مافیای آب کشور را به ورطه نابودی کشانده است
در مراسم رونمایی از کمپین «صدای آب»، نحوه برخورد رضا کیانیان با یوسف فرهادی بابادی مورد انتقادات فراوان قرار گرفت و بسیاری آنرا توهینآمیز قلمداد کردند. اما منتقدان برگزاری این همایش به چه چیزی انتقاد داشتند که کیانیان به آنها حق سخن گفتن نداد؟
– از اتفاقی که در همایش «صدای آب» رخ داد شروع کنیم. شما اعتراضی داشتید و رضا کیانیان سه بار به شما گفت «حرف نزن» و «حق نداری صحبت کنی» و شما را به اخراج از سالن تهدید کرد. جریان از چه قرار بود و چه حرفی داشتید؟
ماجرای روز رونمایی از آرم یا لوگوی پویش «صدای آب»، برای آقای کیانیان یک حاشیه است اما برای ما اینطور نیست؛ ما خوانش دیگری از ماجرا داریم که محصول تحلیل اتحاد استراتژیکی است که برای مسکوت ماندن فعالیتهای زیستمحیطی شکل گرفته است. آنچنان که از کنشهای برگزارکنندگان این پویش میتوان استباط کرد، پیشفرض آنها این بوده که از طریق چهار استراتژی راه را برای پیشبرد منافع عاملان ساختار اقتصادی تداول و تمرکز ثروت هموار کنند. این چهار استراتژی عبارتند از:
- عمومی کردن مسئله بودنِ آب
- سیاستزدایی از آن در میان بوروکراتها
- حساسیتزدایی از تکنوکراتها و کارفرمایان از طریق بهرسمیت شناختن آنها در میز مذاکره با سمنها
- ادغام تمامی فعالیتهای مستقل در یک بستر، و محو کمپینهای نجات محیطزیست ایران.
نگاهی به اعضای پنل، نوع برخورد با انجیاوها و تکنوکراتهای مدعو، منظور از برگزاری آن را روشن میکند. این وسط آقای کیانیان، یک عنصر فراخوانده شده است. متاسفانه هنرمندان ما بهرغم تمام بازنمایی که در جامعه دارند، آگاهانه با مسائل برخورد نمیکنند و راحت بازی میخورند. مثلا همین آقای کیانیان از حراج آثار هنری تا کمپینهای پوشالی محیطزیستی، همه جا حضور دارد. به هر حال داستان اینگونه پیش رفت که دیدید و خواندید.
مافیای آب حاضر است به قیمت بهدست آوردن منافع مادی خود، کشور را به ورطه نابودی بکشاند اما ذرهای از این منافع عقبنشینی نکند.– در پاسخ به کیانیان، این همایش را «برای حفظ نظم وضعیت» توصیف کردید، در بستر چیزی که «جنبش محیطزیستی» نامیدید، کمی بیشتر توضیح میدهید که چرا چنین برآوردی دارید؟
اگر اجازه بدهید برای پاسخ به این سوال، از یک کل صحبت کنیم؛ کلی که ما برای توصیف اقتصادی سیاسیاش، آنرا «مافیای آب» مینامیم و کار ویژه آن هم هموار کردن راه برای تداول و تمرکز ثروت از خلال پروژههای سازهای بر روی آبهای روسطحی کشور است. این مافیای آب حاضر است به قیمت بهدست آوردن منافع مادی خود، کشور را به ورطه نابودی بکشاند اما ذرهای از این منافع عقبنشینی نکند. از طرفی چون پشتیبانی رسانهای هم دارد، همیشه در حال توجیه آوردن و مطالبهسازی برای منافع خود است.
– چند مورد از این توجیهات را میتوانید مثال بزنید؟
بهعنوان مثال میگویند پروژههای انتقال آب اشتغالزاست. بررسی این ادعا نشان میدهد اولا اشتغال مورد نظر اینها اشتغال کارگری برای مردم بومی است و آن هم با قراردادهای استثماری. دوما این اشتغال کیفیت زیستپذیری حتی در حد استانهای بالادست را به همراه ندارد. و دیگر اینکه این سازهها برای مدت کوتاهی شغل ایجاد میکنند، ولی در بلندمدت و با مشخص شدن اثرات آنها، باعث ناتوانمندسازی مردم محلی میشوند. فکر کنید که طبق برآوردها استان چهارمحال بختیاری به علت برداشتهای نادرست ناشی از پروژههای انتقال آب، طی بازه زمانی ۴۰ ساله به بافت کویری تبدیل خواهد شد.
توجیه دیگر این است که میگویند علت کمبود آب، خشکسالی است؛ در حالیکه توضیح نمیدهند که ایجاد دریاچههای بزرگ پشت سد در محلی که سرعت تبخیر بالا دارد کارشناسی نیست، توضیح نمیدهند سرمایهگذاری چند درصدی روی آبهای زیر سطحی طی چهار دهه گذشته به این دلیل که سودی نداشته است، خود یکی از دلایل نبود آب است.
دیگر این که ادعا میشود آب برای مصرف شرب منتقل میشود؛ شما اگر آب مجازی برای تولید سه قلم کالا یعنی دام و طیور از قبیل گوشت قرمز گاوی، تخم مرغ و شیر را محاسبه کنید، میبینید سالانه میلیاردها مترمعکب در استانی دیگر صرف تولید کالایی میشود؛ در حالیکه این اقلام را میتوان در استان مبدا آب هم تولید کرد، کار هم ایجاد کرد و احتیاجی هم به انتقال آب نباشد. اما بحث آب شرب را بهعنوان یک پوشش مطرح میکنند و در نهایت، تکنیکشان این است که مسئله را به سبک رفتار شهروندان منتسب کنند؛ در شرایطی که ساختار سوبسیدی شرکتهای تخصصی در وزارت نیرو از مسائل مهم در جریان فساد ساختاری و کمبود آب است که از آن صحبتی در میان نیست. خلاصه اینکه عدهای با کمبود آب «تجارت میکنند».
برای درک معنای ملی بودن بحران آب، لازم است به روایتی ملی در این زمینه دست پیدا کنیم، نه اینکه یک جریان با حمایت وزارت نیرو بلندگو را دست بگیرد و بگوید روایت من ملی است و همه گروهها هم باید تمکین کنند.– یکی از استدلالهای موافقان پروژههای انتقال آب این است که مساله آب یک مساله ملی است و نباید آنرا بهشکل «سیاسی» مطرح کرد. شما بهعنوان کسی که سالها در این زمینه فعالیت داشته و به زیستبوم منطقه آشنایی دارید، مساله را چطور میبینید؟
برای درک معنای ملی بودن بحران آب، لازم است به روایتی ملی در این زمینه دست پیدا کنیم، نه اینکه یک جریان با حمایت وزارت نیرو بلندگو را دست بگیرد و بگوید روایت من ملی است و همه گروهها هم باید تمکین کنند. ما قصد داریم ضمن فعالیت کمپین «صدای پای آب»، داستان سدهای ایران را مورد به مورد بنویسیم و توضیح دهیم چه اتفاقی در شهرهای ایران در حال وقوع است.
مثلا یکی از این موارد ثبت شده را که به سد «لیرو» مربوط میشود و داستان جالبی دارد برای شما روایت میکنم تا ببینیم مساله ملی موردنظر آنها چیست. این داستان نشان میدهد چگونه سلطه مهندسان بر توسعه ایران، بدون در نظر گرفتن جوانب عدالتزدای توسعۀ مصلحتی، بوم و بَر پهنه زاگرس را نابود کرده است؛ توسعهای که به همراه خود نه تنها آزادی و کیفیت زندگی نیاورده، که با مداخله وحشیانه در طبیعت، بساط هستی را در معرض خطر قرار داده است.
در سال ۱۳۸۵ با تصویب دولت وقت تصمیم گرفته شد در مرز اتصال سه استان «چهارمحال و بختیاری»، «خوزستان» و «لرستان»، سدی روی رودخانه دز ساخته شود که بهعلت مجاورت با «روستای لیروک» به سد «لیرو» معروف شد. از همان ابتدا در طول اجرای عملیات سد مناقشه مردمی- بوروکراتیکی واقع میشود که این سد به کدام پهنه سیاسی اداری تعلق دارد؟ و یا اینکه مسیر دسترسی به این سد از کدام استان باید عبور کند؟
لرستانیها میگویند از آنجاییکه این سد برقآبی است، میبایست به سد برقآبی «رودبار» لرستان متصل شود و جزو پهنه لرستان باشد. اما بنابر خبر منعکس شده در رسانهها، برابر با ۲ اسفند سال ۱۳۹۱، مدیرکل دفتر تقسیمات کشوری وزارت کشور اعلام کرده «نقطه مورد اشاره در حوزه سرزمینی استان چهارمحال و بختیاری قرار گرفته است». همین خبر کافی بود که موجی از نارضایتی در میان نمایندگان و مردم استان لرستان شکل بگیرد که اکنون به ایجاد بحثهای کارشناسی در این خصوص انجامیده است.
اما فارغ از تمام این بحثها، غمانگیز این است که در جریان ساخت این سد که ظرفیت ذخیره سالانه ۵۰۰ میلیون مترمکعب آبهای سطحی را دارد و با هدف جمعآوری آبهای روان در منطقه بازفت شهرستان کوهرنگ آغاز شده، بخش وسیعی از جنگلهای بکر زاگرس (نزدیک به چند صد هزار اصله درخت) زیر آب خواهد رفت؛ جنگلهایی که زیستگاه گونههای نادری چون خرس قهوهای، تشی، سمندر لرستانی، پلنگ و کل کوهی است. همچنین این سد به از بین رفتن یک گونه بسیار ارزشمند بنام «امپراتور» منجر خواهد شد.
هشدارهای لازم در این زمینه نیز داده شده است؛ دکتر سعید یوسفپور در گفتگویی با روزنامه اعتماد، گفته ساخت این سد عملا بیش از ۱۰ درصد رویشگاههای جنگلی زاگرس را به زیر آب خواهد برد. دیگر کارشناسان محیطزیست هم ضمن انتقاد از نادیدهگرفتن حقابه خود کارون، ساخت این سد روی یکی از سرشاخههای کارون را موجب بههم خوردن شرایط اکولوژیک آن دانستهاند.
همین کارشناسان آغاز ساخت سد «لیرو» را بدون مجوز ارزیابی زیستمحیطی توصیف کردهاند. امری که با تغییر کاربری جنگلها باعث میشود از سرانه جنگل ایرانیها -که هم اکنون بسیار پایینتر از حد متوسط جهانی است- باز هم کاسته شود. همچنین به علت تبخیرپذیری بالای منطقه، این سازه باعث «برهم خوردن تعادل هیدرولوژیکی» آبهای روان در منطقه و همینطور از بین رفتن ذخایر آبی و در نهایت ایجاد کانونهای گرد و غبار در کشور میشود. آیا چنین طرحهایی را میتوان «ملی» دانست؟
اردکانیان (وزیر پیشنهادی نیرو) در حالی جنگ آب را «فضاسازی» رسانهای میداند که اخیرا مقامات وزارت امور خارجه نسبت به این امر هشدار دادند.ما معتقدیم چنین طرحهایی نه تنها توسعهای برای منطقه نداشتهاند بلکه احساس بیعدالتی و تبعیض و همچنین احساس محرومیت را در میان مردم گسترش داده است و عملا به استعمار آبی انجامیدهاند؛ درست همانطور که استعمارگران مناقشات مرزی بهوجود میآوردند و با ایجاد این مناقشات تخم فتنه را میکاشتند، چنین طرحهایی در عمل همین کارکرد را داشتهاند ولی «ملی» نامیده میشوند.
– تعداد زیادی در همایش حضور داشتند با پلاکاردهایی در مخالفت با پروژههای انتقال آب و مخالفت با معرفی اردکانیان بهعنوان وزیر نیرو. پیش از این هم مخالفت فعالان محیطزیست با وزارت بیطرف را شاهد بودیم. دلیل مخالفت با اردکانیان چیست؟
پاسخ به این سوال را میتوان از زبان خود وزیر پیشنهادی شنید؛ پیش از انتخاب اردکانیان بهعنوان گزینه نهایی پیشنهادی برای وزارت نیرو، وی در قامت مدیر یک موسسه بینالمللی مصاحبهای انجام داده است که مواضعش را پیرامون مسائل آبی کشور کاملا مشخص میکند. شبکه رسانهای حامی تداول ثروت و مافیای انتقال آب، سعی داشت با برندینگ اردکانیان بهعنوان یک شخصیت علمی بینالمللی، موضع مخالفان او را سست و بیمایه نشان دهد. در حالیکه داشتن تحصیلات عالیه و مدیریت در خارج از کشور نمیتواند دلیل قانعکنندهای برای شایستگی کسی باشد.
در یک بررسی کوتاه به این پرسش پاسخ میدهم که چرا اظهارات اردکانیان در این مصاحبه قابل اتکا نیست و نظر شما را به تناقضگوییهای وی در سیاستگذاری آب و نوشتههای «علمیاش» جلب میکنم؛ وی در این مصاحبه، انتقال آب را بهعنوان یک «واقعیت» معرفی میکند و میگوید «ما مقوله انتقال آب را باید بهعنوان یک واقعیت در کشورمان بپذیریم، یعنی آب باید با رعایت جمیع ملاحظات منتقل شود». در مورد تنشهای آبی بهوجود آمده در کشور میگوید «نظر شخصی من این است که هیاهوهایی که بر سر موضوع و یا واژهای به نام «جنگ آب» در میگیرد بیش از آن که واقعیت داشته باشد، فضاسازی و ایجاد نگرانی برای بهرهبرداریهای محتمل در آینده است».
از نظر اردکانیان «موضوع کمآبی یا محدودیت منابع آب یک موضوع جدید نیست؛ سالها در این اقلیم سابقه داشته است، ربطی به حکومتها هم ندارد». وی برگزاری «دو جشن خودکفایی گندم» را «جشن بهرهبرداری از سدهای بزرگ» میداند و میگوید «کمآبی لزوماً زمینه تنازع و درگیری نیست بلکه میتواند زمینه همکاری و نزدیک شدن، همفکری و چارهجویی هم باشد». وزیر پیشنهادی نیرو اساساً کمآبی را زیر سوال میبرد و در همین مصاحبه میگوید «شخصاً اعتقادی به کم بودن آب ندارم، یعنی کمآبی را مسأله اصلی نمیدانم؛ نه صرفا به لحاظ یک اعتقاد ایدئولوژیک، که آن هم جای خودش را دارد بلکه اینکه ظرفیت موجود آب کافی است… نوع مصرف ما اصلیترین مسأله است».
در نظر بگیرید که اردکانیان در حالی جنگ آب را «فضاسازی» رسانهای میداند که اخیرا مقامات وزارت امور خارجه نسبت به این امر هشدار دادند. اعتقادات مخرب محیطزیستی اردکانیان در حالی بر نادیدهگرفتن مباحث مطرح شده در افکار عمومی صحه میگذارد که وی در مقالات «علمیاش»، به مقولههایی مانند ضرورت توجه به مشارکت اجتماعی، محدودیت منابع آب، چالشزا بودن مسئله آب، حکمرانی موثر منابع آبی، هدر رفت آب در شبکه توزیع آب و ضرورت توجه به آب مجازی اشاره داشته است.
یکی از دلایل مهم ادامه روند موجود، وجود یک نوع فرهنگ بیکیفری در کشور است؛ استراتژی ما هم در برخورد با آقای بیطرف و اردکانیان، مقابله با همین فرهنگ بیکیفری بوده است. متاسفانه لابی برخی از احزاب اصلاحطلب برای قدرت، در این میانه بیتاثیر نیست.سوال این است چطور میشود کسی در مقالات علمی چیزی را نوشته باشد، در حالیکه از نظر شخصی اعتقادات دیگری دارد؟ اگر مبانی تصمیمگیری اردکانیان یافتههای علمی خودش نیست پس چه چیزی در این مهم نقش دارد؟ چرا باید بر روی شخصیت علمی کسی برای تصدی یک وزارت خانه مانور داد که به نظر میرسد خود او اصلا اشعار و حضور ذهنی نسبت به آنها ندارد؟
– در آخر، به گمان شما در چه ساز و کاری فردی برای پست وزارت نیرو پیشنهاد میشود که حتی اعتقادی به کمآبی ندارد؟
یکی از دلایل مهم آن وجود یک نوع فرهنگ بیکیفری در کشور است؛ استراتژی ما هم در برخورد با آقای بیطرف و اردکانیان، مقابله با همین فرهنگ بیکیفری بوده است وگرنه ما هیچ وجه شخصی با این دو مدیر نداریم. آقایان رفتارشان بهگونهای بوده است که کشور را به ورطه نابودی کشاندهاند و حالا به عوض اینکه به افکار عمومی نشان دهند که از اشتباهات گذشته درس گرفتهاند و راهبردهایشان دچار تغییر شده است، باز هم از همان راهبردها تعریف و تمجید میکنند. نه تنها از همان برنامهها بلکه از همان تیم مدیریتی استفاده میکنند. این قبیل مدیران به خاطر اینکه فرهنگ بیکیفری در جامعه ما حاکم است به عوض کارنامه خود، به پستهایی که سابقا اشغال کردهاند افتخار میکنند.
آنچه در این مسیر به کمک چنین مدیرانی میآید، پوشش سیاسی است. مثلا میگویند بیطرف اصلاحطلب است در حالیکه حتی با معیارهای اصلاحطلبان، عملکرد بیطرف در یک دهه گذشته چیزی از اصلاحطلبی او به ما نمیگوید. متاسفانه لابی برخی از احزاب اصلاحطلب برای قدرت، در این میانه بیتاثیر نیست. دلیل آن هم مشخص است؛ بسیاری از آقایان که در شورای مرکزی این احزاب حضور دارند حضورشان را مدیون همین فرهنگ بیکیفری هستند.
متاسفانه الان به دلایل قومیتی دارن تیشه به ریشهی اکثر استان ها میزنن
انتقال ۶۰درصد کارم، انتقال ۶۰درصد دز، انتقال ۸۰درصد کرخه و… منجر به خشکسالی رودهای استان خوزستان و تبدیل زمینهای آنها به بیابان شده. زمینهایی که زمانی محل عبور رود بودند الان ساکنانینشون آب شستشو هم ندارن. کارون بزرگ تبدیل شده به جوی فاضلاب و اهواز که اهگازه آب شستشو نداره و آب شستشویی هم اگه باشه آلودس. آب شرب که هیچی.
تا کویر شدن خوزستان و چهارمحال چیزی نمونده
جناب دکتر روحانی ریاست محترم جمهور
سلام علیکم
احتراما همانگونه که مستخضریدوبا عنایت توجه ویژه دولت کریمه خدمتگزار ودر راستای اجرای شعاردولت تدبیر وامید و هیئت محترم دولت وبه ویژه ریاست محترم جمهوری جناب آقای دکتر روحانی ،درخصوص حذف شرکتهاتی خدماتی تامین نیروی انسانی که در سازمانهای تحت نظارت دولت (با واسطه یا بدون واسطه) مشغول به کار می باشند واینکه بایستی نهادها وسازمانها به صورت مستقیم با نیروی انسانی قرار دادمنعقد نموده ونسبت به تبدیل وضعیت نیروهای مذکور اقدام فوری معمول می داشتند، بازهم مشاهده می شود نه تنها این مهم به تحقق نرسیده بلکه زمانی که شهروندان وهمکاران وکارکنان نهادی مانند شرکت آب وفاضلاب شهری خواستار تحقق این هدف بزرگ دولت می باشند با این جواب مواجه می شوندکه آب وفاضلاب شرکتی است خصوصی(۴۹درصد سهام دولتی و۵۱درصد خصوصی) وتحقق این امر به دستور وزیر نیرو به مدیریت عامل شرکتهای مادر تخصصی واگذار شده است که درحال حاضر فقط شرکت آب وفاضلاب شهری تبدیل وضعیت نگردیده هست وسایر شرکتها تبدیل وضعیت شده و تاکنون هیچ اقدامی در این خصوص صورت نگرفته است وتعداد زیادی ازهمکاران ما در عین اینکه به صورت پیمانکاری وبا حقوق بسیار اندک وبدون هیچ دلگرمی وپشتوانه ای می باشند بازهم کماکان با تلاش وپشتکار فراوان به خدمتگذاری در صعنت آب مشغول کار می باشند وکما فی السابق نتیجه وثمره مالی زحمات آنها تنها به جیب شرکت خدماتی مربوطه واریزمی شود.کاش وای کاش درد همکاران به همین جا ختم می شد،غم واندوه زمانی به اوج خود می رسد که حتی درهمین شرکتهای خدماتی تامین نیروی انسانی نیزتبعیض هایی روا داشته می شود که هیچ گونه توجیهی برای آنها نمی توان یافت وهر مدیر ومعاون اقوام وخویشان خویش را به کار میگرند و هیچ توجهی به ما نمیشه ولی ما کماکان خدمت می کنیم وکار خود را انجام می دهیم.
مساوی دانستن افراد با مدارک تحصیلی درمقاطع مختلف از نظر پرداخت حقوق ومزایا و یا دراختیار نگذاشتن امکاناتی مانند منزل سازمانی،بیمه درمان،حق مسکن،حق کارشناسی و….فقط به این جرم که شما نیروی شرکت خدماتی هستید ویا مساوی دانستن مقطع کارشناسی با مقطع کاردانی در تبدیل وضعیت از شرکتی به قرارداد یا مدت معین ( به لحاظ سنوات خدمت) ونیزبهانه قرار دادن این مطلب که مدرک تحصیلی همکاران باپست مورد نظرمطابقت ندارد درحالی که فرد مورد نظر سالها فعالیت کاری داراست به صورت پیمانکاری ویا خدماتی در آن پست مشغول به خدمت می باشد و از دیگرنابرابری های روا داشته شده در حق همکاران می باشد واگر چنانچه واقعا شما نمی نوانید نیروهای شرکتی آب وفاضلاب شهری را به صورت قراردادی بشن حداقل با تصویب طرح یا لایحه که سال قبل توسط نهاد ریاست جمهوری دولت نهم ودهم اجرا وکلیه شرکتهای خدماتی جمع آوری گردید حداقل قانون تیدبل وضعیت وزارت نیرو که فقط شرکت آب وفاضلاب کشور می ماند برای تبدیل وضعیت حداقل قانون چند سال قبل که طرحی به تصویب رسید که نیروهای شرکتی بعد از چند سال تبدیل وضعیت بشن را اصلاح نمایید.و این را هم باید بگیم که بخشنامه ای هست که هرکس از تاریخ ۳۱/۰۳/۱۳۸۸ به قبل باشد تبدیل وضعیت خواهند شد و بایستی سال ۹۳ این بخشنامه تغیر می کرد و ولی دولت تدبیر امید که دولتی معتدل و میانه رو هست اقدامی نکرده و ما کارگران زحمت کش را جز انسان ها حساب ننموده یا به فراموشی سپرده شدیم وچطور انهای که قبل از سال ۸۸ بودند تبدیل وضعیت شده و نوبت به ما که رسید بایستی منتظر باشیم ولی شاهد این بودیم وزیر دولت شما هیچ اقدامی نکرده و از ما عاجزانه و با خم شدن در جلوی شما خواستار این هستیم که بخشنامه را از سال ۸۸ به سال ۹۲ تغیر نماید تا شاهد تغیر وضعیت نیروهای خدماتی باشیم .که ازآن نهاد محترم خواستاریم با توجه به اینکه تلاش های ما تا این برهه از زمان هیچگونه نیتجه ای نداشته است ازجنابعالی به عنوان مقام تصویب وقانون گذاری درکشور عاجزانه تقاضا داریم که موضوعات فوق را جهت احقاق حقوق خودم و همکاران درجهت تبدیل وضعیت نیروهای خدماتی نیرو به نیروی رسمی یا قراردادی به مراجع ذیصلاح منتقل نمائید. جناب دکتر روحانی در دل زیادی دارم از حقوقم اندکم یا سایر موارد ولی میدونم که هیچ کدام از خواسته های ما جوانان اقدامی صورت نمیگرد ولی همین خواسته تبدیل وضعیت محقق شود کا فیست .شامید است نیروهای خدماتی شرکت آب وفاضلاب شهری نتیجه عملی اقدامات جنابعالی را در بهبود وضعیت معیشت و آینده شغلی مطئمن خود شاهد باشیم.
باتشکر نیروی های خدماتی تامین نیرو شرکتی آب و فاضلاب کشور
استان اصفهان حقش هجده ساله ضایع شده. زایندهرود را خشکاندند و مردم سختی میکشند مخصوصاً کشاورزان خیلی فقیر شدند. خطر بروز ریزگرد های خطرناک و سمی در گاوخونی اصفهان جدیه. فرونشست زمین اتفاق افتاده.
سرطان زیاد شده و مشکلات روحی.
اصفهان نیاز به آب داره تا از بحران در بیاد. این بحران طبیعی اتفاق نیفتاد. سوءمدیریت بود.
ایشون چهره شناخته شده ای در منطقه هست که تحت پوشش اب و محیط زیست مهره شبکه ایست که تمایلات درونی اضفهان ستیزانش را به وضوح و مشتند یه پستهای کانالش فریاد میزنه
ایشون عی یر مالکیت و کمبود اب چارمحال مانور میده و خوزستان
۱ ایا اینکه ۴۰ ۵۰ سال پیش یک منطقه کم جمعیت کوهستانی محل گذر کوچ نشینها شامل یک شهر دهکرد و چند بخش روستا را بدون رضایت و اطلاع مردم استان اصفهان جدا کنی که اسم قومیتیش هم نشان از اهداف اشتو تشکیل استانی یدی بعد با اسکان و مهاجرت و زاد ولد و اوردن انبوه جمعیت و صنعت برای خود حقابه بدهی دلیل میشه امروز برای استان پایین دست تکلیف تعیین کنی
امدیم شما خواستید جمعیت و صنعت انجا را ده برابر کنی پس اب تاریخی اصفهان چه؟
ایا اصفهان حق درخواست برگشت زمینهای تاریخیش را ندارد
مثل اینکه شهرهای شمالی خوزستان جدا بشن استان بشن بعد یگن اب مال ماست
دوم چرا شما اذهان مردم را فقط به سمت اصفهان منحرف میکتی مگر سرچشمه ۲۰ برابری کارون انجا نیست چرا تمام بارگزاری شما از سمت اب اصفهانه نه خوزستان
حتی مردم بلداجی را به شورش و کشتن دادید تا اب ثقلی سبزکوه به بروجن تعطیل و طرح غصبی پمپاژ اب اصفهان بن بروجن با هزینه سنگین را استارت بزنید
اگر شما کمبود اب دارید چرا خلاف محیط زیست اب پمپاژ میکنید باغکوهها این روستاها و تانکرها هم اهرم شما برای مظلوم نمابیست
چرا علیه برنجکاری ۴۰ برابری خوزستان پرتبخیر و فولاد خزستان که بجای اب دریا اب چهارمحال مصرف میکنه نمیگی بابادی
خوزستانی که ۴۰ برابر اصفهان اب از استانهای بالادست میبره دم از بی ابی میزنه هرجای دیگری بود با این اب گلستان میشد
چرا علیه برنجکاری تاریخی لنجان اصفهان چسبیده به جارمحال میگی ولی علیه برنجکاری یک متر بالاتر چارمحال نمیگی
چرا علیه پتروشیمی ایذه و فولاد مسجد سلیمان و … نمیگی که کنار دریا نیست و اب شیرین مصرف میکنه
چرا علیه فولاد اصفهان میگی علیه فولاد پتروشیمی پپالایشگاه چند کیلومتر بالاتر چارمحال نمیگی
چرا نمیگی من فقط مشکلم با اصفهانه و از اب و محیط زیست سو استفاده میکتم
چرا نمیگی با هزینه سازمان اب خوزستان ریختید توی همایش و با برنامه عملیات روانی ریختینش به هم فرداشم تو باشگاه خوزستانیا پذیرایی شدی چون اونها دنبال گرفتن وزارت نیرو بودن که اردکانیان را بزنن زمین
امیدوارم میدان منتشر کنه
ضمنا سری به کانال این اقا و توهینهاشبه مردم اصفهان بزنه
ایران را افغانستان که جنگزده قومیتیست نکنیم
با تحریف وقایع کیانیان مشحصه خبرنگارتون لره
اینها با بودجه سازمان اب خوزستان امدن تهران و هتل و بلیط و ..همایش را ریختن به هم و عربده کشی
فررداشم تو باشگاه خوزستانیها پذیرایی شدن
متاسفم برای مدیریت سایت میدان که دروغگوی منفوری مثل این را گنده میکنه
جوابیه کیانیانم بزارین
متاسفم پیائای منو سامسور میکنید
سایت شما هم مشخص شد اصفهان ستیز شدید
از دوروییهای این ادم اینه
هیچوقت ضد طرحهای ضد محیط زیستی مصرف و انتقال اب همقومهایش در چهارمحال و خوزستان نمیگه
فقط و فقط مشکلش با اصفهانه
حتی به یزد و کرمانم تو کانالش پیام میده ما مشکلموتپن با اصفهانه
پیشنهاد میدم بره روانشناس گره های این عقده حقارت و نفرتش را درمان کنه
گفتم خبرنگار شما هم از اینکه این فاشیست لمپن چه چهره بدنامیه خبر نداره یا رفیقشه
اخه بابادی استلن شما که با غصب خاک و اب اصفهان بصورت مصنوعی ساخته شده
جوری صحبت میکنی انگار از اول تاریخ شماهای کوچ نشین مالک اب و زمین بودین
اگر بحث حقوقی مالکیت باز بشه این شمایین که باز نده اید
مگه میشه یا خط کشی سیاسی ادعای مالکیت کرد
طبق تاریخ این شمایین امدین بالادست پمپاژ و تاراج اب
در طول تاریخ شما حقابه ای نداشتین و کوچ نشین بودین
این اقا را گنده نکنید تو خود چهارمحال و اصفهان بعنوان مهره شبکه نفرت پراکن که تحت نقاب اب دنبال اهداف سو قومیتگرانه و جنگ استانیست میشناسن
بزودی هم تاریخ مصرفش تموم میشه
بدنامی برای سایتها و خبرنگارانی که بهش دور دادند میمونه
سانسور کنید بکتید
ولی بابادی اونقدر بدنام شدی دلم برات میسوزه وقتی روسلت بخاطر بدنامیت کنارت میزارن
خبرنگار شما هم یا از بدنامی و منفوری وی بی اطلاعه یا از همقومهاشه
سایت میدان به فاشیسم میدان ندین
ممنون از مطلب بالا و خدا قوت به افرادی که با صبوری در مقابل این جریانها ایستادگی میکنند. تنها با نشر این مطالب و ایجاد آگاهی میشه به آینده امیدوار بود.
خدا رحم کنه… هرچی بگی به گوش خیلیا نمیره!
هرکی فکر خودشه.ممنون از سایت خوب و مفیدتون.
من با نطر میلاد موافقم ، سلبریتی ها مثل قارچ سمی جای نخبگان را میگیرند و حرفهای بی مغز و پوچ میزنند
نمونه اش همین بی مغزی و پوچی کیانیان که در عرض چند دقیقه با تحملش نسبت به شنیدن نطر مخالف اشکارشد
انها از سفیر سلامت و سفیر اعتیاد و سند زدن سفیرهای مختلف به نام خود فقط هدفشان دوختن توبره ای مادی و معنوی برای خودشان است
انها میخواهند همیشه سلبریتی باقی بمانند ووای بر ما که افسارمان باید دست چند فوتبالیست و هنر پیشه بزک کرده بی سواد مثل سحرقریشی و بهاره رهنما و کیانیان و امثالهم بیفتد
کیانیان و به اصطلاح هنرمندان امثال او، همانند سلیبرتی ها هالیوودی ملعبه دست کارگزاران پروژه های ضد ملی و ضد انسانی شده اند. و اساسا در عین جهل و نادانی خود را آگاه و محق به موضوع می دانند. کیانیان که شریک در غارت اموال صندوق بازنشتگان فرهنگیان تحت عنوان پروژه شهرزاد است؛ پزی بیش نیست که دنبال چلوکباب خود می گردد. باید در مقابل شان ایستاد. جناب بابادی سر تعظیم به نشانه ی احترام به فهم و کنش شما…