skip to Main Content
از حمـلات منچستـر تا مـداخـلات امپریالیـستی
سیاست پیشنهاد میدان

از حمـلات منچستـر تا مـداخـلات امپریالیـستی

پس از حمله تروریستی به منچستر و پیش از برگزاری انتخابات سراسری در این کشور، جرمی کوربین از سیاست‌های مداخله‌جویانه بریتانیا و حمله نظامی به دیگر کشورها به بهانه جنگ با تروریسم انتقاد کرد و حمله منچستر را ناشی از سیاست‌های جنگ‌طلبانه بریتانیا دانست. کالینیکوس در یادداشت خود توضیح می‌دهد که چرا استدلال کوربین درست است.

هر اتفاقی در انتخابات اتفاق بیفتد، جرمی کوربین جایگاه خود را در تاریخ به دست آورده است؛ با ایستادگی در برابر حزب توری[i](محافظه‌کار) که در تلاش برای بهره‌برداری از حملات منچستر است. کوربین به دلیل فهم این لحظه تاریخی، به یکی از سیاستمدران پیشگام تبدیل شد، پیشرو از این نظر که در صدد برجسته کردن نقش بریتانیا در ارتباط با جنگ آمریکا، یعنی جنگ خاورمیانه و جنگ علیه ترور برآمد. البته توری‌ها و دست راستی‌های حزب کارگر، بی درنگ به کوربین حمله‌ور شدند، آنهم به دلیل نقدهایی مضحکانه که به گونه‌ای پوزیتیویستی بیان می‌کنند: مگر حملات ۱۱سپتامبر در نیویورک و واشنگتن، پیش از اشغال عراق روی ندادند؟

در نگاه آنان صرف اینکه بمبگذاری‌های لندن و منچستر زمانی اتفاق افتاد که بریتانیا در اشغال و تصرف عراق مداخله کرد، نمی‌تواند دلیلی بر این باشد که این حملات ناشی از این مداخلات باشند. اما چنین منطقی (بازی زبانی) فرار از تاریخ واقعی است.

مورخ محافظه‌کار و سرباز سابق آمریکایی، آندرو جی. بسویچ، مطالعات تاریخیش را در اواخر دهه ۱۹۷۰، در رابطه با جنگ آمریکا برای خاورمیانه بزرگ، شروع کرد. بر این اساس در میانه سال‌های ۱۹۸۱-۱۹۷۷، در زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر بود که در افغانستان یک واقعه مهم روی داد. از سویی دیگر زیبیگنیف برژینسکی، مشاور امنیت ملی جیمی کارتر، که به تازگی مرده است و دوستانش در حزب دمکرات در حال سوگواری کردن برای او به‌عنوان یک انسان خوب و مهم هستند، در سال ۱۹۹۸ آنچنان که در یک مصاحبه می‌گوید، به کمک‌های مخفیانه سازمان سیا(CIA) به شورشی‌های افغانستان به خود می‌بالید. در ۱۹۷۹ سازمان سیا به گونه‌ای مخفیانه، چریک‌های اسلامگرا در افغانستان، که در حال مبارزه با رژیم‌های نظامی چپگرا بودند را تامین و مسلح کرده است. برژینسکی امیدوار بود این موضوع همچون مهلکه ویتنام، روسیه را هم به باتلاق بکشاند، که در واقع این امید او هم به وقوع پیوست. هنگامی که از او پرسیده شد که آیا به‌خاطر حمایت از تروریسم اسلامگرا پشیمان نیست، بسیار راحت پاسخ داد که: «مهمترین چیز در تاریخ جهان چیست؟ تعدادی مسلمان روانپریش[ii] یا آزادی اروپای مرکزی و پایان جنگ سرد؟». بیشتر از سه سال طول نکشید که تعدادی از این همین «مسلمان‌های روانپریش» سازمان تجارت جهانی را به یک ویرانه تبدیل کردند.

همچنین بخوانید:  جایزه نوبل و معضلِ سیاست‌زدگی

اسامه بن‌لادن[iii] زمانی القاعده[iv] را بنا نهاد، که شورشیان از حمایت غربی‌ها در افغانستان برخوردار بودند. اما او پس از اولین مداخله مستقیم نظامی آمریکا در خاورمیانه، آنهم در جنگ عراق در سال ۱۹۹۱، به یکی از مخالفان غرب تبدیل شد. اما در مورد جنگ دوم عراق که در سال ۲۰۰۳ اتفاق افتاد چطور؟ دنی فینکلستاین که به‌عنوان روشنفکر حزب توری به خود می‌نازد، مدام می‌گوید که: «جرمی کوربین با گفتن اینکه دخالت ما خارجی‌ها علت تروریسم داخلی است، مثل این است که همبستگی را با علیت اشتباه گرفته است». چنین استدلال‌هایی یک فانتزی بیش نیستند. در نگاه آنان صرف اینکه بمبگذاری‌های لندن و منچستر زمانی اتفاق افتاد که بریتانیا در اشغال و تصرف عراق مداخله کرد، نمی‌تواند دلیلی بر این باشد که این حملات ناشی از این مداخلات باشند. اما چنین منطقی (بازی زبانی) فرار از تاریخ واقعی است. داعش[v]  محصول جنگ آمریکا در عراق است.

بدون شک داعش یک سازمان واپسگراست. اما مداخلات غرب باعث می‌شود تا نفوذ داعش هرچه بیشتر گسترش یابد. بدیهی است که مخالفان شما نسبت به اعمال شما، در هر نوع از استراتژی‌های سیاسی و نظامی واکنش نشان خواهند داد.

ابو مصعب الزرقاوی[vi] بنیانگذار داعش، قبل از حمله آمریکا و بریتانیا به عراق، کاملا در حاشیه بود. اما بی‌سامانی و رنج ناشی از اشغال به الزرقاوی این فضا را داد، تا در عراق القاعده را به‌عنوان یک سازمان نظامی اسلامی، دوباره از نو سازمان دهد؛ یک فرقه مذهبی که هدف آن پاسخ به اشغالگران و حمله به مسلمان‌های غیرسنی بود. اما بعد از اینکه آمریکا الزرقاوی را از سر راه برداشت، ائتلافی از افسران نظامی دیکتاتوری بعث با کهنه‌سربازانی که در زندان‌های اشغالگران بودند، منتهی به شکل‌گیری داعش شد. در هر صورت متهم‌کردن غرب به معنای تبرئه کردن جهادی‌ها[vii] نیست. بدون شک داعش یک سازمان واپسگراست. اما مداخلات غرب باعث می‌شود تا نفوذ داعش هرچه بیشتر گسترش یابد. بدیهی است که مخالفان شما نسبت به اعمال شما، در هر نوع از استراتژی‌های سیاسی و نظامی واکنش نشان خواهند داد. کاملا انتظار می‌رفت که اشغال عراق منتهی به بیشتر شدن حملات تروریست‌ها شود.

همچنین بخوانید:  راهی بلند پیش روی‌مان است

در واقع کمیته مشترک اطلاعات(JIC) بریتانیا، از پیش چنین انتظاری را در فوریه ۲۰۰۳ پیش‌بینی کرد. در متن گزارش این کمیته آمده که: «با هر عمل نظامی علیه عراق، تهدید از سوی القاعده بیشتر می‌شود. آنها نیروهای ائتلافی و منافع غرب در خاورمیانه را مورد هدف قرار خواهند داد. حمله علیه منافع غربی، در جاهای دیگر هم محتمل است، به‌ویژه در آمریکا و بریتانیا این احتمال در بیشترین حد خود قرار دارد. تهدید جهانی از سوی افراد و دیگر گروه‌های اسلامی به گونه‌ای چشمگیر روبه فزونی است». جورج بوش و تونی بلر اما چنین هشدارهایی را نادیده گرفتند و بعدها هم دولت‌های غربی همچنان چرخه معیوب مداخلات همراه با خشونت را تکرار کردند. بریتانیا از اکتبر ۲۰۱۴ به بعد، بیشتر از ۱۴۰۰ حمله هوایی را در سوریه و عراق انجام داده است. بنابراین کوربین کاملا برحق است، برای اینکه خواهان نابودی این ماشین دوزخی ویرانی و مرگ است.

متن اصلی در Socialistworker

 

[i]. Tories (British political party)

[ii]. agitated Muslims

[iii]. Osama Bin Laden

[iv]. Al Qaida

[v]. Isis

[vi]. Abu Mos’ab al Zarqawi

[vii]. jihadis

0 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗