skip to Main Content
برای امانوئل مکرون طبقه‌ی فرودست وجود ندارد
اسلایدر سیاست

برای امانوئل مکرون طبقه‌ی فرودست وجود ندارد

ژرار نوآریِل[1] مورخ، متخصص تاریخ مردمی و حوزه کارگری، از صاحب‌نظران تاریخ مهاجرت در فرانسه است. او در مصاحبه‌ای با روزنامه‌ی لیبراسیون از جنبش جلیقه‌زردها می‌گوید. به اعتقاد وی، طبقه‌ی فرودست برای امانوئل مکرون وجود ندارد. نوآریِل در جنبش جلیقه‌زردها، جایی که شان و منزلت مساله‌ی محوری ا‌ست، بازگشت بومرنگ دموکراسی مستقیمی را می‌بیند که حرکت آن توسط خود رئیس‌جمهور آغاز شده است.

شما جلیقه‌زردها را چگونه در تاریخ جنبش‌های مردمی جای می‌دهید؟

ارکان این جنبش بعضی از مبارزه‌های بزرگ مردمی از قرون وسطی به این سو را یادآوری می‌کند: جنبشی که نسبتاً خودجوش آغاز شده، نه هدایت‌شده و نه دارای ساختار است. در این نوع مبارزات همیشه گفتمان‌های بسیار ضد و نقیضی آشکار می‌شوند. از جلیقه‌زردها اظهارنظرهای همجنسگراهراسانه یا نژادپرستانه هم شنیدیم، چیزی که البته بسیار در حاشیه قرار می‌گیرد.

به همین ترتیب، خشونت همیشه وجه مهمی از این مبارزه‌های مردمی خودجوش بوده است. امری که باید در اینجا خاطرنشان شود این است که در حال حاضر در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که بسیار آرام‌تر از گذشته است. «آستانه‌ی تحمل» ما در برابر خشونت عقبگرد زیادی داشته است. تصاویری که بعد از شروع اعتراضات بدون وقفه پخش شده‌اند حس یک نمایش بسیار خشونت‌بار را منتقل می‌کنند. در حقیقت، تاریخ جنبش‌های اجتماعی بسیار بدتر از این‌ها را به خود دیده است؛ برای مثال، در فورمی[۲] در شمال فرانسه، تظاهرات کارگران در اول ماه می ۱۸۹۱ توسط نیروهای نظامی به خاک و خون کشیده شد. نتیجه: نُه کشته.

نزدیک‌تر به امروز، اعتصابات بزرگ ۱۹۴۷-۱۹۴۸، که به عنوان «قیام» شناخته شده‌اند، ده‌ها کشته در میان کارگران بر جای گذاشت. امروزه، برقراری صلح در مناسبات اجتماعی موجب عقلانی شدن استفاده از زور شده است، نیروهای پلیس موظف به رعایت حد و حدودی هستند، چیزی که به آشوبگران جرات می‌دهد دست به اعتراض بزنند. بدترین اتفاق برای حاکمیت، یک قربانی از میان جلیقه‌زردها بود که کشتن او به نیروهای انتظامی (پلیس) نسبت داده شده است.

امروز یک پدیده‌ی جدید هم وجود دارد: اینترنت.

جنبش کارگری کارهای زیادی برای نظم بخشیدن به مبارزات اجتماعی انجام داده است. اما امروز، در واقع، از طرفی با یک بحران در نمایندگی سندیکایی مواجه هستیم و از طرف دیگر با افزایش قدرت رسانه‌ها و اینترنت، چیزی که امکان هماهنگ کردن جنبش را مهیا می‌کند. نوعی دموکراتیزه‌کردن تصویر، امری که در آن تظاهر‌کنندگان را می‌بینیم که مشغول گرفتن فیلم از خود هستند، چنین چیزی به این شکل هرگز تاکنون وجود نداشته است.

این انفجار خشم از سوی جلیقه زردها را چگونه توضیح می‌دهید؟

ناگهان از یک دموکراسی حزبی – از پایان قرن نوزدهم، دموکراسی پارلمانی متکی به احزابی بود که استقلال حقیقی داشتند- به یک دموکراسی عمومی رسیدیم – سیاست‌ها بیشتر و بیشتر تحت تاثیر وقایع روز و نظرسنجی‌ها قرار گرفتند، در واقع این وجه اشتراک میان انتخاب امانوئل مکرون و جنبش جلیقه‌زردها است. مکرون یک غریبه و بیرون از احزاب سیاسی بود، او توانست با استفاده از شبکه‌های اجتماعی پیروز انتخابات شود. این مسئله در کنار اینکه رسانه‌هایی به‌صورت پیوسته اخبار را تکرار می‌کنند، ابزار جدیدی برای فعال‌سازی دوباره‌ی دموکراسی مستقیم فراهم می‌آورد، چیزی که ما را به دوره‌ی ماقبل جنبش کارگری دارای ساختار می‌برد. جلیقه‌زردها از نظر تعداد کم هستند اما بلافاصله در سطح ملی حاضر شدند. برای من غافلگیرکننده‌ترین چیز ظهور سریع گروه‌های کوچک ناهمگون بسیاری بود که در هزاران جای مختلف پراکنده شده بودند. چیزی که با بازگشت این دموکراسی مستقیم من را نگران می‌کند، تنوع مشخصات، گونه‌ها، ملیت‌ها و مطالبات است. این درسی است به سندیکاها، سندیکاهایی که در استفاده از این تنوع موفق نبوده‌اند.

از مالیات بر سوخت فاصله گرفتیم.

همچنین بخوانید:  دولت نامرئی؛ جنگ، پروپاگاندا، کلینتون و ترامپ

مسئله‌ شان و منزلت افراد بسیار مهم است، و هم‌چنین زیر بار بی‌عدالتی نرفتن. فراموش نکنیم که توافق بر سر مالیات در اعلامیه‌ی حقوق بشر ذکر شده است. این جنبش دو سوی مغایر دارد: یک طرف رد کردن مالیاتی که گفتمان کلاسیک لیبرال را تغذیه می‌کند «نه به مالیات»، طرف دیگر نپذیرفتن نابرابری در مقابل مالیات.

چرا مکرون امروز موجب برانگیختن خشم شده است؟

در بخش نتیجه‌گیری آخرین کتابم[۳] به تحلیل کتاب-برنامه‌ی او، انقلاب، پرداخته‌ام. از پی بردن به این‌که طبقات فرودست تقریباً هیچ جایی در آن نداشت جا خوردم. در پانتئون او نه ژورِس[۴] جایی دارد نه بلوم[۵]. این‌که رئیس‌جمهوری که نماینده‌ی تمام ملت فرانسه است تا این حد می‌تواند طبقات فرودست را فراموش کند توضیح مفصلی ا‌ست بر نوعی قوم‌مداری که با شدت بیشتر به سمت خود او بازخواهد گشت. این در حقیقت تحقیر نیست، یک کوری طبقاتی‌ است. او نماینده‌ی دسته‌های اجتماعی-حرفه‌ای نورچشمی‌ است که مستقیم از بانک روتشیلد[۶] به وزارت اقتصاد و بعد به الیزه رفت، با این اعتقاد که کشور با کمک استارت‌آپ‌ها، مدیران و تکنولوژی‌های نوین از پس دشواری‌ها برخواهد آمد. شکاف میان او و طبقات فرودست نتیجه‌ی این واقعیت بود که مکرون پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری، هیچ تجربه‌ی پیروزی سیاسی نداشت، مثل تعدادی از نمایندگان حزبش، لا رِپوبلیک آن مارش[۷]. به این خاطر است که از مالیات بر سوخت رسیدیم به یک انفجار خشم با شخصی کردن مسائل.

راه‌های برون‌رفت کدام‌ها هستند؟

در گذشته، این جنبش‌ها همیشه به خون ختم می‌شدند. حتی ژرژ کلمانسو[۸]، مرجع مکرون، وقتی شورش شراب‌سازها را در سال ۱۹۰۷ سرکوب کرد، مورد غضب مردم واقع شد. این روش برچیدن مبارزه‌ی اجتماعی دیگر امکان‌پذیر نیست.

مکرون می‌توانست کاملاً قبول کند که اشتباه کرده و برنامه‌اش را تغییر دهد، اما سیاستمداران همیشه از خلق گذشته‌ها می‌ترسند. اگر به توضیح دادن اینکه فرانسوی‌ها او را درست نفهمیده‌اند ادامه دهد، جدایی شدیدتر خواهد شد. امکان دیگر، بازگشت خشونت در مقابل جنبش است. اغلب در تاریخ اتفاق افتاده است که اکثریت خاموش از ترس خشونت، بر علیه معترضان می‌شوند. این مسئله برای بسیاری در نظرسنجی‌ها نمود پیدا می‌کند. چرا که آنچه که امروز ایجاد ترس می‌کند نه انقلاب بلکه افکار عمومی است.

 چگونه باید مانع از زوال این جنبش شد؟

همچنین بخوانید:  از درماندگی تا اعتراض

جنبش می‌توانست به سمت دیگری برود اگر توسط کسانی حمایت می‌شد که قادر بودند نوع دیگری از نمایش، غیر از خشونت را ارائه دهند. برای مثال من فکر می‌کنم که هنرمندان می‌توانستند با پیوستن به فُرم‌های قدیمی اعتراضات مردمی، پیش از جنبش‌های کارگری، که به آنها همهمه ایجاد کردن و به‌راه انداختن سروصداهای ناخوشایند می‌گفتند[۹]، با معترضان اعلام همبستگی کنند: شوخ‌طبعی به آنها اجازه می‌داد تا قدرت را با به حرکت درآوردن چیزی شبیه کارناوال خنده به چالش بکشند. امروزه، برای وجود داشتن در فضای عمومی باید نمایش اجرا کرد. اگر جلیقه‌زردها از این ابزارها استفاده می‌کردند، معابر مسدود شده به مکان‌هایی با فضای دوستانه تبدیل می‌شدند و این جنبش حتی شناخته‌تر هم می‌شد. این ما هستیم که به یک جنبش معنا می‌بخشیم. اگر بگذاریم نیروهای خشن و راست افراطی مسلط شوند، نباید از زوال جنبش تعجب کرد.

[۱] Gérard Noiriel

[۲] Fourmies

[۳] Une histoire populaire de la France

[۴] Jaurès

[۵] Blum

[۶] Rothschild

[۷] La République En Marche

[۸] George Clémenceau

[۹] charivarie

ترجمه‌ای از:

https://www.liberation.fr/france/2018/12/02/gerard-noiriel-pour-macron-les-classes-populaires-n-existent-pas_1695585

0 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗