حوادث طبیعی چه قدر طبیعیاند؟
اگرچه بلایای طبیعی قابل پیشگیری نیستند، اما شاید بتوان از خسارات آنها کاست. سهم انسان و سیاستهای محیطزیستی ما در این خسارتها چیست؟ آیا میشد سیل اخیر در لرستان و خوزستان اتفاق نیافتد و یا خساراتی با این ابعاد نداشته باشد؟
با بارندگیهای شدید روزهای اخیر سیل کمسابقهای در غرب و جنوب غرب ایران اتفاق افتاده و زندگی مردم بسیاری را تحت تأثیر قرار داده است.
سیلاب هنگامی رخ میدهد که خاک و پوشش گیاهی نتوانند به میزان لازم آب ناشی از نزولات جوی، چه به صورت باران و چه به صورت برف ذوب شده، را جذب کنند و درپی آن، میزان رواناب وارد شده در کانال مسیر رودخانه بالاتر از ظرفیت انتقالدهی آن شود. میزان تکرار اتفاق فوق و خسارتهای ناشی از آن در کشور با درنظر گرفتن شدت، میزان و مدل بارش و مقایسه آن با سایر کشورها، علیرغم تفاوتها در شرایط، موقعیت، و وسعت جغرافیایی و همچنین تفاوتهای اقلیمی، قابل تامل جدی است.
عمده خساراتِ لحظهای سیلابها شامل تخریب و یا آسیبِ خانهها، جادهها، بناها و زیربناها، و محصولات کشاورزی است. علاوه بر این، طغیان رودخانهها، به عنوان اصلیترین منابع تامین آب شرب، موجب گلآلوده شدن آب، از کار افتادن سیستمهای تصفیه آب شهری، و به دنبال آن افزایش احتمال ابتلا به بیماریهای ناشی از مصرف آب شرب آلوده است.
در درازمدت البته خاک زمینهای زیر کشت هم به همراه سیلاب شسته شده و یا خاک مواد غنی خود را از دست میدهد، امری که به راحتی قابل جبران نیست. اگرچه شکلگیری جلگههای حاصلخیز در طی تاریخ خود محصول سیلابها بوده است.
جدول ۱ آمار خسارات مالی سیلاب در دوره ۵۰ ساله بر اساس «گزارش بررسی سیل در کشور» به تدوین «دفتر مهندسی رودخانه و سواحل و کنترل سیلاب»- در آمار فوق به سال پایه ارزش برآورد خسارات مشخص نیست.
جدول ۲ آمار ارائه شده توسط گروه ارزیابی خسارت سیلاب وزارت نیرو – نشریه شماره ۲۹۶الف – اردیبهشت ۱۳۸۵
جدول ۳ آمار تلفات انسانی بر اساس اطلاعات موسسه بین المللی ثبت سیلابها
آمار ارائه شده از موسسه ثبت سیلابها بیانگر حدود ۱۶۶ کشته و زخمی فقط در سالهای ۹۳ و ۹۴ در کشور است. خبرگزاری مشرق، آمار تلفات ناشی از سیلابهای ویرانگر از سال ۱۳۳۳ تا ۱۳۹۴ را ۲۷۷۹ کشته و ۶۹۳ نفر زخمی اعلام کرده است، حال آن که برخی از آمارها به رقمی بسیار بیش از این اشاره دارند (مرگ سالانه ۷۵ نفر بر اثر سیلاب در ۲۵ سال منتهی به سال ۱۳۹۰ – خبرگزاری مهر)، و یا برای مثال باران سیلآسای سال ۱۳۷۱ به مقدار ۷۱۰ میلیمتر در طی شش شبانهروز که خود به تنهایی بیش از ۴۰۰ کشته و زخمی در استانهای هرمزگان و اصفهان برجای گذاشت. گزارشهای تصویری خبرگزاری ایسنا از پیآمدهای تخریبی برخی سیلابها، نشان دهنده ابعاد این خساراتند.
با نگاهی اجمالی به موارد فوق، تلاش برای کنترل طغیان رودخانهها، به حداقل رساندن خسارات و تلفات و پیشگیری از بحرانهای اقتصادی و اجتماعی ناشی از آن اهمیت ویژهای دارد. قسمت هنگفتی از بودجههایی که میتواند و میبایست صرف طرحهای کاهش اثرات ناشی از بلایای طبیعی شود صرف جبران خسارات میشود. با اذعان به این که همهی سیلابها همیشه قابل پیشگیری نیستند، در ذیل به بخشی از اصلیترین عوامل موثر و کاهنده در میزان و شدت سیلابها، کنترل آب، و کاهش خسارات ناشی از آن پرداخته شده است. با وجود اینکه موارد بسیار دیگری قابل اشاره است، شاید اهتمام بیشتر به اجرای همین معدود نکات نیز (تا حدِّ امکان)، تاثیر به سزایی در جلوگیری و یا کاهش خسارات ناشی از بارندگیهای اخیر میداشت.
لایروبی رودخانهها
در محلهایی که جریان آب رودخانهها نسبتا آرام است، یعنی عموما مناطق پایین دست، ذرات معلق در آب ته نشین شده و سبب بالا آمدن بستر رودخانه میشود.انباشت این رسوبات به معنی بالا آمدن سطح تراز آب، کاهش ظرفیت انتقالدهی رودخانه، و تصرف زمینهای اطراف به هنگام افزایش دبی است.
در خصوص لایروبی رودخانههای کشور که میبایست به صورت منظم انجام پذیرد، هیچ برنامه مدون و اعتبار منظمی وجود ندارد. برنامههای مقطعی گهگاه تنظیم شده، بودجهای اختصاص داده، و تا حدی صورت میپذیرد، به این ترتیب وقوع سیلابها با کمترین میزان بارندگی، تکرار مکررات است. اگر چه لایروبی بخشهایی از رودخانههای شمال (اینجا و اینجا) و جنوب کشور، خصوصا کارون، رود ِ بزرگ ِ بیکشتی، به عنوان یک درد کهنه آغاز شده و یا در دستور کار قرار دارد، لیکن عدم لایروبی به موقع و موثر رودخانهها در مناطق سیلابخیز از جمله عوامل موثر در افزایش قدرت تخریبی این پدیده گزارش شده است.
به علاوه، قطع درختان سست ریشه حاشیه رودخانهها، در کاهش مواد رسوبی و قدرت تخریبی سیلابها موثر است. جریان آب درختان سست را از ریشه در آورده و با خود میبرد، که علاوه بر افزایش خسارات در طی مسیر، به میزان رسوبات در پایین دست نیز میافزاید.
خشکسالی، کاهش پوشش گیاهی
در اکوسیستم، هر هکتار جنگل به طور متوسط سالیانه حدود دو میلیون لیتر جذب آب دارد. درختان و گیاهان نقش به سزایی در جذب، نگهداری و کاهش سرعت انتقال آب حاصل از بارندگی به سطح زمین دارند (گیرش گیاهی). به علاوه، تنه درختان، پستی و بلندی ایجاد شده از پوشش گیاهی و همچنین تغییر ضریب زبری بستر، از سرعت حرکت آب جاری بر سطح زمین میکاهند که کاهش فرسایش و تاخی ردر زمان وقوع سیلاب را موجب میشود.
هنگامی که جنگلها، مراتع و پوشش گیاهی به دست عوامل انسانی و یا طبیعی از بین رفته یا کاهش می یاید، ظرفیت نگه داری آب ناشی از باران نیز کاهش پیدا کرده و جریان بیشتری به سمت رودخانهها و آبرفتها جاری میشود.
بدون شک محافطت از فضای سبز و جلوگیری از قطع بیرویه درختان یک اقدام پیشگیرانه اولیه، و اهتمام به توسعه پوشش گیاهی به عنوان یک سرمایهگذاری چند منظوره، قابل بررسی است. اگر چه جنگ با پدیده خشکسالی چندان آسان نیست، اما میتوان با انتخاب گیاهان مناسبی که نسبت به کمآبی مقاومترند کمآبی و پرآبی را هر دو تواماً به جنگ طلبید.
آبخیزداری
آبخیزداری، فن برنامهریزی مستمر و علم کنترل منابع طبیعی آبی و خاکی در حوضههای آبگیر و آبخیز بدون ایجاد اثرات منفی در منابع آب و خاک است. آبخیزداری علاوه بر کمک به صرفهجویی و حفظ منابع آبی، از ایجاد رسوبات خاکی و فرسایش خاک جلوگیری کرده و نهایتا از کاهش ظرفیت انتقال دهی رودخانهها و آبگیری سدها به دلیل کمتر تهنشین شدن رسوبات میکاهد.
عموماً از تغییر کاربری زمینهای حوضه بدون در نظر گرفتن مطالعات آبخیزداری به عنوان دلایل آشکار یا ناپیدای سیلابها نام برد. به عنوان مثال تغییر کاربری جنگل به زمین کشاورزی، زمین کشاورزی به منظقه مسکونی و …. به طور خلاصه عمده مشکلات آبخیزداری در کشور را میتوان در تغییر کاربری اراضی، وجود دامهای مازاد بر افزایش مراتع، و یا کاهش مراتع، مهار بیایانزایی، جلوگیری از هدررفت آبهای سطحی، جادهسازی، خالی شدن روستاها از سکنه و شور شدن اراضی خلاصه کرد.
غلبه بر این مشکلات مستلزم مطالعات شناسایی (هیدرولوژی و اقلیم، کشاورزی، زمین و خاک شناسی، اقتصادی و اجتماعی) و در پی آن برنامهریزیهای بلند مدت دقیق، عملی و هوشمندانه همراه با رعایت نکات ریز فنی وبه موازات به تصویب رساندن مصوبههای اجرایی و بازدارندههای قانونی است.
تالابها
تالابها به عنوان زمینهای با قابلیت اشباع شدن و نگهداری آب نقش کمکی مهمی در ذخیره آب ناشی از سیلابها، مازاد آب رودخانهها و بطور کلی کنترل جریان ورودی و خروجی دارند.
تبدیل شدن تالابها به زبالهدانی چه در اثر وقوع سیلابهای تند و چه در اثر دفع پسابهای شهری و صنعتی (مثل تالاب انزلی) و زهابهای کشاورزی (به عنوان مثال زهاب تصفیه نشده طرح توسعه نیشکرخوزستان به تالاب شادگان)، عامل مهمی نه تنها در تغییر اکوسیستم منطقه، بلکه در وقوع سیلابهاست. هم اکنون عوامل انسانی، تغییرات اقلیمی، کاهش نزولات جوی به همراه کاهش سطح آب سفرههای زیرزمینی و برداشتهای غیرمجاز حیات تالابهای ایران در معرض خطر جدی است.
به عنوان مثال تالابهای فصلی و دائمی پلدختر و لرستان، تالاب انزلی (اینجا و اینجا) و ورود سالانه دو میلیون لیتر سم به آن، و تالابهای جنوبی کشور، حاشیه خلیج فارس و دریای عمان در شرف مرگ تدریجی قرار دارند. با توجه به ریزگردها و آلودگیهای تنفسی اخیر در کشور، گفتنی است که درصد قابل توجهی از هوای نقاط جنوبی کشور به ویژه خوزستان، تابع تالابهایشان است.
سدسازی و مدیریت سد
پس از ساخت اولین سد در کشور در سال ۱۳۳۶در گلپلیگان، که اجرای آن حدود ده سال به طول انجامید، به طور تقریبی تاکنون بیش از ۶۰۰ سد بزرگ و کوچک و آببند به ظرفیت حدودی ۴۱ میلیارد متر مکعب آب در کشور احداث شده است (آمار تعداد سدهای کشور به تفکیک دستگاه اجرایی در مراحل مختلف).
در خصوص آسیب شناسی سدسازی، موافقان و منتقدان سیاستهای این روند، بحث زیاد و دنبالهدار است. این داستان تا جایی پیش رفته که عدهای از مردم، چه در سطح کارشناسی و چه در سطح شهروند مصرفکننده، سدسازی را به سندرم تشبیه کرده و به وجود مافیاهای سدسازی در کشور بدبین هستند. دستهای منتقد سیاستهای زیستمحیطی و تاثیرات مخرب احداث بیرویه سد و آببند بر محیط زیست، دستهای منتقد سیاستهای اجرایی و اقتصادی، و یا هر دو. البته مخالفت با روند سدسازی تنها مربوط به ایران نیست و ماجرا در سطح بینالمللی هم طرفداران و مخالفانی دارد.
اما این منتقدان تا چه میزان به بیراه میروند؟ آیا واقعا میزان سدسازی با این حجم و تعداد اثر تخریبی نداشته است؟ در اینکه پروژههای سدسازی اجرا شده در کشور علاوه بر حفظ و تولید و تامین نیازهای برقی و آبی در بسیاری مواقع به جلوگیری از طغیان رودخانهها هم کمک کردهاند، شکی نیست. اما قطعا این پروژهها با درصد خطاهایی چه در طراحی و چه در اجرا مواجه بودهاند. و حال بحث میزان خطا و شدت خطا مطرح است.
درهر صورت کاربرد اصلی سدها جلوگیری از سیلاب نیست، در حریم بستر آبرفتی رودخانههای پایین دست نباید ساخت و ساز و کشاورزی صورت پذیرد تا به هنگام اضطرار، باز شدن دریچهها و یا بارشهای بیش از حد، خسارت جانی و مالی به میزان حداقل کاهش یابد. اینجاست که نقش مدیریت و نظارت، در میزان ویرانگری سیلابها نمود واضح پیدا میکند. هزینه انتقال آب به زمینهای نسبتا دورتر یا بالاتر بسیار کمترازهزینه استقرار دوباره و چندباره در حریمهای آبرفتی است. هرچند نهایتا در این زمینه دوره در نظر احتمال سیلاب حداکثری ، دوره بازگشت سیلاب ، ریسک در نظر گرفته و هزینهی ریسک قابل دفاع و گاه از لحاظ اقتصادی قابل توجیه به نظر میرسد، اما خسارات جانی و درازمدت زیستمحیطی قابل جبران و توجیه نیست.
صرفنظر از درستی یا غلطی طرحهای اجرایی صورت پذیرفته، لایروبی سدها در میزان استفاده ظرفیت حداکثری آنها به مواقع بحران، کاهش زمان پیک سیلاب و دبی اوج، باز کردن به هنگام دریچهها و بسیاری از این قبیل موارد، حائز اهمیت است. به عنوان مثال گزارشهای ضد و نقیضی در خصوص دیر باز کردن دریچه های سد دز در نزدیکی شهر دزفول و نقش آن در بحرانآفرینی یا دامن زدن به بحران اخیر، توسط شبکههای خبری محلی، استانی و کشوری مخابره شد.
نکته قابل تامل دیگر این است که چقدر به سیاستهای حمایتی در زمینه تولید و تامین انرژی پاک و استفاده از سایر منابع تجدید پذیر پرداخته شده است؟ گرچه بازدهی نیروگاههای بادی و خورشیدی در حال حاضر به طور تقریبی کمتر از پنجاه درصد نیروگاههای آبی است، اما با توجه به طرحهای توسعه پایدار، افزایش جمعیت و روند خشکسالیهای پی در پی در کشور و …، آیا نباید سرمایهگذاری در چنین طرحهایی که اثرات جانبی کمتری دارند مورد توجه قرار گیرد؟
پرداختن به تک تک این موارد مستلزم بحثها و بررسیهای کارشناسی بسیار دقیق است، و شاید به همین دلیل رییس جمهور در نشست سران توسعه پایدار در دیماه سال گذشته قول داد در سیاستهای سدسازی ایران بازنگری کند.
ساخت و ساز، توسعه شهری و روستایی، کاهش زمینِ با قابلیت جذب
از دیگر عوامل موثر در وقوع سیلاب و افزایش میزان خسارات ناشی از آن میتوان به توسعه بافت شهری و روستایی، ساخت و ساز در مسیر حرکت آب و کاهش سطح نفوذپذیر با قابلیت جذب بالا اشاره کرد.
این موضوع در معابر شهری با عدم کشش کافی در انتقال سیستم جمعآوری آبهای سطحی تلفیق میشود. در اکثر شهرهای کشور سیستم جداگانهای برای جمعآوری آبهای سطحی وجود ندارد وعملا شبکه جمعآوری آب حاصل از باران و فاضلاب شهری و خانگی یکپارچه است. سیستمی که به گذر زمان توسعه پیدا کرده، ریشه دوانده و تقویت شده و تفکیک شبکهها از هم را نیازمند عزم مصمم و سرمایهگذاری هنگفت کرده است. در شرایط فعلی کارِ حداقلی رسیدگی و برنامهریزی منظم برای رسوبزدایی همین شبکههای موجود است؛ امری که گهگاه انجام میشود و نمیشود.
اگرچه هم اکنون در برخی ازکلان شهرها مجوز ساخت و سازها بر اساس جدایی سیستم دفع آبهای ناشی از باران (لولههای ناودان) از شبکه انتقال فاضلاب خانگی صادر میشود، اما عملا به محض خروج از ساختمان هر دو شبکه در شبکه یکپارچه جمعآوری فاضلاب شهری تلفیق میشوند.
کانال کشی، ایجاد حوضچههای دریاچههای مصنوعی در پارکها شهری و زمینهای کشاورزی (Farm Pond) و راهکارهایی از این دست میتواند نه تنها موجب توسعه فضای سبز، تامین منابع آبی اکوسیستم، و تامین قسمتی از کمبود آب مورد نیاز کشاورزی کمک کند، بلکه میتواند باعث جلوگیری از اضافه بار سدها و کانال رودخانهها شود.
جمعبندی
سیلابها مانند دیگر حوادث طبیعی در خیلی از موارد تحت تأثیر دستکاری بدون ملاحظه طبیعت به دست بشر قرار دارند. تغییراتی روزافزون بشر که با افزایش جمعیت، و نیاز بیشتر به منابع انرژی، آب و زمین میزان آن افزایش یافته میتوانند خسارات ناشی از این بلایا را کاهش داده و یا افزایش دهند. مهم این است که افقهای زمانی و ابعادی غیر از توجیه اقتصادی کوتاه مدت در نظر گرفته شوند. چنین توجهی به دیگر جنبههای طرحهای اقتصادی همیشه مخالفانی دارد که خواستار سرعت توسعه و یا احیانا نگران منافع مالی خود در برنامهریزیهای اقتصادیاند. در این کشاکش منفعت عمومی مردم و طبیعت است که میتواند قطبنمایی به دست برنامهریزان داده تا ازحوادث آینده بکاهند. امری که شدنی است اما نیاز به تلاش زیادی دارد.