وزیری برای تکمیل پروژههای انتقال آب
ماموریت اصلی حبیبالله بیطرف در وزارت نیرو، همان انتقال آب به یزد بود که با حمایت همه جانبه محمد خاتمی این طرح به سرانجام رسید. طرحی که مخالفتهای فراوان مردم خوزستان و چهارمحال و بختیاری برای توقف آن راه به جایی نبرد، اما همچون آتشی در زیر خاکستر نمودهای اجتماعی خود را به نمایش گذاشت، کشاورزان اصفهانی دست به انهدام خط لوله انتقال آب به یزد زدند، مردم معترض روستای بیرگان محل کارگاه تونل سوم کوهرنگ را اشغال کردند و اعتراضات اهالی خوزستان به خشکی تالابها و انتشار ریزگردها همچنان ادامه دارد.
شعارهای اعطای حقوق قومی و منطقهای و نگاه عادلانه به همه مناطق کشور در دولت اصلاحات که تبلور آن در شعار «ایران برای همه ی ایرانیان» نمود مییافت برای خوزستانی به جز خواب و خیالی خوش نبود، زیرا هم زمان درهمان دولت سلایق منطقهای و قومی کلید طرحهای انتقال آب کارون به یزد را رقم زد. محمد خاتمی، رئیس جمهور، محمدرضا عارف، معاون اول و حبیبالله بیطرف، وزیر نیروی وقت، صنایع سنگینی را به استان زادگاه خود سوق دادند که نیازمند آب فراوان بود. انتقال صنایع سنگین و آببر فولادسازی به کویر مرکزی هم در دوره وزارت اسحاق جهانگیری(کرمانی) اتفاق افتاد، و طرحهای انتقال آب به یزد و کرمان و اصفهان و قم برای تامین آب قطبهای قدرت و صنعت هم درهمین دوره اجرا شدند. این طرحها نشان دهنده بخشینگری، قومگرایی و شعارزدگی در دولتی بود که شعار خود را رفع تبعیض انتخاب کرده بود.
نرخ دو رقمی بیکاری در سه استان چهارمحال و بختیاری، خوزستان و لرستان و نرخ تک رقمی بیکاری در استانهای مقصد پروژههای انتقال آب دلیلی است بر بیتوجهی دولتمردان به وضعیت معیشتی مردم. جامعه مدنی و سیاسی استانهای مبداء طرحهای انتقال آب با همه تلاشی که انجام دادند نتوانستند جلوی انجام این طرحها رابگیرند و آب رفته را به جوی بازگردانند. نکته بد آنکه اینبار نیز دولت روحانی با انتخاب مجدد حبیبالله بیطرف و تیم کویرنشینان در وزارت نیرو، دنبالهروی خود از سیاستهای ناعادلانه و قومگرایانه پروژههای انتقال آب به کویر مرکزی را به نمایش گذاشت، انتخابی که بیشک تحت تاثیر لابی مافیای آب در کشور است.
نکته بد آنکه اینبار نیز دولت روحانی با انتخاب مجدد حبیبالله بیطرف و تیم کویرنشینان در وزارت نیرو، دنبالهروی خود از سیاستهای ناعادلانه و قومگرایانه پروژههای انتقال آب به کویر مرکزی را به نمایش گذاشت، انتخابی که بیشک تحت تاثیر لابی مافیای آب در کشور است.
ظرف سالهای گذشته سیاستهای انتقال آب کارون و دز به مناطق مرکزی _ که یادگار دوران سازندگی بود _ توسعه یافت و باشتاب بیشتری دنبال شد. سیاستمدارانی همچون محمدخاتمی، محمدرضاعارف، حبیبالله بیطرف و علی اکبر اولیاء از یزد، اسحاق جهانگیری و اکبر هاشمی رفسنجانی از کرمان، زرگر و حاج رسولیها (معاونین وقت وزارت نیرو) از اصفهان نقش تعیینکنندهای در شروع بکار همزمان چند طرح بزرگ انتقال آب کارون به یزد و اصفهان و کرمان و قم و گلپایگان ایفاء کردند .چپ و راست در تفاهم و توافق با یکدیگر، تغییر مسیر رودهای کشور را با تحمیل هزینههای هنگفت مالی و ساخت هزاران کیلومتر تونل آغاز کردند. اقداماتی که با انگیزههای منطقهای اجحافی بزرگ به چندمیلون ساکن سه استان غربی بود.
میتوان به نمونهای از این بخشینگریها اشاره کرد. حبیبالله بیطرف در گفتگویی در ۲۸ اسفند سال ۹۱ با روزنامه آفتاب یزد، با افتخار جزئیات این اقدامات را تشریح میکند و به دستکاری اسناد بالادستی کشور به منظور انتقال آب سرچشمههای دز و کارون به یزد اعتراف میکند. او به تفصیل شرح میدهد که چگونه با کمک علیاکبر اولیاء، طرح آمایش سرزمینی استان یزد را (که در آن، تنها بر ظرفیت جهانگردی و صنایعدستی برای این استان تاکید شده بود) تغییر داد و برخلاف شرایط اقلیمی، یزد را در جایگاه قطب صنعت کشور قرار داد. با ویرانکردن خوزستان، چهارمحال بختیاری و لرستان، آب سرچشمه کارون و دز به یزد منتقل شد تا امکان ایجاد صنایع و کارخانههای پرمصرفی همچون فولاد و سرامیکسازی در یزد فراهم شود. بیطرف در سخنان خود اذعان می کند که «به محض در دست گرفتن سکان وزارت نیرو در دولت اصلاحات در سال ۱۳۷۶، موضوع انتقال آب سرشاخه کارون به یزد را به عنوان یک دغدغه شخصی دنبال کردم.» در واقع ماموریت اصلی بیطرف در وزارت نیرو، همان انتقال آب به یزد بود که با حمایت همه جانبه محمد خاتمی این طرح به سرانجام رسید. طرحی که مخالفتهای فراوان مردم خوزستان و چهارمحال و بختیاری برای توقف آن راه به جایی نبرد، اما همچون آتشی در زیر خاکستر نمودهای اجتماعی خود را به نمایش گذاشت، کشاورزان اصفهانی دست به انهدام خط لوله انتقال آب به یزد زدند، مردم روستای عسکران و کمندون لرستان دست به اعتراض زده و پروژه سدکمندون را اشغال کردند، مردم معترض روستای بیرگان درچهارمحال و بختیاری محل کارگاه تونل سوم کوهرنگ را اشغال کردند و دامنه اعتراضات اهالی خوزستان به خشکی تالابها و انتشار ریزگردهابالا گرفته است.
ویرانی مناطق زاگرس مرکزی بر اثر سدسازی و اجرای طرحهای انتقال آب از سرچشمههای رودهای کارون و دز، فرصتهای تولید ثروت و اشتغال در خوزستان، لرستان و چهارمحال و بختیاری را از میان برد، و به همان میزان در یزد و اردکان و مبارکه و کرمان و رفسنجان و… تولید ثروت کرد.
اوج یکه تازی مافیای آب در کشور در دوره وزارت حبیب الله بیطرف رقم خورد، سدهای ویرانگر گتوندعلیا و کارون۲ (با تولید ۱۵هزارنفر آواره) درهمین دوره کلیدخورد یا افتتاح شدند. پروژه انتقال آب الیگودرز به گلپایگان و قم(قمرود) در همین دوره بود. ویرانی مناطق زاگرس مرکزی بر اثر سدسازی و اجرای طرحهای انتقال آب از سرچشمههای رودهای کارون و دز، فرصتهای تولید ثروت و اشتغال در خوزستان، لرستان و چهارمحال و بختیاری را از میان برد، و به همان میزان در یزد و اردکان و مبارکه و کرمان و رفسنجان و… تولید ثروت کرد. طرحهای سدسازی و انتقال آب سرشاخه رودخانههای کارون و دز به دلیل ایجاد فقر فراگیر و تخریب زیستبوم ناقض حقوق شهروندی و عامل نابودی اقتصاد و کشاورزی و دامداری و محیط زیست مردم زاگرس مرکزی و خوزستان است.
حالا با به ثمر رسیدن تنها ۵۰درصد از پروژههای آن دوران، محیط زیست استانهای پایین دست رو به نابودی گذاشته و کوچ اجباری، فراگیر شدن فقر و پدیده ریزگردها و خشکی تالابها بخشی از پیامدهای اجتماعی و زیست محیطی این طرحها در استانهای غربی است. با تکمیل زنجیره آن طرحها ظرف یک دهه آینده مردم سه استان صاحب کارون و دز ناگزیر از مهاجرت و حاشیهنشینی در کنار شهرهای بهرهمندی خواهند شد که با ثروت آنها آباد شده است.
متن روشن و واضح حرف زد، دو سه کامنت اعتراضی معلوم نیست حرفشان چیست.
حرف این مقاله این است که هر کسی در این مملکت کاره ای شده از سر خودخواهی شهر خود را آباد کرده و از سر نادانی در جهت آبادانی شهر خود، یک جای دیگر را خراب کرده است.
و اگر بپذیریم که این مدیران و وزیران و رئیس جمهورها از خود این مردمند، پس ما هنوز یک جامعه عقب مانده هستیم که همه با هم یک مشت مردم خودخواه و نادان حتا در سطح وزارت و ریاست هستیم.
من متوجه هدف متن نشدم!
برآیند این خبر و آگاهی دادن چه چیزهایی میتونه باشه؟
مردم اهم و فی الاهم کنند بین انزوا در دنیا و اشکالات یه تیم، یه چیز و انتخاب کنند یا نکنند که بالاخره انتخاب نکردن هم انتخابی هست برای خودش!
یه جوری نقد میکنید انگار اینا که تو حکومت اند کسی جز مردم اند و اگر یکی دیگه بود این کارها را رو نمیکرد!
بیطرف یا هر کس دیگه چگالش فرهنگ عمومی ماست!
این متن یه جورایی انکار خود به نظر نمیرسه؟
شرایطی که از ما اینو ساخته رو راست میگی پیدا کن و بگو میدان! شاید فرجی بشه! اینایی که گفتی و عباس آقای بقال هم میدونه!
دوست عزیز، اینکه ما خارج از حکومتیم و «آ«ها» درون حکومت است آیا صرفاً یک تصادف بوده است؟ در جامعۀ ما فرهنگ های متفاوت و نیروهای سیاسی متفاوتی وجود دارند که متأسفانه همۀ آنها حق حرف زدن ندارند و بعضی نیروهای در این خلأ رشد کرده و خود را فرشتۀ نجات مردم جا زده اند. بله، شاید نیروهای تحولخواه در ایران وزن قظعاً کمتری نسبت به این نیروهای حاکم داشته باشند، اما آیا می توان نارضایتی آن ها را نادیده گرفت؟ بیطرف ها به چه قیمتی مافیای اب ایجاد میکنند؟ به قیمت در خفقان مردن کسانی که درد را میدانند و نمی توانند کاری بکنند و اگر هم حرفی بزنند هزار نفر درمی آیند که این ها طبیعی است و فلان و بهمان. این درد صرفاً خوزستان نیست، که درد همه جای این کشور است.
یک گلایه هم از میدان دارم که اصل متن را که در تانیوز آمده کوتاه کرده و جاهایی که نویسنده به نام نمایندگان خوزستانی نمای خوزستان از حزب مشارکت اشاره می کند، حذف کرده اند. این کار لزومی نداشت و بهتر بود این بخش ها حذف نمی شد.
تحول خواهی و کار به اصطلاح درست و سیستمی کردن در نحوه تفکر ما نیست فعلا! من نه طرفدار اینام نه اونا! اما خوب متوجه میشم که اینا و اونا گرچه یه تمایز اساسی با مردم دارن و اون قدرت اجرایی کارهای کلان (من جمله مافیای آب شدن)، اما یه اشتراک اساسی با ما مردم دارن و اون عدم تفکر و اندیشه و پذیرش خود هست! اینطور نمیشه که با فرافکنی گروهی و جناحی و یا مردم نسبت به حکومت و بالعکس به مسائل فکر نکرد و تفکر مخصوص بشه ایراد گرفتن و دنبال مقصر گشتن. بهتره دنبال شرایط امکان این وضعیت باشیم که تکرار نشه! و الا تا بوده از این کژ کارکردها – کژ اندیشی ها و به تبع نارضایتی های بخیه به آبدوغ دوختن ما!!!!!!