برنامهریزی شهری جنسیت-آگاه
التزام مهمِ مدیریت شهری کارا، درک صحیح از تاثیر تصمیمگیری شهری بر زندگی ساکنان شهر است. در این میان معمولا زنان از قلم میافتند. این مقاله مروری کلی بر تاثیر برنامهریزی شهری بر ساکنان شهر بهخصوص زنان دارد.
یکی از تغییرات چشمگیر در حوزه برنامهریزی شهری این است که درک از برنامهریزی بهعنوان امری منحصرا فنی و تکنیکی به امری با سویه انسانی و آگاهی از نیازهای انسانی تبدیل شود.
این تغییر بهویژه در روند کاری برنامهریز قابل مشاهده است. سابقا تصور از برنامهریزی شهری این بود که برنامهریز زمینهای در دسترس در شهر را به قطعات مختلف تقسیم میکند و آنها را به پروژههای مختلف اختصاص میدهد. در این رویه کاری، یک نقشه طراحی شده (blueprint) تهیه و اجرا میشد که تقسیم زمین و برنامههای پیشنهادی برای هر قسمت را نشان میداد. اما در سالهای اخیر رویکرد برنامهریزی از تهیه نقشه به روند عمل-گرا (action-oriented) تغییر جهت داده است. در برنامهریزی عمل-گرا تلاش بر این است که شکل استفاده مردم از هر پروژه و نحوه تاثیر پروژه بر زندگی مردم و پروژههای اطراف تا جای ممکن پیشبینی شود و نتایج حاصل در برنامهریزی لحاظ شود. یک برنامهریز شهری عمل-گرا همچنین به شیوه مدیریت پروژهها و نهادهای مورد نیاز توجه دارد و تلاش میکند مدیریتِ آنچه طراحی میکند، تا جای ممکن بهینه و حسابشده باشد.
هدف مدیریت شهری این است که عناصر و فعالیتهای مختلف شهری در همکاری با یکدیگر پیش برود تا شهر بتواند به حیات روزانه خود ادامه دهد، فضای شهر مشوق و همراه فعالیتهای اقتصادی باشد و همینطور نیازهای اولیه شهروندان از جمله مسکن، دسترسی به امکانات و خدمات شهری و فرصتهای شغلی و مالی برآورده شود.
برآوردن این خواستهها نیازمند نگهداری، چارهجویی و رفع نقایص و مشکلات موجود در شهر و همینطور برنامهریزی پیشرو برای نیازهای آینده شهر است. مثلا اگر در شهری پیشبینی میشود که جمعیت مهاجر به آن قرار است بهسرعت افزایش پیدا کند، تنها طریقِ کارا بودنِ شهر این است که مدیریت شهر از قبل به فکر ساز و کار و طراحی مناسب برای پذیرش جمعیت جدید باشد.
التزام مهمِ مدیریت شهری کارا، درک صحیح از تاثیر تصمیمگیری شهری بر زندگی ساکنان شهر است. در این میان معمولا زنان از قلم میافتند. این مقاله مروری کلی بر تاثیر برنامهریزی شهری بر ساکنان شهر بهخصوص زنان دارد.
زنان و قانون
قوانین و روندهای حاکمیتی در کنترل و تنظیم فعالیتهای شهری معمولا از تبعیض علیه زنان ناآگاه هستند و یا این تبعیض را بازتولید میکنند. از جمله حوزههایی که این تبعیض بهوضوح به چشم میخورد قوانین مالکیت زمین است. بیشتر قوانین در جهت مالکیت به مردان گرایش دارد، زیرا بینش دستگاه قانونگذار این بوده که مردان سرپرست و نانآور خانواده هستند. در برخی از کشورها زنها حق مالکیت بر زمین را ندارند. در بسیاری از جاهای دیگر هم که این حق به زنان داده شده است، تلاش آنها در تامین هزینه و روند خرید و ساخت و ساز در زمین نادیده گرفته میشود و حق و دستمزدی بابت همکاری با همسرشان- که صاحب زمین است- دریافت نمیکنند. قوانین دولتی مالکیت زمین معمولا از آداب و روشهای عرفی و سنتی سرچشمه گرفته است. این قوانین میتواند به خشونت علیه زنان منجر شود، زیرا زنان را در موقعیتی قرار میدهد که جز زندگی در ملک همسر، چاره دیگری ندارند و باید به شرایط آن زندگی تن بدهند.
به همین دلیل، اصلاح قوانین مالکیت در جهت برابری زنان و مردان میتواند تاثیر بسیار مثبتی بر زندگی زنان بگذارد. تجربه کشورهای مختلف گواه بر این امر است، مثلا در کنیا در دهه هفتاد میلادی برای اولینبار به زنان حق مالکیت زمین داده شد و در دهه هشتاد، زنان توانستند شریک حقوقی همسرانشان در مالکیت زمین شوند. این شراکت به زنان ضمانت میداد که همسرشان بدون موافقت آنها نمیتواند تصمیمی برای زمین بگیرد. در هند در دهه نود میلادی کارزاری به نام کارزار ملی حقوق مسکن (National Campaign for Housing Rights) تلاش کرد لایحهای برای حقوق مسکن تصویب کند که طی آن زنان به اندازه مردان از زمین و مسکن ارث ببرند. اما اصلاح قوانین کافی نیست.
در برخی از مواقع زنان با وجود داشتن زمین، اعتبار مالی کافی برای گرفتن وام مسکن و ساخت خانه ندارند. یک مشکل اساسی ساخت و ساز، هزینه پیشقسط (پرداخت اولیه) ساختن مسکن و سازههای دیگر است. یک کمک عملی به زنان صاحب زمین برای ساختمانسازی، کاهش میزان پیشقسط و پخش آن در قسطهای ماهانه است. بهعنوان نمونه، یکی از تحقیقات بانک جهانی نشان داد که در یکی از حومههای شهر کیتو در اکوادور، یک چهارم متقاضیان وام مسکن زنان سرپرست خانواده هستند. فقط ۴ درصد از این زنان پسانداز کافی برای پرداخت پیشقسط لازم برای خانه دارند و میتوانند از وام مسکن استفاده کنند. اگر پیشقسط تنها ۵ درصد کاهش یابد، بیش از ۷۰ درصد از ساکنان این حومه میتوانند با پسانداز خود آنرا بپردازند و برای باقی هزینه از وام استفاده کنند. دسترسی زنان به کمکهای مالی برای مالکیت زمین وساخت خانه حتی با تدابیری مانند ایجاد شعبه مرکز وام دهی در محلهای مناسب و ساعات مناسب برای زنان در صاحبخانه شدن آنها تاثیر میگذارد.
موضوع دیگر این است که اگر زنان بتوانند هنگام چنین تصمیماتی مشاوره حرفهای دریافت کنند، وضعیت مالی بسیار بهتری خواهند داشت. مثلا در برخی از کشورها، خانههای اجارهای دولتی برای خانوادههای محروم انتخاب بهتری از ساخت خانه است و در کل هزینه کمتری دارد. تمام این موضوعات با برنامهریزی شهری پیوندی مستقیم و نزدیک دارد. اینکه در هر محلهای زمین به چه شکلی و برای چه فعالیتها و ارائه چه خدماتی تقسیم میشود، چه کسی کاربر این خدمات محسوب میشود و چه کسی منفعتش از تصمیمگیریها و معادلات مالی و حقوقی برنامهریزی شهری حذف شده است، بر بهبود یا تضعیف شرایط مالی و استقلال مالی زنان تاثیر ویژه دارد.
زنان معمولا از اطلاعات مربوط به تقسیم زمین و حق آنها در مالکیت و چگونگی استفاده از زمین و همینطور تصمیمات دولتی در بخشبندی زمین بیاطلاعاند. یک دلیل این موضوع کمبود امکانات آموزشی در شهرها و روستاهای محروم و سواد کم زنان است. کاغذبازیهای اداری هم برای بسیاری از زنان کاری بیگانه و پیچیده است. روند اداری کارهای مربوط به زمین، مسکن و دریافت وام باید تا جای ممکن ساده باشد و سطح سواد متقاضیان را در نظر بگیرد.
مشکل دیگر برخی از زنان روستایی این است که با وجود آشنایی با کار ساختمانی، گاهی مجبورند در ساخت خانه از مصالح صنعتی استفاده کنند که هم هزینه را بالا میبرد، هم کنترل زنان بر روند ساخت را محدود میکند و هم از اعتماد به نفس آنها در ساختوساز میکاهد. در همین راستا پروژههایی به هدف آموزش زنان برای ساخت و تعمیر خانه او در جهت کاهش هزینه و توانمندسازی زنان از طریق کسب مهارتهای جدید اجرا شده که با موفقیت همراه بوده است.
مشکل مهم دیگر زنان، قوانین دست و پا گیرِ چگونگی استفاده از زمین است. مثلا در برخی از شهرهای کوچک زنان با وجود داشتن زمین، نمیتوانند در آن به کشاورزی و پرورش دام در مقیاس کوچک مشغول شوند. این قوانین هم معمولا صرفا با در نظر گرفتن نیاز مردان و بدون توجه به زنان صاحب ملک و نیازهای آنها تصویب شدهاند. توان استفاده از زمین برای تولید کشاورزی یا نگهداری دام در برخی از موارد نقش بسیار مهمی در اقتصاد خانواده بازی میکند.
با اینکه فرض بر این است که این فعالیتها متعلق به روستا هستند و جایی در فضای شهری ندارند، در برخی از شهرها مجموعه شرایط اقتصادی و جغرافیایی باعث شده است که کشاورزی در سطح کوچک انجام شود و مورد توجه برنامهریزان شهری قرار بگیرد. مثلا در گینه نو و در فیلیپین قطعههای زمین برای کشاورزی در شهر در اختیار شهروندان قرار میگیرد. یک شهروند می تواند باغچه کوچکی برای کاشتن میوه و سبزی داشته باشد. هدف این برنامهها افزایش تولید محصولات غذایی در شهر است. این برنامههای باغبانی، گاهی به سیستم تولید کود از فاضلاب جامد محلی در شهر مجهز هستند و یا شهروندان باغبان میتوانند از راهنمایی نیروی متخصص برای حل مشکلات معمول باغبانی همچون فرسایش خاک استفاده کنند.
موقعیتهای شغلی و اقتصادی نیز با زنان و رابطهشان با برنامهریزی شهری ارتباط نزدیک دارد. مثلا در خیلی از مواقع زنان به خاطر کمبود فرصتهای شغلی ناچارند مهاجرت کنند، اما مقصد آنها با وجود اطلاع از جهت مهاجرت، هیچ تدارکی برای حضور آنها ندیده است. اینجا هم فرض ناگفته این است که زنان از نظر مالی به همسران خود وابستهاند و درآمد آنها نقش اصلی را بازی نمیکند. فعالیت زنان چه در باروری و نگهداری از فرزندان و چه در کارهای تولیدی، بخش بسیار مهم اقتصاد هر جامعه است.
تنها راه رسیدن به برابری جنسیت در اقتصاد شهری، اجرای یک برنامهریزی شهری جنسیت-آگاه است. فضای شهری اولین معیار دسترسی افراد مختلف شهر به امکانات و منابع شهری را تعیین میکند. فضای شهری گاه میتواند مانع رشد گروههایی از مردم شود که در هنگام برنامهریزی شهری و اجرای برنامهها لحاظ نشدهاند. یک برنامهریزی جنسیت-آگاه نیازهای زنان شهر را در تمام مراحل از ایدههای کلی تا اجرای کامل هر برنامه در نظر دارد.