skip to Main Content
آیا مغز مردان و زنان واقعا فرق دارد؟
اسلایدر دانش

آیا مغز مردان و زنان واقعا فرق دارد؟

مردان در نقشه‌خوانی و پیدا کردن مسیر بهتر هستند و زنان در تشخیص رنگ‌ها. زنان در پارک کردن ماشین فاجعه‌اند و مردان در انجام چند کار در آن واحد! چنین گزاره‌هایی آنقدر تکرار شده‌اند که به کلیشه‌هایی آشنا بدل شده‌اند. اما واقعا اینطور است؟

اثر جنسیت در شیوه‌ی عملکرد مغز و شکل‌گیری تفاوت‌های رفتاری، سوالی قدیمی است. در طول ده‌ها سال دانشمندان و محققان بسیاری تلاش کردند تفاوت‌های عملکردی مغز زنان و مردان را پیدا و دسته‌بندی کنند. از درون این تلاش‌ها ایده‌هایی بیرون آمدند که بعضی‌شان درست یا نادرست این روزها به کلیشه‌هایی عمومی بدل شده‌اند. احتمالا شما هم شوخی‌های زیادی با این مضمون شنیده باشید.
اما دامنه‌ی این ایده‌ها از شوخی‌های روزمره فراتر می‌رود. مردان که قدرت مسلط جامعه‌ی امروز هستند، بارها تلاش کرده‌اند از «تفاوت مغزها» به عنوان دستاویزی برای محروم کردن زنان از فرصت‌های برابر در اجتماع استفاده کنند. چنین دیدگاهی می‌گوید که تفاوت جنسیت را نه تنها در اندام تناسلی انسان‌ها که در شکل اتصالات مغز آنها هم می‌توان یافت. مغزهایی که متفاوت عمل می‌کنند و شخصیت‌هایی که با هم فرق خواهند داشت. اگر چنین ایده‌ای صحیح باشد باید بتوان الگوهایی سفت و سخت از خصیصه‌های متفاوت میان مردان و زنان پیدا کرد. خصوصیات‌هایی که ریشه در ژن‌های آنها داشته باشد. اطلاعات ژنتیکی که مرد و زن بودنشان را تعیین می‌کند.
اما گذر زمان برایمان مشخص کرد که تفاوت‌های جنسیتی ماهیتی دوقطبی ندارند. بلکه صفات زنانه و مردانه، طیفی از خصوصیات‌اند که هر یک از ما سهمی از آنها برده‌ایم. نمی‌توان تفاوت‌های جنسیتی را به سادگی به دو قطب زنانه و مردانه تقسیم کرد و افراد را در این دسته‌بندی‌ها جای داد. ما به تازگی شروع به فهمیدن این مسئله کرده‌ایم که مغزمان چقدر انعطاف‌پذیر است. تصور اینکه مغز مردان وزن بیشتری دارد پس «مغزشان بهتر است» ساده‌انگار و خطرناک است. مغز ما در طول زندگی‌مان چگونه تحلیل کردن را می‌آموزد و آنچه رفتارمان را شکل می‌دهد نه تفاوت‌های اتصالات مغزی حاصل از جنسیت، که آموزش‌هایی اجتماعی است که با آن پرورش می‌یابیم.
گرچه در دهه‌ی ۸۰میلادی شواهدی از تفاوت‌های شکلی بین مغز مردان و زنان دیده شد، اما بررسی‌های سال‌های اخیر با استفاده از ابزارهای تصویربرداری نوین و مدل‌های پیچیده‌ی محاسباتی، هیچ نشانه‌ای از تفاوتی معنی‌دار بین پارامترهایی مثل جنسیت و بهتر یا بدتر بودن عملکرد ذهنی افراد در تحلیل رویدادهای پیرامونشان به دست نمی‌دهد. چیزهایی هست که به طور قطع می‌دانیم. برای مثال می‌دانیم آنها که تن بزرگتری دارند، مغزهایی بزرگتر هم دارند. می‌دانیم که وزن مغز زنان تقریبا ده درصد از مغز مردان کمتر است. می‌دانیم که اتصالات بین دو نیم کره‌ی مغز در زنان بیشتر و فعال‌تر از مردان است. اما عملا هیچ نشانه‌ای از بهتر یا بدتر بودن مغزهایی که در این زمینه‌ها با هم فرق دارند، نمی‌یابیم.
در ضمن موضوع جستجو برای یافتن تفاوت‌های مغزی بین زنان و مردان بر یک پیش‌فرض استوار است. آن پیش فرض این است که مغز ما پس از گذر از کودکی و رسیدن به بلوغ دیگر تغییر نمی‌کند و در این دوره هم مسیر رشدی از پیش تعیین شده بر اساس جنسیت را طی خواهد کرد. این دیدگاهی نادرست است. باید به جای جستجو به دنبال چنین تفاوت‌هایی، از اساس خود این جستجو را به چالش کشید. در سال ۲۰۱۵میلادی، نتیجه‌ی تجمیع و بررسی اطلاعات ۲۰هزار مقاله‌ی علمی که در برگیرنده‌ی گزارشاتی از آزمایشات رفتاری و شخصیتی روی ۱۲ میلیون نفر بود، منتشر شد. نتیجه‌ی حاصل از این تجمیع این بود که عملا جنسیت یک عامل تعیین کننده در تفاوت‌های شخصیتی نیست.
بدون شک باید به تفاوت‌های ژنتیکی مثل جنسیت در هر مطالعه‌ای توجه کرد. اما دستاورد مطالعات پیشین تا امروز این بوده است که کلیشه‌های جنسیتی که در میان‌مان رواج دارد، نادرست‌اند. نباید از یاد ببریم که آنچه رفتار و شخصیت ما را شکل می‌دهد، در درجه‌ی نخست آموزه‌هایی است که از جامعه دریافت می‌کنیم و کلیشه‌های جنسی هم می‌توانند به عنوان یک منبع آموزشی مخرب بر شکل‌گیری شخصیت و نوع نگاه افراد به جهان و رفتارشان با یکدیگر اثر گذارد.

همچنین بخوانید:  اميد اندک تغيير

* برداشتی خلاصه از گزارش ویژه‌ی نیوساینتیست ۲ مارس ۲۰۱۹

7 نظر
  1. مقاله بسیار مفیدی بود.ممنونم از اینکه از زیاده گویی و استفاده از جملات پیچیده گذر کردید و جان مطلب رو به بهترین شکل ممکن ادا کردید.

  2. ببخشید که شما قیافه نداری. طبیعت اینجوریه که ماده باید خواهان داشته باشه و نر خودآرایی کنه براش. اما انسان ها ماده ها دارن خودآرایی میکنن. چرا ماده باید خواهان داشته باشه؟ خو معلومه چون که همه زندگیشو باید صرف بچه و خانواده کنه .از وقتی به دنیا میاد اعتماد به ننفشو خورد کنن بقیه که تو ناقص القل و مکار و حیله گرو اینایی. یه عمر بدبختی بکشه آخرم یکی مث شما پاشه بهش بگه مفت خور. الان که بهتر شده . ولی خب چه بهتر که کسایی مثل شماها جفتی پیدا نکنن که ژن های مزخرفتون هم منقرق بشه. نه ظاهر خوبی دارین نه عقل درست و حسابی

    1. تو انقدر شعور نداری که بدونی از اصول اولیه ی مباحثه، شخصی نکردن بحث است. من در هیچ جایی از حرفهام راجع به شخص خودم حرفی نزدم که بخوای در مورد شخص خودم نظری بدی؛ چون تو از من چیزی نمیدونی که بدونی کی هستم، چی هستم، چه جوری، چه شکلی هستم و …

      حالا این بماند که شعور نداشتی که بتونی پیچیدگی و عمق حرفهامو درک کنی؛ تو فعلاً در اصول ابتدایی مباحثه گیر کردی

    2. من در هیچ جایی از حرفهام راجع به شخص خودم حرفی نزدم که تو بخوای در مورد شخص خودم نظری بدی؛ چون تو از من چیزی نمیدونی که بدونی کی هستم، چی هستم، چه جوری هستم، چه شکلی هستم و … اما تو انقدر شعور نداری که بدونی از اصول اولیه ی مباحثه، شخصی نکردن بحث است.
      حالا این بماند که شعور نداشتی که بتونی پیچیدگی و عمق حرفهامو درک کنی؛ تو فعلاً در اصول ابتدایی مباحثه گیر کردی.
      درضمن حرفهات در مورد ژن مزخرف منو یاد ژن خوب و ژن برتر و هیتلر و نازی ها و عقاید و اعمالشون در مورد به-نژادی (یوژنیک – Eugenics) میندازه.

      از میدان درخواست دارم که همونطور که کامنت آریانا را که حاوی توهینهای شخصی بود ثبت کردند، کامنت من رو هم ثبت کنند و یک طرفه نظرات را سانسور نکنند.

  3. “نباید از یاد ببریم که آنچه رفتار و شخصیت ما را شکل می‌دهد، در درجه‌ی نخست آموزه‌هایی است که از جامعه دریافت می‌کنیم”

    با این حساب، اینکه در جوامع انسانی عده ی قلیلی از مردان دسترسی به اکثریت زنان را برای ارضای نیاز جنسی خود دارند هم حاصل آموزه های اجتماعی است.
    یعنی چه؟ یعنی اینکه، اینکه مفهومی به اسم آلفا میل (نر برتر) در ذهن اعضای جامعه ایجاد شده است و طبیعی جلوه دادن این وضعیت در ذهن افراد جامعه که در آن “آلفا میل” برای ارضای غرایز جنسی اش اکثریت زنان را به تصاحب خود در می آورد، حاصل آموزه های اجتماعی است. اکثریت مردان از وجود چنین آموزه ی اجتماعی ای آسیب دیده اند.
    در مورد آموزه های زیبایی شناسانه هم همینطور؛ آموزه های اجتماعی در مورد اینکه به چیزی میگوییم زیبا، جذاب، سکسی و … هم نقش دارند. در نتیجه کسانی که از نظر این آموزه ها جزو دسته ی جذاب ها و سکسی ها و زیباها و … قرار نمیگیرند، آسیب میبینند. (این افراد حتی در فیلمها هم مورد ظلم قرار میگیرند؛ برای مثال در فیلمها شخصیتهای منفی را اکثراً با چهره هایی که از نظر عمومی به عنوان چهره ی غیر جذاب و زشت شناخته میشوند به نمایش در می آورند)
    درضمن هزاران سال است که در انواع هنرها زن به شکل چیزی به-سختی-دست-یافتنی تصویر شده است که عاشق (که در اکثر موارد مذکر است) برای به دست آوردن چنین چیز به شدت ارزشمندی دست به هر کار و پرداخت هر هزینه و انجام هر فداکاری ای میزند. به نوعی برای “برند” زن هزاران سال تبلیغ شده است (در شعر و اسطوره و ترانه و داستان و فیلم و …)
    درست است که این وضعیت زنان را به سمت وابسته شدن به وضعیت کالا-بودگی سوق داده است (مانند شخصی که به گدایی و مفت خوری عادت کند و این عادت مانع از این شود که به سمت یادگیری فعالیتهای مولد برود) اما از طرفی اکثریت مردان را که توان خرید این کالا که به شکل مصنوعی و با بمباران تبلیغات گران شده است را ندارند، از داشتن روابط طبیعی و ارضای غرایز طبیعیشان محروم ساخته است.
    برندگان این وضعیت در وهله ی اول قشر قلیلی از مردان هستند (همان آلفا میل ها، قلدرها، سلطه جو ها و متقلبان و در خوشبینانه ترین حالت مردانی که به شدت از نظر ظاهری جزو دسته ی “جذاب” ها محسوب میشوند) پس از آن اکثریت زنان هستند که از رانت تبلیغات هزاران ساله برای “برند” جنس خود نفع میبرند. و اما بازندگان اکثریت مردان هستند.
    در دوران پیشا-معاصر این شرایط کمی با آداب و سنن سنتی تعدیل شده بود (قبیح بودن روابط خارج از ازدواج و کنترل بیشتر زنان) اما وضعیت کنونی کفه ترازو را به ضرر اکثریت مردان سبک کرده است. یعنی آزادیهای مدرن به زنان امکان انتخاب‌های متنوع تر و آزادنه تری میدهد (البته انتخابی همچنان معطوف به آنچه که به عنوان نر برتر یا آنچه که به عنوان جذاب و سکسی و زیبا تبلیغ میشود) اما همچنان زنان از رانت آنچه دنیای سنتی برایشان به ارث گذارده سود میبرند (از تبلیغات و گران شدگی مصنوعی جنسیتشان در بازار روابط جنسی/عاطفی بین زن و مرد)
    یعنی هم از توبره میخورند (آزادیهای مدرن) هم از آخور (وضعیت به ارث رسیده از دنیای کهن و سنتی)

    اگر میبینید مقاومتهایی از جانب جامعه (خصوصاً اکثریت مردان) در مقابل تفکرات فمینیستی وجود دارد دلیلش ناشی از همین بی عدالتیهای پنهان است که در نگاه اول قابل رؤیت و بیان نیستند و نیازمند موشکافیهای دقیق برای آشکار ساختنشان هستند. اما این ظلم چه به راحتی قابل بیان باشد، چه نه، قابل حس کردن است !

    1. این که ما این وضعیت را حاصل شرایط اجتماعی بدانیم خطاست. این تحمیل طبیعت است و کاریش هم نمیشود , کرد! یکی از علل شکست خوردن فمنیسم و کمونیسم و چپگرایان همین تلاش بی معنا برای “برابر” کردن انسانهاست. در ضمن در مورد نر آلفا باید توجه کنید که زنان اهمیت چندانی به قیافه نمیدهند و آنچه که مهم است , پول است. اساسا میل جنسی زنان کمتر از مردان است و زنان از سکس به عنوان سلاح استفاده میکنند. هیچ زنی را پیدا نمیکند که به مردی خیره شود (واژه زن هیز بی معناست). تعداد قلیلی از زنان پورنوگرافی تماشا میکنند و زنانی که به شوهرشان خیانت میکنند , هدفشان ارضای جنسی نیست بلکه بر سر مسائل مالی (بیکاری شوهر) یا لجبازی با شوهر هست.
      این پدیده به قول شما “برند شدن” هم حاصل تبلیغات هیچ گروه یا فرهنگی نیست. جبر طبیعت است. اصولا ماده ها چون پرورش دهندگان نسل جدید هستند , باید از آنها “حفاظت” شود. اگر اکثر نرها در جنگ و جدال کشته شوند , باز همان تعداد اندک نر میتواند کل ماده ها را بارور کند اما برعکسش امکان پذیر نیست.
      در ضمن شما در تحلیل این موضوع نباید فراموش کنید که قدرت بدنی زنان کمتر از مردان است. یک زن به خاطر بارداری یا قاعدگی قادر به انجام دادن بسیاری کارها (مثلا سفرهای تاجران باستانی در دل بیابانها یا اقیانوسها) نیست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗