skip to Main Content
زن به مثابه‌ی صندلی
جامعه

زن به مثابه‌ی صندلی

در سال‌های اخیر بیلبوردها و پوسترهای تبلیغاتی در معابر عمومی و فضای مجازی به شکل قابل نقدی به ترویج حجاب پرداخته‌اند. در این پوسترها، زنان به شکلات، آجیل و سایر تنقلات شبیه شده‌اند. به عنوان نمونه در یکی از این پوسترها می‌بینیم شکلاتی که به دور خود روکش دارد از گزند حمله‌ی گروهی از مگس‌های مهاجم در امان مانده و در مقابل شکلات بدون روکش در معرض تهاجم نشان داده شده است. در پوستری دیگر، شکلات جایش را به آب‌نبات چوبی داده و همان قاعده‌ی روکش‌داری و بی‌روکشی برقرار است. یادداشت پیش رو به بررسی نگاه موجود در پس این رویکرد تبلیغاتی می‌پردازد.

گفتمان مروج حجاب در سال‌های پس از انقلاب، به شیوه‌های سخت و نرم، به مقابله با مسئله‌ای که آن را بدحجابی می‌نامد پرداخته است. سروکار ما در این بحث با مواجهات نرم چالش‌برانگیز این گفتمان است.

در سال‌های اخیر بیلبوردها و پوسترهای تبلیغاتی در معابر عمومی و فضای مجازی به شکل قابل نقدی به ترویج حجاب پرداخته‌اند. در این پوسترها، زنان به شکلات، آجیل و سایر تنقلات شبیه شدهاند. به عنوان نمونه در یکی از این پوسترها می‌بینیم شکلاتی که به دور خود روکش دارد از گزند حمله‌ی گروهی از مگس‌های مهاجم در امان مانده و در مقابل شکلات بدون روکش در معرض تهاجم نشان داده شده است. در پوستری دیگر، شکلات جایش را به آب‌نبات چوبی داده و همان قاعده‌ی روکش‌داری و بی‌روکشی برقرار است.

این بازنمایی‌ها بیش از آنکه حجاب را ترویج کنند به شکل تلویحی در جهت برجسته‌سازی یک پیام آزاردهند‌ه‌ی جنسی‌اند. این سوال در ذهن می‌آید که آیا شیوه بهتری برای ترویج مسئله‌ای که آن را راهی برای تعالی زن می‌شناسند سراغ نداشته‌اند؟

تقلیل زن به شکلات و آب‌نبات یک پیش‌فرض جنسی را در پس خود دارد. پیش‌فرضی که کم از آزارهای زبانی و خیابانی که زنان در تجربه‌ی روزمره خود پیوسته با آن دست به گریبانند، ندارد. پیش‌فرضی که مانند چاقوی دو لبه‌ به سویه‌ی مقابل هم می‌تازد و مردان را همچون جماعت مگسان گرسنه بازنمایی می‌کند! گفتمان مروج حجاب مدعی است جایگاه متعالی برای زن قائل است؛ جایگاهی که حجاب، عظمت آن را برجسته‌تر می‌کند. حال باید پرسید این چگونه جایگاه متعالی است که با شکلات و آب‌نباتی که از جمله خوردنی‌ها هستند برابری می‌کند؟ آیا این تساوی استعاری غیر از این است که زن نیز امری «خوردنی» تلقی شده است و این خوردنی بودن است که نگاشت میان قلمرو زن و قلمرو شکلات و آب‌نبات را فراهم آورده است؟ با این حساب گفتمان مروج حجاب، بر خلاف ادعایش، به شکل علنی و از موضعی مشروع، به بازتوزیع تصویر تقلیل‌گرایانه‌ی جنسی از زن پرداخته‌ و به حفظ و تثبیت این تصویر در جامعه یاری رسانده‌ است.

تقلیل زن به شکلات و آب‌نبات یک پیش‌فرض جنسی را در پس خود دارد. پیش‌فرضی که کم از آزارهای زبانی و خیابانی که زنان در تجربه‌ی روزمره خود پیوسته با آن دست به گریبانند، ندارد. پیش‌فرضی که مانند چاقوی دو لبه‌ به سویه‌ی مقابل هم می‌تازد و مردان را همچون جماعت مگسان گرسنه بازنمایی می‌کند!

این برابرسازی به شکلات‌ و آب‌نبات‌ محدود نشده و به صورت‌های دیگری ادامه پیدا کرده است. در پوستر ترویجی دیگری زن به مثابه‌ی «خوردنی» دیگری به تصویر درآمده است. در این پوستر تعدادی گردو و بادام را با این توضیح می‌بینیم: «دخترم این یک قانون است: چیزهای باارزش‌تر پوشش محکم‌تری دارند!»

همچنین بخوانید:  اگر والتر بنیامین زن بود

“چیز”های باارزش‌تر. آیا زن «چیز» است؟ ارزش و مقدار زن را با ارزش و مقدار چیزها (تنقلات) می‌سنجید؟

کم پیش نیامده که زنان با آزارهای جنسی خیابانی، «خوردنی» شناخته شده‌اند. از جگر بگیرید تا عسل و نبات و شکر و سایر تنقلات. گفتمان مروج حجاب هم او را «چیز» خوردنی می‌بیند؟ می‌توان همین ایده‌ی مبتکرانه‌ را با تنقلات دیگری به هجو گرفت. اگر به جای گردو و بادام، پسته باشیم اوضاع به چه منوال خواهد بود؟ آیا پسته در قیاس با گردو و بادام، «چیزی» است که ارزش کمتری دارد؟ اگر نه؛ چرا به پوشیدگی این دو نیست؟ حالا که قرار است «چیز» باشیم و «خوردنی» چرا پسته نباشیم؟ اگر مسئله ارزش و قیمت است که پسته گران‌تر از بادام و گردو است. برای گفتمانی که ارزش و مقدار را اینگونه می‌سنجد چه هجوی گویاتر از این!

این تم به اشکال متنوعی در پوسترهای ترویجی دیگری در فضای مجازی و معابر عمومی تکرار شده و به حفظ و تثبیت هر چه بیشتر تصویر جنسی «زن به مثابه‌ی امری خوردنی» یاری رسانده است. به طور مثال ما حمله‌ی چنگال‌ها را به یک انار سربسته می‌بینیم. چنگال‌هایی که انار، با پوشش خود آنها را از انجام ماموریت‌شان بی‌نصیب ساخته است؛ در مقابل اما انار بدون پوشش، در معرض خطر بازنمایی شده است. در پوستری دیگر، سیب‌هایی را در معرض تهاجم دسته‌ای چاقو می‌بینیم و این داستان همچنان ادامه دارد.

کم پیش نیامده که زنان با آزارهای جنسی خیابانی، «خوردنی» شناخته شده‌اند. از جگر بگیرید تا عسل و نبات و شکر و سایر تنقلات.

ایده‌ی زن به به مثابه‌ی خوراکی، دست‌مایه طنزهای بسیاری در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی بوده است؛ و در واکنش‌هایی انتقادی، زن با/بی‌حجاب به مثابه‌ی دلمه‌ی پوشیده/کوفته بی‌پوشش، کنسرو دربسته/باز، موبایل بی/با‌روکش، ساندویچ پوشیده/ناپوشیده و … تصویر شده است. متاسفانه این واکنش‌های هجوآمیز نتوانسته موضع تقلیل‌گرایانه‌ی طراحان پوسترهای مروج حجاب را تغییر دهد. آنها همچنان در این مسیر، ایده‌ای را با ایده‌ی مبتکرانه‌ی دیگر جایگزین می‌کنند. در برخی از پوسترها خوراکی‌ها، جای خود را به ابزارآلات و وسائلی از جمله لامپ/چراغ گردسوز بی/با‌حباب داده‌اند و…؛ این اواخر شاهد ایده‌ای غریب‌تر و توهین‌آمیزتر بوده‌ایم: زن به مثابه‌ی صندلی! آنهم با این توضیح: «زن، بدون حجاب: همچون صندلی است با سه پایه.»

همچنین بخوانید:  آب می‌ره توی هورالعظیم، هدر می‌ره

این دیگر بیشتر شبیه به ناسزاست: اگر تو یک صندلی باحجاب باشی هر چهار پایه‌ات محکم است و بدون مشکل و مسئله می‌توانی به درد نشستن بخوری؛ اما اگر بی‌حجاب باشی دیگر نمی‌شود روی تو حساب کرد یا به عبارت بهتر رویت نشست! و دیگر وسیله (ابزار) کارآمدی نیستی؛ چون یک پایت می‌لنگد.

گفتمان مروج حجاب، کارکرد زن را در خانه و بیرون از خانه‌اش همچون چیزی برای بی‌دردسر نشستن و لم دادن و بدتر از آن سوار شدن می‌بیند

این چه حجابی است که امکان بهتر و امن‌تر نشستن دیگران را روی کسی فراهم می‌کند؟ آیا با چنین پیامی بهتر نیست بی‌حجاب باشیم که دیگران نتوانند به آسودگی و سادگی روی ما بنشینید؟

گاه تصور می‌کنم طراحان این پوسترها و بیلبوردها، من باب مزاح این ایده‌ها را می‌پردازند. این متن چیزی جز این را نمی‌گوید که گفتمان مروج حجاب، کارکرد زن را در خانه و بیرون از خانه‌اش همچون چیزی برای بی‌دردسر نشستن و لم دادن و بدتر از آن سوار شدن می‌بیند و از موضعی مشروع در بازتولید و تثبیت این تصویر تقلیل‌گرایانه و توهین‌آمیز مشارکت می‌کند.

می‌خواهم این گفتمان را مورد خطاب قرار دهم و بگویم اتفاقا آنچه که در جهت ترویجش هستند در مسیر عکس پیش خواهد رفت. تقلیل جایگاه زن به کارکرد صندلی، پیام توهین‌آمیزی را منتقل می‌کند که نتیجه‌ای خلاف خواست طراحان پوستر در پی خواهد داشت. هیچ زنی دوست ندارد منفعلانه و مطیعانه، صندلی سالمی باشد برای بی‌دردسر نشستن و لم دادن کسی.

طراحان این پوسترها، با این تجلیات متنی، انتزاعات گفتمانی خود را برملا می‌کنند. این متن‌ها اعتراف‌نامه‌هایی هستند که نشان می‌دهند جایگاه زن برای آنها تا چه اندازه بی‌مقدار است و اینکه آنها تا چه اندازه زن را محدود به کارکرد جنسی و خدمتی او شناخته‌اند. منتظر می‌مانیم تا برگ دیگری رو کنند تا بدانیم زن را دیگر چه می‌بینند و دیگر چه انتظاری از او دارند و دیگر چه نقشی به او محول خواهند کرد.

2 نظر
  1. سلام.
    خیلی متن خوبی بود.
    من گرافیست هستم, اما هیچوقت به خودم اجازه ندادم یه همچین کارایی رو انجام بدم.
    واقعا شرم آوره.
    این حرف هارو همه باید بدونن.

پاسخ دادن به marjan لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗