موسیقی بهار عربی
بروز جنبشهای سیاسی در خاورمیانه و شمال آفریقا در سالهای اخیر بحثهای بسیاری به راه انداخته است. «بهار عربی» به عنوان یک پدیده اجتماعی پیچیده را میتوان از زوایایی گوناگون بررسی کرد. این بررسیها نشان دهنده تقلیل این اتفاقات به یک عامل و یا علت اجتماعی نیست اما میتواند به درکی کاملتر از این اتفاقات کمک کند. سمرا آدنا دستیار ویراستار ابن سینا (ژورنال مطالعاتیِ امور مسلمانان دانشگاه استنفورد) مصاحبهای با دکتر رمزی سلطی استاد مطالعات عربی در رابطه با موسیقی بهار عربی، ترتیب داده است. سلطی همچنین برنامهی رادیویی را با موضوع موسیقی عربی اجرا میکند و در آن با تعدادی از اهالی شناختهشدهی موسیقی جهان عرب نیز مصاحبه کردهاست.
«موسیقی بهار عربی» به چه چیز اشاره دارد؟
من به شدت معتقدم که موسیقی تاثیر به سزایی در بهار عربی داشت. تعداد کمی واقعاً میدانند که موسیقی چه نقش مهمی در انقلاب تونس بازی کرد. انقلابی که بعداً به مصر و کشورهای دیگر هم رسید. در واقع، حتی میتوانم دقیقاً منشاء این تاثیرگذاری را هم به شما بگویم: ترانهای از رپری بنام الجنرال. البته این اسم اصلیاش نیست، اما این بچه آهنگی بنام «رئیس مملکت» (رئیس البلد) را ساخت که در آن از دولت وقت تونس انتقاد کرد و از او خواست تا نگاهی به دور و برش -جوانان باهوش و تحصیل کردهی تونسی که نمیتوانند شغلی پیدا کنند- بیندازد. دلیلی که باعث شد الجنرال این آهنگ را بسازد هم اقتصادی بود و هم احساسی. آهنگی که روی اینترنت گذاشته شد و محبوبیت زیادی پیدا کرد و طبیعتاً هم بخاطر [ساخت] آن بازداشت شد و مورد شکنجه قرار گرفت. ولی آهنگ همچنان آزادانه به راه خودش ادامه داد.
مردم با آهنگ ارتباط برقرار کردند و نهایتاً میشود گفت [که تبدیل به] نماد اعتراض آنها شد. در آخر هم بعد از اینکه دولت سقوط کرد و انقلاب پیروز شد، آهنگ همچنان در رسانهها بخش میشد و الجنرال از آهنگسازی که زمانی مورد آزار و شکنجه قرار گرفته بود، تبدیل به شخصیت کلیدی در جنبش شد. بعد از آن هم تصویرش بر روی مجله تایمز رفت و خودش آهنگهای دیگری ساخت که در آنها مردم را تشویق میکرد که خودشان را از طریق موسیقی بیان کنند تا بتوانند مسائلی که پیش از این صحبت در موردشان ممنوع بود را در جامعه به بحث بگذارند. همزمان در مصر هم هر روز داشت به شمار طرفدارهای «رئیس مملکت» اضافه میشد. کسانی که مانند مردم تونس از رئیس خود یعنی رئیس جمهور «مبارک» ناامید شده بودند. این آهنگ به مذاق مصریها هم خوش آمد و البته باعث شد خوانندگان زیادی به میدان تحریر بیایند و با گیتارهایشان اشتیاق به تغییر را فریاد بزنند. در واقع این هنرمندان با قرض گرفتن «هیپهاپ» که [ژانر] موسیقایِ غربی است و افزودن ترانههای عربی [به آن] توانستند پیام خودشان را منتقل کنند.
این آهنگها در جای جای میدان تحریر شنیده میشد. خوانندههای جوان و شناخته شدهای که در خیزش مردم مصر شرکت کرده بودند، مانند الجنرال ابتدا بازداشت شدند و مورد آزار، اذیت و شکنجه قرار گرفتند اما بعداً تبدیل به قهرمان شدند. بعد از آن نسل جدیدی از خوانندگان دختر و پسر، در سراسر جهان عرب رشد کردند. هر انقلابی آهنگ خودش را داشت ولی به عقیدهی من همهی این جریانها با آهنگ الجنرال شروع شد.
آهنگهایی که در جریان بهار عربی ساخته شد چه فرقی با دیگر آهنگهای انقلابیای که قبلا ساخته شدهبود، دارد؟
به نظرم در هیچ انقلابی مانند این انقلاب، موسیقی چنین نقشی در بسیج مردم و انتقال این حس که نسل جدید از سانسور خسته است را ایفا نکردهاست. چیزی که این موسیقی را منحصر بفرد میکند مسائلی است که آنها را به چالش میکشد. بسیاری از مردم علیه دولت، زنان برای استقلاشان، و بسیاری علیه امپریالسیم غربی میخواندند و البته بسیاری از آهنگها هم در طرفداری یا ضدیت با مذهب بود. در واقع موسیقی وسیلهای بود برای بیان نظری متفاوت در مورد موضوعی که قبلاً تنها از یک منظر به آن نگاه میشد. نمیدانم این آهنگها در انقلابهای آینده چه نقشی بازی میکنند ولی فکر میکنم با من موافق باشید که بهار عربی تمام شدهاست. این جنبش تنها بخشی از راهی است که در آینده ادامه پیدا خواهد کرد و موسیقی در این راه [جنبش] را همراهی خواهد بود.
چه شرایطی باعث شده که مردم موسیقی را به عنوان وسیلهای برای بیان نظرات خود در این راه انتخاب کنند؟
فکر میکنم انقلاب تونس و آن چیزی که بعد بهار عربی معروف شد در واقع انقلابی اینترنتی بود. میدانیم که بدون تویتر و فیسبوک بسیج مردم کار بسیار مشکلی بود. اینترنت مردم را به یکدیگر وصل کرد و برای آنها محیطی را فراهم کرد که به طور ناشناس حرفشان را بزنند. این محیط برای به اشتراک گذاری موسیقی بسیار مناسب بود. میتوانستی چیزی را در یوتیوب بگذاری و روز بعد هزاران بار دانلود شود و به خیابانها بیآید. هیچ چیز قدرت موسیقی و ترانه را ندارد، بخصوص وقتی که بومی و محلی میشود.
چگونه دولت این خوانندگان را سرکوب کرد؟ البته با در نظر گرفتن اینکه خود موسیقی در جهان اسلام موضوعی مناقشه برانگیز است.
درست است. موسیقی تنها انقلاب را همراهی نکرد بلکه خود نیز دچار انقلاب شد. قبل از بهار عربی، اگر هنرمندی سبکی مانند هیپهاپ را استفاده میکرد، بخاطر تقلیدش از غرب مورد بیتوجهی قرار میگرفت. توجه کنید که موسیقیاش چیزی را تهدید نمیکرد فقط میگفتند غربی است. اما وقتی این سبک برای بیان دغدغههای مردم بومی و محلی استفاده شد، تبدیل به تهدیدی برای دولت شد.
آنها متوجه شدند که این [شکل از] موسیقی میتواند به سرعت پخش شود و مردم را گردهم آورد. هیپهاپ این توان را دارد که احساسات مردم را تحریک کند. به همین دلیل هم الجنرال را سرکوب کردند اما دیگر دیر شده بود. وقتی دستگیر شد مردم به طور گسترده حمایتش کردند. آنها نه تنها آهنگ او را خواندند بلکه برایش آهنگ ساختند. آن زمان بود که برای دولت پایان دادن به این حرکت بسیار مشکل بود.
به جز الجنرال چه کسانی نقش کلیدی در تحول موسیقی کشورشان داشتند؟
در مصر «رامی عصام» این کار را انجام داد. خوانندهی جوان بیست و چند سالهای که در اولین روزهای ناآرامی به میدان تحریر رفت. حتی زمانی که دولت شروع به سرکوب مردم کرد، [عصام] همچنان به میدان میرفت و اجرا میکرد تا اینکه خود [او] هم بازداشت شد. در مستند «میدان» که دربارهی انقلاب مصر ساخته شد، کارهای او هم [در این مستند] نشان داده شد. باید بگم که رامی عصام نسخه مصری الجنرال بود، البته تنها او نبود. زمانی که انقلاب موسیقی به مصر رسید هنرمندان زیادی از جمله زنان [مصری] در آن نقش داشتند. « آمال المثلوثی» زنی تونسی که آلبوم فوقالعادهای بنام «کلمات من آزادند» را منتشر کرد، صدای قدرتمندی برای زنان بود.
در مصر و بخصوص شمال آفریقا «مریم صالح» هم با تغییر و بازخوانی ملودیهای محلی آنها را برای نسل جدید جذاب و شنیدنی کرد. در سوریه «عمر افندم» با آلبوم “SyrianamericanA” تبدیل به صدایی برای نسل جدید سوریه و سوریهای مقیم امریکا شد. خوانندگان Pan-Arab هم بودند که برای انقلاب میخوانند. بسیاری از آهنگها هم با همخوانی نسل جدید و قدیم موسیقی ساخته شد که برای فردای بهتر میخوانند و البته به انقلاب هم کمک کرد. وقتی این همه سختی و درد بخاطر مناقشات در خاورمیانه و شمال آفریقا میبینیم، فراموش میکنیم که [از قلب این مشکلات] استعدادهای بیشماری در پاسخ به این وضعیت ظهور کردند. نکتهی خوبی که در مورد این هنرمندان وجود دارد این است که تلاش میکنند با زندگی و تنهاییشان مواجه شوند و قادرند احساسشان را به شکلی درونی به گوش مخاطب برسانند [که بسیار] تاثیرگذارتر از گزارش اخباریست که در جامعه اتفاق میافتد.
چند تا از ترانههای مورد علاقهتان یا آنهایی که فکر میکنید از همه تاثیرگذارتر بودند را نام میبرید؟ و اینکه علت موفقیتشان چیست؟
حتماً. باید بگم «رئیس مملکت» از لحاظ ترانه، اثر فوق العادهای است. آهنگی قدرتمند، احساسی و دادخواستی صریح از رئیس جمهور وقت تونس است. «طاطی طاطی» [اثری] از رامی عصام آهنگی در مورد زندگی کردن در دموکراسی مضحکی مانند مصر است. همچنین زنان بسیاری هستند که درعین حال که هویت خود را به عنوان زنی مسلمان قبول کردهاند، در مورد فمینیسم و نابرابری میخوانند. گروه مورد علاقهام در لبنان «مشروع لیلى» است که در مورد وضعیت ناراحت کنندهی حکومتی میخواند که شهروندان آن هنوز در شرایط «جهان سومی» زندگی میکنند. این هنرمندان بعد از بهار عربی شروع به خواندن در مورد موضوعاتی که قبلاً ممنوع بود کردند، [موضوعاتی] مانند تحقیر جنسیتی [که پیش از این] جدی گرفته نمیشد. شک دارم اگر بهار عربی اتفاق نمیافتاد جوانان به بیان این تابوها میپرداختند.
انگار تمام این موضوعات تنها مورد علاقه نسل جوان است، نه؟ آیا فکر میکنید که این جنبش [موسیقایی] جهانی باشد؟
خب. من هفته دیگه ۴۸ ساله میشوم. مرسی از اینکه به من میگویید جوان! [من هم] این شکل از موسیقی را دوست دارم و به آن گوش میدهم. درست است که [این] جنبشی است که مربوط به نسل جوان است اما مسنترها را نیز درگیر خود کردهاست. مردم آهنگهای دهههای ۴۰ و ۵۰ از خوانندهگانی مانند «اسمهان» و «محمد عبدالوهاب» را که پدر و پدربزرگ من از روی صفحهی گرامافون گوش میدادند را تغییر داده و نسخهای جدیدی منتشر کردند.
در ابتدا این کار نسل قدیم را شوکه کرد: «چطور جرات کردی این کار را با آهنگهای ام کلثوم انجام بدی؟» ولی بعداً پذیرفتند و فهمیدند که با این کار «ام کلثوم» به نسل جدید هم میرسد. حتی کسانی که در مورد حفظ فرهنگ سنتی وسواس دارند نیز پذیرفتند که جاز یا هیپهاپ هم میتواند بخشی از این فرهنگ باشد.
هیپ هاپ فریاد آزادیست!