه بودن به تمامی امکانات جاری در هنر لزوم شرط حیات در آن است به همین دلیل در دوران کنونی با هنرمندانی روبرو هستیم که همزمان تئوریسین، منتقد، پژوهشگر و کیوریتور هستند. در چنین رویکردی اگر کیوریتورها نتواند خطمشی دقیق از نحوهی مواجهه خود با آثار تبین نمایند. نمایشگاهها به سمت مضمونهای پیش پا افتاده و استفاده از تئوریهای مهمل برای کسب مشروعیت حرکت میکنند. در چنین بستری که از یک سو هر روز با کیوریتورهای یک شبِ روبرو هستیم و از سوی دیگر با نبود دروس آکادمیک مرتبط نمیتوان امیدی به پرورش کیوریتور داشت. میتوان با تحلیل و فهم مسیری که جوامع غربی در شناخت مفهوم کیوریتور به انجام رساندهاند قدم نخست را در این باب برداشت.
۴.
امروزه بخش عمدهای از موفقیت یا شکست یک نمایشگاه در گرو نقش کیوریتور است. پذیرش این نقش کار کیوریتور را تبدیل به شبکهای از مفاهیم میکند که در امتداد کار هنرمندان قرار دارد. لیز ولز پژوهشگر و منتقد هنری در دانشگاه پلی موت [۲] در فصلی از کتاب جودیت راگ و مایکل سدویک نقش کیوریتور را اینگونه توصیف میکند: «وظیفه کیوریتور عملی فرآیند گونه است که شامل تحقیق، کشف و تفکر انتقادی است»[۳] این دلیل گواه آن است که عمل کیوریتور نقشی پژوهشی-خلاقانه دارد که وابسته به زمینههای فرهنگی است. به عنوان مثال لیز ولز برای انجام یک پروژه تحقیقاتی که از دل آن نمایشگاهی در باب عکاسان منظره نگار مناطق اسکاندیناوی و بالتیک به ثمر رسید مدت زمان بسیاری از پژوهش خود را صرف مطالعه در جغرافیا، اقلیم، محیط زیست و … آن مناطق کرد تا بتواند تاریخ عکاسی آن مناطق را بازنویسد و روحی تازه درآن بدمد، او برای انجام این پروژه کار خود را با چندین پرسش آغاز کرد.
۱- آیا عکاسی منظرنگارانهی معاصر در مناطق اسکاندیناوی و بالتیک چالش اساسی را با زیبایی شناسی رایج ایجاد میکند؟
۲- با در نظر گرفتن سوال اول این چالش در چه جهاتی آشکار میشود؟
۳- چه مباحثی را میتوان در تفاوت این {دو} ملت از لحاظ تمها و زیبایی شناسی تشخیص داد؟
۴-چگونه منظرهنگاری به مثابه ژانری تاریخی توسط عکاسان معاصر درک میشود؟
۵-آیا عکاسی منظرهنگار در این مناطق وابسته به رابطهای میان زمین، منظره و هویت است؟
۶- ارتباط این مسئله با سیاست چگونه است؟ بالاخص با توجه به تسلط روسیه بر قسمت شرقی ناحیه بالتیک برای مدت طولانی در قرن بیستم. آیا تاثیر مشابهای را میتوان در فنلاند نیز شاهد بود؟» Judith Rugg& Michele Sedgwick 31
ولز در انتهای کار خود بیان کرد گرچه جواب دادن به این پرسشها به شکل تام و تمام آن امکان پذیر نبود اما در مسیر پاسخ به این سوالات، حرکت کردن مهمترین دلیل انتخاب عکاسان مورد نظرش بوده است. او برای حرکت کردن در این مسیر علاوه بر انجام سفرهای متعدد به آن مناطق، مشاهده آرشیوهای گوناگون، صحبت با هنرمندان، بخش عمدهای از کاتالوگها نمایشگاههای با موضوعات مشابه را مورد بررسی قرار داده است تا بتواند بر مبنای عملی پژوهش محور کار خود را به سرانجام رساند.
کوتاه سخن آنکه؛ اگر این متن چندان به شرایط کنونی خوشبین نیست تلاش ندارد رخدادهای هر چند کوچک و قابل احترام در این حوزه را نیز تخطئه نماید. اینگونه تلاشها با فهم این موضوع که ساختارها در خلاء زاده نمیشوند بلکه در طی فرآیند و کنشها متناوب شکل میگیرند، میتوانند وضعیت غبارآلود کنونی را انضمامی کنند و آن را به اکنون و اینجا ربط دهند. اما باید بیش از هر زمان دیگری به این موضوع آگاه بود که استفاده تزئینی از واژه کیوریتور نه تنها سبب سطحینگری در هنر میشود بلکه بهترین فرصت را برای گالریها فرآهم میاورد تا با از آن خودسازی این واژه بازوی قدرتمندی را برای تزریق سلیقه خود به جامعه ایجاد نماید و خود را از هرگونه مسئولیت در باب اتفاقات بعدی مبرا دانند. اینگونه اعمال ما را تبدیل به تماشاگران منفعلی میکند که بیش از هرچیز مبهوت رخدادهای متنوع در گالریها است.
پانویسها:
[۱] اوبریست، هانس اولریش- شیوههای هنر گردانی، ترجمه کتایون یوسفی، نشر حرفه هنرمند، تهران [۲] University of Plymouth [۳] Issues in Curating Contemporary Art and Performance by: Judith Rugg& Michele Sedgwick, The university of Chicago press, 2007.