skip to Main Content
ادوارد سعید: مبارز راه عدالت، حقیقت و فلسطین
سیاست فرهنگ

ادوارد سعید: مبارز راه عدالت، حقیقت و فلسطین

امروز ۲۵ سپتامبر، سالروز درگذشت ادوارد سعید است. محمود درویش درباره او گفته بود «بر روی باد قدم برمی‌دارد، و در باد خود را می‌شناسد. سقفی ازآنِ باد نیست، خانه‌ای ازآنِ باد نیست». سعید باور داشت جهانی دیگر ممکن است؛ جهانی که در آن هر انسانی رها از هرگونه ستمی باشد.

مقدمه مترجم: انگار که از نسل آخرین متفکران بدون مرز بود. بدون دسته­بندی، بدون ایدئولوژی، بدون حزب، بدون رنگ هم‌چنان که همیشه چهره‌اش گویای آن بود و بدون خانه آن‌گونه که محمود درویش بیانش می­ کند: «بر روی باد قدم برمی­دارد، و در باد خود را می­شناسد. سقفی ازآنِ باد نیست، خانه‌ای ازآنِ باد نیست». یکی لیبرالش می‌خواند، دیگری پست‌مدرن، یکی فیلسوف و دیگران فیلسوفِ ترور، اما او ادوارد سعید بود از نسل آخرین‌هایی که هنوز می‌توانند رنج‌ها را به کلیتی از امید برگردانند: «در کلامت امید خلق کن، مسیری خلق کن، سرابی برای طولانی کردنِ امید»[۱]. شاید امید، آن گسست بنیادینی باشد که ادوارد سعید را از سنت نیچه‌ای پساها وا می‌رهاند. وی متعلق به هیچ‌گونه پسایی نبود، او سخنگوی یک جهان دیگر بود، اما افسوس یکی او را عرب می‌نامید، دیگری یهودی، اما در مقایسه با کلیت انضمامی‌اش، یعنی آوارگی چندآوایی، با او منصفانه برخورد نشده است. با وام‌گیری از ماکس ­وبر، انگار که میان ادوارد سعید و بودن در مقام کلیت یک «تطابق انتخابی» وجود داشت: یک موهبت طبیعی، فراسوی هر فراتری، همان جایی که مارکسیسم هم توان در بند کشیدن وی را نداشت. او هم از انسان واقعی، از جهان واقعی آغاز کرد، با این تفاوت که در میانه آغاز کرد، چرا که باور داشت کلیت، بستری نامتناهی است که برای شروع آن از آغاز دیر است. او هم یک انسان انقلابی بود: بدون شعار اما با ایده‌های انقلابی، برای اینکه قرن او قرن انقلاب بود، برای اینکه به گونه‌ای چندآوایی در حال مبارزه برای خلق جهانی دیگر بود. او هم باور داشت جهانی دیگر ممکن است، جهانی که در آن هر انسانی رها از هرگونه ستمی باشد. ادوارد سعید نام جهانی است که جهان نمی­خوانندش، این همه آن کلیت است: پس بگذارید هم‌چنان بدون نام، بی‌درکجا باقی بماند.

***

با مرگ ادوارد­ سعید نویسنده و منتقد فلسطینی، کسانی که در سرتاسر جهان برای عدالت مبارزه می‌کنند، یکی از شیواترین صداهای خود را از دست دادند. سعید از بسیاری جهات یک رادیکال غیرمحتمل بود. او در سال ۱۹۳۵ در اورشلیم متولد شد. خانواده او از اعراب آنگلیکان محافظه‌کار بود که از آن پس سعید را شاهزاده وِلز می‌نامیدند. در خاطرات تاثیرگذار خود، بی‌درکجا (۱۹۹۹)[۲]- سعید شرح می‌دهد که با وجود برخورداری از مزایای بسیاری، کودکی و نوجوانی‌اش به‌گونه­ای هراسان در فلسطین، مصر و لبنان سپری شد. خانه و خانوده‌اش در غرب اورشلیم با تشکیل دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸ از بین رفتند: فلسطینی‌ها را بیرون و سرزمینشان را ازآن خود کردند. سعید در خاطراتش می‌نویسد: «پذیرفتن این واقعیت هنوز هم برای من سخت است که بسیاری از محله‌های شهر، که من در آنجا به‌دنیا آمدم، زندگی کردم و در آن‌ها احساس در خانه ماندن داشتم، همه توسط مهاجران لهستانی، آلمانی و آمریکایی از ما گرفته شدند، آن‌ها شهر را تصرف کردند و سمبل‌های منحصر به‌فرد استقلالشان را در آن برافراشتند، آن‌ها مکانی نگذاشتند برای زندگی فلسطینی‌هایی که به نظر می‌رسید جزو محدوه شرقی شهر باشند، محدوده‌هایی از شهر که من به سختی می‌شناختم».

سخنرانی سعید در لندن را به یاد می‌آورم: نحیف، با ژستی زیبا و با استفاده از یک نقشه بسیار بزرگ فلسطین/ اسرائیل، نشان می‌داد که فرایند صلح یک فریب بسیار بزرگ است، در حالی که مخاطبان عربش متحیر شده بودند.

با این وجود، سعید در فاجعه‌بارترین رویدادهای فلسطین، با وجود ثروت پدرش که تاجر موفقی بود، نسبتاَ مورد محافظت قرار گرفت. او قبل از آنکه در دانشگاه کلمبیا در نیویورک [جایی که او ۴۰ سال تدریس کرد] مشغول به‌کار شود، تحصیلات نخبگان آمریکا در پرینکتون و هاروارد را دریافت کرد. شاید زندگی در نیویورک، این شهر بزرگ و مکانی که شدیدا بازنمایانگر انواع تفکر یهودی از فاشیست‌های فراصهیونیست گرفته تا سکولارهای ضد­صهیونیزم بود، کمک کرد سعید از یک آکادمیسین مرسوم ادبی به یک متفکر ضد­امپریالیست تبدیل شود. دفاع از آرمان فلسطینی‌ها در برابر موسسه‌های رسانه‌ای و سیاسی به‌شدت طرفدار اسرائیل، گویای جرأت سعید هستند. از ۱۹۷۰ به این‌سو، سعید از چهره‌های پیشرو سازمان آزادیبخش فلسطین بود. در آغاز او حامی میانه‌رو یاسر عرفات و مدافع راه‌حل دو دولت، مبتنی بر هم‌زیستی فلسطین و اسرائیل بود. اما این در کارهای تئوریک او بود که برای اولین بار رادیکالیسم پیشروانه‌اش آشکار شد.

همچنین بخوانید:  آیا می‌توان زندگی بد را به خوبی زیست؟

مستند «در جستجوی فلسطین»: ادوارد سعید در حال بحث با سربازان اسرائیلی برای بیان خواست فلسطینی‌ها

 

مشهورترین کتاب سعید، شرق‌شناسی(۱۹۸۷)[۳] بیان از این دارد که چگونه فرهنگ و دانش مدرن غربی، برای کنترل و سلطه بر شرق، شرقی‌ها را را به‌عنوان دیگریِ[۴] احساسی، منفعل و بی­خرد باز می‌نمایاند. کتاب شرق‌شناسی به راه‌اندازی مد مطالعات پسااستعماری[۵] در دانشگاه‌های انگلیسی‌زبان کمک کرد. سعید هم‌چنین مارکس را به‌عنوان یک متفکر اروپامحور، کسی­که چندان به تاریخ و فرهنگ بقیه جهان [جوامع غیرغربی] نمی‌پردازد، نقد می‌کند. بدون‌شک نقد سعید یک اشتباه است. به‌عنوان نمونه منتقدانی هم‌چون اعجاز­ احمد مارکسیست هندی، این را نشان داده‌اند. اما سعید برخلاف پست‌مدرنیست‌ها هم‌چنان به امکان تفسیر و تغییر دنیا باور داشت.

چشم‌انداز بیان‌شده در کتاب‌های بعدی او، هم‌چون فرهنگ و امپریالیسم (۱۹۹۳)[۶]، بهترین شرح را از انسـان‌گـرایی رادیکالیستی ارائه می‌دهند. سعید کسی بود که در هرکجا همواره با ستم‌دیدگان و استثمارشوندگان و پشتیبان مبارزه آن‌ها برای آزادی بود. در سال ۱۹۹۱ تشخیص داده ­شد که مبتلا به سرطان خون است که سرانجام عوارض این بیماری او را از پای درآورد، اما در دوازده سال آخر زندگی‌اش صدای او بیشتر رسا و پرشور بود. او مخالف فرایند صلح فلسطین براساس پیمان اسلو(۱۹۹۳) بود. سعید معتقد بود که این روند منتهی به تداوم سلطه اسرائیل بر فلسطین می‌شود. من به یاد دارم که دو یا سه سال پیش در لندن سخنرانی می‌کرد: نحیف، با ژستی زیبا و با استفاده از یک نقشه بسیار بزرگ فلسطین/ اسرائیل، نشان می‌داد که فرایند صلح یک فریب بسیار بزرگ است، در حالی که مخاطبان عربش متحیر شده بودند. سعید در سال‌های آخر اهداف مضاعف‌تری داشت. او بیان می‌کرد که فقط حاکمیت اسرائیل جنایتکار نیست، بلکه عرفات و رژیم‌های رانت‌خوار عربی، بزدلانه به تداوم سلطه غرب بر خاورمیانه کمک می‌کنند. البته او از همان آغاز مخالف جنگ علیه تروریسم بود.

سعید ارتباط بین مبارزه‌های مختلف را در نظر می‌گرفت، همان‌طور که انتفاضه فلسطین را در ارتباط با جنبش‌های­ ضد­سرمایه‌داری نگاه می‌کرد.

سعید از این همه بدگویی صهیونیست‌ها و زخمی که از خنجر دوستش کریستوفر هیچنز برداشت، بسیار رنج می‌برد. هیچنز روزنامه‌نگار جناح چپ بود که به نزدیکان جرج بوش تبدیل شد. او با گستاخی در آبزرور یکشنبه گذشته خبر مرگ سعید را منتشر کرد، درست چند هفته بعد از حمله به چاپ جدید شرق‌شناسی به‌خاطر اینکه کتاب ناتوان از تشخیص این است که واشنگتن برای خاورمیانه دمکراسی به ارمغان آورده­ است. اما فراتر از این سعید ارتباط بین مبارزه‌های مختلف را در نظر می‌گرفت، همان‌طور که انتفاضه فلسطین را در ارتباط با جنبش‌های­ ضد­سرمایه‌داری نگاه می‌کرد. در دسامبر ۲۰۰۲ نوشت که «این جنبش [انتفاضه] تجربه‌ای دیگر از نارضایتی‌های عمومی [سیاست و اقتصاد] پس از جنگ سرد است، همان‌گونه که رخدادهای سیاتل و پراگ نشان دادند». دوست سعید، اهداف­ سویف، نویسنده مصری در روزنامه گاردین از سعید یاد می‌کند با نقل پرسش‌هایی که سعید در یکی از مناظره‌های اخیرش می‌پرسد: «مسئله این مردم چیست؟ چرا هیچ‌کس اشاره‌ای به فراتر از عدالت و حقیقت نمی‌کند؟». ادواردسعید درباره عدالت و حقیقت فقط سخن نگفت، بلکه در راه آن‌ها، برای آن‌ها مبارزه کرد، او هرگز از پا نایستاد.

همچنین بخوانید:  بسته‌های خونین برزیل

***

متن اصلی در socialistworker

 

 

[۱]. Mahmoud Darwish)1971-2008) *شعر «وداع با ادوارد سعید»

[۲]. Out of Place

[۳]. Orientalism

[۴]. Other

[۵]. post-colonial

[۶]. Culture and Imperialism

Avatar

الکس کالینیکوس

الکساندر تئودور کالینیکوس (متولد ۲۴ ژوئیه ۱۹۵۰ در رودسیای جنوبی - هم‌اینک ساکن در زیمباوه)، نظریه‌پرداز سیاسی با گرایش تروتسکیسم است. وی عضو کمیته مرکزی حزب کارگران سوسیالیست و دبیر بین‌المللی آن است. هم‌چنین سرپرست مرکز مطالعات اروپایی در کالج کینگ لندن است. کالینیکوس ویراستاری مجله‌ی ''سوسیالیسم بین‌المللی''، مجله‌ی نظری (تئوریک) حزب کارگران سوسیالیست، را بر عهده دارد.

4 نظر
  1. جا دارد این بزرگ مرد فلسطینی آزادی خواه را ستایش کرد که هرگز از پا نایستاد درود بر روان پاکش زنده باد آزادی جاودانه باد اندیشه های ادواردسعید

  2. … فراسوی مرگ «ادوارد سعید» که ما را رهنمون به «رنج فلسطینی ها» می کند؛ از این به بعد ۲۵ سپتامبر یک «دقیقه تاریخی» سرنوشت سازی است، که در آن «مردم کُردستان» یک بار دیگر مبتنی بر سنت دیرینه خود، یعنی «سنت ستم دیدگان»؛ برای وا رهاندن خود از ستم به خیابان ها آمدند… خلق یک جهان بدون ستم ممکن نیست مگر اینکه به به ستم دیدگان جهان [فلسطینی ها… کُردستانی ها… و…] از پایین نگاه کرد؛ یک نگریستن انقلابی همچون نگاه ادوارد سعید به ستم فلسطینی ها… یک نگریستن که فراسوی تسلیم پذیری و «شفقت» صرف برای قربانیان است… یک نگاه از پایین که دوباره «آگاهی تاریخی» را به یک پراکسیس رهایی بخش پیوند می دهد. پس بیایید از پایین شروع کنیم:
    کتاب «نظریه پسااستعماری و کُردشناسی»
    http://nashreney.com/content/%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87-%D9%BE%D8%B3%D8%A7%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%88-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C

پاسخ دادن به مائده احمدی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗