قایقسواری بر سراب
احداث دریاچۀ چیتگر در شمالِ غرب تهران، مسائلِ عدیدهای برای روستاهای جنوب تهران پدید آورده است؛ روستاهایی که طی دو سه سال اخیر شرایط و لوازم اولیۀ سکونت در محل زندگیشان را یکی پس از دیگری از دست میدهند.
چند سالی میشود که تصاویر کودکان و زنان سوری و عراقی، که طعم آوارگی را تجربه میکنند و از کوه و دشت و دریا خود را از جنگ دور میکنند تا به مکانی امن برسند، در رسانهها و شبکههای اجتماعی دست به دست میشود. تصاویر دلخراشی از میلیونها انسان که جنگ بر سر پول و نفت و قدرت و منافع و هزار تا چیز دیگر آنها را قربانی خود کرده و مجبورشان کرده که از خانهها و شهرهایشان فرار کنند و بروند به کشورهایی که آنها هم چندان آغوش بازی برای میهمانان ناخواندهشان ندارند.
اما آنچه همواره کمتر در مرکز توجه دوربینها و نگاهها قرار گرفته، فارغ از آوارگان و مهاجران جنگی، انبوه آوارگانی است که به سبب تغییرات و تخریبات زیستمحیطی مجبور به ترک شهر و دیار خود شدهاند. فجایع زیستمحیطیای که به طور متوسط در ده سال گذشته سالانه ۲۷ میلیون نفر را آواره کرده است، تا جایی که در سال ۲۰۱۳ این دسته از مهاجرتها، سه برابر مهاجرتهای جنگی که آن هم در آن سالها به حد اعلای خود رسیده بود، برآورد شده است (۱).
مهاجرتهای محیطزیستی به دلایل مختلفی رخ میدهد. برخی از این مهاجرتها در اثر تغییرات محیطی حاصل از اجرایی شدنِ پروژههای بزرگمقیاس رخ میدهد. پروژههایی که اغلب بدون در نظر گرفتن دقیق شرایط محیطی منطقه و وضعیت زیستی و معیشتی ساکنانِ اولیۀ آن و نیز محدودۀ پروژه به اجرا درمیآیند(۲)٫ پروژههایی بلندپروازانه و حتی محبوب و پرطمطراق در اذهان عمومی، اما مهلک برای گروههایی از مردم که هرگز به چشم نمیآیند.
یکی از نمونههای اخیر چنین پروژههایی را در کشورمان میتوان گرایش تازه و روزافزون به احداث دریاچههای مصنوعی دانست که در شهرهای کوچک و بزرگ، از تهران گرفته تا قم و حتی ارگ جدید شهر بم، در حال احداث و بهرهبرداری است. پروژههایی که همواره با مداخلۀ نابهجا در حوزۀ آبریز مسبب مشکلات عدیده برای مردمی میشود که به نحوی زندگیشان درگروِ ثبات و دوام آن حوزه است. تاجایی که خیلِ پرشماری از ساکنان ناچار به مهاجرت اجباری از خانه و کاشانههایشان شدهاند. آوارگیهایی که همواره توسط مدیران شهری که خواهان انجام پروژههای بزرگ مقیاس تجملاتی برای شهرشان هستند، نادیده گرفته میشوند و با نادیده گرفتنشان توسط رسانهها، از چشم مردم نیز دور میمانند.
این گزارش راوی مسائلِ عدیدهای است که احداث دریاچۀ چیتگر در شمالِ غرب تهران برای روستاهای جنوب تهران پیش آورد. روستاهایی که طی دو سه سال اخیر شرایط و لوازم اولیۀ سکونت در محل زندگیشان را یکی پس از دیگری از دست میدهند.
دریاچهای که ای کاش هیچ وقت نبود
«دریاچۀ شهدای خلیج فارس» یا همان دریاچۀ مصنوعی «چیتگر»، با مساحت ۱۳۰ هکتار، بزرگترین دریاچۀ مصنوعی ایران است که در سال ۹۲ و چند روز مانده تا انتخابات ریاست جمهوری توسط شهردار تهران افتتاح شد. دریاچهای که تصور میشد بتواند یک بیلبورد بزرگ تبلیغاتی و تاثیرگذار در افزایش آرای آقای قالیباف باشد. اما اینطور نشد.
این دریاچه از زمان افتتاح نگرانیهای بسیاری را میان فعالان محیطزیست برانگیخته است. از افتتاح دریاچه پیش از ساخت تصفیهخانۀ آن، که موجب رکود آب و کمبود اکسیژن در آن میشد، تا بوی تعفنی که در تابستان همسایۀ این سالهای دریاچه بوده و قیمت آپارتمانهای مجاورش را کم و کمتر کرده، تا پشههایی که میهمان گاه و بیگاه دریاچهاند و پیشبینی میشود تا چند سال دیگر نه تنها منطقۀ ۲۲ بلکه کل تهران را دچار چالش کند و …، همه مشکلاتی هستند که با یک بار جستجوی واژۀ «دریاچۀ چیتگر» در اینترنت یا حضور در سر کلاسهای دانشکدههای شهرسازی یا محیطزیست با آن روبرو میشویم.
اما آنچه که در این سالها کمتر مورد توجه رسانهها قرار گرفته است، بحران «آب»ی است که با احداث این دریاچه و در فاصلۀ چند ده کیلومتری از آن ایجاد شده است. سوالی که در این سالها باید بیشتر به گوش میخورد، این است که کشوری با این سطح از بحرانِ آب ـ که همۀ نهادهایش، از جمله خود شهرداری، مردم را تشویق به استفادۀ بهینه از آب میکنند ـ چگونه تصمیم به انجام چنین پروژۀ آببَری میگیرد. سؤالی که همواره پشت پرده ماند تا دامنۀ بحران در روستاهای جنوب تهران هرروز گستردهتر شود و مردمش در سکوت، تلخیِ خشکسالی ناگهانی را مزهمزه کنند. پدیدهای که نه یک فرایند «طبیعی»، که مستقیماً حاصل مداخلات نادرست و حساب نشدۀ یک پروژۀ تجملاتی است که چشمها را خیره میکند.
«آبی که به رویمان بسته شد»
بهار سال ۹۲ و همزمان با آبگیری این دریاچه، آب رودخانۀ کن به روی روستاهای جنوب تهران بسته شد. روندی که در سالهای بعد هم تکرار شد، چراکه تبخیر سطحی زیاد آب دریاچۀ چیتگر موجب میشود تا متولیان دریاچه به فکر آبگیری دائمی آن باشند و در فصلهایی که بارندگی کمتر است، آب رودخانۀ کن را با کانال به دریاچه منتقل کنند.
در این چند سال، روستاهایی که سالهای پس از انقلاب مهمترین منبع آبیشان برای کشاورزی، رودخانۀ کن بوده است اعتراضشان را در محافل مختلف بیان کردهاند، اما گوشی خریدار آن نبوده است. به ادارۀ جهاد کشاورزی شهر ری که نزدیکی میدان مدرس و درب جنوبی حرم شاهعبدالعظیم است میرویم، آقای رضا مومن، مسئول بخش صنفی جهاد کشاورزی، که خود از کشاورزان روستای قنبرآباد بخش فشافویه نیز هست، میگوید: «قبل از سال ۴۴ که سد امیرکبیر به روی روخانۀ کرج زده شود، این رودخانه منبع اصلی آب روستاهای فشافویه و جنوب شهرستان ری بوده است. رودخانۀ کن هم منبع فصلی آب کشاورزان. با احداث این سد، منطقۀ فشافویه رو به خشکی رفت. خیلی از روستاهایش کلاً مهاجرت کردند به شهرها. ما خودمان ساکن یکی از آن روستاها به نام قنبرآباد بودیم. ما طبق اسناد از رودخانۀ کرج و کن حقابه داشتیم، به علاوه روستای ما دو رشته قنات هم داشت که سه چهار سال پس از احداث سد امیرکبیر به روی رودخانۀ کرج، آبش به کلی خشک شد».
اما پس از انقلاب با نگاه ویژۀ دولت به کشاورزی و مسألۀ خودکفایی بار دیگر قناتها بازسازی شدند و تعدادی قنات توسط جهاد کشاورزی از نو حفر شد و مردمی که روزی روستاهایشان را رها کرده بودند به روستاها بازگشتند.
اما اقبال بلند روستائیان با پشت سر نهادن دوران بحرانی جنگ، افول کرد و روستاهایی که روزی به مدد جهادگران کشاورزی از نو آباد شده بودند، بعدها به کمک جهادگران مدیریت شهری رو به سوی ویرانی نهادند. به گفتۀ آقای مومن در این سالها و حتی پیش از افتتاح دریاچۀ چیتگر، با نابودی اراضی کشاورزی در بالادست، تغییر سیستم دفع فاضلاب در شهر تهران از چاههای جذبی به شبکۀ فاضلاب و چاههایی که این چند ساله ادارۀ امور آب استان برای تامین آب شُرب مردم تهران حفر کرده، سطح آبهای زیر زمینی هرسال کم و کمتر شد و فشار آن به شکل کاهش کشت محصولات و نابودی اراضی کشاورزی در منطقۀ جنوب تهران به کشاورزان وارد شده است.
روستای «دوتویه» سفلی، آخرین روستای بخش کهریزک است که در مسیر آب رودخانۀ کن قرار دارد. برای رسیدن به دوتویه از جادۀ قدیم قم یک خروجی را به سمت شرق میرویم و چند کیلومتر پس از آسایشگاه خیریه کهریزک، به این روستا میرسیم. دوتویه یکی از روستاهایی است که علاوه بر آنچه عرفاً حق بهرهبرداری از آب یک رودخانه قلمداد میشود، در سندهای زمینهایشان نیز این حقابه از رودخانۀ کن، رسماً قید شده است.
این روستا با سه هزار هکتار زمین کشاورزی که در اختیار دارد یکی از بزرگترین روستاهای جنوب تهران به حساب میآید. هرچند خشکسالی موجب شده که در این چند سال اخیر تنها هزار هکتار از اراضیشان، آن هم با کیفیت کمتر محصول، به زیر کشت برود. آقای برات عزیزی، کشاورزی حدوداً ۶۰ ساله است که سالهای پس از انقلاب به دوتویه آمده است و در حال حاضر یکی از بزرگترین کشاورزان دوتویه است. او میگوید: «۹۵ درصد منابع آبی این روستاها به رودخانۀ کن وابسته است. اگر آب این رودخانه کم یا قطع شود، آبهای زیرزمینی این روستاها هم به خطر میافتد. چراکه آبهای زیرزمینی این روستاها شور است و آب این رودخانه باعث میشود که شوری آب چاهها کم شود».
آقای سمیعی، یکی از کشاورزان دوتویه، میگوید همیشه آخرین آبی که به زمینهای گندمکاری شده میدهند، اردیبهشت و خرداد است که آن موقع نه باران میبارد و نه میگذراند آبی از کن به ما برسد (۳)٫ میگوید: «الآن من پنجاه هکتار زمین دارم. یک بخشیش را کاشتم و به باقیش آب نمیرسد. خدا شاهد است همین را هم که کاشتم شب خواب به چشمم نمیآید که فردا آب دارم یا نه».
روستاها خالی از سکنه میشوند
طبق پیشبینی بانک جهانی، به خاطر گرم شدن زمین، بحرانهای آبی تا سال ۲۰۵۰ منطقۀ شمال آفریقا و خاورمیانه و کشور ما را تحت تأثیر قرار خواهد داد و موجب کاهش تولید ۳۰ درصدی برنج، ۴۷ درصدی ذرت و ۲۰ درصدی گندم، در این منطقه میشود (۴)٫ این خشکسالی در طول چند ده سال و به مرور رخ خواهد داد و به همین خاطر کشاورزان میتوانند به مرور زمان با تغییر در الگوی کشت یا نوع محصول، با آن مقابله کنند. آقای برات عزیزی میگوید: «روستایی جماعت خودش را با وقفۀ طبیعیای که پیش میآید، که خشکسالی است، میتواند وِقف دهد. اما وقتی ظرف یکسال آبی که ۹۵ درصد دارد از آن استفاده میکند قطع کنید، بعد آن را ببرید یک دریاچۀ مصنوعی بسازید، دیگر در روستاها نمیشود کاری کرد».
علاوه بر این، به دلیل وابستگی چرخۀ اقتصاد روستایی به کشاورزی، با افت تولید در بخش کشاورزی، علوفهجات دامها نیز کاهش یافته و با افزایش قیمت علوفهجات، دامپروری هم دیگر برای روستائیان صرفهای نخواهد داشت. با شروع چالش دامپروری، وضعیت تولیدات لبنی و همچنین صنایع دستی نیز افت خواهد کرد و این به طور کلی چرخۀ اقتصاد روستایی را با بحران مواجه میکند. آقای برات عزیزی میگوید: «در چند سال اخیر، نزدیک به ۳۰ درصد جمعیت اینجا مهاجرت کردهاند به شهرهای دیگر» (۵).
با اینکه خشکسالی حاصل از قطع شدن آب رودخانۀ کن شرایط زندگی را برای تمام روستاییان جنوب تهران سختتر کرده است، در بین آنهایی که این سالها قید روستا را زدهاند و به شهرها مهاجرت کردهاند، بیشتر کارگران زمینهای کشاورزی دیده میشوند و کمتر زمینداری زمین خود را رها کرده است. هرچند به خاطر کاهش حجم آب، بخشی از زمینهایشان زیر کشت نرفته است و آن بخشی هم که رفته با کاهش حجم محصول کشت شده در هکتار همراه بوده است. در اصل همین کاهش تولید موجب شده تعدادی از کارگران زمینها کارشان را از دست بدهند و به همراه خانوادهشان به شهرها بروند.
راه رهایی کدام است؟
پروندۀ دریاچۀ چیتگر و بحران آبی که برای کشاورزان روستاهای جنوب تهران ایجاد کرد، همچنان باز است. کشاورزان امید چندانی به کسب حقآبهای که در اسنادشان هم ثبت شده ندارند و تنها توانستهاند قول جبران آب از دست رفتهشان را از ادارۀ امور آب، آن هم با فاضلابهای تصفیه شدهای که توسط شبکۀ فاضلاب تهران جمعآوری میشوند، بگیرند. وعدهای که سه سالی است معوق مانده و اعتراضات و بعضا مشاجرات و برخوردهایی نیز بین کشاورزان و مسئولین به وجود آورده است.
نکتۀ مهم و تعیینکننده در طرح چنین پروژههایی و پیامدهای آنها، موقعیت اقلیمی و آبوهوایی ایران و افق بحرانی آن در آیندۀ نهچندان دور است. پروژههای دستودلبازانۀ تجملی ساخت دریاچه و مداخلات بیبرنامه در حوزههای آبریز درحالی رو به فزونی گذاشته است که نهادهای علمی و برنامهریزی بینالمللی نسبت به آیندۀ آب، خشکسالی و گرمایش و تبعات اجتماعی و اقتصادی آن در منطقه هشدار میدهند.
اقلیم خاورمیانه از دیرباز همواره با کمبود منابع آبی و گرما و خشکی دست به گریبان بوده است. اما آبادی و حیاتِ این منطقه مدیون راه و روشی بوده که مردمان آن، هم در کشاورزی و هم شیوۀ سکونت و زندگی، در مناسبت و مطابقت با این شرایط ابداع کردهاند. امروز با رشد فزاینده جمعیت و توسعۀ شتابان شهری، به جای آنکه دانش روز در خدمت بهروزرسانی و تقویت این شیوههای سازگاری تاریخی قرار بگیرد، برعکس، به محاق رفته و در بسیاری از طرحهای توسعۀ کلان کشوری، منطقهای و شهری، شرایط اقلیمیـ زیستمحیطی نادیده گرفته شدهاند. این نابسامانی هر روز مناطق بیشتری از کشور را از امکانِ زندگی خالی کرده و مردمانش را آواره شهرهای دیگر میکند.
بنابر آنچه نهادهای دیدبان بینالمللی نیز پیشنهاد میکنند، هنوز هم میتوان تاحدودی از خسارات بیشتر جلوگیری کرد، به آن شرط که دستکم چنین مواردی سرلوحۀ کار مدیران، برنامهریزان، و ساکنان این سامان قرار گیرد: اول، شفافیت و آگاهیبخشی درسطوح مختلف جامعه از آثار و پیامدهای تغییرات اقلیمی و آبوهوایی. دوم، اطلاعرسانی درخصوص شیوههای تخفیف این تغییرات. سوم، بازنگری برنامههای توسعه، سیاستگذاریها و پیشبینی تأثیر احتمالی پروژهها بر روند تغییرات اقلیمی. چهارم، استفاده از منابع و انرژیهای تجدیدپذیر. این موارد، نه پیشنهادهایی علمی، که گامهایی ضروری برای دفاع از امکان زندگی در پهنۀ اقلیم ایران هستند.
[۲] . See Migration, Development and Environment No.35, By Graeme Hugo, IOM MIGRATION RESEARCH SERIES,2008. P:9-15
[۳] گاهی ماهها که بارش باران و برف زیاد باشد، سدی که به روی رودخانه کن در بالادست زدهاند و از آن برای دریاچه چیتگر بهره برداری میکنند، باز میشود. چراکه توان کنترل آب پشت سد را ندارند. هرچند آبی که در آن برهۀ زمانی میآید، چندان به درد کشاورزان هم نمیخورد. چرا که باران زمینها را آبیاری کرده است.
[۴] تغییرات اقلیمی و بحران آبی در خاورمیانه، روزنامۀ ایران، برگرفته از پورتال مرکز توسعۀ فناوری آب.
[۵] زمستان سال ۹۴، با تشدید برخوردهای مأموران شهرداری با دستفروشان و تشدید اعتراضات مردمی نسبت به برخورد مأموران شهرداری، آقای قالیباف در برنامۀ تلوزیونی پایش حاضر شد. او گفت با اجازه دادن به حضور دستفروشها در شهر، روستاها خالی از جمعیت شده و در نتیجه کشاورزی و تولید دچار بحران میشود. از طرفی هم نرخ بالای بیکاری در کشور را مسألهای نامربوط به شهرداری و نهادهای دیگر را مسئول تولید شغل در کشور دانست.