باغی باقی بماند
به تهران نگاه کنید. از تهران چه مانده است؟ از ولیعصر پرآوازه و شمیرانِ سبز و لطیفش چه مانده؟ شاید بگویید خاطرهبازی بس است، تهران قجری دیری است که از میان ما رفته و ما در حال زندگی در کلانشهری از جنس دیگریم. معلوم است که باغها و خانههای کوتاهقامت با سقفِ شیروانی قدیمی، از پس نیازهای امروز ما برنمیآیند. اما وقتی از باغ و درخت و فضای سبز و آرزوی دوچرخهسواری و گردش در دل شهر حرف میزنیم، دقیقاً از چه حرف میزنیم؟ این سودای بهظاهر رمانتیک و کودکانه از چه چیزی خبر میدهد؟
اینروزها عکسهای هوایی در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشوند که از آبرفتنِ باغها و فضای سبز تهران خبر میدهند. هرروز در شهر برجی دیگر سر به آسمان میکشد، مرکز خریدها یکی پس از دیگری در گذرهای نامناسب قد راست میکنند، میدانها از چهرۀ شهر پاک میشوند و نردهها عابران را روانه دالانها و پلهای هوایی میکنند. گاهوبیگاه خبر از نشست زمین در دشتهای جنوب تهران به گوش میرسد، برخی از آلودگی آب تهران میگویند و آلودگی هوا هم که بسیاری را هر ماه و سال به زانو درمیآورد. طوفان و هجوم گردوخاکها هم دیگر تازگی خود را از دست دادهاند!
چه پیش آمده است؟ همۀ اینها نقاطی است که با خط نامرئیِ اتصالشان به ما ساکنان شهر، محیطزیست شهری ما را شکل دادهاند. پارامترهایی هستندکه آنها را در گسست با همدیگر فهمیدهایم؛ اما با نگاهی دقیقتر درخواهیم یافت که کلیّتِ درهمتافتۀ شهر و زیستبوم و زیستِ انسانی، در پیوستگی با یکدیگر، هیئت خود را پیدا میکند.
اغراق نیست اگر بگوییم که سرنوشت زیستی ما در این سالها، با ابعاد گوناگون در دستان کورِ سیاستهای زمینشهری بوده است. اقتصاد و هوای شهر، چهره و نمای آن، خاک و فضایش، همه و همه به سودآوری زمینها منحصر مانده است. ناپایداری درآمدهای شهر و نگاه فنیمهندسی به شهر و درک نازلِ ما از محیطزیست شهری، همگی در کنار هم شهری ساختهاند که توسعۀ آن تنها با غلبۀ روزافزونِ آلودگی و ازمیانرفتن زیستپذیری۱ شهر و غلبۀ «فضاهای انتزاعی»۲ بر فضای اجتماعی معنا پیدا کرده است.
به تهران نگاه کنید. از تهران چه مانده است؟ از ولیعصر پرآوازه و شمیرانِ سبز و لطیفش چه مانده؟ شاید بگویید خاطرهبازی بس است، تهران قجری دیری است که از میان ما رفته و ما در حال زندگی در کلانشهری از جنس دیگریم. معلوم است که باغها و خانههای کوتاهقامت با سقفِ شیروانی قدیمی، از پس نیازهای امروز ما برنمیآیند. اما وقتی از باغ و درخت و فضای سبز و آرزوی دوچرخهسواری و گردش در دل شهر حرف میزنیم، دقیقاً از چه حرف میزنیم؟ این سودای بهظاهر رمانتیک و کودکانه از چه چیزی خبر میدهد؟
اما چه میشود اگر به جای پیامدهای توسعه، نفسِ «الگوهای توسعه» را کنکاش کنیم؟ چه میشود اگر با صدای بلند از خودمان بپرسیم که کدام الگو، کدام شهر و اجتماع یا دقیقتر، کدامیک از شیوههای شهریشدن است که برنامهریزی به سوی آن، جامعه و شهر و زیست بومِ ما را پاکتر، انسانیتر، عادلانهتر و شادتر خواهد کرد؟شهرداری تهران یا هرجای دیگری، این سودا را احتمالاً «غیرکارشناسانه» قلمداد میکند؛ چراکه مدیران شهر همواره دستاندرکار حل معضلات اساسی شهرند. آنها برای حل معضل ترافیک، دائماً درحال اتوبانکشی هستند؛ حتی ترافیکهای نقطهای را هم با حذف میدانها و حالا دیگر چهارراهها، قدری سبک میکنند. سودآوری را سرلوحۀ کار خود قرار میدهند و به همین خاطر، بخشی از باغهای تهران و فضاهای سبز خصوصی و عمومی یا حتی ورزشگاهها و پلکانها را به پاساژ تبدیل میکنند و با تراکمفروشی، موتور اقتصاد شهر را به حرکت درمیآورند. ازنظر این مدیران، معضلاتی که در ابتدای نوشته طرح کردیم، «پیامدهای طبیعی» توسعه است و آنها قطعاً در برنامههای ادواری چندسالهشان، فکری به حال آن خواهند کرد؛ خصوصاً اگر مدیریت شهر و هر آنچه درون آن قرار گرفته، به صورت یکپارچه و تمام و کمال در دستشان باشد.
اما چه میشود اگر به جای پیامدهای توسعه، نفسِ «الگوهای توسعه» را کنکاش کنیم؟ چه میشود اگر با صدای بلند از خودمان بپرسیم که کدام الگو، کدام شهر و اجتماع یا دقیقتر، کدامیک از شیوههای شهریشدن است که برنامهریزی به سوی آن، جامعه و شهر و زیست بومِ ما را پاکتر، انسانیتر، عادلانهتر و شادتر خواهد کرد؟
مسئله بر سر تفاوت «اولویتها» نیست، بحث برسر ضرورتِ راه دوام زندگی است؛ دوام زندگی شهری در شهری که پذیرای زندگی است؛ شهری که نه آدمها را پس میزند و نه درختها را. میپرسید چطور؟ وقت آن رسیده و حتی دیر هم شده است که دست به انتخاب بزنیم!
درحقیقت تصمیمی که برای «شیوۀ شهریشدن»۳ اتخاذ میشود، آیندۀ محیطزیست شهر و نیز اقلیم را تا حد زیادی جهت میدهد. یک مثال از ممالک خارجه بزنیم: میزان گاز گلخانهای که شهر آتلانتا انتشار میدهد، ده برابر بیشتر از بارسلوناست؛ آن هم تنها به دلیل شیوۀ پاسخگویی متفاوت این دو شهر به نیاز حملونقل شهری. اگر شهرها الگوی آتلانتا و تهران را دنبال کنند، زمین هرروز گرمتر و گرمتر خواهد شد؛ اما ترجیح حملونقل عمومی و توسعۀ مسیرهای پیاده شیوۀ دیگری از زیست شهری را رقم خواهد زد. توسعۀ مسیرهای پیاده را شهردار شهیر بوگوتا در پیش گرفت و در دانمارک و جاهای دیگر نیز انجام شد.
مسئله بر سر تفاوت «اولویتها» نیست، بحث برسر ضرورتِ راه دوام زندگی است؛ دوام زندگی شهری در شهری که پذیرای زندگی است؛ شهری که نه آدمها را پس میزند و نه درختها را. میپرسید چطور؟ وقت آن رسیده و حتی دیر هم شده است که دست به انتخاب بزنیم!در حقیقت، شهر پایدار همان شهر شاد است؛ همان شهر سبز و پاک و کمکربن. شهر پایدار شهری است که فضای اجتماعی آن بر فضای انتزاعی غالب است، فقر و نابرابری، آلودگیها و ضایعات را به حداقل رسانده است، زیست انسانی را با بستر اقلیمی و آبوهوایی شهر همساز کرده و در آخر، فضاهای زیست عمومی را این چنین به پاساژ و پارکنینگ تبدیل نمیکند!
فضاهای عمومی و نسبت آن با محیطزیست شهری
شاید این سؤال پیش بیاید که فضاهای عمومی چه ارتباطی با محیطزیست دارند؟ اینکه یک شهر تا چه میزان فضاهای عمومی را بر فضاهای خصوصیشده و تجاریشده مقدم میدارد، احتمالاً در سرنوشت زیست شهری، تأثیر شایانی به جا خواهد گذاشت.
فضاهای عمومی بهمثابۀ نقطۀ تلاقی بین فضا و جامعه، بازتابدهندۀ شیوههای اجتماعیشدن مردم در متن توزیع نابرابر قدرت و منابع شهر هستند.۴ مسئلۀ دیگری که فضاهای عمومی را حائز اهمیت میسازد، آن است که در زندگی شهری همواره این فضاها محل ملاقات، شکلگیری اجتماعات مدنی، بروز کنشها و گردهماییهای جمعی ساکنان شهرها بودهاند.
بدین قرار، میتوان درک کرد که چرا فضاهای عمومی در سالهای اخیر تا این اندازه موضوع مباحثه و نزاع قرار گرفتهاند. برخی دربارۀ افول و مرگ فضاهای عمومی سخن گفتهاند و برخی دیگر بر اشکال جدید آن مانند فضاهای عمومیِ خصوصیشده، نظیر مراکز خرید و موزهها تأکید کردهاند.
به همین خاطر هم بود که فیالمثل، جنبش «بازپسگیری خیابانها»۵ که از دهۀ نود برای چندین سال اروپا و دیگر کشورها را درگیر خود کرده بود، اهمیت و پیوند حیات اجتماعی فضاهای عمومی را با مباحث اکولوژیکی سرلوحۀ شعارهای خود قرار داده بود. آنها در حرکتی خودانگیخته برای عملیکردن اهدافی خاص اقدام کردند: «برای راهرفتن، دوچرخهسواری و حملونقل ارزانقیمت. آنها برضد ماشینهایی که خیابانها را به اشغال خود درآورده بودند و البته سیستمی که این وضع را به وجود آورده بود» اقدام کردند.۶ آنها میخواستند همزمان اکولوژی را بر اقتصاد و فضای اجتماعی را بر فضای مصرفی و انتزاعی مقدم بدارند. این جنبش شهری و زیستمحیطی، بیش از هر حرکت اجتماعیِ دیگری خواهان احیای فضای شهری به نفع توسعۀ فضای عمومی و اجتماعی شهر، بهرهگیری برابر شهروندان از آن و خارجکردن شهر از سلطۀ یکهتازانۀ اتومبیل و پاساژها و سرمایههای افسارگسیخته بود.
جنبش شهری و زیستمحیطی «بازپسگیری خیابانها»، بیش از هر حرکت اجتماعیِ دیگری خواهان احیای فضای شهری به نفع توسعۀ فضای عمومی و اجتماعی شهر، بهرهگیری برابر شهروندان از آن و خارجکردن شهر از سلطۀ یکهتازانۀ اتومبیل و پاساژها و سرمایههای افسارگسیخته بود.آنچه ما امروز شاهدیم، عکس این روال است: برجهای سربهفلککشیده و گرانقیمت شهر، حتی از حداقلِ فضای سبز و بازی و زندگی بیبهرهاند و همۀ زمین آنها به سودآوری مسکن یا تجاریسازی فضا اختصاص یافته است. برجهایی که ازقضا دیگر نه در نواب، که در متمولترین محلههای تهران ساخته میشوند.
فضاهای امید
پس از موج فزایندۀ شهریشدن و نیز شهریشدن سرمایه در سرتاسر جهان، امروز بار دیگر طنین دیگرگون همبستگیهای شهروندان برای متوقفکردن این روال دیده میشود. جنبش نوظهور مبارزه با تغییرات آبوهوایی در کانادا که شعار «شغل و عدالت و آبوهوا» را برای فعالیتهایش برگزیده است، چنین هدفی را دنبال میکند. درواقع، این رویداد از تحول و تکامل آگاهیِ اکولوژیستی و زیستمحیطی خبر میدهد.
ماجرای کمابیش آشنای پارک گزی استانبول و دفاع شهروندان ترکیه در قالب «کمیتۀ مردمیِ حفاظت از فضاهای سبز شهری»، همچنین ماجرای اخیر لبنان در اعتراض شهروندان به شیوۀ مدیریت پسماند و زباله و دیگر نمونهها، فضاهای امید شهری برای حفاظت از محیطزیست و زندگی شهری به شکل توأمان هستند. دراینبار میتوان گفت: اگرچه شهرها به واسطۀ جمعیت و حجم تولید و مصرف، بیشترین بار زیستمحیطی را به زمین تحمیل کردهاند، امروز میتوانند پیشتازان تغییر و خواست دنیایی پایدارتر و عادلانهتر و انسانیتر باشند.
ماجرای کمابیش آشنای پارک گزی استانبول و دفاع شهروندان ترکیه در قالب «کمیتۀ مردمیِ حفاظت از فضاهای سبز شهری»، همچنین ماجرای اخیر لبنان در اعتراض شهروندان به شیوۀ مدیریت پسماند و زباله و دیگر نمونهها، فضاهای امید شهری برای حفاظت از محیطزیست و زندگی شهری به شکل توأمان هستند.در سالهای اخیر در ایران نیز قسمی هوشیاری زیستمحیطی در قبال زیستِ شهری، آرامآرام درحال نموّ و تکوین است؛ مانند: شهروندانی که در زنجان و اراک، نگران آلودگی هوا بودند و بهطور مداوم خواهان پیگیری این معضل بودند یا شهروندانی که در شیراز و نوشهر و تهران و… در مقابل تخریبِ باغها و فضاهای سبز ایستادند و باغ گیاهشناسی و باغ فرزانه و بوستان مادر را حفاظت کردند یا اکباتانیهایی که زیستِ شهری و محیطی خود را به عرصۀ عمومی آورده و خواهان حفاظت از آن هستند.
البته مسئله تنها به مطالبۀ چیزهای خوب از مدیران و تصمیمگیران محدود نیست. ما نیازمند گسترش آگاهیهای زیستمحیطی، عمومیشدنِ مسئلۀ حفاظت و گسترش شکلی از حرکت اجتماعی نوین هستیم. بدین ترتیب، در عین مطالبۀ عدالت و حفظ رویکرد پایدار به زیستبوم، منادی شیوههای نوین زندگی اجتماعی در راستای جامعه و شهری پاکتر، پویاتر، عادلانهتر و منطبق با اقتضائات زیستبوم آن هستیم. دشوار بتوان مردمی را تصور کرد که کمالِ مطلوبِ زندگی شهری خود را در مصرف ببینند و بتوانند تصمیمگیران و حکمرانانشان را وادار به چارهاندیشی برای حفاظت از زندگی در فلات ایران کنند.
همۀ اینها نشان میدهد که اگرچه حالِ فلات ایران خوب نیست و وزیر نیرو مدام از آیندۀ تاریکِ آبی آن سخن میگوید، میتوان با همبستگی و رشدِ آگاهی زیستمحیطی در همانجا که ایستادهایم، یعنی در کوچه و خیابان شهرمان، مسیر درست را انتخاب کنیم و به ریلِ زندگی بازگردیم؛ بهویژه اگر باور داریم که دیر شده است.
پانوشتها؛
۱ livability
۲ ازنظر هانری لوفور، سرمایهداری و نوسرمایهداری و حتی میتوان گفت ضایعات سرمایهداری که در کشورهای درحالتوسعه و کمترتوسعهیافته بهطرز مضحکی بازنمایی میشود، موجد «فضای انتزاعی» است که منعکسکنندۀ جهان تجارتی هم در سطح ملی و هم در سطح بینالمللی است. همچنین منعکسکنندۀ قدرت پول و سیاست دولتی هم است. این فضای انتزاعی، مبتنیبر شبکههای وسیعِ بانکها و تجارت و مراکز بزرگ تولید است. حتی امروزه میتوان سیستمهای مالی بورس ثانویه را که موجب ورشکستگیِ اخیر سرمایهداری شده است، جزو این فضای انتزاعی دانست و آثار مخرب آن را در عین انتزاعیبودن مشاهده کرد. همچنین لوفور مداخلۀ فضامند بزرگراهها و فرودگاهها و شبکههای اطلاعاتی را برمیشمارد. در چنین فضایی، گهوارۀ انباشت، جایگاهِ توانگری و استغنا، سوژۀ تاریخ و مرکز فضای تاریخی یعنی شهر، منفجر شده است. «فضای انتزاعی ازنظر هانری لوفور»، آیدین ترکمه، روزنامۀ شرق، شمارۀ ۱۴۲۲ ۳۰/۹/۹۰٫
۳ mode of urbanization
۴ Bagheri, Golnaz. Modernizing the public space: Gender Identities, Multiple Modernities, and space politics, ۲۰۱۳, Kansas City, Missouri, P2.
۵ Reclaims the streets
۶ Philiph Van Parjis, “Reclaim the streets”, Politics & Business, 15 – ۲۸ June 2012, pp. 20-21.