پاملا کریمی در این گفتگو به نسبت جنسیت با عرصههای خصوصی و عرصههای عمومی در ایران میپردازد و روایتی تاریخی از تغییرات ایجاد شده در معماری، فضاهای شهری و نقشهای جنسیتی مرتبط با آنها را پیش رو میگذارد.
ابراهیم توفیق در کتاب «مدرنیزاسیون و حاکمیت پسا-استعماری در ایران؛ رسالهای در باب دولت» میکوشد با تمرکز بر برههی زمانی پس از مصدق که خود آن را آغاز مرحلهی همچنان متداوم پسا-استعماری در ایران میخواند، رویکردی تازه به توسعهی دولت و اقتصاد سیاسی ایران تحت حاکمیت سلسلهی پهلوی عرضه کند.
افسانه نجمآبادی در بخشی از کتاب «زنان سیبیلو و مردان بیریش» به تغییر مفهوم ازدواج در فرایند مدرنیته ایرانی میپردازد. او متعارف بودن دوگانهی زن-مرد را در فرهنگ سنتی ایران زیر سئوال میبرد و نشان میدهد فرهنگ ایرانیان قرن نوزدهم، مردان را صرفاً در یک چارچوب بسته که در تقابل با زنان تعریف میشوند، قرار نمیداد اما با ورود مفاهیم مدرن به ایران این دوگانه شکل میگیرد. سئوال این است که تغییر در مفاهیم جنسیت و عشق چه تاثیری در مفهوم ازدواج گذاشته است؟
نظریه استبداد ایرانی بر علوم انسانی و به ویژه علوم اجتماعی ما سایه پررنگی انداخته است؛ بهطوری که هرگونه تغییر و تحول اجتماعی و سیاسی را براساس منطق استبداد و تکرار مجدد آن تفسیر میکند، گویی هرگونه تغییر بیرون از منطق استبداد-شورش-استبداد قرار ندارد و از خاص بودگی و تمایز برخوردار نیست.
شانزدهم خرداد ۱۳۰۴ خورشیدی، قانون اجباری نظام وظیفه در ایران به تصویب رسید؛ قانونی که رضاشاه پهلوی آن را گامی بلند و مفید برای دستیابی حکومتش به ارتشی نوین میپنداشت. داشتن ارتش نوین همچون دیگر آمال و آرزوهای حکومت پهلویها در راستای هدف بزرگتر مدرنیزاسیون اجتماعی در ایران بود.