پیرامون عشق، همدلی و لذت در عصر نئولیبرالیسم
مطلب حاضر پارهای از سخنرانی دارنل مور در مرکز کندی دانشگاه هاروارد، به عنوان بخشی از سری سخنرانیهای آدری لرد در حوزه حقوق بشر است که در تارنمای «اتصال فمینیستی» منتشر شده است. دارنل مور، نویسنده و فعال اجتماعی در شهر نیویورک است که حوزه کار وی بر فعالیت ضد نژادپرستی، فمینیسم و حمایت از اندیشه های ضد استعماری و ضد امپریالیستی متمرکز است. او در این نوشته به این سوال پاسخ میدهد: «به حسابآوردن پتانسیل رادیکال تاثرات، عشق، همدلی و همزبانی در زمانهای که دشمنی، گسیختگی و بیتفاوتی غالبا به خدمت گرفته شده است چه مفهومی میتواند داشته باشد؟»
در این عصر، در عصر گذار سرمایهداری و نئولیبرالیسم، بیحسی آرزو است و اروتیسم واهمه. آدری لرد، در مقاله حالا کلاسیک خود، «کاربردهای اروتیک: اروتیک به مثابه قدرت» به درستی آن را «هراس از احساس» نام میگذارد. در این مقاله، لرد، شگون آیندهای را میدهد که در آن «خوبی» به کالایی بدل شده است، آیندهای که در آن اقدام به «کار خوب» به ابتذال کشیده شده و تهی شده است از احساسات عمیق، از شور، از اتصال ما به نهانیترین لایههای وجودی قدرت در درونمان، پیوندمان با احساسات دیگران و حسی از هدفی والاتر که غالبا فرایند عملکرد فرد را قدرت میبخشد. لرد هشدار میدهد: «هراس بنیادی از هر سیستم که خوب را به مثابه سود ترجمه میکند و نه یک نیاز انسانی؛ نیاز انسانی را به خارج از از اجزای روانی و عاطفی آن تعریف میکند، اصلیترین هراس از چنین سیستمی این است که ارزشهای اروتیک افعال ما را به تاراج میبرد.» این خود «سیستم» است که متهم به سرقت است، به سرقت تاثرات، روح، شهوانیت، آزادی. و چه دلیلی برای خاموش کردن تاثرات، روح، شهوانیت و آزادی وجود دارد جز به انحراف کشانیدن آن جنبشها که ما را به سوی یکدیگر میکشاند؛ حتی اگر برخی از ما در دل چنین جنبشهایی، از احساسات فرار و در برابر جامعه مقاومت میکنیم؟
عشق، یک جنبش است. در واقع عشق، خود جنبش است. همان است که ما را به سوی یکدیگر به حرکت در میآورد. به عبارت دیگر، عشق، فروریختن دیوارهاست بین ما و دیگران. براستی که استعداد رادیکال عشق، ویران کردن این دیوارها، سنگربندیها و مرزهایی است که برای جدا کردن ما به کار گرفته شدهاند.به حسابآوردن پتانسیل رادیکال تاثرات، عشق، همدلی و همزبانی در زمانهای که دشمنی، گسیختگی و بیتفاوتی غالبا به خدمت گرفته شده است چه مفهومی میتواند داشته باشد؟ چه کاربردی دارند عشق، همدلی و لذت در این زمانه؛ لحظاتی زودگذر، وقتی که رابطهی نزدیک میان دوست و غریبه با نوعی فردگرایی خاص سیستم سرمایهداری که همراهی را پس می زند مسدود شده است؟ عشق، همدلی و لذت در زندگی و کار آنها که در تکاپو برای ارتقای حقوق بشر و عدالت اجتماعی هستند در زمانهای که حتی «حق» و «عدالت» واژه ها/ایدههایی هستند مسخ شده و کالا شده در تعبیر نئولیبرالی از عدالت اجتماعی و سازماندهی حقوق بشر، چه کاربردی دارند؟
پیرامون عشق
عشق، یک جنبش است. در واقع عشق، خود جنبش است. همان است که ما را به سوی یکدیگر به حرکت در میآورد. به عبارت دیگر، عشق، فروریختن دیوارهاست بین ما و دیگران. براستی که استعداد رادیکال عشق، ویران کردن این دیوارها، سنگربندیها و مرزهایی است که برای جدا کردن ما به کار گرفته شدهاند. آنچنان که آدری لرد به گونهایی درخشان در «کاربردهای اروتیک» خاطرنشان میکند:«ما در هراس از آری درونمان پرورده میشویم؛ عمیقترین تمناهایمان»، پس عشق آن غریو انکار نکردنی آری است که ما را به سوی ارتباط، همدلی و همراهی میکشاند. عشق «نه» به هراس ما از آسیبپذیری و ارتباط است؛ هراسی که ما را ملزم میکند تا احساساتمان را به بیحسی بکشیم؛ حتی اگر شرایط بقای دو جانبه ما به چنین اعمالی وابسته باشد. عشق، بقای ما را ممکن میکند، زیرا که توان ارتباط است. و ما در چنین زمانهای به عشق نیازمندیم. آن گونه که پژوهشگری به نام ونشو لی خاطرنشان میکند: «برای بقای پیوندهای معنوی و زمینی، همبستگی، اتحاد احساس و عمل، برای از نو زنده شدنِ انسانیت از قبر نئولیبرالیسم ما نیازمندیم که به عشق ورزیدن عشق بورزیم.»
پیرامون همدلی
همدلی یک احساس است و عملی مثبت مبتنی بر توجه عامدانه به دیگران. انرژی رادیکال و متضادی است در فرهنگی انزواگرا که خود محوربینی را ترویج میکند. ونشو لی بار دیگر به ما یادآوری میکند که «نیرویی منزوی کننده» در چهارچوب حکمرانی نئولیبرالی وجود دارد. همدلی این نیرو را نقش بر آب میکند زیرا که همدلی، شوریده تعامل است؛ وضعیتی رهاییبخش است.
اگر عشق از میان برداشتن فضاهای گستردهای است که ما را از یکدیگر جدا می اندازند، همدلی را میشود به مثابه موضعی که باید اتخاذ کنیم تعریف کرد. آن هنگام که فاصله از میان میرود؛ رفتن از خودپرستی به سوی دلنگرانی خردمندانه برای دیگران؛ از قناعت به خاستگاه اجتماعیمان تا بیمکانی.اگر عشق از میان برداشتن فضاهای گستردهای است که ما را از یکدیگر جدا می اندازند، همدلی را میشود به مثابه موضعی که باید اتخاذ کنیم تعریف کرد. آن هنگام که فاصله از میان میرود؛ رفتن از خودپرستی به سوی دلنگرانی خردمندانه برای دیگران؛ از قناعت به خاستگاه اجتماعیمان تا بیمکانی؛ آزمونی برای زیادهروی، دسترسی و امتیازات ما به عنوان عوامل موثر برای انکار،فقدان و تجارب به حاشیه رانده شدن در زندگی دیگران؛ تجزیه و تحلیلی از ستمهای گونه گون که بر ما رفته است و نیز آنهایی که یحتمل ما بر دیگران روا داشتهایم. نئولیبرالیسم به دنبال خاموش کردن کامل انرژی موثر ما نیست؛ بلکه نئولیبرالیسم به دنبال سوق دادن انرژیهای به سوی منابع ارزشمندتر و پرسودتر است، مثل کالاها، یا حتی «خوبی»، در مواقعی که آن هم سودآور باشد. [بازی زبانی با کالاها و خوبی: goods, good]
پیرامون لذت
لذت،کانون تمنای ماست؛ لذت به آرزوهای بلند بالای دور و بدن ما جان میبخشد؛ و لذت میتواند از طرق گوناگون تجربه و اظهار شود. اما من میخواهم لذت را به عنوان راهی برای اندیشیدن به اتحاد بدنهایمان، امیال و روانمان درون جامعه مطرح کنم؛ دقیقا همان عناصری که غالبا زیر سیطره نئولیبرالیسم از یکدیگر تفکیک میشوند. بدنهای ما ماشین و امیال ما، سوخت آن نیستند. وانگهی، برای کار کردن و سودآور بودن فرض بر آن است که فرد قادر به کار کردن است. کار یا بهرهرسان بودن مفهومی مبتنی بر «تبعیض قائل شدن بر مبنای توانایی جسمانی» است، آنگونه که بطور درخشانی توسط دوست من ادی نوپو با جزییات شرح داده شده است.
بدنهای ما ماشین و امیال ما، سوخت آن نیستند. وانگهی، برای کار کردن و سودآور بودن فرض بر آن است که فرد قادر به کار کردن است. کار یا بهرهرسان بودن مفهومی مبتنی بر «تبعیض قائل شدن بر مبنای توانایی جسمانی» است.نوپو تصدیق می کند: من این تصور را که بدن من باید در چهارچوب تعریف هژمونیک کسی-بودن دستهبندی شود تا به من ارزش داده شود، رد میکنم. من ارزشمندم چرا که من تجلی جهان هستی هستم. من مجبور نیستم کار کنم زیرا، از واژگان آدری لرد عاریه میگیرم: «من بهترین اثر خود هستم،مجموعهایی از نقشهی راهها، گزارشها،دستورالعملهای آشپزی، خطوط و نیایشها از خطوط مقدم.»
در تکرار سخن نوپو، میشود گفت، ارزش ما به عنوان یک وجود انسانی یا روحی از توانایی ما در استفاده از بدنمان،جهت به نتیجه رساندن اشکال مختلف تولید نشات نمیگیرد. و آن هنگام که ما «کالاها» یا «خوب» را تولید نمیکنیم یا نمیتوانیم تولید کنیم، محتملا از بدل شدن به نوعی کنایه برای شکست و رویای تحقق نیافته آمریکایی رنج خواهیم برد. از همین رو، همواره نیازی برای در نظر گرفتن امکانات لذت هست؛ از تعامل درونی بدنهامان، امیالمان و روانمان؛ به مثابه مجرایی برای تعامل با خود و دیگری؛ و به آن نوعی از فعالیت که روح مان را تغذیه میکند، همانطور که به جهان سوخت میرساند.
من این تصور را که بدن من باید در چهارچوب تعریف هژمونیک کسی-بودن دستهبندی شود تا به من ارزش داده شود، رد میکنم. من ارزشمندم چرا که من تجلی جهان هستی هستم.من بحث را با پرسش و اندیشهایی به پایان می برم؛ شما در عصر نئولیبرالیسم به چه چیزی تمایل دارید؟ و آن احساسات چگونه ممکن است به حرکت شما منجر شوند؟ عشق، همدلی و لذت ممکن است در ردهی تاثیراتی قرار گیرند ضروری برای دیگرگون کردن خودمان، جوامعمان، جهان و ضمیرمان؛ که ضروری است برای به حرکت در آوردن ما برای انجام کارهامان، آنگونه که آدری لرد میگفت: «برای تولید «خوب» در جهان و سرباز زدن از کالاییکردن کار مان و بدن ما در روند آن.»
منبع ترجمه
On Love, Empathy, and Pleasure in the Age of Neoliberalism by Darnell L. Moore
http://thefeministwire.com/2013/07/on-love-empathy-and-pleasure-in-the-age-of-neoliberalism/
لینکهای مرتبط
Darnell Moore- The Shapings of Black Masculinities
https://www.youtube.com/watch?v=F6QaK7LE0jA
Audre Lorde reads Uses of the Erotic: The Erotic as Power
https://www.youtube.com/watch?v=xFHwg6aNKy0&feature=youtu.be
Against All Odds | Edward Ndopu a powerful voice fighting for the rights of disabled people(Part1)
https://www.youtube.com/watch?v=pM1dKypV4Fw
LGBTQ exclusion of anti-capitalism by Soheil Asefi
http://journalistsinexile.com/2013/05/18/lgbtq-exclusion-of-anti-capitalism/
For the love of love: neoliberal governmentality, neoliberal melancholy, critical intersectionality, and the advent of solidarity with the other Mormons by Wenshu Lee
http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/22925052
Johanna Brenner — ‘The Uses of the Erotic’: Caring Labour, Heteronormativity and Capitalism. Part of the Historical Materialism Conference at York University, Toronto