«او» خود را در اختیار «وی» قرار داد
فحشهای جدید در کجا تولید میشوند، در چه پروسهای گسترده میشوند، توسط چه گروههایی مصرف میشوند و تاثیرشان در موقع عصبانیت بر گوینده و شنونده چیست؟ منجر به افزایش خشونت میشوند یا کنترل خشم؟ این که در موقع عصبانیت، جایگزینی هم برای فحش وجود دارد؟ برای افرادی که بخواهند فحش درست بدهند و فحشی ندهند که به جنسیتشان نخورد چه جایگیزینی هست یا میتواند باشد؟
ساعت دو بعد از نصف شب است. سروصدای ناگهانیِ خیابان از خواب بیدارم میکند. جلوی کنجکاویم را نمیتوانم بگیرم. سرم را از پنجره بیرون میکنم. زنی حدوداً سیساله با موهایی طلایی، قفل فرمانی در دست به سوی مردی حدوداً بیستوچهارساله با ریشهای سیاه میرود و مرد از او فرار میکند. پاشنۀ کفش زن بلند است و مرد کوتاه، فاصلهشان هر لحظه بیشتر میشود. زن فحش میدهد. از لبۀ پنجره فرصت و انگیزهای برای مداخله و حل کردن دعوا ندارم. به جایش مشغول ثبت و طبقهبندی شنیدههایم میشوم. دو سومِ فحشهایِ زن با «مادر» شروع میشود و مابقی آنها مخاطب اصلیاش خواهرِ مرد است. در سه چهارم فحشها، خودِ زن فاعل کاری است که در حالت طبیعی از پسش برنمیآید. در یک چهارم باقیمانده وظیفه آن کار به حیوانات و اشیاء واگذار شده است. قسمتی از فحشها به گوشم جدید است. کلمات استفاده شده در آن لزوماً رکیکتر از قبلیها نیستند، صرفاً ترکیب جدیدی از همنشینی کلمات کنار هم هستند. درگیری آن دو شخص و فحشهای زن نیم ساعت بعد با آمدن ماشین پلیس، به جای دیگری منتقل میشود. اما دادههای طبقهبندی شده چندماهی در ذهنم میمانند.
فحش ضمانت اجرایی ندارد
برایم سوال میشود که فحشهای جدید در کجا تولید میشوند، در چه پروسهای گسترده میشوند، توسط چه گروههایی مصرف میشوند و تاثیرشان در موقع عصبانیت بر گوینده و شنونده چیست و منجر به افزایش خشونت میشوند یا کنترل خشم؟ این که در موقع عصبانیت، جایگزینی هم برای فحش وجود دارد؟ برای افرادی که بخواهند فحش درست بدهند و فحشی ندهند که به جنسیتشان نخورد چه جایگیزینی هست یا میتواند باشد؟
از دیدههایم در آن شب مینویسم و در صفحۀ اینستاگرامم از آدمها دعوت میکنم تجربههای مشابهشان را بگویند. تعداد افرادی که این موضوع دغدغهشان بوده بیشتر از حد انتظارم است. حتی چند نفری هم به عنوان پژوهشگران این حوزه به من معرفی میشوند. با آنهایی که برایشان موضوع جذابتر است و بیشتر ابراز تمایل میکنند قرار میگذارم و حضوری و مجازی اشتراک تجربه میکنیم. اولین سؤالم از آدمها این است که تا به حال به جنسیتِ فحشها فکر کردهاند؟
زهرا دانشجوی اقتصاد است. نمیدانم اولین بار کجا و چطور با هم آشنا شدیم اما حالا در توییتر دنبالش میکنم. میگوید در توییتر به احترام دوستان مذهبیاش فحش نمیدهد. او معتقد است فحشها برایش معنی جسمانی ندارند و به همین خاطر نیازی به آن مشخصۀ مورد نظر، ندارد: «تو ذهن من فحشها معنی اصطلاحیشان را ندارند. مثلا وقتی یک چیزی که به نظر بقیه خیلی لفظ بدی است را میگویم، تو تصور خودم انگار گفتهام: “نفهم”»
چند نفری از شاگردهای قدیمی و همکلاسیهای دبیرستانم همراه با ابراز تأسف میگویند که موقع بیان فحشهایی که در آنها اندام زنانه به عنوان کلمۀ تحقیرآمیز استفاده شده به معنایش فکر نمیکنند. یکی از شاگردهای جدید دبیرستان که ۱۵ ساله است به کلماتِ از نظر او «رکیک»ی که در مدرسه جریان دارد، اعتراف میکند و من هم کشیشوار عفوش میکنم. میگویم که لازم نیست شرمنده باشند و من از حوزۀ «اخلاق» به فحش نگاه نمیکنم و بیشتر دنبال «منطق» آن هستم. میگوید: «فقط از روی عادت میگوییمشان. در آن لحظه فرصت بازاندیشی نداریم.»
فرید میگوید زیاد دیده که دخترها از اصطلاحی استفاده میکنند که پسرها در معنای «حوالهکردن» به کار میبرند. اصطلاحی که بهلحاظِ فیزیکی فقط پسرها میتوانند از آن استفاده کنند: «من سعی میکنم با این دخترهایی که فحش پسرونه میدن، ارتباطم رو کم کنم. دختره میگه به …م! خب آدم بدش میاد دیگه.» میگویم که نمیدانستم تا این حد روی فحشها حساس است و خوب شد گفت که جلویش مراعات کنم. میگوید که خودش هم با پسرها خیلی بد دهن است. اما از دخترها انتظار شنیدن فحش ندارد.
نیما شمسائی پژوهشگری است که با او در حیاط دانشکدۀ علوم اجتماعی صحبت میکنم. دانشجوی کارشناسی ارشد جامعهشناسی است و موضوع پایاننامهاش «بررسی فحش جنسی به عنوان مکانیزم فاصله خود و دیگری و ارتباطش با ساختمانبندی هویت زنانه (و مردانه)» است. به خاطر عدم حضورش در شبکههای اجتماعی، قبل از روز گفتوگو تصویری از او ندیدهام. در مواجهۀ اول، انتظار تصویر دیگری از او دارم. با او در یکی از کنجهای دانشکده گفتوگو میکنم. موقع صحبت دربارۀ فحش صدایش را ناخواسته پایین میآورد. دوست ندارد آشناها صحبتهایمان را بشنوند.
میپرسم ایدۀ پایاننامهاش از کجا آمده؟ میگوید که همیشه فحش جنسی دغدغهاش بوده. یادش میآید که اولین بار، وقتی یکی از زنهایی که میشناخته جلوی او فحش جنسی داده، شوکه شده است: «ازش پرسیدم “تا حالا به مفهومِ فحشی که میدی فکر کردی؟” متهمم کرد به سکسیست بودن. گفتم چیزی که به عنوان فحش برای تحقیر و نابود کردن شخصیت شخص مقابلت گفتی، همان جایگاهی هست که به طور طبیعی خودت یا هر زن دیگری در رابطه با جنس مخالف دارید و تو با این فحشها اعلام میکنی آن موقعیت تحقیرآمیز است. حالا من سکسیستم؟» میگوید که آن زن بعد از شنیدن صحبتش وا رفته است، اما فردایش باز دیده که همان فحشها را میدهد.
میپرسم که فحش جنسی اساساً چه ارتباطی با جامعهشناسی میتواند داشته باشد و آیا به دنبال دلیل رواج فحشهاست یا به دنبال چیز دیگری میگردد؟ میگوید که او فحش را به عنوان یک پدیدۀ فرهنگی بررسی میکند: «فحش به عنوان یک محصول فرهنگی، هم تربیت شدۀ فرهنگ است و هم تربیت کنندۀ فرهنگ.» میگوید که فحشها برخاسته از یک وضعیت تاریخی و اجتماعی منحصر به فرد هستند و لزوماً چیزی که در زبان امروز فارسی فحش به حساب میآید، ممکن است ترجمۀ آن به زبان فرانسوی فحش نباشد: «من در پژوهشم دنبال این نیستم که بگویم چرا فحش جنسی وجود دارد. میخواهم بدانم که چرا به این شکل وجود دارد و به گونۀ دیگری وجود ندارد؟»
از نظر او فحشهای جنسی پیوند محکمی با عمل جنسی و رابطۀ قدرت به معنای کلانش دارند. «عمل جنسی هنوز یک عمل نابرابر به حساب میآید و در آن زن فروشنده و مرد خریدار است. اصلاً چنین تصویری نبوده و نیست که این یک رابطه برابر است و دو طرف لذت میبرند. اتفاقاً برعکس، یک کار تحقیرآمیز تلقی میشود.»
او میگوید در خصوص ارتباط جنسی همجنسها هم این ساختار قدرت مهم است: «هیچ جایی شما نمیبینید فاعل در فحش مذموم باشد. اما مفعول همیشه مذموم است و تحقیر شده.»
نابرابریای که حتی در مجازات آن هم دیده میشود؛ مفعول مجازات به مراتب بیشتری از فاعل نصیبش میشود.
فاطمه دوست دیگری است که به موضوع گزارش ابراز علاقه میکند و وارد گفتوگو میشود، آخرین باری که جلوی من فحش نداده به چهار ماه قبل برمیگردد که در یکی از کلاسهای دانشکدۀشان در امیرآباد گفته که نگذارم دهنش را باز کند. میگوید پیش آمده که در فحشهایی که میدهد، از مشخصات مردانه وام بگیرد: «فکر میکنم این برمیگرده به حالت روانی ما که میخواهیم در موضع بالاتری قرار بگیریم. کلاً اینطوری است که به مرد ویژگیهای سفت و سختتری میدهیم و موقع فحش خودمان را جای او میگذاریم.»
هدا هم که دانشجوی مقطع کارشناسی جامعهشناسی است و به نظر خودش گرایشهای فمنیستی دارد، وارد بحث میشود و میگوید موقع عصبانیت فحشهایش مردانه میشود و این را برخاسته از کلیشههای جنسیتی میداند: «به چیزهایی اشاره میکنم که ندارم.» از او میخواهم در شرایط فرضی که با یک پسر دعوایش شده، بین دو فحش که در یکی جنسیت خودش تغییر میکند و در دیگری جنسیت طرف مقابل، انتخاب کند. اولی را انتخاب میکند.
کنجی که در حیاط دانشکدۀ علوم اجتماعی انتخاب کردهایم با حضور چند آدم آشنا، ناامن میشود، باید زودتر صحبت راجع به فحشها را جمع کنیم. از نیما میپرسم که چقدر احتمال میدهد یک روزی در سالهای نزدیک مردانگی فحشهای جنسی، کمرنگتر شود؟ نیما معتقد است که فحشها بر اساس یک واقعیت بیرونی شکل میگیرد و نمیشود یک روز تصمیم گرفت فلان فحش را استفاده کرد یا فلان فحش را استفاده نکرد: «بگذار مثالی بزنم. یک عکس مرد و یک زن را به تو میدهم. برو به هرکسی خواستی نشان بده. بگو “او خود را در اختیار وی قرار داد.” و بپرس “او” کدوم است و “وی” کدام؟» از نظر نیما هرچند تلاشهایی برای برابری زن و مرد صورت گرفته اما تا وقتی تصور ما از عمل جنسی یک عمل نابرابر است، وضعیت فعلی دربارۀ مقولۀ فحش ادامه پیدا خواهد کرد و در آن جنسیت مذکر نقش برتری و جنسیت مؤنث نقش تحقیر شده دارد.
نیما معتقد است در فحشهای جنسی ما با گروه مرجعی طرفیم که افراد خود را با آن هویتیابی میکنند. مثال میزند که در فحشهایی هم که به شکل لعن و نفرین طرح میشود، این گروههای مرجع وجود دارند: «وقتی میگوییم خدا لعنتت کند. یا به حق چهارده معصوم به زمین گرم بنشینی، داریم خواستهمان را به گروههای مرجع حواله میدهیم. گروههایی که به آنها دسترسی مستقیم نداریم. اتفاقی که موقع گفتن فحشهای جنسی میافتد هم همین است و «مرد» نقش آن گروه مرجع را ایفا میکند. البته مرد بهمثابۀ هویت مردانه است و نه یک مرد مشخص.»
هدا میگوید وقتی در فحشهایش از هویت مردانه استفاده میکند، چیزی بیشتر از هویت مردانه، آن هم در حد حرف مد نظرش نیست و به همین خاطر به اجرایی شدنش خیلی فکر نمیکند: «حتی مردها هم در عمل گزارهای که در فحش میگویند را با طرفِ دعوا عملی نمیکنند. صرفاً میگویند تا کمی از عصبانیتشان کم شود.» به نظر او چه زن و چه مرد موقع دادن فحش جنسی، در یک جایگاه قرار دارند.
باید رابطهای نابرابر ایجاد کنیم
کسی که هومن فرزامی را معرفی میکند، میگوید که «فحشپژوه» است. با هومن در کافهای حوالی انقلاب دربارۀ پژوهشش و فحشها صحبت میکنم. میگوید: «طول میکشد تا بفهمند تحقیق دربارۀ تابو، تابو شکنی نیست». یک سال و نیم تلاش کرده تا دانشکده با موضوع پایاننامهاش موافقت کند. عنوان پایاننامهاش «گردآوری و تحلیل دشنام و دشنامگویی در زبان فارسی و بعضی گویشهای ایرانی» است. در طول صحبتمان، افراد میزهای کناری تا جای ممکن از ما دور میشوند و با چشم و ابرو بابت کلمات رد و بدل شده بین من و هومن توبیخمان میکنند.
دربارۀ شیوۀ کارش میپرسم. مکتوب بودن در پژوهشش شرط اصلی است. فرقی ندارد متون کهن باشند یا محتوای تحتوب و شبکههای اجتماعی که روزانه در آن میلیونها نفر تولید محتوا میکنند. او که منبع بسیاری از فحشهایی که ثبت کرده صفحههای افراد مشهور در اینستاگرام است، میگوید: «یکی از استرسهایم این است که یک سری سلبریتیها، مثل تتلو پیجشان را ببندند. نصف کارم هوا میشود.».
چندسالی میشود که هومن فارغ از موضوع پایاننامه بر روی منشأ شکلگیری و مرگ فحشها کار کرده است. از تجربۀ آن شب در مقابل خانهام میگویم و میپرسم که چرا در فحش فارسی، نهایتاً توهین اصلی به یکی از بستگان مونثِ فرد برمیگردد. میگوید در فحش معمولاً یک رابطه نابرابر باید ایجاد شود و کسی «فرادست» و فرد دیگری «فرودست» باشد: «جامعه تصمیم میگیرد چه چیز را فرودست کند. مثلاً زن، بچه، قومیت، طبقه اجتماعی. گاهی هم انکار انسان بودن میتواند فحش باشد.»
کمی دربارۀ شیوۀ کارش برایم توضیح میدهد: «ما به سراغ ریشههای معنایی میرویم، تا ببینیم آیا واجد معنایی بوده که فحش باشد یا در طول زمان به شکل فرهنگی به این معنا رسیده.» مثالش سگ است که حالا در فحشها حیوان مذمومی است، میگوید زمانی سگ حیوان مقدسی بوده و بعدها این تحول فرهنگی- تاریخی در کارکرد فحشی آن به وجود آمده است.
او اضافه میکند: این میتواند دربارۀ هر پدیدهای اتفاق بیفتد و هرچیزی که به خاطر شرایط اجتماعی و فرهنگی در یک دوره ناپسند باشد، توانایی تبدیل شدن به فحش را دارد: «مثلاً از یک دورهای به بعد اعتیاد چیزی مذموم به شمار آمده و فحشهایی مثل شیرهای، بنگی و … به دایرۀ فحشهای فارسی اضافه شده است.»
از هومن دربارۀ علتِ وجود نام عضو جنسی زن و مرد در فحشها میپرسم. میگوید: «بهنظرم علتش میتواند فرهنگی باشد، ما همیشه میخواهیم بهگونهای این موضوعات را مخفی نگه داریم. برای همین هم آنها را با کلماتِ دیگری ترکیب کردهایم و به فحش تبدیلشان کردهایم.»
میپرسم فحشهایی که امروز در جامعه رواج دارد، به چه شکل تولید میشود؟ معتقد است این اتفاق به چند شکل رخ میدهد. اول بار کردن مفهومی جدید بر روی واژهای کهن است که به واسطۀ پیشرفت تکنولوژی رخ داده: «مثلاً “تلفنی” برای نسل قبلی معنایی ندارد، اما برای نسل فعلی تعبیر جدیدی برای فحشهایی است که به جای روسپی کارکرد داشته و منشأ زایشش هم فیلمهای پورن است.» یک منشأ دیگرِ زایش فحش، تولید فحشهای جدید به واسطۀ تغییرات سیاسی و اجتماعی است: «مثلاً اولِ انقلاب تودهای یا لیبرال فحش بود. یا مثلاً الان داعشی در جامعۀ ما فحش است.» گاهی هم لفظ در جایی تولید میشود و مفهوم در جای دیگری بر آن سوار میشود: «مثلاً اولین بار من دیدم “ننه چسبی” در کامنتهای توهینآمیز مربوط به یکی از سلبریتیهای اینستاگرام که به چسب مربوط میشد، استفاده شده و ارتباط معنایی با آن شخص داشته اما بعد از آن در توییتر با مفهوم کسی که مادرش به همه میچسبد، رواج پیدا کرد.»
هومن میگوید الگو و ساختار فحش آن را رکیک میکند و نه کلمات داخل فحش و «فلان فلان شده و چوب تو آستینت معادل همان فحشهای رکیکی است که این عبارتها بر اساس آنها ساخته شده است و در واقع همان معنا را به ذهن متبادر میکند.»
به هومن از تجربۀ زایایی فحش در مدارسی که با آنها در ارتباطم میگویم. مالیدن پنیر بر روی نان در مدرسهای که پارسال تدریس میکردم به عنوان یک فحش جنسی بین دانشآموزان پایۀ هشتم رواج داشت. هومن میگوید الگو و ساختار فحش آن را رکیک میکند و نه کلمات داخل فحش و «فلان فلان شده و چوب تو آستینت معادل همان فحشهای رکیکی است که این عبارتها بر اساس آنها ساخته شده است و در واقع همان معنا را به ذهن متبادر میکند.» میگویم که «یابو»ی کسی بودن در مدرسۀ دخترانهای در مرکز شهر معنای جنسی دارد. هومن توضیح میدهد: «جدای از اینکه خود یابو به عنوان فحش استفاده میشود (معنی نفهم میدهد)، معنی تابع بودن را هم در خودش دارد (حیوان بارکش)، ولی اینکه اینجا به معنی جنسی فحش شده میتواند تحت تاثیر آدم کسی بودن قرار داشته باشد که امروزه معنی خیلی بدی ندارد ولی در گذشته به معنی مطیع جنسی کسی بودن و خدمات دادن بوده. به نظرم یابوی کسی بودن تحت تاثیر این ماجراست همان آدم کسی بودن ولی با بار تحقیری بیشتر.» میگویم ژلۀ سیب هم در مدرسۀ دخترانهای در شمال شهر همین کارکرد را دارد. شقایق دوستی که از دبیران این مرکز است میگوید منشا شکلگیری ژلۀ سیب در مدرسه چند سال قبل فارغالتحصیل شده، و در یک دورهای این فحش رواج داشته است و در جهت تمسخر استفاده میشده. «یکی از سال بالاییها یک روز میرود از بوفه ژلۀ سیب میخرد. زنگ بعد دختر سال پایینیای که تو شوخیهای بچهها رابطهای با دخترِ زنگ قبل داشته، به تقلید از او این کار را میکند و ژلۀ سیب میخرد. بعد از آن وقتی بخواهند یکی را تحقیر کنند در مدرسه از حیث احساسات بین نسلی، ژلۀ سیب کاربرد پیدا میکند.»
محمد حسین دوست طلبهای است که در حوزۀ علمیۀ قم درس میخواند. میگوید. «یک میوهای هست که بین ما طلبهها تو حوزه مفهوم متفاوتی دارد در مقایسه با جامعه. معمولا طلبههای قدیمی به طلبههای تازهوارد میگویند و معنای خیلی خوبی ندارد.» محمدحسین میگوید طلبهها بخاطر ملاحظات شرعی عموماً سعی میکنند به شکل استعاری فحش بدهند. با استفاده از اسم یک میوه یا استفاده از برخی قسمتهای قرآنی یا روایی که تبدیل میشود به یک قرارداد به جای فحش. «البته از بیرون بعضی از فحشهای ساختگی لوس و بیمزهاند و یا حتی زیادی مودبانه، اما در حوزه فحش حساب میشوند.»
از هومن دربارۀ فحشهایی میپرسم که با جنسیت گوینده یا شنونده سازگاری ندارد. تأکید میکند که جنسیت فحشدهنده یا شنونده خیلی به الگوی ساخت فحشها ارتباطی ندارد. میگوید همیشه چون زن و کودک «فرودست» به شمار میآمدند فحشها در قیاس با آنها فرودستسازی میشوند و بعد توسط همه، اعم از زن و مرد استفاده میشوند: «البته بیادبی و کاربرد فحش به ویژه برای خانمها هنوز هم در جایی که زنان و مردان با هم هستند، کم دیده میشود. به نوعی زنان نه فضای تمرین مناسب دارند، نه زایایی مناسب برای فحشها» حرف او را چند نفر دیگر هم که به جمع ما اضافه شدهاند، تائید میکنند. سرور که دانشجوی علوم اجتماعی است میگوید پیش آمده فحش دادن را از طرف پسرها تحمل کند، اما وقتی دخترها فحش دادهاند حس کرده خیلی بیادبند. دیگری از قول دختر ۱۴ سالهای میگوید: «به من همیشه تذکر دادند حرفهای اینجوری نزن. زشت است واسه دختر. اصلاً تو نباید اینطوری حرف بزنی. من نمیفهمم چرا واسه من زشت است، اما واسه پسر عموم نه! اگر او اجازه دارد از این کلمهها استفاده کند و همه تحسینش کنند، من هم باید بتوانم. ولی من هربار میگویم همه به من چپ چپ نگاه میکنند».
از هومن میپرسم که به نظرش فحشهای جنسی روزی جهتش تغییر میکند و زنها هم ممکن است فحشی بدهند که با منطق جسمیشان سازگار باشد؟ میگوید ممکن است یک فحش بهخاطر طولانی بودن حذف و فحش دیگری با همان مفهوم اما واژهای جدید در زبان جای آن را بگیرد. اما اگر فحشی قرار باشد از نظر مفهومی دیگر مورد استفاده قرار نگیرد باید از نظر فرهنگی بیمنطق شود. برای مثال، در جامعهای که روابط آزادانۀ جنسی وجود دارد، فحشهایی که به مردها عطف بر بیغیرت بودنشان میدهند معنایی پیدا نمیکند. میگوید که مرگ هر فحشی دلایل منطقی یا زبانی دارد و علیالحساب تولید چنین فحشهایی که زنان در آن جایگاه فرودست نداشته باشند، منطقی نیست. «الان تو فکر میکنی زنها در جامعۀ ما در شرایط برابری هستند؟ زنها که هنوز جایشان روی آگهی ترحیمشان خالی است، معلوم است که باز هم مستعد فرودست شدن در فحشها هستند.»
اگر لازم شد باید بتوانی استفاده کنی
کتایون روانشناسی است که با او در مطبش صحبت میکنم. اختلاف زیاد سنی ما باعث میشود که موقع گفتگو معذب باشم، اما خوشبختانه چون تنها هستیم آنقدر معذب نیستم که نتوانم بحث دربارۀ فحش را پیش ببرم.
از او دربارۀ اثرات فحش بر ذهن افراد میپرسم. میگوید: «در این که مثل یک نبرد میماند و نوعی از خشونت است، شکی نیست. اما شاید از خشونت فیزیکی برای نبرد ابزار بهتری باشد.» میگوید که البته به موقعیت هم بستگی دارد و ممکن است در موقعیتی خاص یک فرد ترجیح بدهد مورد خشونت فیزیکی قرار بگیرد تا کلامی: «شاید در دعوای دو پسر بچه، فحش دادن بهتر از کتککاری باشد. اما مثلا گاهی ما در رابطۀ زوجها با هم میبینیم فحش آسیب جدیتری به نسبت خشونت فیزیکی میگذارد.»
او میگوید وقتی فحش یا صحبتی بویی از حقیقت بدهد خیلی بیشتر ما را تحت تأثیر قرار میدهد تا وقتی که هیچ اثری از حقیقت در آن دیده نمیشود: «مثلاً تو یک چیزی از کسی میدانی و میروی در جایی که او را میشناسند آن را در قالب فحش جار میزنی. این خشونتش خیلی بیشتر از وقتی است که فحشی بدهی که به طرف اصلاً نخورد.»
کوثر دانشجوی معماری است میگوید خودش همیشه از دادن فحش جنسی پرهیز کرده و حتی وقتی میخواهد هم به ذهنش نمیآیند، اما ترجیح میدهد فحشهایی که میشنود به جنسیتش نخورد. «وقتی فحشی که شنیدی با جنسیتت سازگار نباشد، حس بهتری داری. اینطوری خیالت جمع است که آن وصله هیچجوره بهت نمیچسبد.»
کتایون میگوید چیزهای دیگری هم در اثرگذاری فحش تأثیر دارد و این مقوله را پیچیدهتر میکند: «مثلاً زبان بدن. یا تُن صدا میتواند اثرگذاری را کم یا زیاد کند.» همچنین حضور شاهدان دیگر نیز باعث تأثیر بیشتر فحش بر شنونده میشود: «اگر دو نفر باشند، یعنی یک گوینده و یک شنونده، شنونده خیلی از فحش تحقیر نمیشود یا شاید خیلی کم این حس را پیدا کند. اما وقتی کسانی شاهد ماجرا باشند جنبه تحقیرآمیز فحش بیشتر میشود. چون جنبۀ افشاگرانه هم پیدا میکند».
بیشتر افرادی که در اینستاگرام برایم دربارۀ تجربۀ فحش دادن مینویسند، بر کاهش خشونتشان موقع گفتن فحش تأکید دارند. فحشهای جنسی اثرگذاری بیشتری در کاهش خشمشان دارد و ترکیبهای بدیعتر هم کمک شایانی به آنها میکند.
لیلا ضیاء پژوهشگر حوزۀ آموزش که پژوهشی ناتمام دربارۀ بروز عصبانیت و خشمِ نوجوانها انجام داده است دراینباره میگوید: «افرادی که با آنها مصاحبه کردم، میگفتند موقع بروز خشم فقط فحشهای جنسی میتواند عصبانیتشان را کم کند. یک چیزهایی مثل “عوضی” هیچ تأثیری در کم کردن خشمشان ندارد.»
با توجه به این شنیدهها، از کتایون دربارۀ اثری میپرسم که فحش بر گویندۀ آن دارد. میگوید که نوعی پرخاشگری است و مقداری ارضا کننده است: «مثل کسی که موقع عصبانیت ظرف میشکند». او میگوید حتی وقتی که مخاطب اصلی فحش غایب باشد هم، گفتنش برای گوینده نوعی برونریزی است.
لیلا از راههای دیگری که نوجوانها موقع عصبانیت به آن پناه میبرند، میگوید پسر ۱۶ سالهای که گفته وقتی میخواهد یک چیزی بگوید و به خاطر شرایط نمیشود، لبش را گاز میگیرد. «یا یک دختر ۱۶ ساله به جای فحش دادن در موقعیتهایی که حس میکرد نباید این کار را کند (مثلا در مواجهه با مادرش یا معلمش) خودش را میزد و گاهی با ناخن خط میانداخت روی دستش».
ریحانه یکی از آنهایی است که زهرا گفته بود در توییتر به احترام آنها چیزی نمیگوید. معمولا حرفی برای زدن ندارد. میگوید که اگر عصبانی شود در درونش به شخص مورد نظر فحشهایی میدهد که معمولا از «عوضی» و چیزهای مشابه فراتر نمیرود. از کتایون دربارۀ این تجربه که افراد فحش را در دلشان میگویند میپرسم. از نظر او این مثل مُسکن عمل میکند. «در لحظه آرام میشوی، ولی عصبانیت را منتقل میکند به چند ساعت بعد.» او میگوید تا وقتی آن فحشها را در حضور شخص دیگری (چه مخاطب اصلی و چه افراد غریبه) مطرح نکند، نمیتواند جنبۀ برونریزی داشته باشد.
فحش دادن و شنیدن، به زبانهای دیگر هم یکی از تجربههای مشترک افرادی است که با آنها دربارۀ گزارش صحبت میکنم. کتایون در این باره میگوید: «وقتی زبان متفاوت است، کسی که شنونده است مورد تحقیر قرار نمیگیرد اما برای کسی که میگوید کمی جنبۀ برونریزی دارد. البته این کار هم اثرش کمتر از وقتی است که طرف بفهمد. مگر این که یک نفر سومی در آن موقعیت باشد که منظور فحاش را متوجه شود.»
سؤال آخرم از کتایون این است که آیا به مراجعانش توصیهای منوط به فحش دادن یا ندادن در زمان عصبانیت میکند؟ میگوید که به خیلی چیزها بستگی دارد و اینطوری نیست که توصیهای بکند و حکم کلی بدهد. اما از نظرش فحش به هرحال قسمتی از زبان تفکر است و اگر کسی نتواند در برخی شرایط از آن استفاده کند، از نظر او دچار لکنتزبان است: «من میگویم چیز زیبایی نیست. ولی باید در موقعیت خودش بتوانی استفاده کنی. اما این که یک چیز ارزشمند است نه. بسته به این که کِی، کجا و چطوری گفته شود، فرق دارد.»
محمدحسین، دوستِ طلبهام هم با کتایون همنظر است: «من بین یک کار زشت از نظر اخلاقی و نرساندن منظورم، ترجیح میدهم کار زشت را انجام بدهم و منظورم را درست منتقل کنم.» او میگوید هیچ دو لفظی در زبان یک معنا ندارد و این درست نیست که آدم به جای «گه نخور» در موقعیت نیاز، خودش را سانسور کند و بگوید «خفهشو». چرا که این دو لفظ یک معنا ندارد. این مثال را به فحشهای جنسی هم تعمیم میدهد.
ریحانه دوستِ مودب زهرا، چهار روز بعد از صحبت اولیه، میپرسد که به کجا رسیدهام. تاکید داشت اگر چیز جالبی بود برایش بگویم. بخشی از گفتوگوها را برایش میفرستم و همراهش مینویسم: «هیچی. ولی حداقل فهمیدم که تو لکنت زبان داری» و همراهش چند شکلک میفرستم. تعجب میکند. میپرسم واقعا تا به حال فحش نداده است؟ چند دقیقهای فکر میکند. دوست ندارد شکست را بپذیرد. میگوید یک بار که خیلی از یکی عصبانی بوده، به او گفته «حقیر». البته آن هم حضوری نبوده و از پشت مانیتور پیغام را ارسال کرده است. چند باری هم در دلش به استاد پایاننامهاش که این روزها سرِ کارش گذاشته گفته «بیمسئولیت». نمیخواهم ناامیدش کنم. میگویم که هنوز جوان است و فرصت دارد مشکل زبانش را حل کند. میخندد.
جالب بود، امیدوارم به همینحا ختم نشده باشه و بتونید به نتایج درست و دقیق برسید.
بخصوص اگه بشه به یک کاربست مفید و قانعکننده در جهت اصلاح این به اصطلاح فرهنگ فحش و حتی کاهشش پیدا کنید که نور علی نور میشه
عالی و قابل تامل حبیب جان
مثل همیشه
قانونی کردن تن فروشی و دادن عنوان “کارگر جنسی” به روسپی ها به نابرابری عمل جنسی دامن می زنه و الی آخر…
“ز”اهرا،نویسنده گوشش شنونده فحش های رکیکی است که ترکیب جدید همنشینی کلمات است بعد برایش سوال ایجاد میشود
“فحش های جدیدکجا تولید،چگونه گسترش،چه گروههای مصرف،چه تاثیری برگوینده وشنونده درموقع عصبانیت وآیامنجربه افزایش خوشونت یاککنترل خشم میشوند؟
تحقیق کارشناسانه ادامه کاراست.
“ر-سم”نتیجه کارش :حرف کتایون رامیپسندد: اگرکسی نتواندازآن دربرخی شرایط استفاده کند دچارلکنت زبان است بعد نویسنده مجله زنان امروزش-۳۳حرف اورا تحویل ریحانه مودب میدهد.
حداقل جواب بخشی ازسوالات پیداشد!؟
یکی از دوستان تعریف میکرد تو پارک شاهد بوده که دختره به پسره گفته …رم تو دهنت! پسره هم جواب داده بود تو که …ر نداری!!! و این مکالمه ادامه داشته.